سيداحمدشاه دولتي فاريابي

 

پرابلمهاي انتگراسيون دركشور هاي اروپائي

 

انتگراسيون ( انتگريشن ) يعني هم آهنگي يافتن باامور كشور ميزبان  يا ادغام شدن مهاجرين  بحيث شهروندان تازه وارد ، د ركشورهاي ميزبان دراتحاديه اروپا يكي ازپرابلمهاي قابل مكث بشمار ميرود . مهاجرين كه متعلق به تبارها وزبانهاي مختلف بود ه داراي كلتور وفرهنگ خاص خود اند كه درنتيجه فرار ازجنگ وخشونت وفقر جانكاه  ، مؤطن اصلي خود را ترك گفته به كشورهاي متعهد به پناهنده پذيري ازطريقه هاي مختلف مراجعه نموده درخواست پناهنده گي ارايه كرد ه اند . كشورهاي ميزبان اروپائي تاكنون نسبت داشتن روحيه آقا ئي وباداري نتوانسته اندمطابق اصول د موكراسي وعدالت اجتماعي راه معقول ادغام مهاجرين بجامعه شان راتدارك ببينند . زيراهيچگاه برخورد جامعه شناسانه وروانكاوانه با آن صورت نگرفته است وحتي د رهم آهنگ سازي امور اجراات شان با ده كشور اروپاي شرقي كه تازه به اتحاديه اروپا پيوسته اند نيز پراملهاي خاص خود رادارند .

    جنگ وخشونت و فقرجانكاه كه دربرخي ازكشورها زمينه ساز فرار عد ه يي ازاتباع آن بنام مهاجر به كشورهاي حامي مهاجرين وجنگ زد ه گان بوده است . اين مهاجرين آنچه بنام كلتور وعقيد ه مذهبي وديني ازمؤطن اصلي شان باخود آورد ه اند  نسبت قايم بودن ريشه هاي آن د رروح وروان شان قاد ر نيستند بزودي ممكنه همه آنرا كنار گذاشته خودرا همرنگ زنان ومردان كشور ميزبان بسازند . مثلا بعضي اززنان دروطن شان ازپوشيدن لباسهاي مشكي وسرمه يي طراحي شده توسط ملاهاي مذهبي كشورشان به شدت ناراض بوده پوشيدن اجباري آن راسلب آزادي ونبود حق انتخاب د رلباس پوشي دانسته هميشه رنج مي برد ند وزبان به شكايت ميكشو د ند وقتي همين تيپ زنان د رنتيجه فشارهاي متعد د رواني ، فقر، د رمانده گي ، جنگ ، ناامني وساير ناملايمات روزگار،  وطن مالوف خود راگذاشته به غرب واروپا پناهند ه ميشوند نسبت آنكه نميتوانند د فعتآ عاد ت خودرا تغير بدهند طبق عاد ت هاي سنتي به پوشيدن همان لباسهائي ادامه ميدهند كه دروطن خودشان منفور  به نظرمي آمد . اگر ازهمچوزنان پرسيده شود : چرا اين لباسهاي مشكي وسرمه يي راكه بنام مانتو ياد ميگرد د نميخواستيد در وطن خود تان بپوشيد د راروپا وغرب آن رابه افتخار مي پاشيد ؟ باخنده مليح جواب ميدهند اينجا آزادي است انتخاب خود ماهمين لباس مشكي وسرمه ئي ومانتو است . دركشورمان ، مارامجبوربه پوشيدن آن مينمود ند ، مافكر ميكرديم كه ملاهاومذهبيون ميخواهند به زند ه گي شخصي مان مداخله و آزادي مارا سلب مينمايند .ازاين روحيه ازادي طلبي آنان ميتوان د رك نمود كه بدون توجه عاطفي وروانكاوانه بااين گونه افراد مهاجر اگر برخورد هاي نامناسب با ارايه الفاظ ولحن آزار دهند ه د رمورد كنار گذاشتن اين لباسهاي عجيب وغريب كه جزء كلتورشان است دستوري صادرگردد نزد آنان طبعآ سلب آزادي ونبود حق انتخاب د رلباس پوشي تلقي شد ه باور به دموكراسي دراروپا درنزد آنان زيرسوال قرارخواهد گرفت كه اين امر بذات خود موانعي درراه( انتگريشن)ايجاد خواهد نمود علاوتآ اين تيپ افراد درذهن خود، كشور ميزبان اروپائي وغربي را كه داد ازد موكراسي وآزادي اراد ه افراد ميزنند باكشور خود مقايسه نمود ه نتيجه خواهند گرفت كه اروپائي هاوغربي هانيز به زنان اجازه نميدهند ، در انتخاب لباس  پوشيدن ازآزادي عمل واراد ه برخوردار نيستند ، بناء ًمايوس وسرخورد ه شد ه بي اطاعتي را در برابر فرمان ود ستورات مسؤلين اموركشورميزبان آغازخواهند نمود كه اگر كشور ميزبان دربرابر اينگونه عملكردها براي تحميل اراد ه وعملي گرد يدن دستورات شان بابرخورد هاي نا سالم آميخته بااينديويدواليزم وناسيوناليزم كور دست به اقدام بزنند ابهامات وسوءتفاهمات را بيشتروعميق تر ساخته سرانجام واكنشهاي بسيار جدي جوانان مهاجر رادركشورهاي ميزبان بوجود خواهد آورد .واكنش جوانان مسلمان در مقابل وضع قيودات ومنع استفاده ازلباسهاي مذهبي وسمبول هاي ديني درمكاتب ود فاتر رسمي درفرانسه درسال گذ شته نمونه هاي بارز آن است  .

