جنرال سیدعبدالقدوس سید 

  

پاره ي از کتاب ،‌حماسه نبرد جلال اباد

« بمناسبت ۱۶ حوت ۶۷خ  -- ۶مارچ  ۱۹۸۸م  اغاز دفاع از جلال اباد  در برابر تهاجم پاکستان »

جگړن عبدالرحیم وردگ و انهدام بند نغلو :

مسیر راه کابل جلال آباد در طول دهه شصت بویژه بعد از عقد توفقنامۀ ژنیو در اپریل ۱۳۸۸ م « حمل ۶۷خ » حوادث خونینی را درسینه دارد .  انسداد شاهراه کابل جلال اباد  و سپس  تهاجم بالای جلال اباد ستون های اصلی  استراتیژی  پاکستان را تشکیل داده بود . اقدام به تخریب بند نغلو(11) توسط یک گروپ، آی.اس.آی و جگړن رحیم وردگ که منجر به قطع گردیدن شاهراه میگردید  از حوادث فراموش ناشدنی آن روزگار است .

این ویرانگری را از زبان شاهدان عینی هردو جانب هم مجاهدین و هم دولت می خوانیم :

الف – از جبهه مجاهدین :

- جاجی شعیت (12) امر مالی محاذ ملی این رویداد را چنین بیاد میآورد : ـ

« من در آن سالها بحیث امر مالی تنظیم محاذ ملی که مقیم پشاور بود اشتغال داشتم از آنجاییکه در منطقه بلدیت داشتم و از سوی دیگر چنین عملیات های کلان مصارف زیادی را ایجاب میکرد در ترکیب گروپ موظف گردیده بودم .

گروپ را افرادی از ، آی.اس.آی رهبری میکرد ، امرگروپ میگفت برای پیروزی در جلال آباد باید سرک کابل جلال آباد قطع گردد ، در صورتیکه بخش از بند نغلو تخریب گردد آنگاه سرک خود بخود مسدود میگردد و حاجت به جنگ و توظیف مجاهدین در مسیر سرک وجود ندارد ،

درانصورت حکومت کابل نمیتواند به جلال آباد کمک برساند ، آنگاه سقوط صد در صد جلال آباد فراهم میگردد ، در جریان جلسه ناگهان دو راکت در چند ده متری ما یکی به تعقیب دیگر اصابت کرد همه ترسیده بودیم رحیم وردک زخمی گردیده و در زیر بادی یک موتر پنهان گردیده بود ، شش نفر کشته و بیش از بیست نفر زخمی شدند . شب همه ما به پاکستان بر گشتیم .

ب - حامد علمـی که جناب شان هم مجاهد وهم گذارشگر بی بی سی ، با کتمان حضور فرماندهان آی.اس.آی ، در آن جلسه ، گذارش زیرین را در اواخر برج سرطان ۶۷ خ به بی بی سی مخابره کرده بود :

«یکی از مراکز مجاهدین دو روز قبل هنگامی مورد حملــه راکتــی حکومــت کابــل قــرار گرفــت کــه فرماندهان و افسـران ارشـد مجاهـدین در مـورد تطبیق عملیات قطع شاهراه کابل- جلال آباد در منطقه منی در صد کیلومتری شرق شهر کابل مشغول گفتگو بودند. فرماندهان نظامی که از پشاور به این منطقه رفته و مجاهدین محلی تصمیم داشـتند تا سلسله عملیـات مشـترک را بـراه انداختـه و در گردهم آیی اضافه از صـد مجاهـد و فرمانـده شرکت نموده بودند. ساعت چهار عصر بود که صدای مهیب در اثر انفجار راکتی در نزدیکی محل تجمع آنها شنیده شد لحظه بعد از دیدن اجسـاد کشـته شدگان و مجروحین غریـو مجاهـدین و فرمانـدهان همه جا را فرا گرفت و به زودی دریافتند که شش تن کشته و بیست و پنج تن دیگر مجروح شده انـد که در میان مجروحین جنـرال رحـیم وردک معـاون فرمانده نیروهای محاذ ملی و داکتر شاهرخ گران آمر مجاهـدین ایـن گـروه در ولایت کابل نیر شامل بودند.(13)

شهاب افغان : طی تبصره ء پیرامون موضوع ، مؤرخ « سوم سرطان ۱۳۹۹ خ » در فیسبوک اش نگاشت :

