داکتر غلام محمد دستگیر

 

در باره ای عدالت انتقالی

نویسنده: آدم عبدالله عظیم - واشنگتن دی سی

   ترجمه به اجازه ای نویسنده: داکترغلام محمد دستگیر، برومفیلد، کولورادو

نویسنده ای این مقاله دارای مکتب فلسفی adamazim بوده که با نشر مقالات متعدد دریک بلاگ خوانندگان و شاگردان متعدد داشته عَلَم افتخار نسل جوان افغانستانی ها را در بحث های دلچسپ فلسفی به اهتزاز درآورده لست. آدم عبدالله عظیم، در نیویارک تولد یافته ولی از زمان کودکی تا حال در غرب ویرجینیا حیات بسر برده است. از دانشگاه جارچ میسون ، واشنگتن دی سی، در رشتۀ "حکومتداری و روابط بین المللی" دیپلوم بچلر و از دانشگاه امریکایی، واشنگتن دی سی، دیپلوم ماستری در "امور بین المللی با تمرکز در پالیسی خارجی اضلاع متحده" بدست آورده است. آدم عبدالله عظیم قسمیکه دریافت خواهید کرد یک نویسنده مجرب و متبحر و یک entrepreneur بوده از طریق تویتر با وی @adamazim1988  تماس حاصل شده نوشته هایش در بلاگ wordPress.com خوانده شده میتواند. ادم، فرزند محترم داکتر هارون عظیم سابق رئیس انتخابی انجمن دوکتوران افغانی در امریکا که بنام AMPAA  نیز یاد میشود و طبیب محبوب و دانشمند در مسلک  مقدس است، میباشد.  آقای آدم عبدالله عظیم مینویسد ومترجم جرآت نموده بعضی قسمت ها را برای درک بهتر تر روشنی بیشتر انداخته است:

"عدالت انتقالی" یک اصطلاح و مفهومی است که توسط اکادمیک ها در سال 1990 معرفی گردید. در ابتدا این اصطلاح میلان به آن داشت که، برای محاکمۀ لیدران و حکومت های Post - Soviet که متهم به جنایت ملکی و تخطی از حقوق بشر بود، تطبیق شود. بعد دقیقآ، عدالت انتقالی در محاکمه ای بعضی لیدران سربیا Serbia و دیگران طی چند دهه نیز تطبیق گردید.

عدالت انتقالی، شامل یک تعداد زیاد میکانیزم ها و عملیه هایست که از Truth Commission یا "کمیسیون حقیقت یابی" تا تحقیقات عمیق و حتی محاکمات یا Tribunals  را در بر داشته است. ولی این گفتاریست که بعضی متخصصین در بحث عدالت انتقالی نگاشته اند؛ بطور کل، عدالت انتقالی وسیلۀ میباشد که یک جامعه بعد از تاریخچۀ جنایات جنگ، تخظی از حقوق بشر و بی نظمی اجتماعی بصوب نظم، صلح و رفاه اجتماع حرکت میکند.

نوت: کمیسیون حقیقت یابی مامورینی اند که بعد از جنگ در یک منطقه مقرر میشوند تا جنایات جنگی و تخطی از حقوق بشر زمان جنگ را تحقیق جدی نمایند و بصورت خلص امور ذیل را بدوش میداشته باشند: ۱- تمرکز شان در سابق نظر به اینکه اکنون چه میگذرد میباشد. ۲-  روش های واقعاتی که در طی یک مدت رخ داده است، تحقیق میکند. ۳- بصورت مستقیم و خسته ناپذیز با آنهائیکه در جریان حوادث متضرر شده اند به تماس آمده از تجارب شان معلومات بدست میآورند. ۴- یک تصدی مؤقتی بوده هدف شان نتیجه گیری و تهیۀ راپور است. ۵- از طرف دولت مورد تحقیق برای حقیقت بابی رسمآ با اختیارتام مقرر میشوند یا اجازه داده میشوند.