پرابلم درمورد انتگراسيون تنهاهمين دوسه مورد نيست بلكه د ه هامورد وجود دارد كه چند نمونه ازآن دراينجا تذ كار داد ه ميشود :

فرانسه كه ازلحاظ مذهبي سختگيرتر ازساير كشورهاي اروپائي بود ه حتي حق تساوي حقوق زنان بامردان راكه درسال  ????نخست در اتحاد شوروي اعلام گرديد ه درسال  ???? درانگلستان و درسال ???? در  د نمارك درسال ???? درايالات متحد ه امريكا  وتعداد ديگر ازكشور هاي اروپائي برسميت شناخته شد ه ، نخست حق راء د هي به زنان داد ه شد ، به مرور حق انتخاب شدن نيز به آنان داد ه شد، فرانسه آن رابه رسميت نشناخت كه بعد از صدور اعلاميه جهاني حقوق بشر در  ??/ ??/ ???? مجبور گرد يد حقوق تساوي زنان بامردان رابرسميت بشنا سد . تاريخچه برسميت شناخته شدن تساوي حقوق زنان بامردان را در (صفحات يكصد وپنجا تايكصد وپنجاونه كتاب گنجينه اسرارتاليف خودم كه قبلامنتشر وبه دسترس علاقه مندان قرارداد ه شد ه است به تفصيل نوشته ام ) .

