مهرالدین مشید

 

نبود قاطعیت زمامداران افغانستان وجاه طلی نظامیان پاکستان

پاکستان محور شرارت و مداخلۀ دوامدار آن در افغانستان

پاکستان از چهل و هشت سال بدین سو به کمک امریکا  بی شرمانه در افغانستان مداخله می کند و از مداخلۀ آشکار پاکستان در امور افغانستان حالا ۴۶ سال می گذرد. این مداخله پس از کودتای داوود شروع شد که داوود با به شهادت رساندن میوندوال رهبر حزب سوسیال دموکرات و انجنیر حبیب الرحمان رهبر جوانان مسملمان اشتباۀ بزرگ تاریخی را مرتکب گردید. اگر گفته شود که این اشتباۀ بزرگ بر تمامی حوادث بعد ازآن روزتا کنون به مثابۀ یک کابوس سایۀ سنگین دارد. با به شهادت رسیدن این دو رهبر شناخته شده بوسیلۀ داوود، ترس و وحشت برتمامی رهبران و اعضای این دو حزب حاکم گردید. این ترس و وحشت رهبران و اعضای جنبش جوانان مسلمان را که با جماعت اسلامی پاکستان نیز رابطه داشتند، به دامن استخبارات پاکستان افگند. داوود درحالی بعد از کودتای ۲۶ سرطان سال ۱۳۵۲ دست به این عمل ناشیانه زد که جریان های سیاسی چپ و راست در افغانستان در دهۀ دموکراسی فضای نفس کشیدن را پیدا کرده بودند.

در سال های دهۀ دموکراسی ، سازمان جوانان مسلمان ، سازمان های چپی چون «حزب دموکراتیک خلق»به رهبری تره کی و«سازمان جوانان مترقیافغانستان» مشهوربه شعلۀ جاوید به رهبری محمودی، یاری و باختری، حزب سوسیال دموکرات به رهبری میوندوال، حزب افغان ملت به رهبری نورالهدا و شمس الهدا تشکیل شدند. هرچند این سازمان ها بعدتر دچار انشعاب شدند و به گروه های مختلف تجزیه شدند. به گونۀ مثال شعلۀ جاوید به شاخه هایی چون؛ «گروه مبارزین نجات افغانستان» به رهبری انجنیر عثمان، «سازمان تدارک و مبارزه برای ایجاد حزب کمونیست» به رهبر  توریالی و عاکف،«سازمان رهایی‌بخش خلقهای افغانستان»به رهبریصادی یاری سایرکدر های شعلۀ جاوید، « ساما» به رهبری مجید کلکانی، «سازمان وطنپرستان واقعی» به رهبری شیر بهمن، لطیف محمودی، مسجدی، سازمان آزادیبخش مردم افغانستان به رهبری محمودی و نادرعلی دهاتی و چندین سازمان دیگر تجزیه شدند.