مؤسسات و گروه های قانونی رسمیی که تحت قانون بین المللی برای تطبیق میکانیزم ها و عملیه های عدالت انتقالی برگزیده اند عبارتند از: International Criminal Court (ICC) یا محکمۀ جنایی بین المللی و International Court of Justice (ICJ) یا محکمۀ بین المللی عدالت است که عمارت محکمه و دفترآن در Hague شهری درهالیند یا نیدرلند است، وجود دارد. اضلاع متحده از پذیرش  پیمانی که ICC "پیمان روم" را خلق نموده بوده ابا ورزید و بعد ازینکه اضلاع متحده را که در هنگام جنگ سرد مداخلۀ نظامی شان را برنیکاراگوا خلاف موازین و نورم های بین المللی اعلام نموده مسؤل یافتند، از ICJ نیز خارج شد. ولی منشور ملل متحد که بر ICC و ICJ صلاحیت دارد یک پیمان بین المللی است که در اخیر جنگ جهانی دوم توسط اضلاع متحده امضا شده است. قرار آرتیکل ششم قانون اساسی اضلاع متحده پیمان هایی که توسط متصدیان US امضا شده است، "قانون مملکت" شمرده میشود.

نوت: پیمان روم یا پیمان EEC که بصورت رسمی "پیمانیکه کمیونیتی اقتصاد اروپایی را تاسیس کند" نام گرفته بود سبب به میان آمدن EEC یا کمیونیتی اقتصادی اروپا گردید؛ ولی  زیادتر زیر نام "کمیونیتی اروپا" European Community (EC)  مراوده میشد. موافقۀ داشتن چنین پیمان به روز ۲۵ مارج سال ۱۹۵۷ توسط بلجیم، فرانسه، ایتالیا، لوکسمبورک، نیدرلیند و آلمان غرب امضا شد و بروز اول جنوری سال ۱۹۵۸ تحت نام "پیمان بر وظیفۀ اتحادیۀ اروپا" به فعالیت آغاز نمود. تا حال مهمترین دو پیمان است که با نام "اتحادیۀ اروپا" یا EU فعال است.

این اتحادیه پیشنهاد نموده بود تا محصولات بانکی به تدریج تنقیص یابد و "گمرک اتحادیه تاسیس شود"، مارکیت منفرد برای اشیاء، کار، خدمات در سر تاسر ممالک عضو ایجاد گردد و هم باید پالیسی زراعتی مشترک و بودجۀ مشترک اجتماعی اروپا و کمیسیون اروپا خلق گردد.

از سال ۱۹۵۷ به اینطرف ضمایم متعدد به پیمان علاوه گردیده است. پیمان Maastricht درسال ۱۹۹۲ کلمۀ اقتصاد

را از عنوان رسمی پیمان روم دور ساخت. "پیمان لیزبن" در سال ۲۰۰۹ پیمان را به "پیمان بر وظیفۀ اتحادیۀ اروپا" دوباره موسوم ساخت؛ آیفون گوگل – دستگیر).

بناء، به اساس چارتر ملل متحد و آرتیکل ششم  قانون اساسی، اضلاع متحده مکلف است تا با ICC و ICJ با وجود اینکه آرزو ندارد این کار را انجام دهد و همکاری نماید. علاوتا، عدالت انتقالی با موضوع تغییر و ریفورم اجتماعی گره خورده و باهم ربط دارند. بدون عدالت انتقالی و معیارات حساب دهی به مقابل جنایات تاریخی جنگ و تخطی از حقوق بشر توسط افرادیکه زمانی در دولت بودند و یا اینکه فعلا عضو دولت اند صورت نگیرد تغییر و ریفورم امکان پذیر نیست زیرا تغییر و ریفورم چنین معنی دارد که عاملین فساد و قانون شکنی که موانع و مشکلات خلق کرده بودند به اتهامات جواب دهند.

درینجا افغانستان به خاطر میگذرد. زیرا عدم حساب دهی برای جنایات جنگ و تخلف از منشور حقوق بشر در سال های ۱۹۹۰ توسط انهایی که اکنون در اریکۀ قدرت تکیه دارند، ضروری میباشد. اصلا، افغانستان به حالت اولی برگشته طوریکه طالبان قدرتمند میشوند و امکان دارد حکومت موجوده را هر لحظه از پا در اندازند (متآسفانه این حالت بعد از فرار قوماندان اعلای نظامی اشرف غنی به روز شنبه ۱۴ اگست سال ۲۰۲۱ بدست طالبان سقوط کرد - دستگیر)؛ مثلیکه در سال های ۱۹۹۰ کنترول افغانستان را بعد از چهار سال جنگ داخلی از سال ۱۹۹۲ تا ۱۹۹۶ بدست داشتند. همچنین، ده ها سال عکس العمل  مقابل پالیسی هژمونی جهانی در اضلاع متحده، حرکت ترمپ مانند حرکت طالبان در افغانستان است که میتواند نظم اجتماعی و سیاسی را در اضلاع متحده برهم زند. واگر هنوزهم، حسابدهی قناعت بخش و معیارات عدالت انتقالی بضد یک عده ای معدودیکه پالیسی و هژمونی جهانی را پی ریزی نموده اند اقدامات صورت نگیرد، انحراف مستقیم از قانون بین المللی خواهد بود.

