مهرالدین مشید

 

این بار تاریخ را دختران شجاع افغانستان با خط درشت رقم می زنند

پیشاهنگی دختران معترض افغانستان از بلخ تا کابل و هریوا

دختران شجاع افغانستان با قیام های حماسه آفرین و با شکوۀ شان تاریخ افغانستان را از سر ورق زدند و مورخان را به بازخوانی تاریخ در این کشور دعوت کرده اند. این پرچمداران آزادی و آزاده گی وعلم برداران آموزش و آگاهی با اعتراض های حماسه گستر و نترس شان در برابر نظام استبدادی و وحشتناک طالبان ثابت کردند که خلاف گذشته، این بار شیر دختران افغانستان با قیام های شگفت انگیز شان نه تنها تاریخ افغانستان؛ بلکه تاریخ جهان را از سر رقم می ز نند و برفلسفۀ اجتماعی تاریخ مذکر خط بطلان کشیدند و با قیام های دلاورانۀ شان در برابر نظام ستمگر طالبان ثابت ساختند که این بار تاریخ خونین افغانستان با حماسه آفرینی های شکوهمند آنان شکل می گیرد و با خون های پاک آنان نوشته می شود. این بار دختران با شهامت و شجاع و حماسه آفرین افغانستان چنان شجاعانه در صحنۀ حق و باطل تاریخ بهتر از هر زمانی آگاهانه و حساب شده و دقیق بدون کم ترین حمایت مردان حضور بهم رسانده اند که همۀ زنان و مردان جهان را شگفت زده گردانیده اند.

