عثمان نجیب

 

نقد ما از مسعود پسر معنای مخالفت با او نیست

مسعودِ پسر ‌هم‌ چنان تنها رهبرِ مقاومت است

 

پاسخِ محمد‌عثمان نجیب:

 پسا نشرِ دیدگاهِ حقیر اندربابِ نامه‌نویسی رهبرِ مقاومت دوستانِ زیادی محبت کرده و ابرازِ دیدگاه داشتند که من به هر دو گروه احترام دارم. منهای کسانی نتوانستند خُلقِ آدمیت در نوشته را رعایت کنند.

آقای فایق عقابِ آزادی در رخ‌نامه‌ام با محبتِ فراوان پرسشی را مطرح کردند این گونه: 

(…شما که اینقدر در سیاست تجارب دارید چرا پیش قدم و در کنار مبارزین قرار نمی گیرید. 

به دانش و اندوخته های شما افتخار دارم…)

عقاب آزادی فائق صاحب گرامی را سلام! 

 ممنون لطف تان. من هنوز کودک‌نوپایی هستم در دامانِ مهرِ استادان و بزرگان سخن و ادب.‌ تا دانش‌‌داری بسیار دورم.‌‌ خدمت شما عرض کنم که ‌نقدِ ما از روش‌های کار جبهه‌ی مقاومت معنای مخالفت با جبهه و شخص مسعود‌ِ پسر رهبرِ جبهه نیست. اتفاقاً ما هیچ شناختی با هم نداریم، و من ایشان را در بیست و دوسال پیش دیدم و جریان را قبلاً و باتفصیل در روایات زنده‌گی نوشته‌ام. اما بیش‌ترین کسانی را می‌شناسم که با ایشان هم‌راه اند. همه‌ی آنان مردمانِ باتجربه و نیکی اند. اما برخی‌های شان دوستانی اند که دشمن بهتر از آن‌هاست. نه به سبب وفاداری یا بی وفایی شان به جبهه، بل برای قلدری و یک دنده‌گی شان. اصول سیاسی و دیپلوماسی و جنگ جدا اند و اصول وطن‌داری جدا. با جرأت می‌توانم بگویم که اولین مطرح‌کننده‌ و تشخیص‌دهنده‌ی توانایی رهبری و مدیریت مسعود پسر تنها و تنها من بودم که در رسانه‌ها با کرزی و غنی جدل داشتم تا احمدِمسعود را دستِ کم‌ نگیرند ‌و کرسی وزارت دفاع را به او بسپارند. این اقدامات من طولانی مدت بودند. من درست زمانی در خط دفاع از مسعودِ پسر پرسه می‌زدم که نزدیک‌ترین‌های او برای او نقطه‌ی انتها جست‌و‌جو داشتند و حالا هم دارند. و اصلاً به پدرش هم احترامی نه‌کردند. مثل یونس قانونی، امرالله صالح، عبدالله، عطامحمد‌نور و صدها هم‌چو او. من از منظر سیاسی در تقابلِِ نرمِ اختلاف با مسعودِ پدر بودم. اما از جولان دینی و ملی اندیشی ‌و پاکستان ستیزی ازادی خواهی و عدالت خواهی ‌و تقسیم متوازن ثروت و قدرت و مبارزه برای زدودن اقتدار متمرکز با ایشان هم‌راه و هم‌گام هستم و به‌ ایشان افتخار و احترام می‌کنم.‌ هرچند به شهادت رسانیدندش. حالا هم برای دایم تا زنده هستم و تا آن‌که احمد یا مسعود پسر در راه راست روان است با قلم ناتوان و نادان خود از او حمایت می‌کنم. چون مقاومتِ دوم تنها دریچه‌ی دریاگذر است به سوی‌رهایی از امواج طوفانی اشغال. اشتباهات سیاسی بسیار سنگین تمام می‌شوند اگر دقت نه کنیم.

توصیه‌های اصلاحی ما معنای مخالفت با احمدِ مسعود را ندارد

مسعودِ پسر اگر در انسجامِ مقاومت از جزایرِ متعدد ظهوری دیر

بجُنبد، صدها گروهِ خودسر یا دستوری ویران‌گر از سوی دشمن به نامِ مقاومت ایجاد و جنایات‌ِخود را به پای مدافعانِ آوردگاه های 

رزمبرای رهایی وطن رقم می‌زنند ‌و پاکستان و طالبانِ عمدتاً پشتون تباراز خیبر و پشاور و همه‌ی پاکستان و پشتونِ سیاسی 

افغانستان که همه نکتایی دار و ایزاربند‌دار طالب اند هر خطایی خود را به نامِ مقاومت ثبت می‌کنند.

