خوشه چین

 

حاکمیت

درختی که چپه شد باتمامی شاخ وبرگش چپه میشود.

وریشه اش چوب سوخت.

اما تخمی که ازان درخت درزمین فرومیرود دربهاردیگرسبزمیکند تحت نظرباغبان نوین برگ و گل میکشد ومبدل به درخت بزرگ.

هرکس باید مرد دوران خود باشد.

هرکس باید تابع اخلاق ووجدان خود باشد.

آزادگان راجز هوای آزادی استقلال درکار نیست.

فرومایه گان را بگو که تابع همان پالان خود باشند
آنچه را که می آموزیم باید ازطریق عمل به کرکترخود تبدیل نمایم.

فهم بدون عمل مثل کتاب درپشت خراست.

فوت بالستیکی دوام دارتمرین نکند غلط نکند غلطیهای خودرا قت بوقت اصلاح نکند گول را به ثمر رسانیده نمیتواند.

((عاقل که اشتباه می‌کند

متاسف میشود.

احمق فلسفه میگوید.

سیاست ساز وطن پرست باید تسخیر کننده ساحر جادو گرباشد.

نه اینکه ازخود براند بلکه خودش را دیگران بچراند.

سیاست ساز وطن پرست باید تسخیر کننده ساحر جادو گرباشد.

نه اینکه ازخود براند بلکه خودش را دیگران بچراند.

آنچه را که می آموزیم باید ازطریق عمل به کرکترخود تبدیل نمایم.

فهم بدون عمل مثل کتاب درپشت خراست.

فوت بالستیکی دوام دارتمرین نکند غلط نکند غلطیهای خودرا قت بوقت اصلاح نکند گول را به ثمر رسانیده نمیتواند.

 

رسیدن برقله امید ازجاده (ندا) بدون خطراست.

درکشوری که حماقت ازگریوان سیاست سربیرون بکشد.

بهترآن ان است که جهالت حکم براند.

جهالت را میتوان باروشنایی نورتغیرداد.

اما حماقت سیاسی راهرگزنه.

هرگز بهانه نتراشید اصطلاح بد ازبد تررا.

بدتراز به معنی اینکه مرداررا مردارکردی.

حاکمیت سیاسی گاو قربانی نیست که امریکا حلالش میکند بین هفت تنظیم تقسیم نماید کشوررا روده وشکمبه گرفته باشد.

کله اش را به ملای مسجد بدهند.

عیاران

عیاران باکسانی که شرف سیاسی ندارند کنار نمی پایند.

اگربرادرهم باشند.

اگرشرف داشته باشند.ازامریکای لاتین وافریقا هم باشند کنار می آیند.

رهبرسیاسی

هیچ رهبرسیاسی حق نشستن برکرسی دولتی را ندارد.

زمان تجربه کرد.

واقعیت هفت ثورباید رهبری حزب دیموکراتیک خلق را موظف میساخت که رهبری (اعضای دفتر سیاسی).

مسولین دولت را پیشنهاد وانتخاب میکردند.

هرگرزبه ماجراها دست دست به گریوان نمی شدند.

ظرفیت وتوانمندی.

انسان را به همان ظرفیت وتوانمندی اش بشناسید که پروردگارمان آن را خلق کرده است.

انسانی که اگرتشویقش کنی دشت سوزان را برایت به  مزرعۀ سبزمبدل میگرداند ومزرعۀ سبزرا به دشت سوزان.

من اگر بد کسی می آیم بیایم شاید که به حرفش نکرده باشم.

کردن ونکردن برحرف بی مورد حق من است.

مگراو بد من نمی آید دلم برایش میسوزد فردا جرآت خوب گفتن را هم ندارد.
فردای ما حاکمیت مردم است.

خانه هرتبعه ما پراز گندم است.

فاشیت دیگر حق حکمرانی ندارد.

تعیین سرنوشت را باید ازسرنوشت دربیرون نباید گفت که تصمیم چندم است

آفتاب به دوانگشت پنهان نمیشود.

حقیقت های آشکار نهان نمیشود.

کشورم سرزمین عیاران وکاکه هاست.

درخرابات ناموس پرستان بی ناموسان مهمان نمیشود.

کنون عصرنوین است وارد دردنیای دیجیتال.

آغاز قرن جدید ازین پس به نفع جاهلان نمیشود.

راننده ها همه میدانند اموال منقول ذریعه موتور طیاره وراکت صورت میگرد.

هرگز ازین پس خر وقاطر یابو پالان نمیشود

جلسه استانبول دنباله همان جلساتی است که برای ما (قفس)افغانستان ساخته شد.