فرانسه كه در جريان تاريخ گاهي بحيث يك قدرت بزرگ استعماري تبارز نمود ه كشور هائي رابصورت مستعمره زير فرمان خود داشته بر مرد مان آن فرمان راند ه است هنوز بعضي اكتهاي استعماري وبلند پروازي هاي مغاير اجراات كشورهاي اروپائي را درپيش ميگيردكه مغاير بااساسات اجراات امروزين اتحاديه اروپا است . دراكثر كشورهاي اروپائي ، مهاجرين متنوع الخصال ومختلف الكلتور ومذهب باتبار وزبانهاي گوناگون كه ازكشورها وقاره هاي مختلف اند پس از پذيرفته شدن تقاضاي  پناهنده گي شان درشهرهاوروستاها طبق پلان سنجيد ه شد ه طوري جابجا ومسكن گزين ميسازند كه ازيكطرف هميشه درمحيط زند ه گي شان در اقليت قرار داشته باآموزش مناسبات موجود ، دربين مرد مان بومي آن زمينه آميزش وادغام به جامعه فراهم گردد وازجانب ديگر نتوانند بكدام واكنش جدي دربرابر آنچه خلاف خواست شان اگر ازطرف حكومت يا ديگران اعمال ميگردد دست بيازند . اما فرانسه چند سال قبل مهاجرين مربوط مستعمرات خود وحتي برخي ازمهاجرين كشور هاي ديگر راكه شمارشان اندك نيست درمناطق دورازشهر ها ي بزرگ اسكان داد ه امكانات زند ه گي  آنهارا باتسهيلات آب وبرق تامين نمود ه اماباگذ شت زمان آنهارا به باد فراموشي سپرد ه به بالارفتن مناسبات وحيات اجتماعي آنها توجه كافي نكرد ه است ، طبق اطلاعات رسانه ها درمنطقه (ليل سن دوني ) درحومه پاريس كه مهاجرين اسكان داد ه شد ه اند سطح آموزش به مقايسه ساير مناطق فرانسوي نشين به مراتب افت كرد ه است كه حتي جوانان فارغ شد ه ازمكاتب به اصطلاح فقير نشين فرانسه نميتوانند به دانشگاها ونهادهاي آموزش عالي راه يابند ،بناء ً درجامعه به ظاهرد موكراتيك وداراي قوانين عادلانه وعدالت گستر فرانسه اصطلاحاتي مانند محلات فقير نشين ، فقراي فرانسه ، مرد مان عقب ماند ه فرانسه وامثال آن وارد منعكسات رسانه هاي جمعي گرديد ه است كه درحقيقت شيفوريست براي جلب توجه مقامات رهبري فرانسه واروپاكه اگربه اين اصطلاحات نامانوس در جامعه اروپائي توجه معطوف نگردد و براي رفع اين نقيصه سريعتر وپلانيزه اقدام صورت نگيرد فاصله بين طبقات جامعه فرانسه واروپا رابيشتر   نمود ه پرابلم هاي جدي بيشتري را پيش پاي شان خواهد گذاشت . ورهبران را زير فشارهاي غيرمنتظره قرار خواهد داد .اگرچه گفته ميشود پيشگامان ملي وجانبداران تساوي حقوق كليه ساكنين فرانسه خواهان رفع چنين تبعيضات وطرفدار ايجاد زمينه هاي شگوفائي چندين فرهنگي وزباني درفرانسه اند اماعد ه يي ازناسيوناليست هاي فرانسه كه در پست هاي گوناگون ارگانهاي دولتي راه يافته اند باصراحت با اين خواسته هاي ملي مخالفت مينمايند ، باوجود آنكه فعاليت هاي ناسيوناليستي دركشور هاي اروپائي جرم محسوب ميگردد گرايش به آن دربعضي ازاين كشورها گاه گاهي  درلفافه ويا عريان خود رانشان ميد هد . هاره مارتون يك نماينده پارلمان فرانسه درماه د سامبر سال گذشته گفت چند فرهنگي بودن دركشورمامفهوم ندارد ولزوماً مهاجرين ازكشوروازهرقوم وزبان يامربوط به هردين ومذهب كه با شند بايست داراي كلتور وفرهنگ فرانسه وكشور ميزبان باشند وازآن پيروي نمايند . همين ناسيوناليست ها توانسته اند آمارهاي رسمي برمبناي شاخصهاي نژادي ، زباني ، مذهبي وجغرافيائي را ممنوع قرار بدهند درحاليكه درتمام كشورهاي اروپائي وازجمله هالند آمار مشخص جغرافيائي ،زباني ، مذهبي ، وحتي جنسيتي وسن سال افراد ساكن در قلمرو آن وجوددارد .

ناديد ه گرفتن و يا ملغا قراردادن آمارگيري دقيق نژاد ، زبان ، مذهب ، درجه تحصيل وحالت مد ني در يك كشور به فراموشي سپردن ونابود كردن ريشه هاي قوم وتبار ، كلتور وفرهنگ وزبان بومي وبي هويت نمودن آنها ست . اين همان كاري است كه امپراتوران سيطره جووتفوق طلبان قومي در روسيه تزاري ، هسپانيا ، فرانسه ، اعراب ، انگليس ، قبل ازجنگ جهاني اول انجام ميداد ند وپس ازآن موسيليني ، هتلر وامپراتور جاپان درآغازجنگ جهاني دوم باهمين ايديولوژي تفوق طلبي قومي ونژادي آتش جنگ را مشتعل نموده ، به قتل وكشتار نژاد هاي ديگر ازجمله يهوديان آغاز نمود ند اما جهان كمونيست وامپرياليست كه دشمنان آشتي ناپذيرتلقي ميگرد يد ند دراين مقطع زماني باهم متحد گشته اين فاشيست هارا به آتش خود شان سوختاندند  . ولي هوس برتري جوئي قومي كاملا ً ازذهن وروان عد ه يي از فا شيست هاي نژاد گرا ،  زدود ه نشد .اين انديشه برتري جوئي نژادي درايران  ، باسكتاريزم جغرافيائي دروقت رضاشاه با ايجاد حزب روستاخيزملي تقويت يافت ودرافغانستان درزمان ظاهرشاه انديشه برتري جوئي قومي ونژادي آميخته باناسيوناليزم محلي ومنطقه يي باتاسيس حزب افغان ملت كه بعدهابنام ( افغان نازي ) شهرت يافت تقويت گرديد كه در زمان حكومت طالبان به گل وشگوفه نشسته بود كه پس ازرويكار شدن حكومت حامد كرزي به ثمر نشسته است كه بازيگران متخصص درامور ايجاد افتراق ملي بامهارت خاص شان درمناطقي كه امكان روئيد ن انديشه تفوق طلبي فاشيست مآبانه وجود نداشت اكنون بافراهم نمودن وسايل لازم تلاش مينمايند اين تخم گند ه وتاريخ گذ شته را باكار برد مهارت وتخصص لازم