کودتای داوود به کمک شماری افسران و خوردضابطان صورت گرفت که از حمایت شوروی برخوردار بود. این کودتا پس از آن صورت گرفت که ظاهر شاه، موسی شفیق آموزش دیدۀ دانشگاۀ هارورد را بحیث نخست وزیر خود تعیین نمود. هرچند به نوشتۀ کتاب « دهۀ دموکراسی» عامل اصلی کودتای داوود برضد ظاهرشاه جنبۀ شخصی داشت. مقرری موسی شفیق بحیث نخست وزیر خشم مسکو را برانگیخت و داوود را ترغیب به کودتا برضد پسر کاکایش نمود. جمهوریت دروغین داوود پی آمد های خشونت باری چون؛ ترورها و خشونت ها تحت نظر«کا جی بی»  و مدیریت خلقی ها وپرچمی ها درافغانستان را در پی داشت. داوود تنها در سیاست های داخلی خود مرتکب اشتباه نشد؛ بلکه بدتر از آن شعار های میان تهی پشتونستان خواهی او با تشویق شوروی ها خشم ذوالفقار علی بوتو را برانگیخت. شعار های داوود برای نظامیان پاکستان بهانه داد تا از جوانان مسلمان برضد داوود استفاده کنند و استخبارات جهنمی پاکستان حاضرشد تا شماری رهبران جوانان مسلمان چون؛ مولوی حبیب الرحمان، آدم خان شنواری، مسعود و شماری دیگر را تجهیز و تسلیح کنند و به افغانستان سوق نمایند. قیام سنبلۀ سال ۱۳۵۴ بوسیلۀ جنبش جوانان مسلمان، داوود را وارخطا نمود. وی سفری به مسکو نمود تا به بهانۀ پشتونستان خواهی کمک بریژنف را بدست آورد و اما از سوی او پاسخ رد یافت؛ زیرا برژنیو بعد از سفر ذوالفیقار علی بوتو رئیس جمهورچپ گرای پاکستان درسا ل 1972 به مسکو، اهمیت پاکستان را بر اهمیت افغانستان برجسته وبه نفع خود تلقی کرده بود واز این رو به پشتونستان خوا هی داود اهمیت چندانی نداد.

داود پس از برگشت از مسکو به کا بل ، به نعیم برا در خود ما موریت داد تا با شاه ایران رابطه بر قرارنماید. محمد رضا شاه پهلوی واسد الله علم وزیردربار او، همه روزه یک سا عت پیش از ناشتای صبح درباره مسا یل منطقه وجهان گفت وگو وبعد ازآن به دفترهای کاری خود می رفتند. دریکی از روز ها ، وزیردربار به شاه گفت که از سفیر خود در کا بل، پیامی دریافت کرده ایم و درآن آمده است که نعیم برا در رئیس جمهور افغانستان می خوا هد که به ایران آمده در باره را بطه کشور خود با پاکستان، با شما گفت وگو نما ید. شاه به وزیردربار خود گفت که:" گُه می خورد ؛ به پشاور برود!" ( ر ک یاد داشت های اسد الله علم ج نخست.) در چنان روز وروزگاری ، ذوالفیقار علی بوتو به شاه ایران پیام فرستاد که :" برای یک روز،چند ولایت هم مرزافغانستان با پاکستان را اشغال وعقب نشینی می کند تا درس برای پشتونستان خوا هی دا ود بدهد؛ وشاه به او اطلاع داد که چنین اقدامی نکند. زیرا که ، داوود به تهران می آید واو را روا نۀپاکستان خواهد کرد.

داوود نخست به تهران و بعد به لاهور رفت. وی در حاشیۀ اشتراک در کنفرانس کشور های اسلامی در لاهور به کمک قذافی رئیس جمهور پیشین لیبی با بوتو صحبت می کند. گفته می شود که داوود با بوتو در رابطه به پشتونستان به توافقاتی دست یافته بودند و اما این تفاهم خشم امریکا و روسیه را برانگیخت. امریکا بوسیلۀ کودتا جنرال ضباالحق را در پاکستان حاکم گردانید و روسیه با کودتای هفت ثور داوود را از قدرت برانداخت. کودتای ثور فرصت خوبی را در دست نظامیان پاکستان چون جنرال ضیاالحق و یاران او مانند، جنرال اختر محمد، جنرال حمید گل و کرنیل امام و سایرین فراهم گردانید تا سیاست های دفاعی پاکستان در برابر افغانستان تهاجمی شود و رویای عمق استراتیژی نظامیان پاکستان در افغانستان جان تازه بگیرد. سازمان استخبارات امریکا تنظیم های جهادی را به بهانۀ کمک به جهاد افغانستان در واقع به استخدام خود درآورد و از آنان ابزاری برای رسیدن به اهداف راهبردی خود در افغانستان استفاده کند و از سویی هم در رقابت با هند دست بالا داشته باشد.

