مهرالدین مشید

 

زمین گیر شدن ملا ذاکر پیش مرگ جنگ نیابتی در دامنه های مغرور هندوکش

زمینگیر شدن ملا ذاکر در دامنه های مغرور هندوکش

طالبان به دنبال شکست های پیهم و افتضاح بار در دره های هندوکش در نتیجۀ زورآزمایی سرلشکر های جنگی نیابتی و جنگجویان مزدور، حالا ناگزیر شدند تا ملا ذاکر را به مثابۀ پیش مرگ تازه نفس جنگ نیابتی به اندراب ها و پنجشیر بفرستند تا با نهادن دشنه های خون آلود در گلوی زنان و مردان در دامنه های مغرور هندوکش از این مردم انتقام انتقام شکست های پیهم خود را بگیرد؛ اما طالبان مکار فراموش کرده اند که " اشک کباب باعث طغیان آتش است" و هرگر ممکن نیست تا با فرستادن پیش قراولان مرگ و مفرزه های جنایت و خشونت و کوچ های اجباری بر مردمی حاکم شد و سرنوشت آنان رابه گروگان گرفت. رهبران طالبان با این رویکرد های نظامی خواسته اند تا بر اراده و خواست های برحق وانسانی مردم افغانستان پای بگذارند و با محلی خواندن جنگ بر روی سیاست های تباری و ضد اسلامی و ضد ملی خود پرده بکشند و بدین وسیله از واقعیت های عینی کشور انکار کنند. در حالیکه جنگ در اندراب ها و خوست و پنجشیر نشانۀ قیام مردم افغانستان در برابر طالبان است که با استفاده از موقعیت جغرافیایی بویژه بلندی ها و درههای پرپیچ و خم هندوکش، در منطقه های یاد شده به راه افتاده است. اکنون مقاومت در اندراب ها و پنجشیر در واقع نمادی

پیش از آنکه به اصل موضوع پرداخته شود، بی مورد نخواهد بود که اندکی به پیشینۀ جنگ در پنجشیر اشاره شود که چگونه طالبان با وجود پنهان کاری و اطلاع زدایی ها خواستند، واقعیت های جنگ در پنجشیر را مخفی نگهدارند تا از یک طرف جنگ در پنجشیر و اندراب ها و خوست و تخار را تبلیغات مخالفان بگویند و از سویی هم جنایت ها و کشتار ها و بیرحمی خود را در جنگ های منطقه های یاد شده پنهان کنند. در حالیکه قیام در اندراب ها و پنجشیر نمادی از قیام سراسری و اعتراض آشکار و خشم آلود زنان و نۀ خاموشانه و سکوت اندر سکوت مردان فغانستان در برابر طالبان است.

طالبان پس از آن ملا ذاکر را بحیث مسؤول جنگ در پنجشیر و اندراب ها تعیین کردند که لشکرکشی های وحشیانه و گله وار و فاقد استراتیژی آنان در منطقه های یادشده به شکست فاحش وافتضاح بار بدل شد. ملا ذاکر در حالی فرماندۀ جنگ تعیین شده که طالبان نه تنها از لحاظ استراتیژیک به شکست های فاحشی در پنجشیر واندراب ها رو برو شده اند و مورد خشم آی اس آی و جنرالان نظامی پاکستان قرار گرفته اند؛ بلکه طالبان از نظر لوژستیکی و داشتن سلاح و مهمات و ناآشنایی به درههای هندوکش و ناسازگاری با محیط سر به فلک کشیدۀ هندوکش با دشواری های زیادی روبرو اند. فرماندهان وافراد طالبان و فرماندهان طالبان پاکستان بسیاری سلاح های امریکایی را به پاکستان منتقل کرده اند. از سویی هم بیشترین سلاح هایی که در اختیار طالبان قرار دارد، امریکایی اند و پرزهها و مهمات آن در کشور های منطقه دستیاب نیست. طالبان ناگزیر شده اند تا دوباره به سلاح روسی متوسل شوند. طالبان با وجود این با دشواری لوژستیکی روبرو اند که لشکرکشی های آنان به پنجشیر و اندراب ها به بار دوش خانواده های منطقه بدل شده است. شکست های پیهم طالبان خشم آی اس آی را برانگیخت و ناگزیر شدند تا به خواست نظامیان پاکستان، ملا ذاکر را فرماندۀ جنگ تعیین کنند تا از یک طرف بار بی اعتمادی میان طالبان و پاکستان کاهش یابد و از سویی هم وضعیت جنگ در منطقه به سود طالبان تغییر کند. حال ملا ذاکر با آزمون ها و دشواری های دست و پاگیری مواجه است و برای پیشبرد ماموریت نیابتی خود باید از هفت خوان رستم بگذرد. تشجیع و تحریک دسته های جنگجویان گله وار و بدون اندک ترین چذبه و شور و روحیۀ حنگی از نخستین اقدام های ملا ذاکر است که پیروزی او را در این جنگ کلید می زند.