در عقب قانون بین المللی هدف جلوگیری از هژمونی جهانی است. قسمیکه در پیمان های ذیل دیده میشود: پیمان Westphalia  بعد از ۳۰ سال جنگ اروپا درسال (۱۶۴۸)، Congress of Vienna بعد از تجربۀ ناپلیون  در سال (۱۸۱۵) و بعد از تجربه با هتلرمنشور ملل متحد در سال۱۹۴۵. بعد (در سال۲۰۱۷)  قدرت طلبی جهانی به دونالد ترمپ رسید؛ که دونالد ترمپ با برگزاری "کمیسیون حقیقت جویی ۱۱/۹" نام کشید. با این عمل اشاره میکرد که مامورین حکومت در دوره ای ریاست جمهوری بوش چهل و سومین رئیس جمهور امریکا حادثۀ دلخراش ۱۱/۹ را جهت پالسی غیرقانونی برای هژمونی جهانی بهانه نموده George W. Bush را مسؤول قلمداد نمود که اجازه داد ۱۱/۹ رخ دهد. ترمپ همچنین درباره ای تهاجم عراق که شاید بیخردی بزرگ در تاریخ پالیسی خارجی اضلاع متحده باشد انتقادات شفایی هم داشت.

در نتیجه، اگربرای هژمونی جهانی  بسویۀ دولت تخلف از قانون بین المللی صورت گرفته و در تصحیح حسابدهی وعدالت انتقالی ناکامی به تاسی از حالت داخلی در اضلاع متحده رخ داده باشد، کس دیگر پیدا خواهد شد که از ترمپ تقلید نماید و از ناکامی دولت بر نظارت این موضوع خواه برای مفاد شخصی باشد و یا از طریق تعهد صادقانه برای حسابدهی و عدالت انتقالی، استفاده نماید.

پالیسی باید توسط قانون تائید شود نه برعکس آن. معهذا، ICC در سال ۲۰۲۰ چراغ سبز برای محاکمه و استنطاق جنایات جنگی همه پارتی های دخیل افغانستان که به نتیجۀ بزرگترعدالت انتقالی درآینده منجر خواهد شد، روشن ساخت.

همچنین، پرنسیپ موازنۀ قدرت که نشان میدهد آیا افرادیکه بر سرقدرت اند و یا زمانی در اریکۀ قدرت تکیه داشتند به آن دوام داده میتوانند؟ نظر به اینکه موازنۀ قدرت همیش مانند پاندولم در تغییر است، غیرممکن به نظر می رسد. علاوتا، قرار صرب المثل "Damoclean Sword" (احساس اینکه یک خطر آمدنی است؛ آیفون گوگل - دستگیر) همیشه آنهائی را به قدرت میگمارند که مشروط با شرایط معین در قدرت شریک اند. به این صورت، موازنۀ قدرت اصلآ در اساس طبیعت و جوهرسایکولوجیکی دارد. بآنهم در کل، هدف جامعۀ بین المللی نظم و امنیت جهانی است. نظم و امنیت جهانی توسط دوچیز پیش بینی شده میتواند: پرنسیپ موازنۀ قدرت و تطبیق نورم ها، قوانین و قواعد بین المللی از طریق توازن قدرت. بصورت عموم، یا تصفیۀ سیاسی بین شرق و غرب پاندولم را در نقطۀ تعادل ثابت میسازد و یا پاندولم توازن قدرت به تدریح بعد از تقریبآ ۵۰۰ سال هژمونی غربی بر سیستم بین المللی بطرف شرق نوسان پیدا میکند.

اینکه چرا حسابدهی و عدالت انتقالی بصورت شفاف توسط دولت مد نظر گرفته نشده قدم اول است به جهت تغییر و ریفورم. و قدم دوم از بین بردن همه پالیسی های هژمونی جهانی می باشد. بدینصورت شفافیت و یک تغییر جهت پالیسی دوری از هژمونی جهانی مراحل مقدماتی بصوب تغییرات و ریفورم های وسیعتر در یک جامعه بوده میتواند. طعنه درینجاست که حقایق، تجارب و شرایطی که سالها توسط  این گونه افراد برای هژمونی جهانی ایجاد و استفاده شده (یعنی Patriot Act و عدالت انتقالی) اکنون می شود که به ضد شان جهت پالیسی غیر قانونی و فعالیت های سیاسی شان بکار بُرد.