نظامیان پاکستان در تمام امور سیاسی و نظامی مجاهدین مسلط بودند و جنگ و صلح آنان را در واقع مدیریت می کردند و با برقراری رابطۀ مستقیم با فرماندهان جهادی بیشتر رهبران جهادی را به حاشیه بردند. چنانکه پاکستان معاهدۀ ژنیو را به نماینده گی از مجاهدین در سازمان ملل امضا کرد. پس از پیروزی مجاهدین و سرنگونی نجیب بار دیگر عرادۀ فساد نظامیان پاکستان به چرخش درآمد و با حمایت از حکمتیار جنگ های تنظیمی را در کابل به راه افگند.هدف اصلی پاکستان کنار زدن استاد ربانی بود که به آن هدف نایل نیامد و بالاخره نظامیان این کشوربه گفتۀ بی نظیر بوتو در نشریۀ لوموند در سال ۲۰۰۱ گروۀ طالبان را به کمک امریکا و عربستان ساختند. این کهطالبان ساختۀ پاکستان اند و در اختیار ارتش آن کشور قرار دارند، موضوعی آفتابی است. چنانکه که نصیرالله بابر ملاعمر را ساخت و بعد او در کابل در زمان  طالبان نیز فرمان می راند. چنانکه بسیاری از آثار تاریخی افغانستان را از موزیم کابل دزدید و اکنون در خانه اش موجود است. بی نظیر بوتودرسال 2001 ، درگفت وگو با لوموند فرانسوی درپا ریس ، گفت :« طا لبان را سازمان جا سوسی انگلیس سا خت ، امریکا اداره ، عربستان تمویل وارتش پاکستان پروژه طا لبا نی را درافغا نستان پیاده کرد.»احمد رشید نویسندۀ پا کستانی درکتاب خود تحت نام " طا لبان "  چنین نوشته است :« بود جه امارت طا لبان درکا بل را سازمان اطلاعات مرکزی امریکا ازطریق وزارت خزانه داری پاکستان می پردا خت!» این به صراحت می رساند که که امریکا قربا نی بازی ابزاری ودو گا نه ای خود درافغانستان شد. این گروه با استفاده از نیرنگ های استخباراتی پاکستان توانست، بسیاری فرماندهان جهادی را بخرد و به سود خود استخدام  نماید. مکر طالبان در تبانی با استخبارات پاکستان آنقدر نیرومند بود که حتا مسعود شهید را هم توانست به دام خود افگند. مسعود زمانی به این نکته متوجه شد که طالبان چهارآسیاب را تصرف کردند. پس از رسیدن به چهارآسیاب تشکیل هرنوع حکومت با مسعود را رد کرده و خواهان تسلیمی او شدند.