به مرحله رشد برسانند وتجارب ناكام جهاني ومنسوخ شد ه رابارديگر به خريداران ناآگاه ازتسمم آن به نمايش بگذارند .

 آشوبهائي كه درماه نوامبر ود سامبرسال پيش ازطرف همين افراد هويت گم كرده ها در شهرهاي مختلف فرانسه برا ه انداخته شد بخوبي نشان داد كه تفوق طلبي ناسيوناليستي كور كه درحالت رشد به فاشيزم تبديل ميگردد درسيستمهاي دموكراتيك  جاي ندارد وزير شعار د موكراسي نميتوان به سازمان وحزب فاشيستي بجز فاشيست فكران راجلب وجذ ب نمود .

طبق آخرين آمار منتشر شده بيشتر از????موتر هاي خورد وبزرگ درجريان آشوب درشهر هاي فرانسه در محلات پا ر كينگ هاوجاد ه هابه آتش كشيد ه شد ه ، به عمارات شخصي ودولتي ازطريق كوبيدن شيشه هاوآتش زد نها ميليونها دالر خساره وارد گرديد كه حتي دولت فرانسه بادرنظر داشت وخامت اوضاع حالت اضطرار اعلام نمود .

اتحاديه اروپا اظهار آماد ه گي كرد كه پنجا ه ميليون دالر خسارات وارد ه ناشي از آشوب را به فرانسه كمك نمايد . خوزه مانويل رئيس كميسيون اروپا اعلام نمود كه يك ميليارد  يوروبراي ايجاد اشتغال ومساعدت به وحدت ملي واجتماعي فرانسه معاونت مينمايد .بعضي ازمهاجرين مقيم فرانسه كه   (ستيزن ) ويا بگفته هالندي ها ( نيشنليتايد) كه مفهوم تابعيت واقامه دايمي راميرساند بد ست دارند ميگويند : قبل ازسالهاي????نام مهاجرين ازطرف ناسيوناليسهاي فرانسه باكشور شان يكجا گرفته ميشد مثل عرب تبار فرانسوي ، ايراني تبار فرانسوي، پاكستان تبار فرانسوي وامثال آن . اما بعداً بنام مهاجرين سياه يعني افريقائي ومهاجرين كله سياه يعني آسيائي ياد ميگرد يد ، بعد از يازد سپتامبرسال دوهزار ويك ، آنهائي را كه مسلمان بود ند بنام فوند ه مينتاليست وگاهي القاعد ه يي ها ميگويند معلوم نيست كه در آيند ه هابكدام نام مارا ياد مينمايند . اگر اين گفته ها حقيقت داشته باشد اينگونه برخورد ها غيرانساني ، مؤهن وخصم ?فرين بود ه بجاي آنكه ( انتگريسيون ) راجازم تروقايم تر نمود ه افراد جامعه را بهم نزديك نمايد ازهم دور ميراند ودر حديقه قلوب شان تخم خبث نفاق را ميرويا ند ، فاصله بين جامعه بومي وغير بومي را افزايش داد ه خصومت هارا عليه همديگر شان دامن ميزند . طبق اطلاع رسانه ها پنجهزار نفردرجريان ?شوبها درفرانسه ازطرف پوليس ضد شورش دستگيروبه حبس كشيد ه شد ه اند ، رهبر جبهه ملي فرانسه گفت مهاجرينيكه در نتيجه شركت در آشوب دستگير شد ه اند بايد از آنها سلب تابعيت شد ه اسناد اجاز ه اقامت وشهر وندي فرانسه از ايشان گرفته شود وآنان ازفرانسه اخراج گرد ند .اينگونه طرح وگفتار سراسر احساساتي وآلود ه به لوث كدورت وناسيوناليستي دربرابرمهاجرين ناشي ازفقر آگهي ازمقررات بين المللي است كه ناصواب است زيرامحرك د شمني بين ملت فرانسه ومنقرض سازند ه رشته هاي جد يداً برقرارشد ه بين بومي ها وغير بوميها در فرانسه است وميتواند سنگ محكمي برشيشه تحكيم انتگراسيون به حساب آيد .

