هارون یوسفی

 

 

 

القاتلان

در پلیگون «آدما» را کشته‌اند 

صاحب اندیشه‌ها را کشته‌اند 

با ‌کلشنیکوف و یا قنداغ آن 

مردِ دارا و گدا را کشته‌اند 

از میان مدرسه، دانشکده

صد جوانِ با خدا را کشته‌اند 

نیمه‌ی شب در میان دره‌ها

کودکانِ بینوا را کشته‌اند

با شعارِ «دودَی» و« کالی» و «کور »

پینه‌دوز و نانوا را کشته‌اند

خانه‌ی ملاک را آتش زدند

صاحبِ مهمانسرا را کشته‌اند

این عجب بین غیر«چپ‌های خودی»

حلقه های چپگرا را کشته‌اند

در شفاخانه کنار کودکان

 مادر بی‌دست و پا را کشته‌اند

با سکات و  مرمی و با توپ و تانک

ساکنان روستا را کشته‌اند

تا کسی فریاد ما را نشنود

در گلوی ما صدا را کشته‌اند

خلص آن که رهبران حزب ما

یک قلم خلق خدا را کشته‌اند

 

هارون یوسفی

لندن ۷ جنوری ۲۰۲۱

 

 

بی شرف ها

برق ما را طالبان هر لحظه پرچو می‌کنند

آنچه را اشرار کرده باز از نو می‌کنند

فرق طالب با مجاهد در پراندن این بوُد

آن یکی در روز می‌کرد‌ این گروه شو می‌کنند

آن «حریفان» از فرازِ تپه راکت می‌زدند

این «حریفان» کشتن خودرا به رهرو می‌کنند

زهر می‌ریزند بین کیله و سیب و انار

مردمِ بیچاره ی ما را شکمرو می‌کنند

با بم و راکت‌پرانی سالها شد سالها

آدما ره توته کرده یا که جَو جَو می‌کنند

تا قمندان و وکیل و طالب و القاعده‌ست

گهُ خود را بر سر این خاک پَرتَو می‌کنند

 از حسابِ ۹ و ۱  برباد بیت المال گشت

تا کنون از کود آن دزدانه  زردَو می‌کنند

پای بوسی می‌رود در مسکو و هند و قطر 

چون به میهن می‌رسد همواره غَوغَو می‌کنند

مشکل شان مشکل بی عقلی و نادیده گیست

تا به جایی می‌رسد فکر  زن نو می‌کنند 

تنبلان و بیسوادان جای ما بگرفته‌اند

جای خدمت هر یکش در خانه پیتو می‌کنند

لعل و یاقوت و زمرد را به آنسو می‌بَرند

اين تجارت از طریق  راهِ بزرو می‌کنند 

نی غم ملت نه وجدان و صداقت نی حیا

با سرِ خم پیش هر بیگانه چَو چَو می‌کنند

 

هارون یوسفی

۳۱ دسامبر ۲۰۲۰

 

 


بالا
 
بازگشت