همچنین، یک تعداد زیاد مردم وجود دارد که از طریق تلاش یا lobbying و دیگر طرق پول و دستور از خارجیان مورد علاقه بدست آورده وبرای دلچسپی های خارجی از طریق قدرت دولتی فعالیت دارند.

فلهذا، فساد به درجه ای مختلف از نتیجۀ هردو پالیسی های غیرقانونی هژمونی جهانی از نگاه قانون بین المللی و تلاش برای موارد دلچسپی بیگانگان، پول سیاه را درسیستم امریکا داخل میسازند (به Citizen United سال ۲۰۱۲ که زمینۀ جریان پول سیاه را در سیستم امریکا میسر میساخت مراجعه شود. نوت: موضوع پولی انتخابابات ۲۰۱۲ و جریان دعواهای قانونی را مفصلآ می نگارند - دستگیر).

بین آزادی و امنیت یک موازنۀ باریک وجود دارد که توسط قوانین داخلی و بین المللی رهنمایی میشود؛ قوانین توسط فلسفه، سائینس و صداقت رهنمایی میگردد. در بعضی وقایع فلسفه، سائینس و صداقت جزء ابزار یک لیدر میباشد. در عنعنۀ آیدیالیست ها، فلسفه، سائینس و صداقت جزء متضمن بودن "پادشاه فیلسوف" میباشند و همین "پادشاه فیلسوف" است  که به تنهایی میتواند حاکم جامعه باشد. در یک جامعۀ بین المللی و دریک عصر جهانی شدن یا globalization نقطۀ توجه سلطۀ یا sovereignty "پادشاه فیلسوف" دیدگاه جهانی بودن است.

Sovereignty یا سلطه چنین تعریف شده است: کنترول و نفوذ یک فرد و یا یک دولت بالای مردم و یا یک منطقه. یک مسلط، خواه یک فرد باشد و یا دولت عبارت از تَضَمُّن هر دو قدرت و قانون در جامعه میباشد، که حال در موضوع مورد بحث ما همان جامعه فحوای جهانی و بین المللی دارد. چون موضوع بارزِ قانون وقدرت در عصر جهانی بودن و بعد از مدرن شدن یا postmodern موضوع تسلط است، این موضوع تنها توسط یک "دولت جهانی" یا global state و رهبری یک لیدرجهانی نمویافته حل شده میتواند.

Postmodernism می نگارد که: تمرکز فوق العاده یا hyper- centralization قدرت در میان پراگندگی قدرت و از هم متلاشی شدن جامعه به میان میآید و این تمرکز فوق العاده ای قدرت با یک لیدر جهانی و دولت جهانی وی صورت گرفته میتواند. قرار نوشتۀ Nietzsche (فریدریک نیچه ۱۸۴۴-۱۹۰۰ در Rӧcken جرمنی تولد یافته و در دانشگاه Bonn و دانشگاه لایپزیگ تحصیل دانش نموده، است؛ آیفون گوگل - دستگیر) این لیدر جهانی منشۀ افغانی دارد. نظم و امنیت جهانی ازین لیدرجهانی و دولت جهانی اش ظهورمیکند، و لو اینکه طنز آمیز هم باشد. قسمیکه لاوتسهیا  Lao Tzu (که به نام Laozi و لقب Tao -Te- Ching یا "راه فضیلت" یاد شده است در حوالی ۵۰۰ سال قبل از میلاد در عصر قبل از کونفوچیوس حیات داشت. وی فیلسوف و نویسنده بوده موسس و پیرو Taosim بود، آیفون گوگل - دستگیر) گفته است: "بهترین لیدر آنست که مردمش نمیدانند که وجود دارد یانه اما وقتیکه کارهایش تمام شد و به هدف رسید همه مردم  بگویند: خود ما به زور بازوی خود به این هدف رسیدیم".