« خودم شاهد آن صحنه بودم ودرمحاذملي دریک غند که زیرقومانده رحیم وردگ بود یک فرد عادي بودم ،وقتیکه پروگرام عملیات به تخریب بندنغلو گرفته شد ودرآن وقت ازجگرخوني مریض شدم ،برای ملت افغان شاهدي میدهم که قومانده جنگ بدست کرنیل اسد ، و کرنیل جینجوا جنرالان آی.اس.آی بود ودر همان موقیعت حضورداشتنند وبرای تخریب بند بسیار تجهیزات نظامي آورده بودند که ما انرا درزنده گي خود ندیده بودیم وقتیکه مرمې سکاد ازکابل بالای جلسه رحیم وردگ اصابت کرد بیشترازیکصدوبیست زخمي وکشته داشتیم که خود رحیم وردگ هم زخمي شدوما هم همرایش تابه تورخم رفتیم».

جستار های این قلم نشان میدهند ، در جلسه که رحیم وردگ با شماری از افراد منطقه مبنی بر تخریب بند نغلو بر گذار نموده بود ، یکی از شخصیت های با نفوذ محلی به اسم ملک دران ،مسکونه قریه گنکرک سرخرود « برادر عبدالجبار ثابت که در زمان حامد کرزی کرسی لوی سارنوالی را بر عهده داشت » درآن همایش اظهار می نماید که بند نغلو متعلق به مردم کشور است مال شخصی کسی یا دولت نیست و تخریب آن به مردم صدمه وارد می آورد ، از اینرو او مخالفت اش را به تخریب بند نغلو ابراز نموده بود .

ب: از جبهۀ دولت :

یک- جنرال محمد اسماعیل مایار ، معاون ریاست اوپراسیون وزارت دفاع عملیات مجاهدین بخاطر تخریب بند نغلو را چنین بیاد میآورد:

« وقتی سالها ی دهۀ شصت بویژه سالهای بعد از خروج نیروهای شوروی از کشور بیادم میآید موج از خاطره ها ازجمله همین واقعه حمله تخریبی بر بند نغلو در ذهنم تداعی میگردد .

بیاد دارم اواخر ماه سرطان ۶۷ خ که کشور ما روز های دشواری را سپری میکرد و ما اعضای ریاست اوپراسیون وزارت دفاع که مقر آن در قصر دارالامان بود مانند همیشه بو ظایف خویش در حالی حاضر بودیم که رئیس شعبه زنده یاد جنرال ارکانحرب محمد انور خان در یک سفر کاری به ولایات رفته بود .

- آنروز ها دارای دومشخصه بود یکی آنکه قوتهای شوروی بر اساس توافقات ژنو« اپریل ۱۹۸۸ م » در حال خروج مطمین و بی چالش ازکشور بود و دومی آنکه جنگ وحملات توسط پاکستان و عربهای القاعده جمع جهادی افغان که وابسته به پاکستان بودند در سراسر گشور از شدت و گسترده گی برخوردار گردیده بود. استراتیژی اصلی آی.اس.آی آن بود که با گسترش حملات در سراسر کشور ، نیروهای های دولتی را مصروف نگهداشته و بعد از قطع نمودن شاهراه کابل جلال آباد ، سپس ضربه اصلی را بر شهر جلال آباد وارد آورده انرا به تصرف در آورده و ،حکومت اسلامی مجاهدین دست ساخت خود را در آنجا مستقر نمایند و سپس به کابل یورش آورند .

در این استراتیژی ، تخریب و انهدام بندهای برق ، انهار ، پل ها بویژه در مسیر شاهراه کابل جلال آباد از جایگاه ویژه ی برخوردار بود .

از همین رو آی.اس.آی گروهی مجرب و کار ازموده ی را برای تخریب بند نغلو فرستاده بود .

آنروز در راپور های کشفی که حوالی ظهر بدستم رسید از تقرب یگ گروه اشرار به بند نغلو و جابجایی شان در محلات جگدلک با کوردینات آن « محل هدف » اطلاع داده شده بود.

وقتی راپور را مورد مطالعه قراردادم ، یک نوع افکار منفی که مبادأ گروه تخریب کار بجای شب در جریان روز نزدیک بند گردیده ، و شماری از آنها با تبادله آتش ها ، افراد محافظ بند را مصروف نگهداشته و شمار دیگر، گروه تخریبکار مخفییانه به نزدیک بند تقرب نموده به جابجایی مواد انقلاقیه در دیوار بند جهت تخریب بکار آغاز نمایند در ذهنم آشوب به پا کرده بود.

