ســید مقصـود برهان

 

یــادی ازمـــیرعبدالــقادرابـــهر
شاعــــر و فــرهنـــگی

پائیز – خزان یا برگریزان واژه های مترادف، اما تقریباً همیشه غم انگیزاند. واژه های بمعنی فصلی که تخیل آن پیوسته با غم و اندوه همراه بوده است.  از اندوه غروب فصل های شاداب بهار و تابستان گرفته تا اندوه غروب جوانی و زندگی از دست رفته و برگشت ناپذیر. حدود چهارده سال قبل درچنین فصلی آسمان پُر ستاره شعر وادب دری – فارسی شاهد خاموشی یکی از ستاره های پرفروغ و تابانش بود. این ستاره پُرفروغ و شاعر پُرقریحه دوکتورمیرعبدالقادرابهر بود که عمری را در راستای خدمت به مردم افغانستان و ادب زبان دری سپری و بلاخره قلب مهربانش در یک فصل پائیزی ناشی ازغم دوری وطن از تپش بازماند. مرگ ناگهانی داکتر ابهر ضایعه جبران ناپذیری بود که بمانند صاعقه دوستان، عزیزان و جامعه فرهنگی ادبی دری – فارسی را در سراسر جهان را متاثر و اندوهگین ساخت.

میر عبدالقادر ابهر فرزند حاجی میرنجم الدین در سال 1936 میلادی درلاله زار های ارغوان  خواجه سیاران ولایت پروان دیده بجهان گشود -در سن شش سالگی به مکتب رفت  و تا صنف نهم در متوسطه نعمان پروان درس خواند. موصوف در جریان تحصیل به همکاری ادبی با روزنامه پروان پرداخت. بعداً شامل انستیتوت اداره عامه شد و بعد از فراغت از انستیتوت مذکور آمر مطبعه پروان و عضو هیئت تحریر مجله پشتون ژغ گردید، متعاقب آن در رادیو کابل عضو اداره محررین مقرر و برنامه اطفال و نوجوانان را عهده دار و همزمان برنامه جوانان را نیزدر کابل و پروان همکاری کرد.

داکتر ابهر در سال 1961 میلادی بهمکاری ضیأ قاریزاده، یوسف آئینه ومائل هروی دست به ایجاد کمیته ادبی در چوکات ریاست مستقل مطبوعات زد- و از اینطریق خدمات ارزشمند ادبی – هنری را برای هموطنان بجا گذاشت و آوانیکه هنرمند پُرآوازه و بی بدیل خطه  مرحوم احمد ظاهر با اعضای کمیته فرهنگی و هنری لیسه حبییه به رادیو کابل آمد و نخستین آهنگ های خود را ثبت مینمود اشعار ویرا مرحوم داکتر ابهر و مرحوم ضیا قاری زاده سروده و بدسترس وی میگذاشتند. مطلع ترانه های چون ( می زیبد می زیبد) و ( بی تو گل گشت چمن ) از سروده های شادروان ابهر و ترانه ( از غمت ای نازنین – عزم سفر میکنم) از سروده شادروان ضیأقاری زاده میباشد.

 