درانگلستان نيز زمانيكه در هفتم جولاي سال دوهزاروپنج ميلادي يك رشته انفجارات درخطوط ترانسپورتي زميني وزيرزميني درلندن رخ داد كه پنجاوهفت كشته وهفتصد زخمي بجاي گذاشت توني بلير صدراعظم بريتانيا در جريان سخنراني هايش بالحن تهديد آميز اظهار داشت : هريك ازمهاجرينيكه ثابت گردد در اين ا نفجار دست داشته باشد ازبريتانيا اخراج خواهد شد . توني بلير كه در آن لحظه حواسش پرت بود شايد بدون عمق انديشي وبدون توجه به ريشه هاي ژرف چنين طرحي احتمالا تصور نمود ه بود كه سخنانش باعث جلب توجه خراب كاران گرد يد ه ازتكرار حواد ث جلوگيري خواهد نموداما اوكه بحيث شخص اول درراس قدرت اجرائي  بريتانياي كبيربشمار مي آيد اين سخنان عمق ناانديشانه اش به تبر ناسيو ناليسها دسته داد كه آنچه نبايد ميگفتند به اتكاي گفتار توني بليردرانگلستان و فرانسه وسايرجاها گفتند . بعد ازسخنراني احساساتي صدراعم بريتانيا پوليس آنكشور محصلي رابنام مجدي محمود النثار كه در لندن در دانشكد ه كيميا واناليز تحصيل ميكرد ه وبا استفاد ه از رخصتي قانوني اش به قاهره سفر كرده بود بعنوان مظنون در بم گذاري هاي لندن دستگير وبه حبس سپرد ، سه نفر ازمسلمانان داراي تابعيت بريتانيا را نيز ازشهر هاي مختلف انگلستان به همين ارتباط دستگيروزنداني نمود  .

   وقتي بتاريخ بيست وهفت آگست سال گذ شته تعداد كشته هاي انفجارات لند ن اعلام شد مخالفين حضور مهاجرين در بريتانيا گفتند دولت اكنون تاوان مهمان نوازيهاي بيدون محاسبه خودرامي پردازد .  به جريان قضايا وحركات وگفتارخصومت آ ميز شخصيتهاي سيا سي وامنيتي د قت بعمل آيد به وضاحت احساس ميگردد كه لبه تيز هرگونه مخالفت هاتوام باتوطئه وبد نام سازي عليه مهاجرين گريخته ازجنگ وتعقيب شكنجه گران ازمؤطن اصلي شان بنظر ميرسد . بريتانيا بحيث يك كشور بزرگ استعمارگر نيم قرن پيش هنوزهم زير ماسك دموكراسي خشن ترين رفتارديكتاتوري راكه حتي به صراحت مغاير اعلاميه جهاني حقوق بشر وكنوانسيون هاي بين المللي است برضد مهاجرين وحتي ازهركس كه بدش بيايد به عنوان مظنون به اجرا ميگذارد و انجام ميدهد . توني بلير درماه جولاي سال دوهزاروپنج به رسانه ها گفت سه نفر ازمتهمان بم گذاري ها د رلندن  د ربريتانيا متولد گرد يد ه ، بزرگ شد ه وتحصيل نمود ه اند اود رسخنراني اش د رپارلمان گفت هر تبعه خارجي كه ازافراط گرايان باشد ازبريتانيا اخراج خواهد شد .

اين تصميم صاف وساد ه بيانگر خصوصيات روحي تبعيض گرايانه است كه با اعلاميه جهاني حقوق بشر منافات دارد . زيرا هرخارجي ومهاجر كه تابعيت كشوري رابدست آورده باشد شهروند همان كشور محسوب ميگردد . لزوماً د روقت ارتكاب جرم وجنايات مانند هر شهروند ديگر محاكمه ومجازات بايد شود اما حكومت ها طبق قوانين بين المللي حق سلب تابعيت وحق تبعيد شهروندان خود راندارند واين يكي ازمظاهر دموكراسي شمرد ه ميشود .

