انجنیر حفیظ ا له حازم

 

ارگ در دو راهی

حوادث دوماه اخیر در کشور ما خیلی سریع و دور از انتظار بود، اینکه طالبان هر روز دها ولسوالی را بدون جنگ بدست بیآورند و تا دروازه های بزرگ شهر ها برسند و مردم را در تنگنای اقتصادی و روانی قرار بدهند و شهر ها را عملآ در محاصره بکشند.

از طرفی فرار ناجوانمردانه امریکایی ها در نیمه های شب از بگرام که حتی به قرار خود شان تا یازدهم سپتامبر هم تاب نیآوردند، روحیه عساکر و مردم عادی را تضعیف بخشید.

طالبان بدون حمایت مستقیم امریکایی ها و زمامداران ارگ هرگز نمیتوانستند که چنان سرعت عمل داشته باشند.

مردم با دانستن حقیقت ها و دسیسه های پشت پرده امریکایی ها که خلیل زاد از آنها در دوحه نماینده گی میکرد و عمل خاینانه اشرف غنی که در چند ماه اخیر تمام والی ها، قوماندانان امنیه، ولسوال ها و مسوولین نظامی در سطح کل کشور را تبدیل و افراد وفادار بخودش را که تمام دستورات غنی را اجرا بدارند و تمام محلات و قطعات نظامی را با مهمات نظامی به طالبان بسپارند، مقرر نمود.

مردم عوام پی بردند که دسیسه بزرگ است و در بین دو سنگ آسیاب آرد خواهند شد، هم طالبان در صدد ازبین بردن و نابودی آنهاست و هم حلقه حقه باز  غنی در ارگ.

اینجا بود که حرکت هایی بنام خیزش مردمی در اکثر شهر ها و ولایات کشور بصورت خود جوش هسته گز اری شد و مردم با اسلحه های دست داشته شان در جنگ با طالبان وحشی به میدان آمدند و ایستاده گی کردند.

در اوایل مخالفت های جدی با خیزش های مردمی از طرف ارگی ها و تمویل کننده های طالبان صورت گرفت و حتی این اقدام مردم را همردیف اعمال طالبان و حتی بد تر از آن تلقی کردند که این حرکت ها گویا ضد دولتی است و باید سرکوب شود و مردم حق حمل سلاح غیر قانونی را ندارند.

جنگ های شدید در حومه های شهر های شمالی کشور چون قندوز، شبرغان، میمنه، تخار، سرپل، بادغیس، پلخمری و غزنی با شدت و حدت تمام بین طالبان و نیرو های خیزش مردمی در گرفت و جلو پیشرفت طالبان گرفته شد و موتور برقی طالبان از کار افتاد و طالبان درینیک ماه جنگ رویاروی با مردم با قبول تلفات بیشمار زمین گیر شده وحتییک بزرگ شهر را هم نتوانستند به اشغال شان در آورند.

امروزه سرحد جنگ بر علاوه این شهر ها به شهر های قندهار، هلمند و هرات هم کشانیده شده است.

اشغال سپین بولدک قندهار توسط طالبان و کشتار بیرحمانه صد ها تن و مخصوصآ قوم اچکزی  توسط آنها و کشتار و بیرحمی طالبان در هلمند نشان داد که طالبان از افغانستان نیستند و اجیران پاکستانی اند که بخاطر ویرانی کشور ما و بردن غنیمت از کشور ما آمده اند.

مقاومت های مردم هلمند و قندهار که اکثرآ از قوم برادر پشتون هستند، وضعیت سیاسی و نظامی را در کل تغیر داد.

طوریکه گفته آمدیم طالبان در اوایل تمام حملات شانرا در سمت شمال و مخصوصآ شهر های اوزبیک نشین و تاجک نشین و هزاره نشین آغاذ کردند و جنگ روحیه قوم ستیزی هویدا بخود داشت، امروزه با جنگ های وحشت زا در ولایات قندهار، هلمند و هرات حاکمیت غنی را در دو راهی عجیبی قرار داده است، چون مقاومت علیه طالبان نه تنها از جانب اقوام غیر پشتون بلکه خود پشتون های وطن پرست هم صورت میگیرد.

غنی میخواهد هر دوطرف را فریب دهد و خود به هر قیمتی که باشد در قدرت باقی بماند و به جمهوریت ضد مردمی اش ادامه بدهد.

لیک مردم آنقدر آگاه شده اند که دیگر فریب غنی و تیم تمامیت خواه او را نمی خورند و غنی مجبور خواهد شد که در کنار مردم بیآیستد و‌گویا از جمهوریت خودش دفاع کند.

ولی مردم تصمیم هایشان را گرفته اند که دیگر هیچ کسی و هیچ قدرتی از مرکز حاکمیت و زور را بالای مردم تطبیق کرده نمیتواند و همان شیوه حاکمیت های محلی با رای مردم و مشابه نظام فدرالی اداره خواهد شد و غنی حتی براییک روز هم برای مردم دیگر پذیرفتنی نیست.

طالبان هم مطمین باشند که مردم این سرزمین در مقابل اجنبی ها و زورگویان همیشه ایستاده اند و می ایستند، اینکه طالب ها خواب و آرامش و امنیت مردمان را خراب کرده اند، خود نیز روی آرامش و قرار را نخواهند دید.

هیچ حاکمیت دیگری جز این در افغانستان شکل نخواهد گرفت که مردم در آن نقش اساسی داشته باشند در غیر آن سالها و یا شاید هم دهه ها این جنگ ویرانگر و خانمانسوز جان آدمان زیاد سرزمین مارا بگیرد، ویرانگری نهادینه خواهد شد و آرامش برای همیش ازین سرزمین کوچ خواهد کرد.

 

 

  


بالا
 
بازگشت