اعلامیه سازمان سوسیالیست‌های کارگری افغانستان به مناسبت هشتم مارچ روز جهانی زن

روز جهانی زن؛ جنبش نان، کار، آزادی

امسال متأسفانه در وضعیت و شرایطی از هشتم مارچ روز جهانی مبارزه علیه ستم، نابرابری، تبعیض و اپارتاید جنسی تجلیل به عمل می آوریم که از استیلای «امارت اسلامی» سرمایه بر جامعۀ افغانستان بیش از شش ماه می‌گذرد. سرمایه‌داری جهانی در رأس امپریالیسم امریکا و قدرت های منطقه‌یی بر بنیاد منافع استراتژیک و بلندمدت شان بار دیگر نیروی وحشی، زن‌ستیز و جنایت‌کار اسلام سیاسی در هیأت طالبان را بر هستی و زنده­‌گی مردم، به ویژه زنان افغانستان، مسلط ساختند و آیندۀ سیاه و دهشتناکی را برای مردم خسته از جنگ، فقر، نابرابری و تبعیض رقم زدند. پیامد هولناک و دهشت‌بار برگشت دوبارۀ طالبان به قدرت، چه اکنون و چه هم در بلندمدت، چیزی جز اعمال اپارتاید جنسی، راندن زنان از اجتماع و إعمال تبعیض و بربریت قرون وسطی و نابرابری و ستم نیست، نبوده و نخواهد بود.

از آوان به قدرت رسیدن جانیان طالب و بر پا شدن دوبارۀ «امارت اسلامی» جنبش های اعتراضی مترقی و برابری طلب در رأس جنبش اعتراضی زنان پرچمدار مبارزه علیۀ حاکمیت طالبان و حامیان جهانی و منطقه‌یی آن‌ها هستند. جنبش زنان با طرح شعار و مطالبۀ «نان، کار، آزادی» درد اصلی و واقعی مردم به ویژه طبقات فرودست و محروم جامعۀ افغانستان از جمله کارگران و سایر مزدبگیران را بیان و محور تقابل همۀ احاد جامعه با امارت اسلامی سرمایه قرار داد. از این جهت مطالبۀ نان، کار، آزادی با پسوندهای متفاوتی شعار ذهنی و برخواسته از یک درک ایدئولوژیک نیست، بلکه بازتاب روشن و رادیکالی از خواست‌ها و مطالباتی است که فراتر از بیزاری مردم نسبت به استیلای تئوکراسی، شوینیسم و جهالت قرون وسطی و اعتراض علیه حاکمیت استبدادی طالبان می‌رود و دارد نظام و مناسبات سرمایه‌داری را آماج قرار می‌دهد که اساس و فلسفۀ وجودی اش بر ستم، استثمار، فقر، بیکاری، نابرابری های اجتماعی و انقیاد ذهنی احاد جامعه بنا نهاده شده است.

خواستو مطالبۀ «نان، کار، آزادی» صدای زنان دربند و پژواک صدای اکثریت محروم و تُهی‌دست جامعه است که در چنبرۀ فقر، بی‌کاری و فلاکت اقتصادی از یک‌سو و محرومیت و ادبار اجتماعی و سلطۀ خونبار هنجارها و باورهای اسلامی و سنت‌های محصول دوران توحش بشر از سوی دیگر گرفتار شده اند. مردسالاری، ستم و اپارتاید جنسیتی دیگر میراث دوران قرون وسطی و دوره های پیش ازآن نیست؛ بل امروزه در هر کجا محصول نظام حاکمِ اقتصادی-سیاسی است، سرمایه‌داری مطابق نیاز مناسبات برده‌گی مزدی این ویژه‌گی های دورۀ توحش و بربریت را تولید و باز تولید می‌کند.طی سال‌های متمادی، به‌خصوص در دو دهۀ اخیر،با وجود همۀ موانع و مشکلات، زنان در اثر تلاش و مبارزه توانستند به نیمچه حقوقی دست‌یابند اما با بر گرداندن دوبارۀ طالبان به قدرت سیاسی از جانب قدرت های بورژوایی قبل از همه این زنان هستند که قربانی منافع و سیاست‌ها و استراتژی های ننگین دول سرمایه‌داری شدند و از همۀ عرصه های اجتماعی رانده شده و از حقوق ابتدایی و انسانی شان از حق تحصیل تا حق کار محروم گشتند.