بیتو گل گشت چمن ای گلبدن ناید خوشم

ساغر و مینا و پای نسترن ناید خوشـــم

بشکنانـم ساغــر و گل را بزیر پا کنـــم

بیتو جا نا از چمن تا انجمن ناید خوشم

عطر گیسویت دماغم تازه و تر کرده است

زین سبب عطر گلاب و نسترن ناید خوشم

نیستم پروانه تا بر دور هر شمعی پـــرم

جز بدور شمع رویت پر زدن ناید خوشم

سر به صحرا میزنم مانند مجنون بعدازین

زندگان هیچ در شهر و وطن ناید خوشــم

پیش من افسانـــه سرو و گل و بلبــل مخوان

من فنا فی العشقم این گونه سخن ناید خوشم

بیتو ابهر سخت گردیده است سیر از زندگی

جان من باد ا فدایت زیستن ناید خوشـــــم

گوهر بختم درون سینه یی دریا شکسـت

کشتی عمرم در آغوش طلاتم ها شکست

کوکب طالع من در آسمانها خیره شـد

بال مرغ آرزویم در بلندی ها شکست

ساقی زیبا شراب کهنه در ساغــر بریز

جام لبریز از شرابم درشب یلدا شکست

میفروزد دردل و جانم شــــــرار آرزو

انجماد پیکرم را عشق آتشزا شکست

ای خداونـــــــــد دل و جانم بفــریادم برس

کاسه ی صبرم بدست یار بی پروا شکست

در سراب دشـــــت بی پایان عشــق و آرزو

کاروان ما کمر در صخره و صحرا شکست

 

میرعبدالقادر ابهر در سال 1965 میلادی از طرف وزارت اطلاعات و کلتورجهت تحصیلات عالی به اتحاد شوروی اعزام گردید. موصوف ضمن آموزش دوره شش ساله  در اکادمی تعلیم و تربیه  شهر لیننگراد در رشته ی زبان و ادبیات روسی  ماستری  بدست آورد. به تعقیب آن باز هم سلسله  تحصیل را ادامه و شامل یونیورستی دولتی شهر لیننگراد گردیده - اسپرانتوری و دوکتورای خود را در رشته زبان وادبیات روسی نوشت و بدرجه دوکتورا نایل شد.

داکتر ابهر بعد از برگشت بوطن در پستهای مختلف ادبی و فرهنگی وزارت اطلاعات و کلتور و حوزه  پوهنتون کابل اجرای وظیفه  و در عصر با شکوه و خاطره انگیز جمهوری سردار محمد داوود خان مدتی آمر آرشیف ملی افغانستان و سپس بحیث رئیس کتابخانه های کابل و به تعقیب آن  نظر به صوابدید مقامات ذیصلاح به صفت مدیر عمومی فولکلور، بعداً مدیر عمومی ارتباط خارجه و در عین زمان آمر جوایز مطبوعاتی وزارت اطـــلاعات و کلتــور توظیف گردید. موصوف در همین هنگام بمناسبت صــدمین روز تاسیس جمـــهوریت در کشـــور رساله « زمزمه جمهوریت » را نوشت.

ادیب فرزانه مردی چون داکتر ابهرهرگز دنبال چوکی و مقام نبود، بلکه با کار های گسترده و خستگی ناپذیرادبی – با نوشته ها و سروده های  تازه و بی بدیل پیوسته در تلاش آبیاری و سبزی بیشتر باغ سبزو بیکران ادبیات و زبان دری - فارسی بود، چنانچه در دوران حاکمیت حزب دموکراتیک خلق، با وصف آنکه دوستان و شاگردانش بمقامات بالای رهبری حزب و دولت حضور داشتند؛  زنده یاد داکترابهر فقط در حوزه های علمی - ادبی و معنوی  مصروف کار و خدمت بهموطنان وهمزبانان بود، بجز اینکه کمک و دستگیری اش بدیگران رسیده باشد، هرگز در مقابل  امتیازی که مرهون احسان کسی قرار گیرد - سر فرود نیاورد. درین مرحله  مقام علمی خود را حفظ  و منحیث استاد در پوهنتون کابل به خدمت ادامه داد. مدتی آمر دیپارتمنت زبان وادبیات روسی  درعین زمان معاون کتابخانه های پوهنتون و در اخیر هم بحیث کدر علمی و آمر کتابخانه، در اکادمی علوم افغانستان وظیفه اجرا کرد.
جبین بشاش، چهره خندان، پیشآمد صمیمانه واخلاق حمیده از سجایای نیک داکتر ابهر بود که بصورت مساویانه به همه دوستان، فرهنگیان، استادان و شاگردان ارزانی میکرد. دکتور ابهر بعد از سقوط دولت دموکراتیک مدتها در کابل ماند و هرگز حاضر به ترک میهن عزیز نبود، اما گاهیکه شعله های جنگهای هیبتناک تنظیمی کوچه – کوچه شهر کابل و دیگر شهرهای بزرگ افغانستان را در خود میسوختاند، داکتر ابهرمجبور به ترک کشور گردیده - درسال 1994 به آلمان پناهنده - و در شهر آخن اینکشور زندگی اختیار کرد. در دوران پناهندگی علی الرغم فشار روانی و رنج  های تنهائی، ناشی از اوضاع غمبار کشور، دوری از فامیل و فراق دوستان، خاموش نه نشسته و تسلیم حوادث نگردید. بلکه با حزب سوسیال دموکرات آلمان همکاری را آعاز -  کانون فرهنگی افغانها را در شهر آخن آلمان ایجاد و در جهت روشنگری ذهنیت نسل جوان  در درک مسایل پیچیده ی سیاسی کشور، تجلیل از روزهای تاریخی، شناخت هویت ملی و آزادی افغانستان از چنگ طالبان قرون وسطی، نشستها و محافلی را سربراه  و درین راه از هیچگونه تلاش و حرکت دریغ نورزید.
اما مرگ پدیده تلخ و انکارپذیری است که بلاخره همه هستی و آدم ها  را با خود میبرد، مگر درین میان روح بزرگ انسانهای متعالی و رسیده بمقام والای انسانیت جاودان میماند و پژواک صدای شان در درازنای تاریخ و زمانه ها، خاموش نمیگردد، همانگونه که به یقین صدای زنده یاد داکتر ابهر  مدتها  در قلب دوستان و رفیقانش جا داشته و هرگز فراموش نخواهد شد- دوکتور ابهر شاعربلند پرواز قلعه های بلند هندوکوه و ارغوان زار های پروان و چاریکار در اثر سکته مغزی ناشی از دوری و فراق میهن عزیز بتاریخ 17 میزان 1387 برابر با 8 اکتوبر 2008 جان به جان آفرین تسلیم و در ادیره مسلمانان شهر آخن آلمان بخاک سپرده شد. روحش شا ویاد اش همیشه گرامی باد
.