استخبارات پاکستان شماری فرماندهان طالبان از جمله ملابرجان را در چهارآسیاب کشتند تا به اهداف خود در افغانستان نزدیک تر شوند. با تصرف کابل بوسیلۀ طالبان هزاران عضو گروه های سپاۀ صحاب و لشکر جنگوی و لشکر طیبه و ده ها گروۀ تروریستی دیگر وارد افغانستان شدند. این جنایت کاران تاکستان های شمالی را تخریب و در بامیان و مزارشریف به کشتار ها و بیرحمی های زیادی دست زدند که داستان های وحشتناک آن هنوز هم برسرزبان ها است. ده ها ارتش پاکستان در کنار  طالبان برضد مردم افغانستان می جنگیدند. چنانکه پس از شکست طالبان بر بنیاد توافق امریکا و پاکستان هزاران نظامی پاکستان و طالبان بوسیلۀ طیاره ها از کندز به کراچی و پشاور منتقل شدند. پاکستان در زمان حاکمیت طالبان حضور سنگین سیاسی ونظامی در افغانستان داشت و بر طالبان مسلط بودند تا آنکه حادثۀ یازدهم سپتمبر رخ داد و ملاعمر نخواست اسامه را به امریکایی ها بسپارد و انکار او سبب شد که نیرو های امریکایی به افغانستان حمله کنند. نیرو های امریکایی در فاصلۀ ۴۰ روز بساط طالبان را جمع کرد و بربنیاد فیصلۀ بن حکومت موقت به رهبری حامد کرزی در افغانستان تشکل شد. به گفتۀ قانونی انتخاب کرزی براساس تایید کشور های شش جمع یک و ایران و پاکستان صورت گرفت؛ اما گفته می شود که در نخستن روز حملۀ امریکا به افغانستان آقای کرزی از سوی امریکا بحیث رئیس حکومت موقت انتخاب شده بود. امریکا بنا بر هر دلیلی که بود به خواست طالبان برای آشتی پاسخ مثبت ندادند واین در واقع ماندن سنگ بنای جنگ های آینده در افغانستان بود که در سال ۲۰۰۳ آغاز شد. امریکا در سال ۲۰۰۳ به عراق لشکرکشی نمود و نظامیان پاکستان با استفاده از این فرصت برای طالبان دستور حمله به افغانستان را دادند و طالبان حمله های شان را در ولایت های سرحدی آغاز کردند. گفته هایی وجود دارد که در عقب این ماجرا دست امریکا را هم بخاطر رسیدن به اهداف راهبردی اش دخیل می شمارند. امریکا در سال ۲۰۰۵ گفت و گو با طالبان را آغاز کرد و برای طالبان چند ولایت جنوبی و شرقی را پیشنهاد کرد و اما طالبان به این خواست امریکا پاسخ رد دادند. تلاشی های خانه به خانه و توهین نظامیان امریکایی سبب شد که هزاران نفر به صفوف طالبان بپیوندند. شماری این عمل امریکایی ها را عمدی می دانند و می گویند که امریکا می خواست تا دامنۀ شورشگری در افغانستان گسترش یابد. چنان که شاهد بودیم که چگونه هزاران طالب از جنوب به شمال کشور منتقل شدند تا دامنۀ شورشگری به شمال کشانده شود. درست این برنامه ای بود که امریکایی ها از آن به عنوان مهار برتری جویی های اقتصادی چین و تسلیحاتی روسیه یاد کرده اند. به دنبال این حوادث موج تازه ای به نام داعش آغاز شد که حتا رسانه ها از انتقال افراد داعش از سوریه به افغانستان خبر دادند. این بازی امریکایی ها تا کنون هم ادامه دارد؛ اما طوری که این بار طالبان را به جنگ با داعش می کشاند. هرچه باشد در این بازی ها امریکا با پاکستان همدست است و از امتیازدهی های خلیلزاد در توافقنامۀ دوحه برای پاکستان این موضوع را می توان درک کرد. پاکستان پس از کودتای ثور به کمک  امریکا مداخله در افغانستان را آغاز کرد. این مداخله پس از تهاجم شوروی گسترده تر و عمیق تر شد. در آن زمان بریژنسکی مشاور کارتر برایش گفت، برای مجاهدین افغانستان اسلحه بفرستد تا شوروی خشمگین شده و به افغانستان حمله نماید تا ویتنام را برایش هدیه بدهد. چنین هم شد و اکنون هم امریکا هزینه های دفتر قطر را به طالبان می پردازد و شاید کمک های دیگری هم برای آنان فراهم نماید. تمامی این بازی های امریکا با پا درمیانی پاکستان صورت می گیرد و نقش بازی دو روی یک سکه را با طالبان نشان می دهد.در این تردیدی نیست که پاکستان محورشرارت است و طالبان بازوی ارتش آن به حساب می رود و اما این به معنای چشم پوشی از کمک های هنگفت ایران و روسیه و چین و سایر کشور ها به تروریستان طالب و القاعده نیست.

