خوشه چین

 

سه ضرورت عینی

چــــون غــــلام آفتــــابم هـــم ازآفــتاب گویم

نه شبم نه شب پرستم که حدیث خواب گویم

«مولانا»


زندگی ات را با هدف گره بزن دوست نامرد را انتخاب نکن.

بدون تکلیف به اوج زندگی شرافت مندانه میرسی.

 

هیچ جمله ای را بهتر((از خانه ای ما)

یافته نمیتوانم.

دوستان محترم!

من خیلی خوب میباشم هرکس ازمن توصیف مینمایند خیلی خوب آدم بود.

اکثریت مردم میکویند.

((بعد ازانکه مردم))

ما مرده پرستانیم

زنده فروش

هرکس که برسر دستار کرد

خودرا خود آویزان بردار کرد.

این فریب کار خودش فرار

شرم تاریخ ، میدان ترمز را مردار کرد.

اندک ترین تغافل تعادلها را برهم زده است.

بلی!

بلی خانه مورچه را شبنم زده است.

دلیل فقط نشناختن ارزشها است.

هریک خودرا جلو،دیگری را کم زده است.

فقط بی احترامی دو برادر درمقابل مادر بودکه خانواده چپ سیاسی خوار وذلیل واقع گردیدند.

هیچ چیزی درد مارا دوا نمی کند به جز آگاهی آزادی وآبادی.

حرکتش ازخانه ما تضمین میگردد.
هرماجراجویی سیاسی آب رو عزت وحرمت مارا باخود برده به دور اعمال ناشایسته ها وقت ضایع کردن چه فایده دارد.

دنبال آب رفته بیل دردست کجا میروی؟

منابع آب درکوه ودره وچشمه است کجا میروی؟

به تو آگاهی میدهم که شرافت در آزادی وآبادی است.

درخود تغیر آورده ایم مبتکر(خانه ای ما)سپکجا است کجا میروی؟
خانه ای ما

خانه ای ما بخاطر روس نمی جنگد بخاطر امریکا نمیجنگد.

این را میگویند آگاهی.

میجنگد بخاطر آزادی.

میجنگند که عقل وخرد وهوش خودرا برای آبادی تمرکز ببخشند.

فرارازمسولیت بزرگترین جنایت است.

(خوشه چین) باز حلقه می آفریند خیلی غنیمت است.

اگر دست آورد داشت جایگاه ما مانند(نهضت وندا.

بالا سر مینشینیم فراوان فضیلت است.

خانه ای ما

قشنگ است جاذب بربنیاد بهتر دربهتر بهترین.

حزب شما بدرنگ است دافع بربنیا بدتر دربدتر بد ترین

ما باید به خود آییم به خود آییم به خود آییم، اعضای فامیل خودرا به خود آوریم،خانواده خودرا به خودبیاوریم،هم قریه ای خود را به خود بیاوریم ساکنان گذر،کوچه خودرا به خود آوریم ولایت خودرا به خود آوریم حتی کشور خودرا به خود آوریم.

گذشته ما از نا خود آگاهی به گند مبدل گشته است.

زمای که به آمدیم آگاه میشویم

پس‌آگآه میشویم ازگند دیروز بیرون شده رونده طور دسته جمعی سوی فردا میشویم سوی فردای بهتر فردای نسل جوان آگاه تر وخرد مند تر.

میدانیم از همه اول انسان هستیم، انسان زاده شده ایم که باید انسانی باندیشیم وانسانی زندگی کنیم،انسانی زندگی کردن درمراودات بهتر وخوب تر زندگی باهمی واجتماعی.

چراکه انسانها محترم واشرف المخلوقات خلق شده میباشند هرانسان ارزش خودرا دارا میباشند.

سیا وسرخ و سفید زرد وسبز قدبلند قد کوتاه متوسط دارای خاصیت های مختلف وکرکترهای ذاتی مربوط به خودش قابل تعلیم وتربیت انسانی.

انسانها درذات خود مجموعا غذای تکامل اجتماعی میبا شند چون غذای مورد نیاز زیروح تازه می آیند خورده میشوند.

مثال میدهیم رفقای خودرا.

درآغاز جوانی ازاجتماع خویش آموختیم مطالب نورا نسبت به گذشتگان خویش طرز صحبت کردن طرز لباس پوشیدن طرز امیزش جدید را دراجتماع اما امروز ما کهنه شده ایم هریک ما که تغیر محیط کرده ایم.

نسل امروز ازتحصیلات نسبتا خوبی برخوردار امکانات خوبی برخوردار درسطح ماستری دررشته های مختلف نگارنده به سوی آینده بهتر همین اکنون.

انسانهاره احترام مینمایند ونظر به ظرفیت شان ارزش قایل میگردند.

میگویند.

هیچ معبودی درطبعیت وجود ندارد.

به جز از خالق یگانه که قابل پرستش است.

درمجموع انسان های نظر به موقف اجتماعی اش قابل ارزش واحترا میباشند.

دانش آموزان کاج برای بیداری خود درس میخوا ندند.

تاکه درآینده بیدارگرباشند.

دومرتبه ازنامردان آموخته ام.