دختران دلاور افغانستان توانستند تا به نه گفتن به ستم طالبانی شجاعانه وبی هراس در برابر آنان بایستند. خوش بختانه که خیزش دختران افغانستان تحت شعار نسل کشی هزارهها بس است، جهانی شد و از مرز های افغانستان بیرون شد و در بسیاری از شهر های بزرگ جهان طنین انداز گردید. این بار خیزش ها جوان است و از جوانان نیرو گرفته و بوسیلۀ آنان رهبری می شوند. آنچه مایۀ امیدواری است که این خیزش ها را نسل جوان رهبری می کند و با سیاستگران فاسد و کهنه کار دیروزی بدرود گفته اند. این خیزش ها فصل تازۀ مبارزات سیاسی مستقل را رقم زده و به نسل جدید کشور فرصت داده است تا بدور از سایۀ شوم رهبران سنتی و مراکز مذهبی کشور های منطقه و جهان آگاهانه و مسؤولانه تصمیم بگیرند. دختران دانشجوی افغانستان توانستند تا صفحۀ جدیدی را در مسیر مبارزاتی شان بگشایند که نه تنها پیام آور نبرد آزادی خواهان و حق طلبانه است؛ بلکه جنگی آگاهانه و اسارت ستیزانه برضد جهل و بربریت را آغاز کرده اند که از سوی آدم های بدوی ای به نام طالبان زیر چتر امارت نام نهاد اسلامی بر آنان تحمیل شده است. این انسان های بدوی چنان دشمن آموزش دختران اند که نه تنها آنان را از حق آموزش و حق کار محروم کرده و صدای اعتراض های آنان را با گلوله ها و کیبل و چماق ها خاموش می کنند؛ بلکه وحشتناک تر از آن مرکز های آموزشی آنان مثل « کاج» را نشانه می گیرند و با حمله های انتحاری صدها دختر دانش آموز را شهید و زخمی می کنند. چه کسی می تواند به این سخن شک کند که وزیر داخله اش خلیفۀ انتحاری ها باشد. اگر قدرت های بزرگ جهانی و منطقه ای در برابر این واقعیت چشم می بندند. این معنای آشکار حمایت از تروریسم و رهبران تروریستی طالب را دارد. ستم و تشدد طالبان بر وابسته گان شهدا و مجروحان مرکز کاج و بی تفاوتی رهبر خودخوانده و غایب آنان دربرابر این کشتار وحشتناک که وجدان انسانیت را تکان می دهد، گواۀ آشکاربر دست داشتن طالبان و هم پیمانان آنان مانند سپاۀ صحابه است. شعار های دیوار ها در شهر لاهور گواۀ آشکار بر دشمنی این گروه با مذهب تشیع را دارد. چنانکه  این شعار « کافر کافر شیعه کافر» در بسیاری دیوار ها در شهر لاهور به چشم می خورد. این گروه یکی از هم پیمانان نزدیک طالبان است که دشمنی آن با مذهب تشیع و آموزش زنان به همگان آفتابی است. گروههای تروریستی که بیشتر وابسته به آی اس آی پاکستان اند، به اهداف استخباراتی ساخته شده اند که اسلام و مذهب ابزاری برای بهره برداری های سیاسی و  استخباراتی آنان است. این گروهها بخاطر فریب افکار عامه و پنهان کردن اهداف اصلی شان می خواهند دین را بیش از هر چیزی بحیث ابزار استفاده کنند. چنانکه دشمنی طالبان با آموزش دختران زیر نام اسلام به همگان روشن است که پایۀ دینی ندارد. نظر به گفتۀ وزیر خارجۀ پاکستان که گفته است، موضوع آموزش دختران در افغانستان مربوط به جهانیان نه؛ بلکه مربوط به پاکستان است. از این سخنان بوتو فهمیده می شود که طالبان در رابطه به آموزش دختران از اسلام آباد دستور دریافت نکرده اند. ورنه موضوع آموزش دختران از نظر اسلام یک امر مجاز و شرعی است. چنانکه قرآن با اقرآ یعنی بخوان آغاز شده و در قرآن یک سوره به نام النسا آمده است و این نشانۀ توجۀ اسلام به  زنان و حرمت گذاری به آنان است؛ اما طالبان خلاف خواست قرآن نه تنها دشمن آموزش دختران و کار زنان هستند؛ بلکه دشمن زنان اند و از هیچ نوع ستم بر آنان خودداری نمی کنند. این موجودات بدوی آنقدر در برابر زنان احساس ضعف و ذلت می کنند که با دیدن زنان یک باره تحریک می شوند. این در حالی است که در احادیثی طلب علم برای مرد و زن مسلمان فرض خوانده شده و حتا در حدیثی آمده که به جستجوی علم بروید ولو که در چین هم باشد و قرآن بار ها تاکید کرده که آگاهان و ناآگاهان برابر نیستند و جهل و ظلمت را قرآن زشت خوانده است. با تاسف که طالبان بی توجه به متون دینی و حتا منظومۀ فقه سنتی شریعت را جادۀ یک طرفه برای اهداف استخباراتی پاکستان گردانیده اند.

مبارزات دختران و زنان افغانستان پیشینۀ تاریخی دارد و در هر مقطعی از تاریخ پیش قدم تر و شجاعانه تر از مردان در برابر مردم و مادر وطن ادای دین نموده و برخود اتمام حجت کرده اند. چنانکه صدها دختر شجاع افغانستان که دراین روزها به جادهها بیرون میشوند، شجاعانه و استوار در برابر ستمگری های طالبان به تنهایی می رزمند و به مقاومت خود ادامه می دهند، همه دختران و وارثان آن دوشیزه گان حماسه آفرین دیروزی و مادران امروزی اند که در زمان تهاجم شوروی پیشقراول مبارزات آزادی خواهانه در سراسر افغانستان و بویژه در شهر کابل بودند. در آن روزها دانش آموزان لیسه های سوریا و رابعۀ بلخی و عایشه درانی نخستین معترضان در برابر رژیم و پیشاهنگان مبارزات مردم افغانستان بودند. این دختران در آغوش پرمهر مادرانی پرورده شده اند که فریاد های آزادی خواهانه و اسارت شکنانۀ دیروزی شان هنوز هم در گوش کرملین نشینان در اهتزاز است. آنان بودند که در برابر نظام اختناق آور و خفه کن آن روزشجاعانه قیام کردند؛ رژیمی که فریاد های مردم را بدتر از طالبان در گلو های شان می شکست. در آن روز های دشوار نیز ناهید ها و جمیله ها، وجیهه خالقی ها، سلطانه ها، آمنه ها، سلما ها، صالحه ها، شکریه ها، مرضیه ها، صابره ها و غیره  بودند که آماج گلوله های مزدوران شوروی قرار گرفتند و با غرور و افتخار مادروطن جام شهادت نوشیدند. این دختران دلاور در کنار صدها دانش آموز معترض دیگر در حالی آماج گلوله های نوکران شوروی قرار گرفتند که شعار می دادند « روس ها از خاک ما بیرون شوید» این شعار ها لرزه بر اندام کرملین و ارگ نشینان آن روزگار افگند و چون سنگی برفرق خلقی ها و پرچمی ها فرود می آمد. آنان را چنان سراسیمه و سرشکسته گردانید که دیوانه وار دختران معترض را آماج گلوله  ها قرار دادند. آن شیر دختران با فریاد های آزادی آزادی آزادی  و روس ها از خاک ما بیرون شوید؛ چادر های سفید خویش را بطرف سربازان و افسران رژیم افگنده و برای شان می گفتند که «شما اگر شجاعت جنگیدن با نیرو های مهاجم را ندارید و این چادر ها را بر سر کنید و تفنگ های خود را برای ما بدهید تا برضد آنان برزمیم»