در این مدت تعداد وسیعی از زنان با اکراه و اجبار خانه‌نشین گشتند. هزاران معلم زن، کارمند، روزنامه‌نگار و فعال مدنی زن به ارتش ملیونی بی‌کاران پیوستند؛ زنان زیادی از سر فقر و اجبار زنده‌گی و برای تهیۀ لقمۀ نان به تکدی رو آورده یا فرزندان، به ویژه دختران شان، را به معرض فروش گذاشته اند و بسیاری دیگر از آن‌ها برای حفظ جان و امنیت‌ شان افغانستان را دسته دسته ترک کردند. زنانی هم که نسبت به این توحش لجام گسیخته و بربریت روا داشته شده دست به اعتراض زدند و چشم در چشم نیروهای جنایت‌کار «امارت اسلامی» ایستادند در جلو چشمان نظاره‌گر قدرت‌های سرمایه‌داری و مدعیان دفاع از «مدنیت» و «حقوق بشر» و دوربین‌ها و ژورنالیست‌های رسانه های بین‌المللی به شلاق بسته شدند مورد اهانت و تجاوز قرار گرفته و تعدادی هم شب هنگام توسط نیروهای وحشی، زن‌ستیز و جانی طالبان از خانه های شان ربوده شده شکنجه و زندانی و یا هم سر به نیست گشتند. با وجود این، این زنان مبارز و نستوه از پا ننشستند و فریاد داددخواهی و اعتراض شان را با مطالبۀ «نان، کار، آزادی» هم‌چنان و در ابعاد و اشکال دیگری فریاد می‌زنند.

وضعیت هولناک جاری پس از به قدرت رسیدن "امارت اسلامی" طالبان، که بدون تردید حمایت بی‌چون و چرای دولت‌ها و قدرت های سرمایه‌داری از جمله امپریالیسم امریکا را با خود داشت / دارد، بار دیگر عقب‌گرد تاریخی ویرانگر و دهشتناک دیگری را بر جامعه و مردم افغانستان تحمیل کرد؛ عقب‌گردی که در آن در کنار سلطۀ آرا و افکار بدوی فقرو ستم در اشکال متنوعی از آن میان ستم جنسیتی و نابرابری و فلاکت گستردۀ اجتماعی هر روز نسبت به گذشته در حال گسترش است و از مردم، به خصوص طبقۀ کارگر و همۀ اقشار مزدبگیر و محروم جامعه قربانی می‌گیرد. در یک چنین شرایطی جنبش های متنوعی با خواست ها و مبناهای کاملاً متفاوت و بعضاً متضاد عرض وجود نموده است و جنبش زنان با وجود استاده‌گی و رشادت فعالان آن، از این امر مستثنی نیست.

علی‌الرغم مواجهۀ جامعه به یک چنین وضعیت اسفبار و هولناک، که چاره‌جویی و راه حل رادیکال و انقلابی را از همۀ نیروهای اجتماعی برابری طلببرای گذر از این بربریت می‌طلبد؛ گفتمان ناسیونالیسم تباری و شوینیستی همچنان گفتمان مسلط در میان کنشگران، نهادها، احزاب و سازمان‌های سیاسی، از جمله جنبش زنان و نهادهای مرتبط به آن، را می‌سازد. هرچند که وضعیت جدید بخش‌های زیادی از بقایای نیروهای چپ قدیم را که بیشتر شان طی این سال‌ها منفعل، بی‌افق و منزوی بودند بار دیگر به وجد آورده و فعال مایشا ساخته است، اما راه حل و افقی را که مطرح می‌نمایند همان نسخه های شکست خورده و آزموده شدۀ این جنبش‌ها در زمین سخت واقعیت و پراتیک سیاسی اجتماعی آن‌ها در گذشته است. از همین جهت است که در شرایط به غایت حساس و بغرنج کنونی تابلوهای "سازمانی" را که این همه سال انبار شده بودند گَردگیری کرده و تلاش هایی را درجهت همگرایی و وحدت درونی جنبش و نحلۀ فکری‌یی که با آن تداعی می‌شوند، سازمان داده اند تا بر ینیاد آن‌ ابراز وجود سیاسی ‌نمایند. تعداد دیگری از بازمانده‌های منفرد چپ بورژوا-ناسیونالیست یک نهاد سیاسی جدید را سر و سامان داده اند؛ کار و فعالیت این طیف در تداوم ادراکات پوپولیستی و بورژوا-ناسیونالیستی گذشتۀ سیاسی و سنت‌های التقاطی آن دوران است. این حرکت‌ها به رغم بیان متفاوت شان از آبشخور پارادایم جامعۀ مدنی و هم گفتمان ناسیونالیستی متأثر اند. در مجموع تبیین مسلط بر این نیروها و دخالت و همراه شدن آن‌ها در جنبش‌های اعتراضی از آن میان جنبش اعتراضی زنان و مطالبات مطرح شده زیر شعار «نان، کار، آزادی» می‌تواند اثرات منفی و زیانباری به بار بیاورد. آنچه در این میان، هم در عرصۀ جنبش عمومی علیۀ طالبان و حاکمیت آن در خارج از مرزهای افغانستان و هم در عرصۀ مبارزات و اعتراض های داخلی غایب و حاشیه‌یی است درک و نگاه طبقاتی از وضعیت و تقابل و تعارض از موضع طبقات فرودست و مزدبگیر جامعه از جمله کارگران نسبت به تحولات و وضعیت سیاسی – اجتماعی جدید و حاکمیت الترا ارتجاعی و فاشیستی طالبان است.