 شما جوان ها و نسلِ بادرک وطن هم آگاه باشید و میاره کنید و احمد را تنها نگذارید. تا از اسارت رها شویم سلامت باشید.

 

 

+++++++++++++++++++++++++

 

آقای مسعودِ پسر! یا مثلِ پدر باش یا نباش

تعاملات سیاسی و بین‌المللی در نامه‌نگاری‌ها‌ کار‌ تازه‌یی نیست و محدود به معدود کسانی هم نيست. هر کسی می‌تواند نامه‌ی سیاسی با محتوای سیاسی یا نظامی یا اجتماعی به هر‌کسی بنویسد. رعایت اصول و قواعد پذیرفته شده‌ از جمله اخلاقیات در نامه نویسی‌ها یک اصل است. اما نظرداشت سلسله‌ی مراتب‌نامه نویسی ها به صورت قطع یک الزام است. تشخیص صلاحیتی مخاطب در نامه‌ها، پیشینه و حالینه‌ی رابطه‌ها با مخاطب از دیپلوماسی تا عدول از آن و از دشمنی تا دوستی مهم است ولی لحن‌ نامه‌نگاری های سیاسی برای مخاطب‌ خارجی توسط یک اداره، توسط یک دولت، توسط یک تشکل رزمی و سیاسی و از نام یک رهبر در موقعیت‌های حساس زماني و کشوری مثل کشور ما بسا مهم‌تر است. ملت افغانستان آرزو ندارند تا مثلآ رهبر جبهه‌‌ی مقاومت‌ ملی در فصل تدابیر آغاز چنگ های آزادی خواهی با صدور بیانیه‌‌یی یا نامه‌یی تضرع آمیز نوع جبن سنت شکن مقاومت ملی را از خود به جا گذاشته و آن را دیپلوماسی بنامد. به خصوص که چنان بیانیه و نامه‌یی به مخاطب اشغال‌گری مثل پاکستان که به طورعملی کشور را اشغال کرده است صادر شود. ملت آگاهی سیاسی کامل دارد. تبعات منفی این عرایض برای صدور فرمان عفو چیزی دیگری نیست.