قیوم ذاکر که در دور نخست رژیم، طالبان فرمانده این گروه در شمال کشور بود. حالا بحیث فرماندۀ طالبان در جنگ های پنجشیر و اندراب مقرر شده است. ملا ذاکر و صلاح‌الدین ایوبی از  مشهورترین فرماندهان طالبان اند که وارد ارگ شدند. گفته می شود که ملا ذاکر با سراج الدین حقانی اختلاف های شدیدی دارد؛ اما ملایعقوب بررغم این اختلاف های او با حقانی ملاذاکر را بحیث معاون خود برگزید. هنگامی که افراد شبکه‌ی حقانی پُست‌های کلیدی را در اداره‌ی طالبان تصاحب کردند، ملا ذاکر کم کم به حاشیه رفت و با بیش از هزار نیروی زیر امرش به زادگاهش ولایت هلمند بازگشت. در ماه مارچ سال روان، ملا عبدالغنی برادر و ملا یعقوب وزیر دفاع طالبان به ولسوالی کجکی هلمند به دیدار ملا عبدالقیوم ذاکر رفته و تلاش کردند که او به کابل برگردد؛ اما وی این پیشنهاد را رد کرد.

شگفت اور این که برخی منابع از در برخی موارد رسانه ها از ملا ذاکر بحیث رهبر داعش نیز یاد کرده اند. برخی منابع در ولایت هلمند در جنوب افغانستان از انتصاب «ملا قیوم ذاکر» پس از کشته شدن «ملا عبدالرئوف»، به عنوان سرکرده جدید حامیان داعش در افغانستان خبر داده‌ بودند. باظهور داعش در افغانستان شماری از رهبران طالبان افرادی مانند عبدالرووف خادم به این گروه پیوستند که بر بنیاد اعلام برخی بزرگان طالبان چون؛ ملا آخوند زاده، گروۀ طالبان با آنان قطع رابطه کرده اند؛ اما گزارش هایی وجود دارد که شاخۀ از شبکۀ حقانی داعش را رهبری می کند که همین اکنون دارای دو مرکز یکی در شیرپور و دیگری هم در کوتل خیرخانه فعال اند و بسیاری حمله ها بویژه بر مرکز های شیعیان را زیر نام داعش سازماندهی می کنند. این که طالبان با اتکا به نفس موجودیت داعش را دست کم می گیرند؛ دلیلش پیوند نزدیک طالبان با این شاخۀ داعش است.