انگاهیکه از آسیب های احتمالی انفجار و تخریب بند با توجه آنکه کابل را نه تنها در تاریکی طولانی فرو میبرد ، بلکه با زیر آب گردیدن وادی جلال آباد و محیط پیرامون و قربانی گردیدن هزاران انسان هموطن ، فاجعه بشری و یک تسونامی وحشتناک را بدنبال خواهد آورد ، یک اضطراب ملموس و وسوسه های رعب انگیز در تصوراتم ولوله افگنده بشدت مظطرب ام نگهداشته بود.

درواقع این همه وسواس انچیزی بود که احساس مسوولیت مرا در انجام وظیفه چند برابر کرده بود.

در اولین اقدام به سبک و سنگین نمودن گزینه های لازم حمله بر این گروه مخرب در ذهنم پرداخته بودم ، گزینه ء گسیل نیرو های کوماندو ، یا حملات جت های شکاری که اتفاقاً در آن هوایی تیره وتار که سقف آسمان سروبی انباشته از ابرهای سفید و مانع از ترصد بود ، هر دو گزینه با تعمیل تأخیر الزامی به نظر نمی رسیدند ، ترحیح دادم برای اینکه زمان از دست مان فرار نکند با راکت های « لونا » بر آنها حمله نماییم ، بنا بر آن بدون تأخیر و بدون اینکه موضوع را به امرین گذارش دهم ، گفته سن تزو استراتیژست چینی بیادم آمد ، « وقتی راه را صحیح ومنطقی میبینی عمل کن و منتظر دستورات نباش » گوشی مخابره را بر داشته دستگاهای پرتاب راکتهای « لونا » را که در ساحه ،« قرغه کابل » داخل موضع بودند امر احضارات دادم ، همزمان فرمانده جزوتام راکت از آماده بودن چند جوره راکت بر سکوی پرتاب اطمنان داد و سپس با شتاب کوردینات های قبلاً تثبیت شده در ساحه را یکباردیگر تدقیق کردم ، به موصوف مخابره کرده و امر دادم - دو فیز راکت « لونا » به کوردینات های داده شده اور، «آتش ».

وقتی فرمانده از فیر دو راکت « لونا » گذارش داد بی درنگ ریاست کشف را ایقاظ نمودم که از ساحه گذارش ارایه دهد .

در آن لحظات حوالی ساعت چهار بعد از ظهر قرض آتشین خورشید تابستانی در غرب شهر شعلهور بود ، از ورای پنجره دفتر ما که در منزل سوم قصر دارلامان موقعیت داشت نگاهایم به سوی شرق بر بلندای کوهای ماهی پر و سروبی که زیر سایه ابر های سفید قو مانند جلب نظر میکرد ، لغزیده بود ، گویی بدنبال ، عزیزی سفر کردهای چشم دوخته بودم که احوالی بدست اید . و در جنوب و غرب کابل چهاردهی در گرمای سنگین و رخوت اوری فرورفته بود ، تابش اشعه طلای خورشید بر کوها و وادی چهاردهی و غرب شهر گویی کابل را درقاب دل انگیز وموزاییکی به تصویر کشیده است .

با سپری گردیدن حدود سه ساعت از ضربات راکتی بر بند نغلو که به وظایف دیگر مصروف گردیده بودیم ، اما فکر و هوشم بدنبال نغلو بود .

با تخیلات خود درگیر بودم که تلفون مخصوص زنگ زد ، به عجله گوشی را بر داشتم صدای پر ابهت فقید داکتر نجیب الله بود ، خود را معرفی کردم ، برای یک لحظه بفکرم خطور کرد مثل اینکه « لونا ها » بی نتیجه بوده و یا در کوردینات ها اشتباه صورت گرفته و یا هم بجای صدمه رسانده است . ارآنجاییکه من بدوناستیذان امران بلند پایه ، که قاعدتاً آنها امر انداخت راکت لونا را صادر میکردند ، ومن بدون استیذان ایشان امر انداخت لونا را داده ام ، سرزنش خواهم گشت اما صدایش تلالوی ویژه داشت ، مظهر شفقت بود ، پرسید آیا ؟ راپور نتجۀ آتش ها از بند نغلو رسیده است گفتم هنوز نه منتظر آن هستیم ، خودش گفت بما اطلاع رسیده که در اثر ضربه راکت های شما هفت نفر ازجمله سه تن ، ا ی ا س ا ی کشته شده و شماری از آنها بشمول جگړن رحیم وردگ که آمده بود افتخار تخریب و انفجار بند نغلو را برای آی.اس.آی کمایی نماید زخمی گردیده اند . فقید داکتر از اقدامهای عاجل و قاطعانه ما ، با ابراز خورسندی ، تشکر کرد و گوشی را گذاشت .