این لیدرجهانی و لیدردولت، توسط هردو شارح مذهبی و غیرمذهبی یا فلاسفۀ سکولارغربی   برتراند رسل Bertrand Russell (۱۹۷۲-۱۹۷۰ درفلسفه، ریاضیات و منطق کار زیاد کرده است برنده ای جایزه ای نوبل ۱۹۵۰ و جوایز متعدد دیگر میباشد؛ آیفون گوگل - دستگیر) و هنری کسنجر Henry Kissinger (در سال ۱۹۲۳ تولد یافته و تا هنوز حیات دارد سابق وزیر خارجۀ اضلاع متحده که ویتنام جنوبی را به کمونست ها سپرد و در سال ۱۹۷۳ جایزه ای نوبل صلح گرفت؛ آیفون گوگل - دستگیر) شناخته شده اند. در بُعد مذهبی لیدر جهانی "قطب روحانی" زمان خود نیز بوده بحیث یک رابطه بین طبقات روحانی و فزیکی خدمت می نماید که خواسته های همه را در بر گرفته میتواند. با کمی شهرت و  یا حتی بدون شهرت یا پاداش، لیدر جهانی یا "قطب روحانی" به یک چیزی بزرگ و معجزه آسا مانند تاسیس نظم و امنیت به سویۀ جهان رسیده میتواند.

حتی قبل ازینکه کرونا نظم جهانی را به لیدرشپ امریکا در سال ۲۰۲۰ برهم زند، سوال اینکه آیا پالیسی هژمونی جهانی امریکا که نظم جهانی را حمایت میکرد پایدار بود یا اینکه جز یک نمایش بزرگ برای همه چیز دیگرنبود. دانشمندان میدانستند و درک کرده بودند که پالیسی هژمونی جهانی امریکا که سیستم بین المللی را حمایت میکرد نا پایدار بود. ولی تنها وقت لازم بود قبل ازینکه عدم پایداری خودش برملا گردد. زیرا پالیسی هژمونی جهانی نه از نظر لوجیستیک و نه از نگاه سایکولوجی پایدار بود، هژمونی جهانی امریکا و یک قطبی بودن آن در داخل سیستم بین المللی به هر دو پراگندگی قدرت در سرتاسر سیستم بین المللی و متلاشی شدن اجتماعی تعویض گردید. لاکن باوجود پراگندگی قدرت و متلاشی شدن جامعه در داخل سیستم بین المللی که از نتیجۀ ناکامی هژمونی جهانی امریکا وختم یک قطبی بودن امریکا بود چیزیکه رخ خواهد داد، پرادوکس تمرکز فوق العاده ای قدرت توسط یک فرد و یا دولت است.

بدین ملحوظ، نظم و امنیت جهانی از نتیجۀ مساعی یک فرد و یا یک دولت با وجود پراگندگی قدرت و متلاشی شدن جامعه در داخل سیستم بین المللی، خواهد بود؛ زیرا زمان یک قطبی امریکا و پالیسی هژمونی جهانی امریکا یا در سال ۲۰۲۳ و یا در سال ۲۰۲۴ پایان میآبد. یک فرد و یک دولت که توسط "قرارداد اجتماعی" به عوض حق یزدانی مطلقیت یا absolutism با هم پیوند حاصل نموده اند نیروی متعادل به مقابل بی نظمی و اختلال نظم و آرامش در سیستم بین المللی خواهد بود. خروج امریکا در سال ۲۰۲۱ از افغانستان علامت آغازعملیۀ دو طرفۀ یا Two – Track ختم پالیسی هژمونی جهانی امریکا و یک قطبی بودن امریکا می باشد که از یکسو، و پرادوکس پراکندگی قدرت، و ازجانب دیگر، ازهم متلاشی شدن جامعه و متمرکز ساختن فوق العادده ای قدرت توسط یک فرد ویا دولت راعلام میدارد. به اساس ارزیابی و تحلیل بعضی از متخصصین، ثمر میوه ای خود را هر دو طرف یا در سال ۲۰۲۳ و یا سال ۲۰۲۴ خواهد برداشت.

لاکن بی نظمی اجتماعی و کشمکش اجتماعی که از نتیجۀ فروپاشی نظم و آرامش جهانی ظهور میکند همه را برای فعالیت همگانی و معیاراتی که باید به صوب تاسیس و تطبیق دوباره ای مسؤولیت نظم و امنیت  به سویه جهانی رهنمایی نماید، دعوت میکند. ناکامی امریکا که به نگاه کردن نظم و امنیت جهانی در اثنای "موقف یک قطبی" اش بعد از کولپس اتحادیِۀ جمهوری اشتراکیۀ شوروی قدیم موفق نشد عامل عمده و مستقیم درعقب فرو پاشی نظم و امنیت جهانی بشمار میرود.