اینکه ملا ذاکر بررغم اختلاف ها با شبکۀ حقانی از هلمند دوباره به کابل بازگشته ومسؤولیت نظامی طالبان را در جنگ پنجشیر و اندراب ها قبول کرده است. بیرابطه نخواهد بود که پیش از پرداختن به تبعات جنگ در منطقه های یادشده پس از تعیین ملا ذاکر بحیث فرماندۀ جنگ، مختصر اشاره ای به زنده گی او کنم. ملا ذاکر در سال ۲۰۰۱ در مزار شریف توسط امریکایی‌ها بازداشت و به زندان گوانتانامو انتقال داده شد. ملا ذاکر در سال 2007 از زندان گوانتامو به زندان بگرام که تحت ادارۀ امریکایی ها بود، منتقل شد. روزنامه تایمز در مارچ 2009، انتقال قیوم ذاکر را از بازداشتگاه گوانتانامو به زندان «پل چرخی» که در اختیار نیروهای آمریکایی بود، تایید کرد که پس از مدتی آزاد گردید. ذاکر پس از آزاد شدن وارد صفوف طالبان شد و مسئولیت برخی عملیات‌های نظامی در ولایت هلمند را به عهده گرفت. در مارچ 2010، روزنامه پاکستانی «The News International» از بازداشت عبدالقیوم ذاکر عضو شورای کویته طالبان و نه نفر دیگر چون؛ «ملا میر محمد»، «ملا عبدالسلام عبدالسلام»، «مولوی عبدالکبیر»، «ملا محمد حسن»، «ملا عبدالرئوف»، «ملا احمد جان آخوندزاده» و «ملا محمد یونس» خبر داد. در اواسط ماه می 2011، هفته نامه آمریکایی نیوزویک در مقاله‌ای جزئیاتی در مورد ذاکر ارائه داد که او به عنوان رهبر نظامی طالبان و بدون دخالت پاکستانی‌ها در کویته فعالیت می‌کند. وی از سال ۲۰۱۰ برای چهار سال مسوول نظامی طالبان بود و به‌دلیل مخالفت شدید با روند گفت‌وگوهای صلح و رهبران میانه‌روِ این گروه همچون اختر منصور از این سمت کنار رفت. در اپریل 2014، وال استریت ژورنال گزارش داد که قیوم ذاکر ریاست فرماندهی نظامی طالبان را به خاطر تنش میان رهبران طالبان بر سر مذاکره با دولت افغانستان، رها کرده است. در پی این امر طالبان در اطلاعیه‌ای اعلام کردند که ذاکر به دلیل بیماری فرماندهی نظامی را ترک گفته است. ملا ذاکر در سال ۲۰۱۶ پس از مرگ ملا عمر که اختلاف‌های شدیدی میان طالبان ایجاد شده بود، در نامه‌ای بیعت خود را با ملا منصور اعلام کرد و اختلاف میان طالبان را کاهش داد. وی پس از بیعت به رهبر طالبان از او خواست تا طرح‌ پیشنهادی صلح را با حکومت افغانستان، امریکا و دیگر کشورهای غربی را ارایه نماید.

حالا که این ملای دست پروردۀ آی اس آی به کابل برگشته و مسؤولیت جنگ های پنجشیر و اندراب ها را قبول کرده است. آشکار است که در عقب این سناریو بازی های نظامی و  استخباراتی خطرناکی در نظر گرفته شده است. این موضوع از یک سو بیانگر شکست های افتضاح بار طالبان در پنجشیر و اندراب ها و سایر منطقه های شمال کشور و از سویی هم نمایانگر اختلاف درونی میان طالبان است که پس از کشته شدن الظواهری بالا گرفته است. از آنجا که جنگ غیر عادلانه و ضد ملی و ضد اسلامی طالبان و وحشت آفرینی های آنان در پنجشیر و اندراب ها همراه با شکست های آنان سبب نوعی اختلاف میان شاخه های گوناگون طالبان شده است. شبکۀ حقانی در تبانی با آی اس آی کوشیده تا با تقرر ملا ذاکر نوعی مصالحۀ میان گروهی میان طالبان ایجاد کند و با استفاده از مزاج ملا ذاکر او را قربانی اهداف شان بسازند. ملا ذاکر در گذشته ها هم پس از مرگ ملاعمر زمانی که اختلاف میان طالبان بالا گرفت. او در آنزمان وارد صحنه شد و با اختر منصور بیعت کرد تا بر اختلاف درونی  این گروه پایان بدهد.

