هدايت حبيب

 

آيا پاکستان خواهد توانست تا صدای آزادی ـ عدالت و برابری خواهی را توسط طالبان و حزب اسلامی

 حکمتيار در افغانستان خاموش سازند؟

 

پس از آن که امريکايی ها با امضای توافق نامه ی قطر با طالبان بوسيله زلمی خليلزاد برنامه ی کشيدن سربازان خود را بصورت يک جانبه از افغانستان آغاز و شش هزار زنداني جنايت کار آنان را از زندان بگرام، بدون قيد و شرط رها نمودند؛ نه تنها آتش بس دايمی در کشور از طرف طالبان قبول نگرديد؛ بلکه کاهش تنشها در ميدان های جنگ که يکی از مواد مهم توافق نامه بود، نيز جايش را بر تعرض و تهاجم شديد طالبان بر شهرستان ها و ولايات تبديل نمود.

ايالات متحده ی امريکا و متحدينش با اين توافق در حقيقت امر افغانستان را با دستاوردهای۲۰ساله اش به دولت پاکستان، اين بادار و اولی الامر طالبان و حزب اسلامی حکمتيار تسليم کرد، که درنتيجه آن دولت اشرف غنی سقوط نمود و خود وی نيز با حلقه ی دور وپيشش فرار را برقرار ترجيح و رهسپار امارات متحده ی عربی شدند.

اما مردم افغانستان که در دهه ی هشتاد و نود ترسايی عملکرد های جنايتبار تنظيم های جهادی، بويژه قتل عام هفتاد هزار شهروندان کابل را که در آن حزب اسلامی حکمتيار نقش مرکزی درجه يک را داشت و جنايات مشهود طالبان را در قتل عام مردم مزارشريف ـ يکاولنگ باميان و تاکستانهای شمال کابل ـ پروان و کاپيسا، بخاطر داشتند؛ اين معامله خائنانه ی امريکا و پاکستان را بشدت محکوم کرده مخالفت خويش را از طريق راه اندازی تظاهرات، ايجاد جبهه های مقاومت در شماری از ولايات کشور آغاز نمودند.

بارزترين مقاومتهای آزادی خواهانه و حق طلبانه ی مدنی و مسالمت آموز در شهرهای کابل ـ مزار ـ هرات ـ فارياب ـ تخارـ بدخشان ـ بغلان ـ کندز ـ پروان ـ کاپيسا... از جانب زنان قهرمان وحماسه ساز افغانستان صورت گرفت، که اين رستاخيز زنان کشور؛ علی رغم استقرار يک رژيم خونخوارـ تروريست و جنايت پيشه که برخورد با انسان و حيوان نزد آنان تفاوتی ندارد و اين قبيله ی وحشی صدها تن از مردان و زنان اين سرزمين را بصورت انفرادی و دسته جمعی بازداشت و سربه نيست کردند؛ وليک رزم و پيکار زنان آزاديخواه و عدالت جو، بهتر از پيشتر، آن گونه ادامه يافت، که در تاريخ ۱۴۰۰ ساله ی اين سرزمين حماسه ساز و پرآشوب نظيری نداشته است.

هجوم وحشيانه طالبان بر زنان مبارزکشور که آنان خواستهای مشروع حق تحصيل ـ کار و آزادی ـ برابری ـ مساوات و عدالت را مطالبه داشتند؛ آن گونه دد منشانه بود، که درتاريخ کشورما اين گونه وحشی گری ديده نشده است.

ازاين رو اين وحشی گری ها ـ سربه نيست کردنها ـ ترور و بازداشت زنان معترض توسط طالبان، يک حرکت بزدلانه ضد انسانی ارزيابی گرديده و با انتقاد های گسترده سیاسیون و فعالان جامعه مدنی، سازمان دفاع از حقوق بشر و شمار بيشتری از کشورهای جهان مواجه گرديد.