در آغاز، پس از تحویل گرفتن کلان شهرها یکی پس از دیگری و در نهایت ورود طالبان به کابل و بر پایی امارت دار و تعزیر اسلامی سرمایه، همپا با اعتراضات اجتماعی در برخی از مناطق افغانستان، در بیرون از مرزها و در بیشتر کشورها، به ویژه کشورهای اروپایی شاهد یک حرکت عمومی اعتراضی علیه طالبان و حامیان آن بودیم. این حرکت های اعتراضی، چه در داخل و چه بیرون از آن، منافع یک سان اجتماعی- طبقاتی را نماینده‌گی نمی‌کردند و نمی‌کنند. در امتداد تحکیم سلطۀ بلامنازع طالبان، با وجود تلاش و مبارزۀ  پیگیر جنبش زنان در کلان شهرهای افغانستان، به خصوص شهر کابل، مرکز اقتدار سیاسی «امارت اسلامی» سرمایه، که در یک مبارزۀ نفس‌گیر، نابرابر و تاریخی قدر قدرتی طالبان و «امارت اسلامی» را به چالش کشیدند، اما این جنبش در خارج از افغانستان از پشتیوانۀ لازم و همراهی پایداری که انتظار می‌رفت، برخوردار نگشت.  حرکت‌های اعتراضی آغازین در مخالفت با سلطۀ وحوش طالب به دلیل روایت ها، منافع و خواست های متعارض و متضاد نیروهای شرکت کننده در آن‌ها، از توش و توان افتادند و به یک معنی دیگر از این حرکت های اعتراضی، تداوم و انسجام آن‌ها در یک عرصۀ وسیع اجتماعی خبری نیست. تنها موردی که شاهد بودیم، اعتراضات اخیر در اسلو پایتخت ناروی و تجمع تعداد اندکی از حامیان جریان موسوم به "مقاومت دوم" در لندن بود. این اعتراضات و حرکت عمومی منافع طبقاتی واحدی را دنبال نمی‌کنند. بنابراین جریان چپ و سوسیالیستی در عین حال که همراه این حرکت عمومی علیه طالبان است یکی از وظایف اساسی اش این است و باید باشد تا این منافع متفاوت و بعضاً متضاد علیه امارت اسلامی طالبان را تمام قد بیان و نماینده‌گی نماید.

در یک چنین شرایط حساس و اسفبار نیروهای مدعی چپ و سوسیالیست، که قاعدتاً وظیفه و رسالت تعریف شدۀ شان را سازمان دادن، آگاه ساختن و شکل دادن به الترناتیو رهایی‌بخش می‌دانند به سیاق گذشته همچنان مشغول پرداختن به خودشان اند و هیچ افق رهگشایی را در پهنۀ اجتماع نماینده‌گی نمی‌نمایند. فارغ از نیت و ارادۀ نیروهای چپ، سوسیالیست و برابری طلب و هر ادعایی که دارند آلترناتیو مورد نظر این‌ها، جبهۀ واحد، نمی‌تواند با وحدت میکانیکی حاصل گردد؛ حتی اگر به آن دست یابند ظرف و ابزاری در جهت پیش‌برد مبارزۀ طبقات محروم اجتماعی و مطالبات و خواست های عینی و مادی آن‌ها نخواهد بود. اصل اساسی تعلق اجتماعی و طبقاتی این نیروها در صحنۀ جدال سیاسی و اجتماعی و سنت فکری و جنبشی آن‌ها است و این آن مانع عینی و واقعی یی است که باعث می‌شود تا این نیروها نتوانند حتی در حد یک اتحاد عمل مشخص و روشن کنار هم بایستند و در نهایت یک امر مشترک را به سر منزل مقصود سوق دهند. 