 این بار شبکۀ حقانی خواسته تا از یک طرف از مسؤولیت شکست های افتضاح بار در پنجشیر فرار نماید و از سویی هم نوعی مدارای درونگروهی بوجود آورد تا با فرستادن ملا ذاکر به جنگ رزم آوران مقاومت تیغ از دمارش بیرون کند. شبکۀ حقانی با این توافق خواسته که رقیب خود را زیر دشنۀ مدارا به قربانی بگیرد. به یقین که ملا ذاکر در این جنگ نابرابر وغیر عادلانه و ضد انسانی و ضد اسلامی پیروز نمی شود و به شکست فاحش دچار می شود. شبکۀ حقانی آگاهانه به انتخاب ملا ذاکر توافق کرده است تا بر ملامتی ها و انتقاد ها و ناکارایی ها و شکست های خود در جنگ پنجشیر و اندراب نقطۀ پایان بگذارد. شبکۀ حقانی که در واقع مسؤولیت جنگ ها در دو سوی هندوکش را داشت و اکنون با واگذاری آن به جناح قندهاری ها خواسته لکۀ بدنامی خود را در دامن شاخۀ قندهاری ها بافگند. لشکر کشی های حقانی به پنجشیر و کشتار های بیرحمانۀ آن سبب انتقاد های شدید در سراسر افغانستان شده است. حال طالبان در روشنایی هدایت های آی اس آی به رویکرد دیگری پرداخته تا از یکسو بر سیاه کاری های خود در پنجشیر پرده بکشد و از سویی هم از زیر بار انتقاد های درونی و مردم افغانستان رهایی یابد. مهم تر این که آی اس آی با این هسته گذاری خواسته تا دامنۀ جنگ های تباری و قومی را در افغانستان بیشتر دامن بزند و افغانستان از ثبات دایمی محروم شود.

این در حالی است که همه میدانند،  هدف آی اس آی و شبکه مزدور آن دامن زدن به تضاد های قومی در افغانستان است و از همین رو است  که اسلام آباد هر روز باروت تازه ای را در افغانستان حریق میکند تا این کشور هرچه بیشتر در آتش نفاق شعله ور  شود. طالبان. مزدور بی توجه به وحدت ملی و منافع ملی مردم افغانستان از دسور های آی اس آی دیوانه وار اطاعت می کنند. هرگاه طالبان حب وطن می داشتند و به افغانستان و مردم آن وفا دار می بودند. افغانستان را به حالت زار کنونی بدل نمی کردند. طالبان پنج سال در دور اول و بیست سال در زمان جنگ با مردم افغانستان به بهانهء نیرو های خارجی و یک سال حاکمیت کنونی شان ثابت ساختند که نه مردان سياست اند و نه مردان اداره و مدیریت کشور؛ آنچه تا کنون انجام داده اند؛ ۲۹ فرمان برضد محدودیت بر زنان مظلوم افغانستان وضع کرده اند و در عرصه های دیگر اقتصادی و اجتماعی هم دستاوردی ندارند. طالبان ثابت کرده اند که نه اهل تعامل اند و نه اهل مصالحه، چه رسد به اینکه جرات بازخوانی دور اول خود را داشته باشند و یا اینکه حکومت بک سالهء خود را دوباره قرائت نمایند. دلیل این همه ناکامی طالبان وابستگی آنان به پاکستان است. این وابستگی سبب شده که طالبان نه سياست مدون داخلی و نه خارجی دارند. اگر طالبان مستقل می بودند و دردی برای افغانستان و مردم اش می داشتند، اکنون افغانستان دارای حکومت همه پذیر و دارای قانون اساسی و سیاست کارا برای ادارهء کشور و سیاست متوازن و بی‌طرف خارجی می بود. با تاسف که طالبان نه تنها این کار ها را انجام ندادند؛ بلکه تمامی انرژی شان را برای آشتی دادن تحریک طالبان پاکستان با دولت این کشور کرده و برعکس برضد هموطنان شان در پنجشیر و اتدراب و منطقه های دیگر لشکر کشی کردند. طالبان در برابر حمله های طیاره های پاکستانی سکوت کردند و می کنند و اما تمامی نیرو های شان را به جنگ مردم پنجشیر و اندراب ها می فرستند‌. از رویکرد های طالبان تا کنون فهمیده شده که طالبان یک گروهء استخباراتی اند و برای انجام ماموریت به افغانستان فرستاده شده اند‌. تعیین ملا ذاکر بحیث مسوول نظامی پنجشیر و اندراب نمونه آشکار مردم ستیزی و ماموریت استخباراتی طالبان در افغانستان است. اما نیتجه هرچه باشد، شبکۀ حقانی در هر دو حالت خود را برنده می بیند و از این رو دست ملا ذاکر سفاک را فشرده است و او را به جنگ سنگرداران آزادی فرستاده است. حال بر ملا ذاکر است که با سلاح ظلمت و سیاهی به جنگ نور آوران می رود و یا اینکه متوجه می شود که آیندۀ این جنگ برای او شکست و رسوایی را در پیش دارد و از این مسؤولیت دست بر میدارد.

