نگاهـــی به وضع زندگی کودکان

 در افغانستـــــــــــــــا ن

            عزيزه عنايت

 

                    طبق تخمين های بين المللی  کمتر از هجده سال در کشور  هايکه زاد ولد بصور ت طبعی و مهار ناشده ادامه دارد  حدود ۳۰ ٪  کل نفوس راتشکيل می دهد: از جمله ۲۵ مليون نفوس تخمينی افغانستان که مقامات دولت آ نــــرا رسما  تا يد نموده است هفت ونيم مليون آنرا کودکان تشکيل ميد هند.

                    درمورد  تعريف  کلمهء کودک در کنوانسيون  حمايت ازحقوق کودکا ن  آمده است : کودکان شامل همهء افراد تاسن هجده سال را در بر ميگيرد . مسوءلين انجمن های حمايت از حقوق کودکان تائيد نموده اند همان طـــــوريکه بزرگ سالان اگر دست به خلاف کاری و بز هکاری بزنند موردآزار جسمی  و  لت و کوب قرار نميگيرند کودکان نيز  اگر  مرتکب خلاف رفتاری ميشوند نبايد مورد آزار و اذيت  جسمی قرار بگيرند.

                   برای پرورش و تربيه سالم کودکان از همه اولتر  والدين و بزرگــــــــان خانواده مسوءليت  دارند. والدين  هستند که بايد  اطفال شانرا از آ سیـــب های اجتماعی که توان  مقابله بان و دفاع از خود را ندارند نجات  بدهند و از  آنان حمايت بعمل آرند.

                   تجربه در افغانستان  نشان ميدهدکه جنگ های  ميهنی و يا داخلی  که در يک کشور صورت  ميگيرد آسيب پذير ترين  افراد جامعه  کودکان و زنان بشمار ميروند. در چنين حالات اگر دولت و جود داشته با شـــــــــــــد طبــق مسو ء ليت های ملی  و بين المللی اش مکلف به تا مين  امنيت سا کنين و در قدمه ء اول  مسوءل  حمايت از قشر آسيب پذير  اجتماع ميبا شــــــــد  و اگر دولت از هم پا شيده  جنگ ها ی گروهی مانند سالها بعداز ۱۹۹۲ که در افغانستان  جريان داشت قرار داشته باشد مسو ء ليت  حمايت از قشـر  آسيب پذير آنست  تا به اين قشر ضرر و نقصانی نرسد.

                  با تأسف که در افغانستان  در جنگهای که از سالهای ۱۹۸۰ به بعـــــد آغاز  گرديده حکومت ها ، رژ يم ها، قو ماندانهاو فرماندهان به اين امـــــرتوجه نکرده اند و يا کمتر  بآن  متوجه شده اند. بصورت کل ميتوان گفــــت کــــــــه کودکان در افغانستان از روز تو لد  تارسيدن به سن قانونی يعنی هجــــــــــده سالگی  بيشتر از هر فرد بالغ در پنجهء رنج و عذاب  های گوناگون فشـــــرده ميشوند که آزار جسمی و ضرب شتم  بصورت عام و استفادهء جنسی ازآنان در بعضی شهر ها و روستا ها بصورت خاص وجود دارد  که در جامعه اسلامـی  اين امر تاسف بار است .

                   همان طوريکه در افغانستان مرد سالار- زنان در هيچ عرصه آزادی  کامل نداشته برای اجرای هرکاری متکی به مردان خانواده هستند  کودکان نیـــــز بر متکی بودن بر پدر و بزرگان خانواده نسبت مسلط بودن فرهنگ سنتی در  - کشور به عنوان  کلتور و عنعنات نام گرفته است  هيچ گونه ارادهء مستقــــــل در رفتار ، کردار و گفتار خود نداشته خلاف ميل بزرگان  فاميل  نميتوانند هيچ کاری را انجام بدهند. و اگر تمايل  به حرکات مستقل و انجام کاری خود سرانه از خود تبارز بدهند چنين تمايل و حرکات  گستاخی تلقی گرديده آنها تاديب ميگردند- سلی ميخورندو مورد لت و کوب قرار ميگيرند  که همين گونه رفتــــا ر و برخورد  های والدين  است که کودکان بی روحيه خجول  بوده انزوا پسند  ، کم حرف  و بی تفاوت  بار می آيند که چنين کودکان حتادردوران بلوغ وا کـــمـــــال تحصيلات نيز  تامدت ها زير  تاثير  ديگران  قرار داشته  به ميزان بسيار محــدود  از اين  افراد به عنوان شخصيت  قابل احترام و جالب توجه  تبارز می نماينـــد

