افغانستانِ تحت حاکمیت طالبان و فصل جدیدی از نقش آفرینی هند در آسیای مرکزی

ساتیش کومار

ساتیش کومار نویسنده هندی از دانشگاه آزاد ملی ایندیرا گاندی در مطلب تحلیلی حاضر به نحوی شرایط روبه وخامت افغانستانِ تحت حاکمیت مجدد طالبان را قرار گرفتن برسر دوراهی آشکاری از فرصت سازی در مسیر همراهی با هند، و یا فرصت سوزی از گرایش به سمت پاکستان و نقش مخرب این کشور برای آینده افغانستان و بلکه منطقه مورد بازبینی قرار داده است. به باور وی هند در حال حاضر می تواند از فرصت مطلوب برای برعهده گرفتن نقش برجسته ای در تحولات منطقه گام بردارد. مطلب حاضر توسط نازنین نظیفی برای سایت تحلیلی کلکین ترجمه شده است.

از زمانی که طالبان در ماه اوت/آگوست سال ۲۰۲۱ قدرت را در دست گرفتند، افغانستان در منجلابی از آشفتگی و نابه سامانی فرو رفت. سلسله انفجارها، اعمال قوانین سختگیرانه و آزار مکرر زنان و همچنین نقض گسترده حقوق بشر نگرانی هایی مهم و قابل توجه از سوی این گروه برای جهانیان است. در همین راستا چندی پیش، مشاور امنیت ملی نخست وزیر هند، آجیت دوال در اجلاس هند با کشورهای آسیای مرکزی (۷ دسامبر ۲۰۲۲) به بیان دیدگاه خود پیرامون نگرانی هند از پایگاه گروه های تروریستی در افغانستان پرداخت. چنانچه پایگاه های تروریستی در این کشور را موضوعی مهم دانسته که صلح و امنیت هند و پنج کشور آسیای مرکزی را به چالش می کشد.

در همین رابطه می توان یادآور شد که، روز سه شنبه ۶ دسامبر ۲۰۲۲ بر اثر وقوع انفجار خودرویی حامل کارگران یک شرکت نفتی در ولایت بلخ در شمال افغانستان، دست کم هفت نفر کشته شدند. اما از دیگر سو، انفجار بمبی به تاریخ ۳ دسامبر ۲۰۲۲ در شهر جلال آباد در شرق افغانستان، باعث مجروح شدن شش نفر گردید. و یا آنکه در اثر وقوع انفجاری در یک مدرسه دینی در ولایت سمنگان در شمال افغانستان شاهد کشته شدن چند دانش آموز در میان حداقل ۱۵ نفر کشته شدگان بودیم. بنابراین باید گفت افغانستان طی ۱۵ ماه گذشته و تحت حاکمیت طالبان، شاهد چندین حمله مرگبار بوده است. مدارس دینی، مراکز اصلی استخدام و جذب نیرو برای طالبان و همچنین سنگرهای رهبری طالبان در سطح ولایات هستند. آنها به والی یا رئیس پلیس محلی طالبان وابسته می باشند. بنابراین حمله به این مدارس (دینی) راهی برای به چالش کشیدنِ سلطه و کنترل طالبان بر امنیت کشور است.

طالبان، یک جنبش بنیادگرای سنی اسلامی و عمدتاً پشتون است که از سال ۱۹۹۶ تا ۲۰۰۱ اکثرِ مناطق افغانستان را تحت کنترل خود داشتند. اما به دنبال تهاجم ائتلافی بین المللی به رهبری ایالات متحده به افغانستان، رهبران طالبان به جنوب افغانستان و در آن سوی مرز به پاکستان عزیمت کردند؛ جایی که این گروه علیه دولتِ سابق و مورد حمایت غرب در کابل، همچنین علیه نیروهای امنیت ملی افغانستان و یا نیروهای ائتلاف بین المللی شورش و حملاتی به راه انداختند. اکنون، در زمان حاکمیت مجدد این گروه بر افغانستان، دختران بار دیگر از ورود به مدارس متوسطه محروم گشته؛ زنان در مسافت های قابل توجه و طولانی، ملزم به همراهی یکی از اعضا و خویشاوندان مرد خانواده و یا پوشاندن صورت های خود در ملاء عام بوده؛ و همچون گذشته، بار دیگر موسیقی ممنوع شده، و احکامی چون اجرای شلاق، قطع عضو، و اعدام های دسته جمعی مجددا برقرار گردیده است. بر اساس تحقیقات اتاق فکری در همین زمینه، طالبان تنها ظرف شش ماه نخست قدرت خود نزدیک به پانصد مقام دولتی سابق و اعضای نیروهای امنیتی افغانستان را کشته، یا آنها را متحمل نقض قوانین و اعمال ضدانسانی چون ناپدیدسازی قهری ساخته اند.