داستان زنده گی غمبار و اندوهبار دختران و زنان افغانستان از دیروز تا امروز؛ از تجاوز شوروی تا حملۀ امریکا به افغانستان چنان دردناک است که قلم از بیانش عاجز است. دختران و زنان افغانستان چه پیش از تجاوز شوروی و بعد از آن تا امروز نه تنها در صحنه های رزم و پیکار حضور فزیکی داشتند؛ بلکه بیشتر از آن رنج شهادت شوهران و برادران و خواهران و مادران و پدران خویش را متحمل شده اند. آنانی که در سنگر های داغ نبرد با دشمنان مردم افغانستان بویژه مزدوران آی اس ای رزمیده اند، بیشترین رنج آنان را زنان بحیث مادر و خواهر و خانم بدوش های نحیف خویش کشیده اند. حضور بررنگ صدها دختر دانشجو و دانش آموز در صحنۀ حق و باطل تاریخ در کنار زنان گواۀ روشن قربانی و شجاعت آنان است که با فریاد های حق طلبانه چون؛ آموزش حق ما است، کار حق ما است، از جهالت بیزاریم ... گویی سنان ها را بر فرق طالبان وارد می کنند. دختران و زنان در هر برهه ای از تاریخ رسالت انسانی شان را در برابر مام میهن ادا کرده و درس خودآگاهی های انسانی و اجتماعی و تاریخی و جغرافیایی خویش را به حسن صورت انجام داده اند. چنانکه شیردختران با غرور و فخر آفرین افغانستان با اعتراض های حماسه آفرین و حضور با شکوۀ شان در صحنۀ حق و باطل تاریخ می خواهند به جهانیان پیام بدهند که مبارزۀ زنان افغانستان تنها برای نبرد با ستم و تمامیت خواهی و آموزش ستیزی امارت مزدور و زن ستیز و طالبان نیست؛ بلکه مبارزه جهانی آنان برضد افراطیت و تروریسم بخاطر تحقق برابری و مساوات و عدالت و انتخاب زنده گی بهتر نیز است؛ زیرا خطر افراطیت و تروریسم بیش از هر زمانی امروز بشریت را تهدید می کند. طالبان نبایداعتراض های آشکار و راهپیمایی های دختران افغانستان را دستم کم بگیرند. به یقین که این قیام ها فضا ساز و آبستن حوادث بزرگ است که فضای زنده گی و حاکمیت طالبان را تنگ و تنگتر و بالاخره آنان را در لبۀ سقوط قرار خواهد داد.