آثارچاپ شده  که از دوکتور ابهر باقی مانده است

-   ترانه های دل چاپ مطبعه ی دولتی کابل درسال 1338 خورشیدی

-  زمزمه ی جمهوری بمناسبت صدمین روز جمهوریت در افغانستان 1352 خورشیدی مطبعه ی کابل

- ادبیات قرن نزده روسی ، چاپ 1360 درمطبعه ی دولتی کابل

- سپاه صلح – مجموعه شعر چاپ سال 1365 مطبعه خورشید

- گلبانگ های برای صلح و سپیده - مجموعه شعر چاپ سال 1364 مطبعه خورشید   

- - و تعداد متعدد اثر و رساله که از زبان روسی و آذربایجانی به زبان دری ترجمه و بچاپ رسیده است.

 

لاله آتشین

شعری از دوکتور ابهر

بهار آمد ز طبع ابهرم شعر نوين خيزد

چو گل از خامه اش مضمون رنگين و متين خيزد

قيامت قامتى دارد چو در گلشن خرام آرد

بـــراى احترامـش نازنينـــــان از زميــن خيـــــزد

هياهويى ميان باده خواران ميشود بر پا

ز پـــاى خم اگـــر آن ســـاقى نــاز آفـــرين خــيزد

اگر بر طرف گلشن يك شب مهتاب بخرامد

ز بهـــر پايبـــوس اش نازبو و ياسمين خيـــــــزد

بگيرد از كف هر گل دل پروانه و بلبل

اگر از صحن باغ آن لاله روى مـــه جبين خيـــزد

اگر آن آفتاب من بگلشن روى ننمايد

نه سبزه در چمن رويد نـــه لاله از زميــــن خيزد

اگر با عاشق شيدا نريزد طرح همرنگى

صـــداى حسرت انگيزى از اين قلب حزين خـــيزد

زبس داغ پريرويان مرا در سينه پنهان است

يقــــين دارم ز خاكــــم لاله هاى آتشيــــن خيـــــزد

 

خيالش ميدهد بر ( ابهـر ) دلداده الهامى

كه پى در پى ز طبع او كلام دلنشين خيزد





 

 

 


بالا
 
بازگشت