استراتژی مورد نظر سوسیالیسم کارگری در شرایط و وضعیت حاضر که می‌تواند فرودستان و محرومان جامعه اعم از زن و مرد به ویژه کارگران، جنبش های برابری طلب از جمله جنبش رهایی از تبعیض و اپارتاید جنسی زنان و کنشگران چپ و سوسیالیست و هر جنبش آزادی خواه دیگر معترض به وضعیت حاکم را محقق نماید،خواست «نان، کار، آزادی» است.از آنجا که شعار «نان، کار، آزادی» در بر گیرندۀ مطالبات و خواست‌های اکثریت مردم محروم و تُهی‌دست جامعه از جمله زنان است، به همین دلیل قدرت بسیج اجتماعی گسترده‌یی را دارا است که می‌تواند اسباب و عامل حمایت ملیون‌ها انسان و شکل یافتن یک قطب نیرومند رادیکال در تعارض و تقابل با «امارت اسلامی» سرمایه و بخشی از بورژوازی رانده شده از قدرت و حامیان آن‌ها را فراهم آورد.

زنان در همۀ جوامع سرمايه‌داری که بنیاد آن بر نابرابری و کارمزدی استوار است همزمان از دو ستم جنسی و طبقاتی رنج می‌برند. در افغانستان اما، اين نظام طبقاتی در هیأت «امارت اسلامی» با اتکا به ابزار دین (اسلام و شعایر آن)و سنت‌های عقب‌مانده ستم بر زنان را به بالاترین حد ممکن رسانیده و با خشونت تمام از ارزش‌های قرون وسطی پاسداری مي‌کند. بنابراین رفع و دفع این نابرابری و ستم بر زنان،به تحقق مطالبۀ «نان، کار، آزادی» گره خورده است که بخشی از جنبش زنان رادیکال آن را سر لوحۀ فعالیت های شان قرار داده اند. بهبود واقعی و جدی در وضعيت زنان و هم‌چنان سایر اقشار و طبقات فرودست اجتماعی که همه را از همۀ قید و بندهای جنسی و طبقاتی رها می‌سازد و آزادی و رفاه همه‌گان در آن می‌تواند تحقق یابد نظام سیاسی مورد نظر طبقۀ کارگر است.

این بر جنبش‌های اجتماعی آزادی خواه، زنان مبارز و فعالان جنبش چپ و سوسیالیستی کارگران است که به ارادۀ سرمایۀ امپریالیستی و «امارت اسلامی» سرمایه تمکین نکنند و آلترناتیو انقلابی و آزادی خواهانۀ خودشان را حول شعار «نان، کار، آزادی» در برابر آن‌ها شکل دهند و نوید بخش شکل دادن به زنده‌گی شاد انسانی، رفاه و امنیت و برابری همۀ مردم باشند. سرمایه‌داری جهانی و دولت های ارتجاعی منطقه در طی بیشتر از چهار دهه با توسل به جنبش های ارتجاعی از اسلام سیاسی تا ناسیونالیست های قومی توانستند جامعۀ افغانستان را دچار انقطاب های عمیقی نمایند و بر بستر این انقطاب های تحمیل شده زمینۀ سلطۀ بلافصل طالبان و برپایی «امارت اسلامی» را فراهم آوردند.  

زنان و مردان آزادی خواه!

فعالان جنبش زنان، کارگران، مبارزان کمونیست و چپ و خلاصه همۀ مردم آزادی‌خواهی که بورژوازی جهانی، قدرت‌های امپریالیستی همراه با نیروهای جنایت‌پیشۀ اسلامی تباهی و سیاهی و بربریت عصر حجر را در شکل و هیأت «امارت اسلامی» به همۀ ما تحمیل کرده است برای خلاصی و رهایی از بلاهت جاری چاره‌یی جز مبارزه و تشکل یابی و سازمان دادن به آلترناتیو انقلابی حول شعار «نان، کار، آزادی» نداریم. بیایید در هشتم مارچ، روز جهانی زن، در جهت تحقق این خواست و مطالبه و فراتر رفتن از آن عزم و تعهد مان را برای شکل و سامان یافتن الترناتیو مورد نظر در عمل و تلاش مشترک نشان دهیم!

 

زنده و فرخنده باد هشتم مارچ!

زنده باد سوسیالیسم!

سازمان سوسیالیست‌های کارگری افغانستان

12 حوت (اسفند) 1400؛ 3 مارچ 2022

 

 


بالا
 
بازگشت