افراسیاب ختک، عضو پیشین مجلس سنای پاکستان از آن طرف خط دیورند صدا بلند کرده گفتند: «ربودن تمنا و پروانه به دلیل شرکت در تظاهرات مسالمت آمیز، نشاندهنده بیرحمی طالبان در کشوری بدون قانون است

طبق گزارشها، افراد طالبان در هفته جاری به خانه دستکم ۸ زن معترض در کابل یورش بردند و تمنا زریاب، پروانه ابراهیم خیل و یک تن دیگر از زنان معترض را بازداشت کردند.

افراسیاب ختک می گوید:« شهروندان افغانستان را به چنگ گرگ انداخته اند و سکوت سازمان ملل و جامعه جهانی کر کننده [و سوال برانگيز] است

فوزیه کوفی از خاموشی سیاسیون مرد هم انتقاد کرده و گفت: «سکوت سیاسیون مرد که در افغانستان مانده اند و در برابر اینگونه برخوردها خاموش اند تاسف بار است

اما، نگارنده را عقيده براين است، که خشم مقدس خروشِ نارضایتی آزادی خواهانه و حق طلبانه ی زنان افغانستان، سرانجام مردان در خواب رفته را نيز بيدار خواهد کرد و مقاومت در برابر مزدوران پاکستان به شعار"يا وطن، يا کفن" وقيام های سراسری برضد اشغالگران پاکستانی و مزدوران طالبی "ريشخين" و نکتايی پوش های قبيله گرا و چپ نماهای رنگ باخته و رسوا و حاميان جهادی آنان مبدل خواهد شد.

قدر مسلم است، که عکس العمل در مقابل بیداد از جایی سر می کشد، که لبۀ تیز تیغ ظلم از گوشت عبورکند و به استخوان رسیده باشد.

بنا براین، ابتکار مقاومت دادخواهانه و حق طلبانه در کشور ستم دیده مان افغانستان، دربرابر هجوم اشغالگران پاکستان که حضور افسران و سربازان ارتش آن کشور، در تمام بخشهای قوای مسلح و دواير دولتی اظهر من الشمس است؛ طالبان حيثيت مزدور را دارند؛ بيشتر و پيشتر از ديگران، توسط زنان آزادی خواه آغاز شده است، که فرجام آن پيروزی عدالت خواهان را بر مزدوران آی. اس. آی و ديوبندی های عصر حجر؛ بنابر حکم زمان و دستور آمرانه ی تاريخ ، ببار خواهد آورد.

هم اکنون، شمار زیاد خانمهای آگاه افغانستان در داخل و خارج اين مرزو بوم، برای آزادی ـ عدالت و زدودنِ رنجهای بیکران زن و مرد افغانستان می رزمند و برای خوشبختی سراسر مردم و خانواده های دربند کشيده ی اين کشور می کوشند؛ اين احساس مردم دوستی و وطن پرستی هریک شان، طوری که مشاهده می شود، اکنون نسبت به هروقت دیگری، قوت بيشتر گرفته و اين "مدافعین حقوق زن و مرد" در درون و بیرون افغانستان بیشتر شده است؛ اما چنانی که همه روزه می بینیم، نه تنها اِجحاف و ستم بالای آنان کاهش نیافته است؛ بل، به گونه های مختلفِ و تکاندهنده و با حدت و شدت بی سابقه ای افزایش یافته است.

بنابرآن، يگانه راه نجات وطن و مردم افغانستان از شر اين درنده خويان وحشی، که بوی انسانيت، اسلاميت و کرامت انسانی از وجود هريک آنان به مشام نمی رسد؛ خيزش های مردمی؛ اتحاد زن و مرد تمام اقوام ضد تحجر و ضد اشغالگران پاکستانی و غارتگران خارجی، با شرکت فعال تمام احزاب ترقيخواه، تحول طلب و ميهن دوست، ازطريق تشکيل جبهه ی متحد ملی دراين سرزمين است وبس

 

  


بالا
 
بازگشت