یکی ازنامردان( نهضت میهنی)

دوم از نامردان( ندا)

کنون میدانم که توان مندی ساختار سیاسی باهمین رفقای خودرا داشتم.

چرا اختیار خویش را به بیگانه پرستان بیست ویک سال قبل سپردم.

هرگز ازدو فرد کاری ساخته نمیشود.

مردی ازنامردی ومردی زنامردی.

ظالم، دیکتاتور،فاشست قاتل،جنایت کار، فاجعه آفرین.

نفرین ابدی.

درحاثه نگریستن بی تفاوت گذشتن زشت ترین صفت است.

هرکس که برسر دستار کرد

خودرا خود آویزان بردار کرد.

این فریب کار خودش فرار

شرم تاریخ ، میدان ترمز را مردار کرد.

وقت خرپوستین بخر وقت پوستین بخر.

اگر میخواهی درزمستانی که در پیش روی داری درماه های تابستان پوستین بخر.

اگر بارکش خوب داشته باشی خر درزمستان بخر چونکه(الاغ)خر اکثرا درزمستان می میمرند.

درزمستان بخر وخوب مراقبت بنما.

زمانی که نادانی وجهالت درجامعه غلبه حاصل کرد.

همه کس مکلفیت دارد.

آکاهی وآزادی وآبادی را که جز مکمل تکامل خرد انسانی است درلوحه وظایف خویش قرار دهبد.

من درذهن نواسه های خود اندیشه های پوچ مزخرف را پیچکاری نمی نمایم که اسیر درماقبل التاریخ باقی بماند.

بلکه برای شان می فهمانم شما خیلی توان مند هستید دانشمند میشوید انسانهای معروف جهان میگردید.

شما ابن سینای فردا میشوید انشتین.ویکتور هوگوی فردا ها میشوید.

درخانه ای ما

زندگی شرافت مندانه بربنیاد شناخت ارزشهای انسانی جوانه میزند.

یعنی که خانه خانه من نیست.

خانه ای ماست خانه ای که اروپا چون مهتاب ازآفتاب روشنایی میگرفت.

کنون ابرهای تیره وحشت قرن پیش روی تابش را گرفته است حرارتش به سردی گراییده است محبت ها دارد که دوباره برای نزدیکی درکنار انسان محیط انسانی را میسازد.

 

سه ضرورت عینی برای  حفظ وسلامت ونگه داری یک کشور.

 اول: خروس برای بیدار نمودن انسان ها جهت آمادگی برای انجام کارهای  دهقانی.

دوم:سگ برای پاسبانی حویلی  یا خانه درتاریکی شب.

سوم :پشک برای جلوگیری ازنقب زنی  توسط موشهای ویرانگر(استخبارات)

اما خطرناک ترازهمه روباه میباشد.

روباه مکار سرخروسهارا میخورد تاکه آهنگ بیداری را سرندهد.بارها دیده شده است.

بادیدن سگ سگی که ازطرف شب دزدان دوپارا ازمنطقه براند روباه مکارچون(کرزی بی وقار)را ازمنطقه فرار بدهد.

دومرتبه ازنامردان آموخته ام.

یکی ازنامردان( نهضت میهنی.)

دوم از نامردان( ندا)

کنون میدانم که توان مندی ساختار سیاسی باهمین رفقای خودرا داشتم.

چرا اختار خویش را به بیگانه پرستان بیست ویک سال قبل سپردم.

برنیاید این دوکار ازهیچ فرد

مردی از مرد ونامردی زمرد

مطالب عاقلانه وشرافت مندانه وانسانی با هرزبان بیان میگردد.

زبان شرین است تنها دلهای سیاه وفاشستی وتنگ اندیشی است که جامعه مارا درآتشش میسوزاند.

درحمان بابا

جهالت اوغلامی سره جولیژی

ما هوشیار سلی غلام ندی لیدلی

من درذهن نواسه های خود اندیشه های پوچ مزخرف را پیچکاری نمی نمایم که اسیر درماقبل التاریخ باقی بماند.

بلکه برای شان می فهمانم شما خیلی توان مند هستید دانشمند میشوید انسانهای معروف جهان میگردید.

شما ابن سینای فردا میشوید انشتین.ویکتور هوگوی فردا ها میشوید.

درخانه ای ما

زندگی شرافت مندانه بربنیاد شناخت ارزشهای انسانی جوانه میزند.

یعنی که خانه خانه من نیست.

خانه ای ماست خانه ای که اروپا چون مهتاب ازآفتاب روشنایی میگرفت.

کنون ابرهای تیره وحشت قرن پیش روی تابش را گرفته است حرارتش به سردی گراییده است محبت ها دارد که دوباره برای نزدیکی درکنار انسان محیط انسانی را میسازد.

خانه ای ما

مبدل به شهد زنبور شده است.

هر عضو این خانه تحفه ای ازگلی می آورد برای ملکه تقدیم میدارد.

اما ناگفته نباید گذشت که دردهن دروازه دخولی پهره داری نشسته است.

اگرهرزنبوری بجای عطر گل سنجد ویاگل های دیگر عطری ازکثافت باخود سوغات آورد فورآ به همکاری پهره داران دیگر کله این خاین را می کّنند.

 

 

 

 


بالا
 
بازگشت