دریک جزیره ای خشک بی آب قراردادند.

صلاحیت امر نهی ازمنکر دراختیار انگلیس ووابستگانش.

بعدش ماسکاو که بعضی هارا خرس تیار نمود وبعضیهارا گاو ساخت.

ودرچنگ گله ای شیران گذاشتند.

نمیدانم که ازین گله بزوگوسفند دیگر چه ساخته می‌شود.؟

درجهان دیگر سویتیزم وماویزم نیست.

برای سوختاندن چپ دیگر هیزم نیست.

این هردو دراصل ترقی خواهان بودند.

ازین بهتر کسی درساختارریژم نیست.

بازنگری درتفکر ورفتن به سوی آشتی سیاست میخواهد‌.

کارساده است انسان دوستی کارمنجم نیست.

دزدان بزرگ دزدان کوچک می زایند.

انسان باخرد وشرافت مند اشتک میزایند.

دزدان انگلیس ودزدان امریکایی دزدان سرگردنه میزایند.

آزادیخواهی ازخود رسم وعنعنه دارد.

برای خود شلیک درکوه وکمر ودشت ایرگنه میزایند.

خدا انسان را به بد معرفی ننماید.

کوه ودشت وصحرا میگویند که بد است.

آهنگش طنین خوش ندارد.

چهره وقیافه اش دلهاره میسایاند.

سنگ به جای خودش سنگین است.

تهداب ساختمان مادر نازنین است.

کوهای سربه فلکش را ببین چنگ‌ بردل زند.

زلفهای کوه دخترکانش چین درچین است.

چادر آبی برسر نهاده آفتاب ماتیکه برجبین زیبایی دارد.

درپهن دامن گلهای رنگارنگ باریتم شمال شنگ شنگ شنگین است.

بلبل به فغان آمده است وپروانه را مست دیدم.

(خوشه چین) گفت رنگهاو طریقت فراوان نقش ونگین است

آنکه اکت بزرگی کرد نسبت به ما.

دلیلش این که می چرید درچمنا.

این مفتخوربیننگ تار یخ به خود نمیگرفتو

فردایش درهردروازه میدوید به تمنا.

اقوام وقبایل باهم برادرمیدانند که یک دشمن مشترک دارند.  مافیای قدرت برمحورافتراق ایجاد بنما حاکمیت بنما.

دهل

درین روزها میکوبـــند دردهــل

تعین سرنوشت است دراستانبول

گیرش کرده است احمق دردام

درگردن ها انداخته اند کچکول

هیچ خردمندی نپذیرد فیصلۀ غیر

تنها وتنها(شماری)مفت خورغول

ما خـــود باید به خــــود آییم

برمحـــورانســـان بیــــاساییم

دنیا گذران چند روززنده ایم

هیچ مزدورنگوید که پادشاهیم

کسبه کاران دیگرحقارت را نمی پذیرند.

میگویند که ازین به بعد مردمان دایم الفعال زندگی روزمره درشهرها ده وقریه حق شنیدن طبقۀ محکوم فرودست را ازقبیل (سقاء،پینه دوز،چمیار،آهنگر،خیاط مسگر،رنگریز، دریور،هوتلی،سموارچی،هنر پیشه وهنرمند آشپز، خرکار، کارگر،دهقان)را نداریم.

همین اکنون فرزندان توده برمدارج عالی تحصیلات معلمان واستادان اشسخاص بلند پایه که با شهادت نامه های جعلی وساختگی دراصل مزدور فرومایه اند.

تمامی سیاست های گذشته وحال زیرفوکس شان قراردارد.فرزندان محروم تمامی اقوام همه میدانند که یک دشمن مشترک دارند.  اتحاد مافیای قدرت درچوکات منظم افتراق خلق کن حاکمیت بنما.

توصیف

به توصیـــف کســـی برنخاســــته ایم

بدون سند علیه فرد نپرداخـــته ایــــم

ما خودمان هستیم بـــرای اثبـــات خود

خودراآمـــاده جــــزخدمت نساخته ایم

ازین خاطرفقررا قبول آب رونباخته ایم

آنکه اکت بزرگی کرد نسبت به ما.

دلیلش این که می چرید درچمنا.

این مفتخوربیننگ تار یخ به خود نمیگرفت.

فردایش درهردروازه میدوید به تمنا.


فکرتان باشد که به هیچ وجهه حکومات صادرشده وقوانین فرمایشی حلال مشکل نبوده اند.

درهرمقطع تاریخی قابل تعویض وتغییر میباشند.

 

فاشست به قوم گفته نمیشود.

به سیاست مداری گفته می‌شود که قوم خودرا اسیر بلا میسازد.