امریکا خوب می داند که پاکستان محور شرارت است و بیش از چهل سال بدین سو در امور افغانستان به گونۀ آشکارا مداخله می کند و هرچند باری پس از بمباران طیارۀ امریکایی بر یک پاسگاۀ پاکستانی ها که سبب کشته  شدن ۲۴ سرباز آن شد، رابطۀ پاکستان با امریکا خراب شد و اسلام آباد راۀ کراچی را بر روی امریکایی ها بست و امریکا و ناتو ناگزیر شد تا با هزینۀ زیاد سربازانش را از مسیر روسیه اکمالات کند؛ اما پس از یک سال اسلام آباد با گرفتن امتیاز دوباره مسیر  کراچی را بر روی قطار های اکمالاتی امریکا و ناتو باز نمود. اینکه چرا امریکا در برابر پاکستان زیاد انعطاف پذیر است و دلیلش این است که واشنگتن نسبت به پاکستان بحیث یک کشور با ثبات و نسبت به افغانستان به یک کشور بی ثبات با اوضاع شکنندهمی بیند.

از همین رو است که پاکستان از نظر امریکایی ها ۵۰ مرتبه بیشتر از افغانستان اهمیت دارد. چنانکه که جوبایدن در زمان حضور در دولت بارک اوباما این سخن را به کرزی گفته بود. از سویی هم پاکستان یک قدرت اتمی است و واشنگتن نمی‌تواند این نیروی استراتیژيک را در تنظیم روابط خود با اسلام آباد نادیده بگیرد. مهم تر این که امریکا به خوبی نسبت به نقش راهبردی پاکستان در شکست شوروی در افغانستان آگاه است و از آن زمان به این سو به این نتیجه رسیده است که هیچ طرح سلطه و اشغالی در افغانستان، بدون همراهی و حمایت پاکستان، موفق نمی‌شود. به نظر می‌رسد که تجربه ۲۰ سال حضور نظامی غرب در افغانستان نیز یک‌بار دیگر این تجربه را مورد تایید و تأکید قرار داد از طرفی هم امریکا شریک نزدیک پاکستان در شرارت افگنی ها در جهان است و امریکا را در سیاست های راهبردی اش در سراسر جهان کمک می کند. چنان که گروه های تروریستی به گونۀ شبکه ای از پاکستان وارد عراق و بعد وارد سوریه شدند. گفته می توان که امضای توافقنامۀ صلح با طالبان در نتیجۀ مشورت های فشرده با اسلام آباد صورت گرفته است. این که خلیلزاد درهر دورۀ از سفر های منطقه ای خود برای پیشبرد گفت و گو های صلح با طالبان با فرمانده ارتش پاکستان نیز دیدار می‌کرد. این به خوبی نشان می‌دهد که پاکستان حتا بهتر و بیشتر از کابل، در سراسر فرایند گفت و گو و دست‌یابی به توافق میان امریکا و طالبان، نقش تعیین کننده داشته و بدون این حضور و نقش آفرینی، هرگز چنین توافقی به دست نمی‌آمد.

