الحاج عبدالواحد سيدی

 

 

خارق العادگی بانوان مسلمان

 

خداوند آدم را خلق کرد و چون که تنها بود از رنگ و بو و زیبایی های بهشت از بته و گل و میوهای گواراهر چه رنگ بود و هر چه زیبایی و مزه بود به قدرت بیچونش و بدستان بلاکیفش همه راجمع کرد وآنرا در استخواب پهلوی چپ آدم  تعبیه کرد .بعد امر کرد که حوا شو؛دفعتاً حوا شد ، هوایی که در زیبائی و نضهت همتا نداشت او بقدرت رب العالمین ساخته شده بودو آو را به آدم کابین کرد تا آدم از تنهایی رهایی یابد .بعداً هر دو به بهانه ای  به زمین هبوط داده شدند و چندان مفارفت همدگر را کشیدند تا که توبه شان قبول شد و بهم  پیوست شدند و از آنها نسل  آدم در تمام کره زمین انتشار یافت که ما اولاده های شان  هستیم.

در افسانه های شفاهی و روایات اساطیری،از زمان دیرینه  آمده است که دو خواهر بودند از جنس الهه ها که یکی "هیجیس" و دیگری "پنیسیس" نام داشت. خواهر اولی یارا و توانایی در بند کردن  مرض و پلیدی ها رادر روی زمین داشت، او به مهار و در بند کردن پلیدی ها شد و همه را در جعبه ای  در حبس کرد و عالم و آدم را از شرور آنها در ایمنی قرار داد،وخواهر دومی که پنیسس نام داشت ارواح خبیث و  بیماری ها را از جانهای بیمار دور ساخت که هر دوی این ها به امر خدای خدایان این مهم را انجام دادند، که امروزه هنوز هم در طبابت این دو نام  بنام "هایجیس" Prevention of diseases پیشگیری از امراض  و "پنیشیس"پا بر جاست .

در افسانه های قدیم شرق و روایات اساطیری مشرق زمین  آمده است که اناهیتا یا به عباره دیگرا میترارب النوع یا الاههِ باروری و سر سبزی موظف شد تادر بلخ  زمین ها مشروب گردد . اورا در چشمه شفادر نزدیکی درۀ گز وظیفه داد تا آب رود خانه ،با گذاشتن پاهایش به دو سوی تنگی "شفا" رود خانه را از زیر پاهایش عبور دهد  که به هجژده نهر آرام تقسیمات شود،تا آخرین قطره آب رود خانه بلخ در آشامیدن و کشاورزی  به مصرف برسدکه به اراده خدای پاک این امر تا همین امروز ادامه دارد.

همچنان در افسانه های قدیم آورده شده است که پل امام بکری را  بانوی با جمع کردن تخم مرغ که از ان بحیث سفت کننده و چسپنده کننده خشت ها استفاده می کرد اعمار نمود.

در سفر نامه ابن بطوطه آمده است بانوی از بلخ که لباسی داشت فاخر و  مرسع به جواهرات قیمت بها و نایاب  آن را در برابر  دوسال خراج مردم بلخ که از خلیفه عباسی بدهکار بودندبه خلیفه فرستادتا آنرا در بدل قیمت دوساله خراج مردم بلخ بپذیرد . خلیفه لباس را به بازار فرستاد تا قیمت ان تعین گردد ولی قیمت  پیراهن بیشتر از خراج دوساله بلخ برآورد شد . خلیفه را ننگش آمد که زنی به آن بزرگواری و شایستگی وجود داشته باشد که خلیفه را در برابر خود مجاب و متقاعد به بزرگ منشی کرده است .بایدخلیفه از آن بانو کریم تر باشدو نه تنها پیراهن را به بانوی بلخی مسترد کرد بلکه دوسال  خراج آینده  مردم بلخ را که در آن هنگام به سختی روزگار روبرو بودند بخشیدو زمانیکه پیراهن را به بانوی بلخی بردند پرسید  خلیفه و مردم این پیراهن را دیده اند، گفتند آری ، بانو پیران را ویران کرد وگوهر های که در آن کارشده بود را به بازار فروخت و از پول ان مسجد جامع بلخ را که در زیبایی و فراخی بزرگترین مسجد مشرق شناخته می شد را بنا نمود که در صاعقه چنگیز ویران و بخاک یکسان گردید و آن بخاطر این بود که یک مقدار زیاد جواهراتی که از بنای مسجد اضافه گی کرده بود  در قف مسجد پنهان ساخته بودند که هر وقت مسجد به مرمت  ضرورت پیدا کند  سر آن گنج را باز کنند واز آن در مرمت مسجد کار گیرند . واما نظر به سعایت بد کاره و خائینی ، چنگیز از موجودیت گنج در زیر بنای مسجد  آگاه می گردد وبه سربازانش امر می کند تا مسجد را خراب کنند و زمین آن را بکاوند.آنها  مسجد را خراب کردند تا به زمانی که به گنج دست یافتند. اینهم یک مثال مستند از کرامت یک بانوی  بلخی.