در تاسیس دوباره ای مسؤولیت نظم و آرامش اجتماعی "قرارداد اجتماعی" Hobbes (توماس هابز، از سال۱۵۸۸ تا ۱۶۷۹ در ویلتشایر انگلستان مسکن گزین بود و در فلسفۀ سیاسی، تاریخ، اخلاق و هندسه ذلچسپی داشت؛ آیفون گوگل - دستگیر) و Rousseau (ژان ژاک روسو، از سال ۱۷۱۲ تا ۱۷۷۸ حیات داشت و به فلسفۀ سیاسی، موسیقی، تعلیم و تربیه، ادبیات و اتوبیوگرافی دلچسپی داشت و لقب فلیسوف جینوائی به او داده شده بود؛ آیفون گوگل – دستگیر) موقعیت مرکزی دارد که مردم را دور یک شخص یا یک گروه از افراد برای تاسیس نظم و امنیت اجتماعی از طریق درک طرفین، هم نظری و ایجاد یک دولت، دورهم جمع میکند.

به این صورت "قرارداد اجتماعی" اصل اساسی برای نظم اجتماعی میباشد که یک دولت خواه به سویۀ داخلی باشد یا بین المللی پی ریزی میکند. و در یک حالتی که globalization  به راستی یک جامعۀ بین المللی و جهانی "قرارداد اجتماعی" را به میان میآورد، و دولت انرا تعقیب میکند، به نوبۀ خود نظم اجتماع و امنیت را فراهم نموده و شاید هم که در طبیعت و منظورخود ممکن جهانی و بین المللی داشته باشد. اصلآ، انتخاب مورالی و سیاسی برای هرکس در سر تا سرجهان یا نظم و امنیت است یا فساد و هرج ومرج.

علاوه برین، سوال اصلی سیاست و قانون سوال طبیعت انسان است. طبیعت انسان چیست؟ و یا جوهر طبیعت انسان چه می باشد؟ در نهایت این سوال ما را به نظریات Hobbes و Rousseau متوجه میسارد. Hobbes، در باره ای طبیعت انسان نظریۀ عیب جویانه دارد و نظریه اش به اساس عدم موافقت مدنی و اجتماعی شکل گرفته که در طول حیاتش در انگلستان شاهد بوده است. به اینصورت آنچه هابس میخواست، یک Leviathan (نوشتن این کتاب Thomas Hobbes است که به عوض the نمبر ۲ را استعمال نموده – دستگیر) یا دستگاه قوی دولتی بود که مردم را  تحت کنترول داشته ولی در عین زمان به قانون طبیعت هم پیوند داشته باشد. قرارهابس، بعضی آزادی ها میشود که قربانی شود تا دولت بتواند نظم اجتماعی را ادامه دهد. زیرا طبیعت انسان فطرتا فاسد است.  

ولی Rousseau نظریۀ مشخص در باره ای طبیعت انسان دارد که از باورهابس با تفاوت جدی همراه می باشد. روسو، انسان را در حالت طبیعی تنبل، عاطل، خوشخوی یافته که تنها برای خوشگذرانی و غرائز نفسانی خود توجه دارد. اگر انسان طبیعی تنها گذاشته شود؛ به پلان های گمراه کننده و توطئه های که در بین انسان های مدرن رایج است، کاری نمیداشته باشد.

چیزیکه انسان طبیعی را جبرآ در یک جامعۀ متمدن و بین المللی به فساد میکشاند فساد و مدرن شدن و تحت کنترول آوردن می باشد که از مدرنیتی نشئت کرده است. زیرا مواجهه شدن با مدرنیتی و تصادف با دستگاه کنترول کننده ای دولت، انسان طبیعی خواهی نخواهی با جامعۀ مدنی و جامعۀ بین المللی تطابق پیدا میکند.

بدینصورت، انسان طبیعی از باعث حکومت و مدرنیتی  وادار ساخته میشود تا از حالت طبیعی خود خارج شده  جبرا  به نظم جامعۀ مدنی و جامعۀ بین المللی بپیوندد تا "قرار داد اجتماعی" را با دیگران پی ریزی کند. و هدف این "قرار داد اجتماعی" با دیگران اینست تا تغییرات و ریفورم را در داخل سیستم آغاز نماید. در مقابل برای این فعالیت سیاسی انسان طبیعی تنها افتخار و دوستی نصیب میشود.