              کودکان در افغانستان  مانند ساير کودکان جهان به انواع  مختلف  تحــــت شکنجه های روحی و جسمی  قراردارند. طبق نوشته هاو اطلاعات  رسا نه ها در جريان جنگهای افغانستان عدهء از جنگجويان  پسران خوردسال خويشرا بخاطر هراست  بيشتر با خود به جبهات جنگ برده تا انان جنگ را بيا مو زنـــــــد و با دشمنان وطن  بجنگندو در حالات  عادی  دستيار شان باشند. اما زمانکـه اينگونه پدران در جنگ کشته شده پسران شان به حيث همکار ساير جنگجويان  باقی ماندند وآرامش قبلی را که در سايه پدر  داشتند از دست  دادند و انچــه برسر شان آمد سوختندو ساختند.

               در گذارش های رسانه های بين المللی تعداد کودکان مسلح  شامــــــل در جنگها ی ميهنی و گروهی در افغانستان از ۸۰۰۰ تا ۱۲۰۰۰ گذارش داده شده است که در پروسهء خلع سلاح عمومی( ت ر پ ) بعد از  انتخــــــا با  ت رياست جمهوری  خلع سلاح شده از جمله  آنها وا جدان  شرايط به مکاتيــب و نهاد های آموزشی جذب گرديده و هزاران فرد ديگر آنان تحت آموزش هــــای امور فنی و مسلکی قرار داده شده اند ولی  صد ها تن از اين جمع بشکــــــل آواره و بحال خود رها گريده که برای زنده ماندن به اشتغال  کارهای کم درآمـد   در شهر کابل و سا ير شهرها ی افغانستان سرگردان اند.هنوز دولت قا درنشده است که آنهارا  تحت الحمايه ء خويش قرار داده و از نيروی  اجتماعی که بحيث يک پوتنسيال وجود دارد  استفاده نمايدو يا اين نيرو را به استفاده  آماد ه سازد

                وزير صحت عامه افغانستان  در کنفرانس  که در ماه سبتمبر ۲۰۰۳ در قاهره  داير گرديده بو د گفت از مجموع  هفت و نيم  مليون  کودک  افغانستــــا ن  ۳۷ ٪  يعنی بالاتر از دو ونيم مليون آن  قبل از  رسيدن به سن ۵ سا لگی و ۱۲ ٪  يعنی ۹۰۰ هزار کودک در حين  تولد و يا قبل از رسيدن به دو سا لگی  تلـــــــف ميشوند و از  هريک  هزارمادران  ۵۰۰ تن شان در حين  زايمان  جان ميبازند . طبق گذارش های  ارگان  های  مربوط  به سازمان  ملل متحد در کابل  از هر يک هزاز زن در بدخشان  ۶۰۰ زن در حين  ولادت  هلاک  ميشوند  که اين و ضـــــــع در ساير ولايات از ين بهتر نيست .اگر شفا خانه ها با دوکتوران  کار فهــــــــم   و تجهيزات لازم صحيح در ولايات گسترش يافته امکان انتقال  مريضان  به شفا خانه  ها بصورت  عاجل  از طرف  دولت  سازمان  داده شو د که اين يک گامی نیـــــــک در راه جلو گيری از ضايعات  مادران و اطفال شان خواهد بود .

              اختطاف کودکان که پس از ظهور  طالبان در ۱۹۹۴ در افغانستان  رواج  يافت  تا هنوز فروکش  نکرده  سالانه  بطور  متوسط  ۱۵۰ کودک از مناطق  مختلــــــف ولايات افغانستان ربوده شده و و الدين آنهارابدريای اندوه و يآس غرق ميسازند.

               درسال ۲۰۰۳ وزير داخله در کابل  به خبرنگاران  گفت ۷۵۰ کودک  ازولايات مختلف کشور ربوده شده و به کشورهای عربی قاجاق  شده است .

               درسال ۲۰۰۴ سن ازدواج برای دختران ۱۶ سال و برای پسران  ۱۷ سال  تعين گرديد. اما يک مو سسه  المانی  بنام ( ميديکا)در کابل که به تداوی مادران مريض سرو کار داشته است  ميگويد ۲۴٪  مريضان  تحت تاويش زنان کمتر از ۱۶ سال بوده اندکه خورد ترين  ازدواج کننده از جملهء اين  زنان ۹ ساله و بزرگ ترين شان ۱۴ ساله بوده است . و شوهران  شان نيز بين سن ۱۶ تا ۳۰ ســــــــــال داشته اند. در کشور های همسايه نيز وضع  کودکان اسف انگيز است .