در روایات و اسناد  تاریخی از رابعه عدویه در اکثر مأخذ یاد گردیده که من شمۀ از آن رانقل می کنم:

رابعه عَدَویّه لقب گرفته به تاجُ الرجال با کنیهٔ امُ الخیر (زاده: ۷۱۳ میلادی برابر ۹۵–۹۴ قمری/179-91شمسی - درگذشته: ۸۰۱ میلادی برابربه 179 شمسی ۱۸۵–۱۸۴ قمری) بانوی صوفی و شاعر عربی در سدهٔ دوم هجری بود. آن گونه که وی از خدادوستی سروده‌است برمی‌آید که از شوق به خدا و آگاهی بر دریافتن زیبایی ازلی اوست نه از ترس عذاب یا طمع در ثواب او.[ بعلبکی، منیر (۱۹۸۰). «Rabi'ah al-'Adawiyyah». دانشنامه المورد (به عربی). ۸. بیروت: دارالعلم للملایین. ص. ۱۱۴.]

او دختر «اسماعیل عدوی قیسی» بود. نام او را از این جهت رابعه گذاشتند که فرزند چهارم خانواده بود.[همانجا] رابعه یکی از کسانی است که فریدالدین عطار در کتاب تذکره الاولیایش از او یاد کرده‌است. رابعه صوفی‌ای بود ربودهٔ جذبات الهیه و در طریقت جذبه اش بر سلوک غلبه داشت. او طبع شاعری هم داشته و اشعاری در عشق به خدا سروده‌است.

وی را با صوفیانی چون بشر حافی، ابراهیم ادهم، سفیان ثوری،حبیب عجمی، بایزید بسطامی و مالک دینار هم‌دوره دانسته‌اند.  [جواد نوربخش (۱۳۷۹). زنان صوفی. تهران: انتشارات یلدا قلم. ص. ۳۲.]

محل دفن او را به اشتباه در رأس طور زیت در قریهٔ طور در شرق بیت‌المقدس دانسته‌اند که محل دفن رابعه شامیه است. رابعهٔ عدویه احتمالاً در بصره مدفون است.[جواد نوربخش (۱۳۷۹). زنان صوفی. تهران: انتشارات یلدا قلم. ص. ۳۲.]

ابن جوزى طبقه‌بندى و ديدگاه سلمى را نسبت به زنان صوفى بيان می كند. حواشى كتاب زنان صوفى سلمى هم شامل پژوهش‌هاى اين محقق درباره‌ى عارفان و صوفيانى است كه نامشان به‌مناسبت اسنادها و ذكر زنجيره راويان حديث در كتاب سلمى آمده است. مهم‌ترين منابعى كه در اين بخش مورد استفاده قرار مى‌گيرد، كتاب‌هاى «صفة الصفوة» ابن جوزى، «حلية الأولياء» حافظ ابونعيم اصفهانى، كتاب «اللّمع» ابونصر سراج، كتاب «التعرف» كلاباذى، «رساله قشيريه»، «كشف المحجوب» هجويرى، «تذكرة الأولياء» عطار، «طبقات الصوفية» انصارى، «نفحات الأنس» جامى و «طبقات الصوفية» سلمى است[همان اثر]

اگر به خارقالعادگی بانوان در بعد از اسلام را بخواهیم در این مجمل بیاوریم  مثنوی هزار کیلو کاغذ از آن  تیار خواهد شد و به همین مجمل اکتفا می کنیم .زیرا در سخن لارسی مقوله ای داریم:اگر یار هست همین سخن بس است.

 

 

 


بالا
 
بازگشت