فضل الرحیم رحیم 

طنز

از قلم فضل الرحیم رحیم

ما وشما در کجا قرار داریم ؟

صبح همیکه د دفتر داخل شدم ، بی خبر ونا خواسته و ناچاپ سروکله ء مدیر ما با چکان ، چکان اضطراب و علجه  پیش رویم کاسنی واری پیدا شد و پیش از سلام و کلام گفت : بی خبر جان ، زود باش و خوده آماده کو، برو و یک  نظر سنجی ره از آدمهای رقم ، رقم به صفحه تحلیلی اوضاع کشورتهیه بساز .گفتم خوبست مدیر صاحب ، راستی نگفتی که موضوع و سوژه و عنوان این نظر سنجی چی باشه ؟ آهی کشید و گفت : همی شو ، مره هیچ خو نمیبرد . گفتم خدا نکرد مریض خو نبودی ؟ گفت نی فضل خدا جوربودم و استم لاکن سر شو ، پر خوری کرده بودم عارقم ترش شده بود ، مه از ترشی عارقم استفاده کرده سر کارروزنامه ء ما چرت و فکرکردم . گفتم والا آفرین و صد آفرین به شما که حتی در حالت خرابی مزاج تان در فکر کار وبار دفتر و روزنامه استید

 . از ابراز احساس نیکم  تشکری کرد و به  گفته هایش چنین ادامه داد : مسوولیت مسوولیت است ، ها راستی  عنوان ، سوژه و موضوع عبارت است از (ما و شما در کجا قرار داریم )تحت همین عنوان برو زود باش یک چیزکی خوب و جانانه تیار کرده بیار . من هم مامورزیر دست دکه کدام انتخابی و اجازهء بحثی را نداشتم  وظیفه ، وظیفه ست و مسوولیت هم مسوولیت !!! هی میدان و طی میدان یکه راست رفتم در مقابل در دخولی ارگ ، بعد از معرفی و توضیح و تشریح به مسوولین امنیتی ، با نفر اول از طریق تلیفون رخ شدم  بعد از سلام و کلام  خلاصه مطابق هدایت مدیر صاحب ما از شخص نفر اول پرسیدم که (ما و شمادر کجا قرار داریم؟ ) نفر اول در برابر پرسشم گفت مه در ارگ قرار دارم  وشما ، ره نمی فهمم خدا حافظ و لین تلیفون قطع شد . دریادداشت خود نوشتم که نفر اول از طریق تلیفون در برابر پرسشم گفت که مه د ارگ استم و شما ، ره نمی فهمم .آمدم  دم  دروازه ء قصر سپیدار ، بعد از توضیح و تشریح به مسوولین امنیتی ،از لطف و مهربانی شان با نفر شماره دوم اسبق از طریق تلیفون رخ شدم بعد ازتشریح دلیل تماسم پرسشم را از شخص شماره دوم اسبق مطرح کردم که ما و شما در کجا قرار داریم  ؟ ایشان گفتند : به نسبت گرمی شدید من درکنار کولرقرار دارم اما شما ، ره نمی فهمم . و لین قطع شد .در یادداشتم نوشتم که نفراسبق شماره دو  در برابر پاسخم گفت که من در کنار کولرقرار دارم اما شما ، ره نمی فهمم . راه هم را به سوی دفاتر وزرا به پیش گرفتم .وزیر خارجه وقتی پرسید مش که (ما و شما در کجا قرار داریم ؟) گفت من در سرپرستی وزارت خارجه  فعلا قرار دارم شما ، ره نمی فهمم . وزیر داخله در برابر  سوالم که ( ما و شما درکجا قرار داریم ؟) گفت همین لحظه به عنوان سرپرست وزارت داخله قرار دارم اما شما ، ره نمی فهمم. رفتم نزد وزیر دفاع ، پرسیدم  ( ما و شما در کجا قرار داریم ) درپاسخ برایم گفت مه در سرپرستی وزارت دفاع قرار دارم اما شماره نمی فهمم . خلاصه به همین ترتیب با همه اعضای کابینه پرسشم را که ( ما و شما در کجا قرار داریم ) را مطرح کردم که پاسخ همه یکی بود آن  این که ما در سرپرستی وزارت ما قرار داریم اما شما ، ره نمی فهمیم . رفتم  در جمع و جوش مندوی ، با پیرمردی سر صحبت را باز کردم و درلابلای صحبت خود ره برایش معرفی کردم و هدف پرسشم را نیز برایش تذکر دادم  . وقتی پرسید مش که ( ماو شما در کجار قرار داریم ؟)پیر مرد گفت : ما زیرکارد به استخوان ر سیده  سازمان استخبارتی پاکستان و ساطور آخند های ایران ، اما شما ، ره نمی فهمم .برگشتم به دفتر و در صفحه ء تحلیل از اوضاع کشورما زیر عنوان ( ما وشما در کجا قرار داریم ) نوشتم نفر اول  در بین چهار دیوار ارگ گیر مانده. نفر اسبق شماره دو ،  در کنار کولر کیف میکند . وزرا ، در سرپرستی دور از اطمینان و پای در هواچوکی ها را مصروف ساخته اند و ملت در زیرکارد به استخوان رسیده ی سازمان استخباراتی پاکستان و ساطور اخندای ایران  ، قرار دارند و به این ترتیب همه ی ما شما در حالت سقوط قرار داریم .وقتی یادداشتم را به مدیر صاحب سپردم و مدیر صاحب، بادقت از سر تاپاخواند .یکبار دستش را محکم روی میز زد گفت که احمق  سوالی که مطرح کردی مکمل نیست . باید می پرسیدی که  ( ماوشما در کجای وضعیت قرار داریم ؟) با خونسردی تمام برایش گفتم عجله کارشیطانست ، فریاد زدن کار احمقان است.آنچه که عیان است حاجت چی به  بیان است .از برکت همین گذارش اینه دوهفته است به خیر سبک دوش و در جمع کثیر بیکاران بیوسته ام

28/06/2020   

 

 


بالا
 
بازگشت