بناًزهرمن(مار)زهر فاشست رادواست.

قوم خودرا ومردم خورا سرباز وکشور خودرا میدان جنگهای نیابتی ساختن منتهی پستی است.

 

سیاست مداران پست شده اند‌.

بخاطر مقام وسرمایه مست شده اند.

اندیشه عقیده ایمان را فدا کرده اند.

ملا ومولوی وطالب نجس ترین که هست شده اند.

 

(ندا)فریاد می‌زند.

تابه کی مردم سیا پوش باشند.

چرا نخبگان حرفهاره پس گوش میزنند.

پس اگر ما کشتی درلای غرق شده را درحرکت نیاوریم.

دیگران مهر تاکید برلب خاموش میزنند.

مبارزه درمیدان مرد میخواهد.

انسان باجوهر حتی گَرد میخواهد.

کوت گل به مقدار هزاران کیلوزن.

دردامنه ای خود آب را درحالت سقوط بالای برگهای سبز وزرد میخواهد.

درهردین ثواب وگناه قید گردیده است.

درهر نوع اداره قانون ومقررات درتنظیم جامعه سالم وجود دارد.

شا هی صدارتی(پارلمانی)وجود دارد.

اگر اداره بربنیاد بینش ودانش شکل نگیرد.

قطعاً جامعه راه افراط وتفریط را کما فی السابق ادامه می‌دهد.انسان های بی وجدان درسازش با اجانب دشمنی با مردم آغاز مینماید.
زمانی که درقفس ذهن اسیر باشی هرگز آزادی نصیبت نمیشود.

اولین شرط آزادی آزادی ذهن است.

شیطان بگفت:

تعریفی که درباره انسان شده است.

اگریافتمش میروم سجده اش مینمایم.

مادروطن گفت سه صدسال میشود که این شاهان دیکتاتور اجنبی را برسرسینه ام خوابانده اند.

پس سیاست مداران اصیل متعهد به اخلاق انسانی به جز از (عیا ران)زاده نشده است.

سیاست گران با وجدان وبا شرف کشور باهم گرد هم می آیند.

چرا؟

بخاطری که دیگر مواد خام نباشند هر مهاجمی که هرچه که خواست.

ارروشن فکرش از فندامنتالستش درهرزمان ودرهر مرحله ای وسیله به میل خودشان ساخته نتوانند‌.

ماقافله سالاران عشق به انسان.

چون آب روان رویم روان روان.

موج میزنیم درآغوش میکشیم.

چون طفلکان همبازی میان کودکستان.

باهم میخندیم ودرجنگ یخن به یخن.

بازگشت به صلح آب دیده به چشمان ولب خندان.

 میشد که اگرفارسی زبانان را به جای تاجک عنوان میکردند.

کنگره ملی یا نام خودرا تغیر بدهد ویا هدف مبارزه به منظور تاجک را چرا که نام ومبارزه همخوانی ندارد.

دوستان محترم!

تمام این شخصیت های سیاسی که لاف میزنند.

چه سیاسیون(زبان)قوم وسمت وتبار.

درسر شانه ای شان دستی است.

اما‌ طرف ما ازجانب خداوند متعال نظری است.

درذهن وقلب ما هوای سرد وخون گرم موج می‌زند.

ازین خاطر دست ما خیلی پاک وشفاف است.
سیاست امروز برای خودش رهبر امروز میخواهد.

کسانی که مسولین ورهبران تاریخ تیر شده را روپوش کرده اند بمثابه کهنه اندیشان به حساب می آوریم.

هرصبح که می بینیم کانتینرهای کثافات را درجاهای دیگر انتقال می‌دهند.

حاکمیت سیاسی گاو قربانی نیست که امریکا حلالش کند بین هفت نفر تقسیم نماید.

کشورما را روده وشکمبه گرفته باشد.

کله وپاچه اش را به ملای مسجد بدهند.

عیاران با کسانی که شرف سیاسی ندارند.

(سیاست بازان بی شرف)

کنار نمی آیند.

اگربرادر هم باشند.

واگر شرف داشته باشند ازامریکای لاتین وافریقاهم باشند کنار می آیند.
هیچ رهبر سیاسی حق نشستن برکرسی دولتی را ندارد.

زمان تجربه کرد.

واقعیت هفت ثور باید رهبری حزب دموکراتیک خلق را موظف می‌ساخت که رهبری (اعضای دفتر سیاسی.

خود درچوکی لم نمی دادند.

مسولین دولت را پیشنهاد وانتخاب میکردند.

هرکز به ماجرا ها دست به گریوان نمی شدند.

 

 

  

 


بالا
 
بازگشت