توني بلير بتاريخ نهم آ گست سال پار گفت روحانيون تندرو اسلامي ازبريتانيا سلب تابعيت شد ه به كشور شان ديپورت ميشوند . هيچكدام آنها حق دعواومحاكمه راد رمقابل اين تصميم ندار ند وحق د فاع ازآنها سلب شد ه است . به تعقيب آن چارلز كلارك وزير داخله بريتانيا به اتكاي سخنان توني بلير گفت : مهاجرين كه به داشتن ارتباط به تروريزم متهم اند ازبريتانيا اخراج وتبعيد ميشوند . اين د رحاليست كه طبق مقررا ت بين المللي واصول اساسي د موكراسي ، مهاجرين ازهر كشور، با هر كلتور ، زبان ومذهب به كشور ديگر پناهند ه ميگرد ند وكشور ميزبان به عنوان متعهد به ميثاق هاي بين المللي ومهاجر پذير ، تقاضانامه هاي پناهند ه گي آنهارا پس ازبر رسي هاي همه جانبه طبق معيارهاي مهاجر پذيري مقررات د اخلي خودش وموافق قوانين بين المللي مي پذيرد وبا گذ شت زمان وعملي شد ن شروط مربوط به مهاجرت اسناد تابعيت كشوررا به آنها ميد هد .اينگونه مهاجرين جزئي از ملت همان كشور ميزبان محاسبه ميگرد ند ، هم مهاجرين وهم اولاد شان طبق    ماد ه پانزد ه وماد ه بيست وسه اعلاميه جهاني حقوق بشرد رجمله ساكنين وملت كشور  ميزبان ازحقوق مساوي برخوردار ميگرد ند . صدور حكم تبعيد به آنانيكه تابعيت يك كشور را داشته باشند مغاير حكم ماده هفتم اعلاميه جهاني حقوق بشر واعلام سلب حق اتباع كشورد رمورد دعوا د رمحكمه برعليه عمل وگفتارحاكمان ،  خلاف موازين حقوق بشر وقانون اساسي كشورومغاير حكم ماد ه دهم اعلاميه حقوق بشر است .دعواد رمحكمه براي د فاع  ازحقوق انساني خود را فرد فرد افراد ملت داراهستند كسي بجزپارلمان يا محكمه عالي صلاحيت سلب اين حقوق راندارد . كشورهاي كوچكتراروپائي نيز كه د رجمله كشورهاي مهاجر پذير قرار دار ند اگرباملاحظه كردار واستماع گفتار رهبران كشور هاي بزرگتر ارو پائي مثل بريتانيا ، فرانسه وآلمان اجراات نمايند ، طبيعي است كه ميثاق هاي بين المللي واعلاميه حقوق بشر روي كاغذ ما ند ه بي اثر خواهد گرد يد كه بازتاب اين عمل يك انارشيزم اجتماعي را د رهر كشور سر پيچيد هازقوانين بين المللي د امن خوا هد زد . بناء ً ميتوان گفت : اينگونه برخورد ها هيچگاهي راه حل بحران را بد ست نميد هد وپرابلم هاي كوررا نميكشايد بلكه آتش خصومت هارا دامن

ميزند ، افتراق ملي رابوجود مي آورد وروي پلان انتگراسيون ميكشد ويا آنرا كند ودير پا ميسازد .مسايل فراواني د ربرخورد نا سالم بامهاجرين د ركشور هاي اروپائي وغرب وجود دارد بتاريخ سي ماه آ گست گذ شته ازطريق رسانه هاي خبري شنيد ه شد كه د ريك ساختمان  قابل تخريب د رپاريس كه عد ه يي ازمهاجرين د رآن اسكان داد ه شد ه بود ند د ردو آتش سو زي ناشي ازشارتي برق بيست وچهار نفر به آتش سوختند وتلف گرد يد ند ، عد ه يي هم جراحت وخيم بر داشتند ، راديو بي بي سي گفت تا اول آ گست سال ???? دوصد وشصت ونه مورد برخورد بزهكارانه پوليس د رمقابل مسلمانان ثبت گرد يد ه است