با وجودیکه انسان طبیعی قلبآ می خواهد به حالت طبیعی خود برگردد، لاکن حکومت و مدرنیتی برایش این اجازه را نمیدهد ودر نتیجه انسان طبیعی هم ضمن این، پروسۀ تطابق به جامعۀ مدنی و بین المللی، به اساس اولویت ها ودرک خود ظاهر میگردد. او آن مرد تنبلِ ساده لوحی که زمانی بود و خوشگزرانی های ساده ای زندگی قناعتش را بار میآورد و به آسانی برایش میسر میشد و قناعت و سرورش را سبب میگردید، دیگرآن شخص نیست. یک بار که انسان طبیعی به جامعۀ مدنی و بین المللی تطابق حاصل نمود، اراده ای عمومی جامعۀ مدنی و بین المللی را انتقال بخشیده و مؤثرانه به یک مقنن تحول میآبد. از طریق اراده ای سیاسی خود قانون را شکل میدهد، و با شکل دادن قانون او تغییرات و ریفورم را که جامعۀ مدنی و بین المللی جویا بود سرعت میبخشد. 

ولی تا که فساد توسط  تطبیق قانون در اضلاع متحده که خواه از طریق قوانین و اصولنامه باشد یا از طریق مساعی تلاش گران یا lobbyist و یا از طریق قانون وطندوستی یا Patriot Act عملی نشود، آنهایی که در فساد در کانگرس و شاخۀ قوه ای اجرائیه دست دارند مشکلات خلق نموده موانع ایجاد کرده در ریفورم و تغییراتی که تحت منشور ملل متحد حتمی است خلل وارد میکنند. شاید که امنیت صدای شیپوربرای هر چیز باشد، زیرا امنیت یک محیطی را در بر دارد که حکومتداری خوب میتواند به میان آید. فساد، وسایل خرابی و بی عزتی امنیت را فراهم میسازد، و وقتیکه امنیت خراب شد حکومت داری خوب هم بی عزت وبی آبرو میشود ، یعنی حکومتداری خوب که صاحب امنیت میباشد شرط حکومت داری خوب را تعقیب نموده است. با در نظر داشت اینکه تغییر و ریفورم حتمی است، تغییر و ریفورم یا در سویۀ پالیسی و یا از طریق چنل های قانونی/حقوقی باید صورت گیرد ورنه تکرار عصر ترمپ باز پدید حواهد آمد.

در مرکز نظم اجتماعی و امنیت سه عنصر وجود دارد: وقایه از خشونت، حل منازعات از طریق قضاوت عادلانه و آزاد و حفاظت ملکیت و دارایی مردم. شکست نظم وامنیت زیادتراز باعث از دست دادن اعتبار و عدم قانونیت دولت است. وقتیکه در بین مردم فساد دولت نمایان شد دولت اعتبار و قانونیت خود را می بازد و نظم اجتماعی برهم میخورد. پروتست برای جارج فلوید  (سیاه پوستی که توسط فشار زانوی پولیس بر گردنش جان داد - دستگیر) و شورش ششم جنوری (تهاجم طرفدارن ترمپ به کانگرس تا نتیجۀ انتخابات را ملغی قرار داده ترمپ را دوباره رئیس جمهور بسازند - دستگیر) دومثال شکست نظم اجتماعی در اضلاع متحده بود. اقلیت ها هنوز هم دولت را تبعیضی و حق تلف می نگرند - اضافه از نصف نفوس اضلاع متحده اصلآ از سفید های امریکا تشکیل یافته است و به این فکر بودند که انتخابات (جوبایدن - دستگیر) تقلبی بود و یا توسط تیم دولتی به سرقت برده شد.

از خاطر این هرج و مرج بی انتظامی ویژه، نظم اجتماعی دولت و جامعه  ضرورت به بهبودی دارد. اولا دولت باید واضح بداند که چرا فساد؟ و بناء این بی اعتباری از کجا ریشه گرفت. فساد منجربه بی اعتباری و قانونی نبودن دولت میگردد، و بالنوبه این بی اعتباری و قانونی نبودن دولت حالات خشونت آنگیز را در جامعه سبب میشود.