امریکا نسبت به افغانستان یک کشور نامتحد و متفرق نگاه می کند و از این رو آن را برای جنگ بخاطر مهار چین و روسیه برگزید و آنچه تا کنون می گذرد، رویای واشنگتن در افغانستان ناتمام مانده است. این که امریکا پس از خروج چه برنامه هایی در افغانستان دارد؛ هرچند هنوز  روشن نیست و اما گزارش های بین المللی سخن از فصل جدید جنگ بوسیلۀ شرکت های قراردادی امریکایی می گویند، دیده شود که این پیش بینی ها درست از آب بیرون می شود یا نه؛ اما نظریه ها و پیش بینی های مقام های امریکاییمبنی بر احتمال خطر پس از خروج حکایت دیگری دارد. به گفتۀ ستیف کول در جنگ اشباح ممکن امریکایی ها درک کرده اند که حملۀ آنان به افغانستان ناشی از عدم آگاهی آنان از جنوب آسیا و افغانستان بوده و اشتباۀ دیگر این که هزاران طالب را به پاکستان فرستادند و بر گروهی از تکنوکرات ها اعتماد کردند و آنان را در قدرت نگهداشتند. سوم این که امریکا به پاکستان فرصت داد  تا گروه های طالبان والقاعده را دوباره سازماندهی کند. این عوامل دست به دست هم داد و شورشگری جان تازه یافت.  کمک به انتقال طالبان از جنوب به شمال و بردن جنگ به شمال دامنۀ شورشگری را توسعه داد. دادن اطلاعات نادرست به شبک های زیر زمینی امریکا و بریتانیا و دیگر کشور های غربی زمینه را برای شکست آنان پس از امضای توافقنامۀ دوحه فراهم کرد. از سویی هم کمک های کمک های پاکستان، روسیه، چین و ایران برای طالبان فرصت داد تا مزاحمت های جدی را در برابر نیرو های امریکایی ایجاد کنند. این عوامل و عوامل دیگر چون حکومت های فاسد در کابل و طالبان تروریست به مثابۀ دشمنان داخلی و پاکستان به مثابۀ دشمن درجه یک خارجی دست به دست هم داد و پاکستان را برای فشردن گلوی پشتونستان خواهان بیشتر قادر گردانید.

بزرگ ترینراز موفقیت حکومت ملکی و نظامیان پاکستان در پیوند به افغانستان بازی های دو پهلوی آنان با زمامداران افغانستان بوده است و دلیل این بهره جویی آنان عدم قاطعیت زمامداران افغانستان در رابطه حکومت و نظامیان پاکستان است. پاکستان هر از گاهی بااستفاده از تنگدستی سیاستگران افغانستان و اوضاع ناآرام و رقابت های سیاسی میان شخصیت ها و گروه های این کشور دست به بازی های موش و پشک زده است. چنانکه در انتخابات های گذشته با وعده های میان تهی رهبران و سیاستگران افغانستان را به فریب کشانده اند و حتا کار بجایی کشید که رهبران و رئیسان جمهور افغانستان خلاف عرف دیپلوماتیک به ملاقات نظامیان این کشور رفته اند‌. چنانکه آقای کرزی پس از ۲۱ بار سفر و پاسخ نه گفتن به سفر ۲۲ ام درک کرد که صلح افغانستان از اسلام آباد می گذرد. باوری که اکنون رئیس جمهور غنی به آن رسیده است و از پاکستان خواست یا دشمنی با افغانستان و یا دوستی با افغانستان. هرگاه وی این موضوع را شش سال پیش می گفت و اکنون افغانستان در وضعیت دیگری می بود و طالبان این قدر نیرومند نمی شدند و موضع پاکستان هم این چنینی نمی بود. ارتش سالاری پاکستان در رابطه به رهبران و سیاستگران افغانستان برمی گردد به دوران تهاجم شوروی که رهبران تنظیم های جهادی را دست و پایین نظامیان پاکستان کرده بود. با تاسف که این رسم مردود تا سرنگونی نجیب ادامه یافت و دیدیم که چگونه نظامیان پاکستان مانند حمید گل و پسر ضیاالحق طراح عمق استراتیژی پاکستان در افغانستان میان مسعود و حکمتیار میانجیگری بی نتیجه می کند و حمید گل در نقش مشاور احراز مقام می نماید. رویکرد زمامداران و سیاستگران افغانستان در پیوند به پاکستان مصداق ضرب المثل " از ماست که برماست" هرگاه رهبران جهادی و بعد سیاستگران پساجهاد با پاکستانی ها از در سازش پیش نمی آمدند. در این صورت نظامیان پاکستان برگرده های دولت و مردم افغانستان سوار نمی بودند و ما شاهد وحشت های طالبان نمی بودیم.