               طبق  اطلاع  رسانه هاسالانه ۴۵۰۰ کودک  از شهر هـــــــــــــای مختلف پاکستان  اختطاف شده و به مقاصد  گوناگون  از آنها استفاده ميشود.

               درسال ۲۰۰۳ شخصی بنام  جاويد اقبال در پاکستان  در محکمه  اعتـــراف کرده بودکه يکصد کودک را بعد از تجاوز جنسی به قتل رسانيده است و درايران نيز تعدادی از جنايت کاران  کودکان را ربوده  با پيروی از عمل جاويــــــــد اقبـال پاکستانی  دست به جنا يات زده بودند.

               گفته ميشود  سالانه  بيشتر از ۱۶۰ کودک  در ايران  مورد آزارو اذيـــــــت جنسی و جسمی  قرار ميگيرند.  در يک گذارش سازمان امر يکايی حمايت از کودکان آمده است  همه سالـــــــه در سراسر جهان  بيش از يک مليون  کودک  نوزاد  تلف  ميشو ند. مادران آنان خود در زمرهء کودکان قرار دارند يعنی  سن شان  کمتراز ۱۸ ســال  است و هم  قابل تذکر است  زمانيکه  در ماه  دسمبر ۲۰۰۱ ميلادی  حکومــت حامد کرزی  به جای  طالبان  به قدرت رسيد  اميد واری های  در نهاد ساکنين کشور بوجود آمدو تصور ميکردند که وضع زنان و کودکان  در افغانستان از ريشــه  تغير  خواهد کرد و بهبود خواهد يا فت . اما  تاجائی که مشا هده  ميگــــــــــردد

       حکومت  کرزی باين اميد واری ها نتوانسته  جواب  مثبت  بدهد  به اصطــــلا ح ( همان خرک است و همان درک ) يعنی  ازدواج های اجباری - کودک ربا یـــــی  آزار و اذيت  جسمی  کودکان  به ابعاد وسيع و گستردهء آن وجود دارد.

              ادارهء يونسف در حمايت از حقوق کودکان در افغانستان در آغاز کار ريـــس جمهور کرزی از او خواست تا  حمايت از کودکان  و مادران را در اولويت  کار خو د  قرار  بدهد.  اما ريس جمهور کرزی يا قادر  نبوده است  از کودکان  و مادران شان حمايت کند  و يا اصلا: با آنها توجه نه نموده است .

              مسوءل يو نسف روز افتتاح پارلمان افغانستان نيز از اعضای پار لمان تقاضـا کرد که از کودکان و مادران شان حما يت کنند. تقاضای مردم افغانستان  نيز اين است  که پارلمان  با وضع  قوا نين و لو ا یـــح  معين  و  مشخص  در عرصه ء رفاه  اجتماعی  قشر آسيب پذير  جامعه راتحت الحمايه قرار داده  مکلفيت  های و ظيفوی  برای  مسوء لين  امور  ارگان  های دولتی  در مورد  حمايت از کودکان  و زنان  تعين  و مشخص  نمايند.

       اميد است  قوای سه گانه  دولت  به اين امر تو جـــــــه جـــــــــدی مبـــــــــذول  دارنــــــــــــــد . باميد برآورده شدن آرزوهای مردم کشور مان

                                                           

                                                                 ۱۳- ۲ - ۲۰۰۶

***************

                                    اطفـــــال آواره 

 

         ما کودکان  مستمنـد ورنج ديده ايم 

           آواره ايم و لذت غمها چشيده ایـــم

                                           با فقر زنده ايم و سياه است روز ما

                                           ما زخميان  خنجر بیـــــداد  بوده ايم

          باچهره فسرده وچشمان خونفشان

          شبها گرسنه در گرو باد خفتــــه ايم 

                                            جای لحاف بستر خاک است جای ما

                                             بی سر پنا به پای درختان غنوده ايم

         بی بهره ايم از همه انعام رو ز گــــار 

         دورازمحيط درس و تعليم فتيده ایـــم

                                              امراض حال است  زکمبودی رژ یـــــم

                                              از عافيت مپرس که ما دل بریـــــده ايم

       آن سيم وزرکه صرف خرابی شود چه سود

        ما از نزاع و جنگ و ستم هــــــا رميده ايم

                                              در آرزوی صلح و صلاح و مــــــــرو تیــم 

                                               کآسایــش بشر زدل و جان خريده ايم

                       خواهد ( عزيزه ) صلح مدام از برايتــــان 

                        کين عطيه با ارزش جانها خريده ایـــــم        

 

 


بالا
 
بازگشت