شیردخت های افغانستان درک کرده اند که هیولا‌های بزرگ افرادی هستند که با شعور خویش آسیب پذیری های اجتماعی را به خوبی‌ تشخیص میدهند و از آن برای رسیدن به اهداف خود استفاده میکنند. دختران افغانستان هیولای بزرگ طالبانی را آسیب شناسی کرده اند و به نقطۀ ضعف آنان پی برده اند. این حماسه آفرینان با شهامت و مغرور درک کرده اند که بالاخره این فریاد های حق طلبانۀ آنان به مثابۀ گلوله ها بربرج و باروی ستم طالبان اصابت خواهد کرد و آن را فرو خواهد ریخت؛ زیرا زوال حکومت های استبدادی و با زور و سرنیزه حتمی است و حکم تاریخ پایداری آن را مردود شمرده است.  پیش از این مورخان و نویسنده گان از کسانی چون لینین، هتلر، موسولینی، گرباچوف، اوباما، کیم جونگ  ایل و دیگران بحیث مردان تاریخ ساز یاد کرده اند که نه تنها عاملان اصلی تحولات بزرگ سیاسی و انقلاب های بزرگ اجتماعی بوده اند؛ بلکه با ایجاد انقلاب های بزرگ اجتماعی مسیر تاریخ را نیز دگرگون کرده اند. در این تردیدی نیست که تاریخ نقش جاودانۀ داکتر سونیادسن ها و مهاتماگاندی ها و ماندیلا ها و تیتو ها و مادام کوری ها و ... را در تحولات بزرگ سیاسی و اجتماعی فراموش نمی کند و کارنامه های جاودانۀ آنان هرگز از حافظۀ تاریخ پاک نمی شود؛ اما این به معنای نفی نقش زنان در تحولات یادشده نیست، بلکه در پشت تصمیم های تاریخ ساز یادشده دست مادری می جنبد و این خود به معنای صحه گذاری بر نقش زنان در تحولات تاریخی است. این را نباید فراموش کرد که نقش واقعی زنان در طول تاریخ مسخ و تحریف گردیده است. آنان به گونۀ بیرحمانه ای قربانی تاریخ مذکر شده و نقش آنان در بسیاری تحولات نسبت به مردان تقلیل داده شده است. باتاسف که نقش مردانۀ تاریخ و مردانه نگاری تاریخ از عامل های مهم تحریف تاریخ در کنار گرایش های فکری و تباری و گروهی و زبانی مورخ و شرایط حاکمی است که او در آن زنده گی کرده است. در حالی چنین تحریف آشکار صورت گرفته است که در بسیاری تحولات مهم تاریخی و اجتماعی و سیاسی زنان پیشاهنگ بوده اند. حساسیت درک عاطفی زنان بزرگ ترین نیروی محرک نه تنها به خود آنان؛ بلکه به مردان نیز بوده است؛ حساسیت عاطفی زنان که از آن به عنوان تیز هوشی شگفت انگیز می توان یاد کرد. آن زمان به ظهور رسید که حوا با ترغیب آدم  برای خوردن میوۀ ممنوعه او را به آگاهی رساند و حیات غریزی او را به حیات ارادی و اختیاری بدل کرد.  از آن به بعد دختران هوا در طول تاریخ عاملان و امانتداران جسارت حوا بوده اند که در هر برهه ای تاریخ آن را به نمایش نهاده اند. هرگاه رخداد ها و تحولات بزرگ تاریخی در جهان مورد ارزیابی قرار بگیرند؛ در پشت هر یک آنها به نحوی نقش دختران و زنان مشهود بوده و پیام آوران اصلی انقلاب های بزرگ اجتماعی از انقلاب صنعتی بریتانیا تا انقلاب کبیر فرانسه در قرن هژده و حتا انقلاب اکتوبر شوروی و انقلاب ایران و انقلاب به تاراج رفتۀ اسلامی افغانستان به نحوی دختران و زنان بوده اند که با تاسف قربانی نقش مردانۀ تاریخ شده اند. هرگاه تحولات یادشده واکاوی و ریشه یابی شوند، درعقب هر یک نخستین فریاد زنان مبنی بر حق کار و حق زنده گی و حق آزادی و خواست انسانی عدالت خواهانۀ زنان به گوش می رسد.