فردای آن راپورهای کشف مبین آن بود که ، مرده ها و زخمی ها که یکی آن جگړن رحیم وردگ و دیگرش ،شخصی به اسم شاهرخ گران امر جهادی آن گروه در جریان شب از ساحۀ

نغلو بیرون کشیده شده و به پاکستان منتقل گردیده بودند .

مسئله ای شگفت انگیزی در این رویداد اتفاق افتاده بود دست سرنوشت ما دو نفر از یک خانواده « من پسر عمه و رحیم وردگ پسر ماما » را در مقابل هم قرارداده بود ، من به سوگند خدمتگذاری بوطن که برایم گرامی ترین موجود هستی است متعهد مانده از یک نظام دموکراتیک که صلح رفاه همگانی و دموکراسی میخواست و دین، را بعنوان یک فرهنگ از سیاست جدا تلقی کرده مورد احترام قرار میداد ، اما او ، عبدالرحیم وردگ ، با قرار گرفتن در زیر درفش جهاد گرایی « بعد ها ترورئیسم » که مسلمان کشی را در یک تفکر عوامفریبانه جهاد اسلامی میخواندند، با سجده به تحجر و عقب گرایی و با ابزار گردیده بدست آی.اس.آی سازمان جهنی همسایه آزمند ، آماده بود عظیم ترین بند برق کشور که در صورت تخریب فاجعه کم نظیری را بدنبال می آورد، تخریب نماید .

از اینرو مشت اهنین میهن برفرقش فرود آمده بود ، او از آن ضربت قد راست نکرد ،هرچند آی.اس.آی و سیا او رابه مداوا به آمریکا برده بودند ، با انهم از آن به بعد با سر انگشت عصا چوب ، قدم هایش را می شمرد ، که عفو او از سوی مادر وطن فرسنگها فاصله دارد.

همه شاهدبودیم که در سال ۱۳۷۱ خ تاریخ ما واژگونه ورق خورد و جنرال نبی عظیمی و شمار دیگر با کودتای خونین انقلاب اسلامی را به پیروزی رساندند با حوادث سال ۱۳۸۰ خ هر دو پشت وروی یک سکه را به نمایش گذاشتند ، رحیم وردگ که دستش در کیسه و کاسۀ هر دو سازمان جهنمی آی.اس.آی و سیا بسته بود کرسی وزارت دفاع را در دولت حامد کرزی تحت اشغال آمریکا بدست آورد و یک شبه ستر جنرال گردیده و در حالیکه ثروتهای قارونی از هزینه ها ی دفاعی اندوخت همه نشانها و مدالها ی مروج را بر سینه اویخت، اما ، نشان خیانت به میهن در حمله به بند نغلو سپس بدنیال تهاجم آی.اس.آی بر شهر جلال آباد در حوت ۶۷ بر شهرت و هویت او ازینی بسته و مدالی اویخته که فراموش ناشدنی تاریخی است هیچکس با هیچ چشم بندی نمیتواند انرا کتمان نماید.

 

*******************************************************

  اطلاعیه  بدوستداران کتاب :


 
کتاب  « حماسه نبرد جلال اباد  ماه حوت  ۱۳۶۷، سرطان ۱۳۶۸ خورشیدی » در شانزده فصل و ۲۰۶ صفحه از این قلم ، بعد از چاپ اینک در دسترس قرار دارد

  بعنوان نویسنده  نمی پندارم که  این اثر « از باد و باران و از تابش افتاب » و گذر زمان گزندی نمی پذیرد  ، اما  شاید بتوان بیان کرد که بنای بر افراشته شده بنابر وجهه تاریخی ان  تا  روزگاران دیرین   باقی خواهد ماند .

 در کویر فرهنگی  و فقدان ادبیات جنگ  درکشورما  ،‌ نشر چنین اثری شاید گره از بحث تاریخی نبرد جلال اباد تا حدی بکشاید .  

 دوستانیکه هوای نقد و نظر داشته باشند چشم براهم .

   مراجع توزیع ـ 

   المان - کتاب فروشی ایدا -  تلفون -  02349704804-  قیمت ده ایرو

 - کتاب جنگهای داخلی افغانستان  در ۷۵۰ صفحه نیز قابل دسترسی است . ایمیل

                                                                          aidabook@freenet.de

 

 

 

 

 

 


بالا
 
بازگشت