حال بر پاکستاناست تا در عمل نشان بدهد که خواهان صلح در افغانستان است. این زمانی ثابت می شود که طالبان در نشست ترکیه حاضر شوند و بدور از لجاجت های های همیشگی وارد گفت و گو های شفاف و نتیجه بخش شوند تاصلح پایدار و باعزت در افغانستان پیاده شود. اشتراک یا عدم اشتراک طالبان در نشست استانبول معنای استقلالیت آنان را ندارد و هم حیثیت گره گشای دشواری های صلح را هم نداشته باشد؛ اما اشتراک طالبان در نشست استانبول ارادهء واقعی آنان را برای پایان جنگ و آغاز صلح به نمایش می گذارد. جهانیان می دانند که طالبان حیتیث بازوی ارتش پاکستان را دارد و از استقلال و صلاحیت کامل برخوردار نیستند. آنچه مسلم است این که عدم اشتراک طالبان در نشست استانبول ارادهء واقعی حکومت و نظامیان پاکستان را به نمایش می گذارد. تنها پاکستان است که با بازی های پیچیدهء سیاسی می خواهد نشان بدهد که گویا طالبان مستقل هستند. این در حالی است که طالبان در اختیار نظامیان پاکستان قرار دارند و پاکستان است که جنگ و صلح آنان را مدیریت می کنند. چنانکه ما شاهد هستیم که چگونه نظامیان پاکستان از داخل سربازگیری کرده و بعد از آموزش و تجهیز آنان را به افغانستان می فرستند و به همین گونه شاهد هستیم که چگونه آی اس آی در پشت دروازه های بسته گفت و گو های طالبان با آمریکا را مدیریت کردند. اگر پاکستان به گونهء واقعی خواهان صلح در افغانستان است و ادعا دارند که طالبان به خواست پاکستان لبیک نمی گوید. پس پناه گاه ها و پایگاه های آنان را ببندد و رهبران آنان را بحیث یک نیروی باغی و تروریست مجازات کند تا صلح در افغانستان برقرار شود. آمریکایی ها هم می دانند که شکست آمریکا در افغانستان برخاسته از سیاست های چندپهلوی آمریکا با پاکستان است و چنانکه ترامپ به این موضوع به صراحت اعتراف کرد. از سخنان غیرمسوولانه مشاور کاخ سفید در پیوند به خروج نیرو های امریکایی از افغانستان فهمیده می شود که آمریکا هنوز هم به دنبال بازی با پاکستان برسر افغانستان است.

حال که فرماندۀارتش پاکستان می گوید، امن در افغانستان در اصل امن پاکستان است و اگر به این سخنان خود باور دارد. نخست دفترهای طا لبان درکویته وپشاور وپا یگاه های تروریستی آن ها درمناطق مرزی تان با افغانستان را بسته نماید. دوم این که سیا ست امنیتی خود در مورد افغانستان  را تغییر وسیا ست اقتصادی دررابطه به این کشور  را روی دست بگیرد. دراین صورت به حضور نیرو های امریکا و ناتو نیازی نیست؛ زیرا خطر تروریسم افغانستان را از خاک پاکستان تهدید می کند. حال زمان آن گذشته است که طالبان به کمک بایدن دوباره به قدرت برسند و پس بهتر است تا پاکستان سیاست های اقتصادی را با افغانستان در پیش بگیرید که هم کمک به رشد اقتصادی پاکستان و هم کمک به تامین امنیت و صلح در افغانستان است. در این  صورت تجارت کالا های پاکستان به آسیای میانه کمک به رشد اقتصادی هردو کشور مینماید.درغیرآن ادامۀ حما یت پاکستان ازتروریستان درافغانستان ، سبب می شود تا امریکا ومتحدان غربی آن وهند، خواب پاکستان را بحیث یک کشور تروریست پرور پریشان تر کنند.