در ژانویه ۲۰۲۲، سازمان ملل متحد قابل توجه ترین درخواست مبتنی بر کمک به یک کشور را در تاریخ خود و به منظور تأمین مالی کمک های بشردوستانه به افغانستان آغاز کرد. طبق گزارش ها، تا مارس ۲۰۲۲، ۹۵ درصد از خانوارهای افغان به قدر کفایت غذا نداشته و بیش از ۳٫۵ میلیون نیز کودک نیازمند حمایت تحت پروسۀ تغذیه درمانی نیاز داشتند. همچنین تا آگوست ۲۰۲۲، شش میلیون نفر «در آستانه قحطی» قرار داشتند.

پاکستان؛ ستون اصلی تروریسم در افغانستان

پاکستان نه تنها قرارداد صلح دوحه را چینش و مهندسی کرد، بلکه پیشتر از آن و در جریان حمله آمریکا از سال ۲۰۰۱ بدین سو نیز گروه طالبان را حمایت، تقویت و هدایت کرده است. شاید بتوان گفت نقش کنونی چین در افغانستان، پاکستان را مانا و پایدارتر ساخت. آی.‌اس.‌آی (سازمان اطلاعات پاکستان) نهاد اصلی و تصمیم گیرنده در پاکستان است که به طالبان تعلیم و تدابیر رزمی-راهبردی ارائه می دهد. بنابراین، کاملا طبیعی است که چنین برداشت شود؛ ارتش پاکستان و سازمان اطلاعات این کشور درصدد طراحی نقشه راهی برای آینده افغانستان باشند.

شایان ذکر است هیچ گاه روابط پاکستان و افغانستان چندان گرم و دوستانه نبوده است. هر دو کشور در دهه ۱۹۶۰ و ۷۰ دو مرتبه بر سر موضوع اختلافات مرزی در آستانه جنگی جدی قرار گرفتند. مرز افغانستان و پاکستان تقریباً به طول ۲۶۰۰ کیلومتر کشیده شده که خط دیورند نام دارد، مرزی مورد مناقشه که در سال ۱۸۹۳ ترسیم شده است. هرچند افغانستان هرگز این خط مرزی را به رسمیت نشناخته است. چنانچه اقدام دولت پاکستان از سال ۲۰۱۷ در جهت حصار کشی این مرز با مخالفت و مقاومت افغانستان مواجه شد. از دیگر سو مبحث چالش برانگیزی چون فاکتور پشتون نیز عاملی دردسرساز در روابط دوجانبه بوده است. می توان گفت در پاکستان طالبانِ خوب و طالبانِ بد وجود دارد؛ طالبان شرور همان گروه تحریک طالبان پاکستان بوده که پناهگاه هایی مهم و حیاتی در افغانستان دارد. گرچه قدرت ‌های خارجی کنونی، مانند چین و روسیه، از پاکستان حمایت می‌کنند؛ اما خود از وجود گروه های تروریستی اسلامگرا نیز بسیار نگران و بیمناک هستند. چراکه گرچه فیلمنامه این درام را تا حد زیادی به دست پاکستان نوشته است، اما بازیگران نقش اصلی در این بازی چندان تحت کنترل پاکستان نیستند. یک احتمال قوی در این راستا این است که به دنبال شرایط جنگ داخلی در افغانستان، شرایط از کنترل پاکستان نیز خارج شده، به ضرر پاکستان چرخش یافته و به پاکستان ضربه بدی وارد سازد.