آقای احمد‌مسعود باید بداند که بهتر می‌بود چنان‌نامه اصلآ به پاکستان نوشته نه می‌شد و در بدترین حالت فشار‌های احتمالی شخصی و سیاسی می‌توانست یا در تعامل با پاکستان سکوت کند و یا در خوش‌بینانه‌ترین حالت غیر از پاکستان به سایر مجامع بین‌المللی نامه می‌نوشت. و یا هم بافرستادن نامه‌یی که هیچ نیازی نبود پاکستان را به گونه‌ی جدی اخطار می‌داد و هوش‌دار مقاومت مرگ‌بار برای پاکستان را می‌داد. نه آن که ملتمسانه چیز‌هایی را در نامه مطرح کند که هم بیان‌گر بی‌خبری او از فعل و انفعالات جهان با طالبان است و هم نوعی اظهار دروغ گفتاری. احمد مسعود یا مسعود پسر می‌داند که جهان در شناسایی طالبان عجله ندارد و تا رسميت شناختن طالبان بسترسازی‌های طالب،شناسی می‌کند. و پاکستان که هرگز به گفتار مسعود پسر سیاست نه می‌کند. سفر‌های پی‌هم و بی‌توقف رهبری طالبان پاکستانی با هویت پشتون افغانستانی و پشتون سياسی اقتدارگرای افعانستان به جهان کار ساده‌یی نیست که مسعود  پسر به آن متوجه نباشد. لازم بود در آن نامه‌ی مرحمت طلبی از پاکستان اشاره‌ی کاملی می‌دلشتید به جلسه‌ی پشتونیسم در کندهار. به اثرات منفی و سریع و صریح پسا آن جلسه در شدت رفتار و گفتار و شعار و شکار ملت توسط طالب خیبری و پاکستانی و جنوبی که برضد ملت ما عملی می‌شود و به صورت خاص اقوام غیر‌پشتون را فشار می‌دهند اشاره می‌کردید. پاکستان و ایران هیچ خدمتی جز خیانت به ملت ما نه‌کرده اند. پناه‌دادن مهاجران مثل یک جرعه‌ی آب حیات و بدون مرگ به این دو کشور است. و بارها ثابت شده که مهاجران افعانستانی به هردو کشور تکت‌های لاتری برآمده شده‌ی بی توقف است که فقط با تغییر ارقام برنده‌ی دایمی اند. شما باید تحليلگران واقعی سیاسی را باخود داشته باشید. به مارشال فقید عین عرض حال را کردم کم شنیدند و نتيجه را دیدند. آقای احمد‌مسعود باید بداند که او با جهانی سراسر دشمن مقابل است که غیر از تاجیک‌ستان  همه بر کشتار ما شمشیرهای زهری به دست گرفته اند. از عربستان سعودی و شیخ‌های شياد خليج نشین و از اردوغان تا عمران خان و از یک خان تا خان دگر همه بر تابوت ویرانی کشور و کشتار ملت میخ می‌‌کوبند. و شما باچند مشاور فرسوده‌ذهن محلی و وطنی و قومی نه می‌توانید بار‌ بزرگ مقاومت را به جایی برسانید. به هیچ اطلاعی اهمیت نه می‌دهید، به هیچ عمو و دایی و پسر دایی تان اگر حاین هم باشند گو‌ش‌زدی نه‌ دارید. سال جدید شد، به بهانه‌ی سال جدید پیام دادید ولی از تبریکی سال جدید یادی نکردید. حالا اگر چند تا ملای نادان شما را از تبریکی دادن سال جدید برحذر داشته باشد و یا خودتان برای مصلحت‌های بی‌لزوم نوروز را به ملت تبریکی ندادید. از این نیمچه ملاها و برخی نیمچه‌ سیاسی‌خیل‌های اطراف تان بپرسید که دعای سال نو به کدام مناسبت است؟ یعنی عرب‌ها این دعا را به کدام زماني می‌‌خوانند؟

( یا مقلب‌القلوب ولابصار یا مدبرلیل و نهار حول‌حالنا الی احسن‌الحال. )

آخر کلام من حفیظ منصور نیستم و عضو جبهه‌ی مقاومت هم نیستم که من را اخطار اخراج بدهی و هم‌گرایی من با مقاومت تحت رهبری‌ خودت مبنای ملی اندیشی و کشور شمولی و رهایی بخشی از اشغال دارد.

جوانی که امروز در سنگر‌های دفاع مقدس تحت رهبری خودت در سنگر جان‌ می‌بازد و یا از سوی طالبان و ایادی شان اسیر و شکنجه و شهید می‌شوند مرام آزادی در سر دارند.

پدرت را به یاد بیاور که شجاعانه علیه پاکستان رزمید و جهان را از اعمال پاکستان هوش‌دار داد و نتيجه‌ هم همان شده که پدرت گفته بود‌. تو با نوشتن نامه به پاکستان همه گفته‌های پدرت را رد کردی. پدرت را ملتی همراهی می‌کرد ‌ او با ملت خود بود. حالا دوباره‌ با همان برخی مشاوران نادان خود یک‌جا گفتار‌های پدرت در سفر اروپا را بشنو و هم نامه‌ی خود را بخوان ببین که تو اشتباه کردی یا پدرت؟ برای ملت توضیح بده که یا تو راست گفتی و پاکستان دوست فداکار ما است یا پدرت راست گفته بود که پاکستان عامل همه ویران‌گری‌ها توسط،ایادی خود در افعانستان است‌.

جوابی داری؟

                                                          مسعود پسر مثل پدر باش یا هم هیچ نباش

مقاومت هم مال شخصی نیست. همه کشور در آن سهیم است. اندراب‌ها، شمال‌کابل، پهن دشت شمالی همه‌ی شمال و جنوب و غرب و شرق افغانستان اگر یک نفر هم مقاومت مسلحانه‌ دارد یا هرنوع مقاومت دیگر دارد مرتبط به این مقاومت است. کم بنویس سیاست نویسی کار ساده نيست.

    

 

 

    

 


بالا
 
بازگشت