نظر بهبرآورد سیگار / نهاد بررسی کننده کمک های امریکا برای اداره سازی وباز سازیی افغا نستان ازسا ل 2002 تا 2020 ، امریکا 141 میلیارد و240 میلیون دالر به افغانستان کمک کرده است. بربنیاد گزارش رسا نه های حکومتی هند ، این کشور سه میلیارد دا لر و براساس گزار های رسمی کشور هایی چون؛ ترکیه یک میلیارد دا لر، کا نا دا واروپای غربی در حدود ده میلیارد دا لر تا کنون به افغانستان کمک کرده اند. کشور های دیگر چون؛ عربستان ، اما را ت متحده عربی، کو یت ، قطر، چین وکشورهای آسیای مرکزی ، روسیه ، ایران، اند و نیزی وما لیزی نیز افغانستان را کمک کرده اند. بنا برآن ، مقدار همه کمک های صورت گرفته به افغانستان تا سال 2020  را به شمول کمک های امریکا از ماه جنوری 2021 تا کنون در حدود 175 میلیارد دا لر بر آورد کرده اند. هرگاه پاکستان تروریستان را به افغانستان صادر نمی کرد. این پول های کمک شده به گونۀ غیر مستقیم و مستقیم سبب تقویت اقتصاد ورشکستۀ پاکستان میگردید و شامل فهرست تعزیرات صندوق آی ام اف هم نمی گردید. به گفته ترمپ رئیس جمهور قبلی امریکا درروزدوم ماه اکتوبر2018، 33 ملیارد دا لر به پاکستان کمک کرد؛ اما این کشوربا همان کمک های امریکا بجای تقویت اقتصادی پاکستان، برعکس طا لبان را بازسازی و به افغانستان صادرکرد تا هم به تروروتوحش علیه مردم ما بیفزایند و هم جنگ امریکا علیه تروریسم را شکست بد هند.

افغانستان بیشاز هر زمانی شرایط حساس و سرنوشت ساز را سپری می کند. این کشور تقسیم شده به جزایر قومی و مذهبی اسیر در میان دیوار های فولادین خودخوخواهی و تعصب و منیت؛ نه تنها در برابر تروریزم وحشی و خود فروخته قرار دارد؛ بلکه بدتر از آن در برابر حامیان خطرناک تروریزم در راس آن پاکستان و بعد ایران قرار دارد‌. چنین موقعیت دشوار و حساس نیاز به یک رهبر خردمند و قائد مدیر و مدبر دارد که بدون هرگونه خودخواهی خود را پل بسازد و این کشور صدپارچه را در برابر دشمنان مکار متحد و یک دست بسازد. این زمانی ممکن است که چنین رهبری نه برای حفظ و بقای قدرت و گروه و قوم و تبار؛ بل با همه چیز نه گفته و برای متحد ساختن افغانستان قیام کند. با تاسف که چهل سال جنگ بجای آنکه مردان روشن ضمیر و رهبران ملی را مانند گاندی ها در نماد لنگ و ماندلا ها در نماد شجاعت و استقامت و داکتر سن یادسن ها را به مردم این کشور به ارمغان می آورد ؛ برعکس تعدد گروهی و تعدد قومی و تعدد رهبری را بوجود آورده است که هیچ یک چهاریک نیست و همه پنج چهاریک اند و اکنون کار بجایی رسیده است که هیچ رهبری برای رهبر دیگر حتا سلام صادقانه نمی دهد. این فراخوانی است برای تمامی زمامداران و رهبران کشور که فرصت را مهم شمرده و با نفی خود در پی نجات افغانستان بیرون شوند. هرگاه چنین نکنند و مطمئن باشند که افغانستان روزگار سخت و دشواری را در این برهه حساس تاریخ سپری می کند و هرگاه رهبران حساسیت زمان را درک نکنند و بدانند که افغانستان خدای نخواسته بار دیگر به کام پاکستان و بازو های ملیشه ای آن خواهد افتاد و غرق در آشوب خواهد شد. آنگاه همه کله های خود را به دیوار ندامت خواهند کوبید و پشیمانی ها هم سودی نخواهد داشت.یاهو

 

 

  

 


بالا
 
بازگشت