ملا قیوم ذاکر بداند که شبکۀ حقانی و آی اس ای او را چون مارزخم خورده به جنگ رزم اوران مقاومت فرستاده تا بجنگد. ملا ذاکر در این جنگ دو راه در پیش دارد، یا کشته می شود یا پیروز می گرد؛ اما پیروزی او ناممکن است، زیرا آنانی که برای آزادی و آگاهی و عدالت می جنگند، هیچ زمانی شکست نمی خورند و شکست در قاموس ازادی خواهان و عدالت خواهان امری ناممکن است. بزرگ ترین عامل شکست طالبان در پنجشیر نبود جاذبه و انگیزه برای جنگ است. چنانکه گزارش های اولیه از جبهه های نبرد در پنجشیر و اندراب ها حاکی از شکست افتضاح بار ملا ذاکر است و او با سرنوشت مرگبار خلف خود رو برو شده است. رزمنده گان مقاومت ضرب شصت خود را به ملا ذاکر نشان داده اند و این ملای مزدور و خودفروخته درک کرده باشد که با موجی از خشم انسان این سرزمین مواجه است و او در هر حالی در دره های مردخیر هندوکش غلبۀ خون بر شمشیر را به آزمون خواهد گرفت.

دیروز طالبان در دهن جنگجویان شان افسار بسته بودند و به بهانهء جهاد با کفار هر طرف که می خواستند، آنان را می کشاندند و از آنان استفادهء ابزاری می کردند و اما امروز آن زمینه از میان رفته است. طالبان جرات نمی کنند که جنگجویان خود را به نام کفر به پنجشیر و اندراب ها ببرند؛ زیرا مردم پنجشیر و اندراب چه در زمان تجاوز شوروی و چه حالا ثابت کرده اند که نسبت به‌ طالبان مسلمان تر هستند. بنا بر اين به یقین که ملا ذاکر در این جنگ یا کشته می شود و یا ناکام می ماند و با خشم روز افزون مردم افغانستان مواجه می شود. رویکرد های خشونت بار و انسان ستیزانۀ طالبان  هر روز بر خشم توفانزای مردم افغانستان می افزاید و افغانستان اکنون به زندان دردناکی به مردم این کشور بدل شده است. زود است که قیام های مردمی فراتر از دره های هندوکش بال پرواز بگشاید و سراسری شود و زنجیر های اسارت طالبان را بدرند و با عزمی راسخ و مشتی آهنین بر فرق طالبان بکوبند. بدون تردید پیش قراول این حرکت جوانان آگاه و دردمند افغانستان خواهد بود که هرچه زودتر بسیج شوند و سیلی خروشان هیمنه و طنطنۀ طالبان را زیر و رو کند. یاهو

 

 

 

 

 


بالا
 
بازگشت