اجازه دهید هر یک از عوامل را به طور دقیق بررسی کنیم. طالبان پاکستانی موسوم به تحریک طالبان پاکستان (تی.تی.پی) در منطقه شمال غرب کشور فعالیت می کند. گرچه پیشتر، ارتش پاکستان ستیزه جویانِ تحریک طالبان پاکستان را به عقب نشینی وادار ساخته بود؛ اما با دینامیک ها و متغیرهای اخیر از پویایی های درحال تغییر در افغانستان، مجددا احساس دلگرمی و تقویت روحیه در این گروه جوانه زد. چنانچه از آغاز سال جاری، تحریک طالبان پاکستان مسئولیت ۳۲ حمله را در داخل پاکستان بر عهده گرفته است. طبق گزارش سال گذشتۀ سازمان ملل، بیش از ۶۰۰۰ ستیزۀ جوی تحریک طالبان پاکستان به افغانستان پناهنده شده بودند. اما پاکستانی که خود در دهه ۱۹۹۰ به طالبان برای به قدرت رسیدن کمک کرد، اکنون خود نگران تجدید حیات و تحرکاتِ تحریک طالبان پاکستان است؛ گروهی که از زمان حمله آمریکا به افغانستان در سال ۲۰۰۱، مسئول و مقصر کشته شدن ۷۰۰۰۰ غیرنظامی در این کشور بوده اند. اما احتمالا تحریک طالبان پاکستان برای تأثیرگذاری بر سیاست در اسلام آباد، این زمان را فرصتی در حمله به پروژه های چین در نظر می گیرند.

با روی کار آمدنِ طالبان، بسیاری از افغان ها با درک امنیت نسبی شهرهای بزرگتر، از روستاها گریخته اند. به همین خاطر پاکستان انتظار سرریز خیلی از ۵۰۰۰۰۰ پناهجو از افغانستان به پاکستان را داشته و مقامات نیز در همین راستا اذعان کردند که این پناهجویان در اردوگاه ها و کمپ های مرزی نگهداری خواهند شد. به گفته کمیساریای عالی سازمان ملل متحد در امور پناهندگان، بیش از ۱٫۴ میلیون پناهجوی ثبت شده افغان در حال حاضر در پاکستان هستند. بنابراین نه تنها این کمپ های پناهندگان نگرانی مهمی در چشم ارتش پاکستان خواهد بود، بلکه بسیاری از ستیزه جویان تحریک طالبان پاکستان نیز به طور مخفیانه و با هویتی جعلی به عنوان پناهنده در این جریان ورود و پیشروی خواهند کرد. این جریان می تواند باعث حملات تروریستی مداوم در نقاط مختلف پاکستان، از جمله حمله بر پروژه های چینی شود. چنانچه در همین راستا می توان اشاره کرد که کریدور اقتصادی منطقه هندوچین (سی پک)[۱] ممکن هدف اصلی باشد و این روند یک واکنش زنجیره ای در پاکستان خواهد داشت.

به هرروی باید گفت استان مرزی شمال غرب پاکستان و مناطق قبیله ای این کشور همچنان تحت حاکمیت و کنترلی ضعیف بوده و بدین ترتیب منشا و منبعی در بی ثباتی فرامرزی و کشور همسایه آن خواهند بود. افغانستان با جمعیتی در حدودا ۴۰ میلیون نفر و رشد سالانه ۲٫۳۳ درصدی، تولید ناخالص داخلی ۱۹ میلیارد دلاری دارد که این کشور را در زمره فقیرترین کشورهای جهان قرار داده است. همچنین در رتبه بندی شاخص توسعه انسانی جهان[۲] در جایگاه ۱۷۳ از ۱۷۷ قرار دارد. تقریباً ۴۵ درصد از تولید ناخالص داخلی این کشور ناشی از کمک های مالی آمریکا و متحدانش، عربستان سعودی و یا برخی از کشورهایی چون هند است. همچنین عواید افغانستان کمتر از ۱۰ درصد تولید ناخالص داخلی آن می باشد. آمار و ارقام دیگر نیز دررابطه با این کشور به همین ترتیب مایوس کننده و دردناک است. این کشور در سال ۲۰۱۵، نزدیک به ۷۰۰۰ تن تریاک تولید کرده است؛ افغانستان اکنون ۸۷ درصد هروئین جهان را در اختیار دارد. از اینرو، استراتژی تروریسم پاکستان وضعیت اقتصادی و اجتماعی افغانستان پس از خروج ایالات متحده را از مسیر خود خارج خواهد کرد.