به اینصورت، اقدامات ضد فساد که باید شفاف بوده و دادن توضیحات آن به مردم از قدم های لازمی اولی باشد از طرف اورگان های امنیتی دولت جدآ بعمل آید. سیستم حکومت داری امریکا زیادتر طبیعت Lockean داشته و پارلمان یا کانگرس متمرکز به این سیستم است (سیستم فلسفی John Lock فیلسوف انگلیس که از ۱۶۳۲ تا ۱۷۰۴ حیات داشت که موجودیت دانش ذاتی را نمی پذیرد و میگوید دماغ به مشابه Tabula Rasa یا تیوری که دماغ افراد در زمان تولد دارای معلومات نمی باشد بناء دانش از طریق تجربه و احساس بدست میآید ولی مخالفین میگویند دماغ هنگام تولد دارای یک اندازه دانش می باشد؛ آیفون گوگل - دستگیر) ولی تلاش گری یا لابییستی و علاقمندی های خاص و پول سیاه که از این طریق داخل سیستم میگردد، هیجوقت در سیستم "لاکی" مد نظر نبود. مصروفیت واشنگتن با پول سیاه و علاقمندی غرائزجنسی به اندازه ای خراب شده است که روسیه و چین اکنون رو به ارتقا اند.

وقتیکه اورگان های امنیتی به مقابل رئیس پوشالی که کلچر فساد را درداخل حکومت رایج ساخته است اقدام میکند ریشه اش را در طرح پالیسی های هژمونی ۲۰۰۱ شان دریافت مینماید. ترمیم هردو اعتبار و قانونیت حکومت ازینجا شروع شده و بدینصورت در طول یک مدت ترمیم نظم جامعه به پیش میرود. در طول این زمان هدف برای جامعه، تعادل وتوازن بین حکومت و علایق وابسته به مردم است که سبب ایجاد نظم و آرامی میگردد.

روش زندگی امریکا به اساس آثار Adam Smith میباشد. بناء، بهتر خواهد بود به کلماتش توجه نمود. این کلمات آدم سمیت در کتاب “The Theory of Moral Sentiments” تذکر یافته که همیش مطابق زمان است (آدم سمیت که بین سالهای ۱۷۲۳ تا ۱۷۹۰ حیات  داشت یک فیلسوف، عالم اقتصاد و بنیان گذار اقتصاد سیاسی یا political economy  است که این معلومات در صفحه ۲۲۲ کتاب جهارم Wealth of Nation درج است. سمیت، مرد مشهورعصر روشنفکری سکاتلند شمرده میشود و لقب " پدر اقتصاد"  به او داده شده است. هدف وی ازنوشتۀ اثرش این بود که با در نظر داشت فرضیۀ اینکه مردم کاملآ بدون مورال همدردی حیات را آغاز نموده، منبع استعداد بشری را در تشکل مورال قضاوت، توضیح دهد، نوشته است. این کتاب تحت عنوان "صفات عمل" یا Propriety of Action در سه قسمت که هز قسمت چندین فصل دارد در ۵۷ صفحه نشر یافته است. برای درک خوب باید این رساله خوانده شود، چون تیوری خلاصه شده نمیتواند).

منبع بزرگ هردو بی نظمی ها  و جگرخونی ها در زندگی انسان، دیده میشود که از اهمیت دادن زیاد بر تفاوت های بین، یک حالت دایمی بر دیگر، منشاء میگیرد. حرص، مادیات سبب اهمیت دادن زیاد تفاوت بین غربت و ثروتمندی است:آرزو های بلند، که بین حالت شخصی و عام است: خودستایی، بین گمنامی و شهرت وسیع است. هر فردیکه تحت تاثیرهریک از آن هواهای نفسانی مفرط قرار گیرد نه تنها در باره ای حالت کنونی خود جگرخون است بلکه اکثرا برای رسیدن به آمال و آرزوهایی که او ابلهانه سخت دلگیر است حاضر به برهم زدن نظم و امنیت بوده میتواند. معهذا، اندکترین توجه ممکن سبب قناعتش گردد که در تمام حالات معمولی حیات انسانی با مغز متبت نگر ممکن مساویانه آرام، مساویانه خوشحال و مساویانه راضی باشد. بدون شک بعضی از آن حالات میشود که یکی بر دیگر بیشتر ترجیح داده شود، ولی هیچکدام آن لایق همراهی با اشتیاقی نیست که ما را به هتک احترام از اصولاتیکه خواه ملاحظاتی باشد یا قضایی وادار سازد؛ یا آرامی آینده ای مغزهای مارا از طریق خجلت به یاد آوردن کارهای ابلهانه ی ما، زجر دهد. و یا با ندامت از وحشت بی عدالتی های ما خود ما را، تباه سازد.

 

 

 


بالا
 
بازگشت