شیردختران افغانستان این تناقض را درک کرده اند که تاریخ مردان بزرگ از رسم افتاده و به موزههای سیاسی تاریخ   رفته است؛ بلکه تاریخ سازان واقعی تودهها و زنان عادی اند که با حضور حماسه آفرین شان در جاده ها با مقاومت جانبازانه در برابر گلوله ها و کیبل و شلاق های طالبان، این بار تاریخ افغانستان را آنان می سازند؛ زیرا فناوری های جدید اطلاعاتی این امکان را امروز به تاریخ نگاران داده است که به زندگی‌ مردان و زنان عادی در دل تاریخ بپردازند و این کشف را به ظهور رسانند که تاریخ از پائین (انسان‌های معمولی‌) رونق می‌گیرد. این در حالی است که پژوهشگران در عرصۀ تاریخ درک کرده اند که که زنان نقش مهمی‌ در عرصه‌های مختلف تاریخ مثل سیاست و علم داشته ا‌ند؛‌ اما با تاسف که برای سال‌ها این نقش آنان انکار شده بود. دختران افغانستان به مثابۀ پیشاهنگان نبرد نور بر ظلمت طالبانی به این معنا تجسم عینی داده اند و مصمم اند تا آن را نهادینه کنند. دختران با شهامت سرزمینم تصمیم گرفته اند تا تیوری مردان بزرگ را به حافظۀ تاریخ بسپارند و فرضیۀ زنان بزرگ را از حاشیه وارد متن تاریخ نمایند. دختران معترض افغانستان درک کرده اند که ایدۀ مردان بزرگ نه تنها زنان و حماسه آفرینی های آنان را نادیده گرفته است و حتا نقش میلیون‌ها مرد دیگر را در تاریخ دست کم گرفته اند که در این سیاره زندگی‌ کرده ا‌ند و «تاریخ» در اصل بدون آنان وجود نمیداشت. آنهم مردان و رهبران بزرگی که با راه و روش خود سیر تاریخ را عوض کرده اند و آهنگ پر طنین حوادث و وقایع تاریخی را در افکار و اعمال خویش به نمایش گذاشته اند. چنانکه در طول قرنها از یونان باستان و گذار از فردوسی و هومر و سعدی و اناتولی فرانس و شکسپیر تا حافظ و گوتۀ المان و روز اتی ومولانا به مثابۀ شاعر و عارفی استثنایی را به ساده گی می توان نادیده گرفت. در حالیکه آثار شان چنان بصورت ادبیات دراماتیک جاودانه مانده اند که قرنهای بعد هم نیروی دراماتیک و اعجاز انگیز آنان باقی خواهد ماند. زنده گی و آثار یادشده با انچه که مورخین و وقایع نگاران از سرگذشت رهبران و بزرگان بلندپایه جهان برشته تحریر دراورده اند قابل مقایسه ن نیست. هرچند مارکس تاریخ را کنش بین نیرو ها و طبقات می داند؛ اما در واقع رویدادها اند که تاریخ را می سازند و رویداد ها را افراد و اشخاص می سازند. حالا دختران و زنان افغانستان اند که رویداد های مهم تاریخی را با اعتراض و مقاومت بی نظیر شان در این کشور شکل می دهند. این جدا از آن است که گاهی روابط شخصی افراد قدرتمند در شکل دهی رویداد ها تاثیر گذار است.

امید می رود که خیزش و جنبش دختران افغانستان هرچه زودتر در داخل افغانستان سراسری شود و هرچه زودتر از حمایت های مردم برخوردار شوند و به سیل خروشنده ای بدل شود که هیمنه و طنطنۀ پوشالی طالبان را از بیخ و بن بکند و به موزههای سیاسی تاریخ بریزد تا باشد که افغانستان از سیطرۀ آهنین نظامیان پاکستان رهایی و دستور ها از راولپندی به کابل پایان یابد و درگام نخست دروازههای مکتب ها بر روی دانش آموزان دختر گشوده شوشد. یاهو

 

 

 

 


بالا
 
بازگشت