طالبان با ۲۰ گروه تروریستی که در سراسر منطقه از روسیه تا هند فعالیت می کنند، ارتباط و پیوندی نزدیک دارد. چنانچه در حال حاضر اقدامات آنها به طور علنی و در میدان عمل آشکارا قابل مشاهده بوده و تهدیدی قابل توجه برای منطقه است. افغانستان از نظر قومی، زبانی و مذهبی متنوع است. امروزه پشتون ها بزرگترین گروه قومی در داخل کشور هستند، اما تنها ۳۸ درصد جمعیت را تشکیل می دهند. تعداد تقریبا برابری از پشتون ها در سراسر مرز در استان مرزی شمال غرب پاکستان زندگی می کنند. همچنین تاجیک ‌های قومی نیز یک چهارم جمعیت را تشکیل می‌دهند. هزاره ها که عموماً در مرکز کشور ساکن می باشند نیز، ۱۹ درصد دیگر را تشکیل می دهند. گروه‌ های دیگر -چون ایماق ‌ها، ترکمن ‌ها، بلوچ ‌ها، ازبک ‌ها و سایرین- مابقی گروه های جمعیتی را تشکیل می ‌دهند. تقسیم‌ بندی ‌های زبانی نیز عاملی تاثیر گذار بوده است. در کنار آن باید اشاره کرد که افغانستان دارای مرزهای مشترک با سه کشور آسیای مرکزی می باشد. تهران نمی تواند افراط گرایی سنی طالبان و پیشینۀ خشونت طلب آن در برخورد با اقلیت های شیعه و فارسی زبان را نادیده بگیرد. آمريكا نیز نیروهای نظامی خود را از این کشور خارج ساخته ولي همچنان تسلط خود را حفظ كرده است. بنابراین اگر اوضاع رو به وخامت رود، تاکتیک های فشار آمریکا می تواند بر پاکستان اعمال شود.

از سوی دیگر می توان گفت روابط هند با آسیای مرکزی دارای پتانسیل بسیار زیادی است؛ چراکه بین دو کشور مذکور روابط فرهنگی عمیقی وجود دارد. متأسفانه، اقدامات مخرب و مخاطره آمیز پاکستان نقشه راه مسیر هند در کشورهای آسیای مرکزی را زایل ساخته است. از آنجایی که هند تا سپتامبر ۲۰۲۳ رهبری سازمان همکاری شانگهای را بر عهده دارد، امکان افزایش میزان تجارت وجود دارد. همچنین پیشروی و توسعه طلبیِ بی امان چین را کنترل خواهد کرد. اما گلوگاه و مشکل سد راه برای هند، پاکستان است. نباید فراموش کرد که گروه های مختلف تروریستی که از پاکستان فعالیت دارند، محرک طالبان هستند. بدین ترتیب هند که از بسیاری کشورهای اسلامی درک به نسبت خوب و مناسبی دارد، بایستی از ارتباط خود در جهت تضعیف تسلط پاکستان بر طالبان استفاده کند. ریاست گروه ۲۰ و سازمان همکاری شانگهای می توانند ابزارهایی عملی در این مسیر باشند و گفتگوی آژانس امنیت ملی (هند) با پنج کشور آسیای مرکزی آغاز تفاهمی تازه در این روند است.

منبع: وب سایت https://organiser.org

[۱] The Indochina Peninsula Economic Corridor (CIPEC)

 

 

 

 


بالا
 
بازگشت