د رهالند نيز د راثر وقوع آتش سوزي د رباشگاه مهاجرين چند تن جان باخت وچند ين تن زخم برداشت . همچنان صدهاتن ازمهاجرين كه با ا ستفاد ه ازكشتي وقايق هاي بحري ازوطن بسوي بي وطني ومهاجرت حركت نمود ه بود ند قبل ازرسيدن به كشور ميز بان د رآبهاي طوفاني بحر غرق شد ند وجان باختند . باصرف نظرازشرح طولاني احوال روبه وخامت مهاجرين د ركشور هاي ميزبان ، براي كاستن ازوخامت اوضاع مهاجرين وزمينه سازي براي ادغام مهاجرين به جامعه كشورميزبان مشوره هاي ذيل بقسم پيشنهاد ارايه ميگردد : 

پيشنها د

اول   مهاجرانيكه تقضانامه هاي پناهند ه گي شان پذيرفته شد ه اسناد تابعيت واقامه دايمي رامطابق به معيار هاي قوانين داخلي كشور ميزبان وكنوانسيون هاي بين المللي بد ست  آورد ه باشند باآنها لزوماَ طبق احكام قانون اساسي كشورميزبان ومقررات بين المللي واعلاميه حقوق بشررفتار شود . برخورد تبعيض آميز وتوهين كنند ه همانطوريكه د رمقابل ساكنين بومي كشور ميزبان صورت نميگيرد، د ر مقابل مهاجرين نيزكه غير بومي گفته ميشوند صورت نگيرد تا بوي خصومت وتبعيض ازان به مشام نرسد .

دوم   اد ارات مربوط كار يابي د ركشور ميزبان مؤظف به پيدانمودن كار مناسب مطابق به توانائي جسمي وفكري واجدان شرايط كار طبق فقره(ب)  ماد ه  ?? اعلاميه جهاني حقوق بشر كه ميگويد :همه حق دارند كه بيدون تبعيض د رمقابل كار مساوي اجرت مساوي د ريافت دار ند ).بايستي كار پيدا و مهاجرين را مصروف بسازند ، زيراسپردن اموركار يابي به خود مهاجرينوتعقيب آن منتج به نتايج مطلوب نميگردد ، بخصوص زماني كه ازطرف ادارات مربوط بالاي مهاجرين فشار آورد ه شد ه گفته شود كه كارپيدانكند حقوق وامتيازات شان قطع ميگردد ،  اين تهد يد وضع را بد ترنمود ه موضوع تبعيض وبرخورد نامناسب بامهاجرين را د رذهن آنها تداعي مينمايد كه بازتاب گسترد ه چنين عمل به اينتي گراتسي وادغام شدن به جامعه كشور ميزبان ضربه ميزند ومهاجرين هميشه خودرا بيگانه واندر ميشمارند . علاقه به كار وزند ه گي د رآنها ميميرد ويا ضعيف ميگردد .

سوم   هرگاه يك يا چند نفر مهاجر د ريك يا چند كشور، متهم به بزهكاري ويا د ست داشتن به جنايات مثل ترور وانفجار وداشتن روابط باالقاعد ه وامثال آن گرد يد بايست  ازآنها طبق قوانين نافذ ه كشور ميز بان ومقررات بين المللي بحيث يكي ازاتباع كشور كه اسناد تابعيت آنرا دارد تحقيقات صورت گرفته ومحاكمه ومجازات شوند . زيرا تهديد به اخراج وتبعيد ازكشور، مهاجري راكه مجرم هست وادار به دست كشيدن ازبزهكاري وجنايات نميكند بلكه احساسات بيگانگي به همچو افراد د ست داد ه خود را برد ه هاي بي نام ونشان و زير فرمان مشتي زورگويان تلقي نمود ه ، خاطر آزرد ه آنها آماد ه هر گونه برخورد درقلمرو اين زورگويان ميگرد د و اگر اين سرخورد ه گان ، بهم بپيوند ند، زيرفرمان هرجنايت كاري كه ازآيند ه روشن آنها را اميدوار بسازد قرار بگيرند د رهر قاره ومكاني كه هستند مثل باروت منفجر خواهند گرد يد كه امواج متراكم آن جامعه راتكان داد ه بسوي بحران خواهد لغزانيد .همچنان سلب تابعيت ازمهاجرين واخراج آن ازكشور ميزبان بعنوان تبعيد ، نسبت خلاف نورماتيف هاي بين المللي ومغاير كنوانسيون هاواعلاميه جهاني حقوق بشر بودن ، وجهه كشور ميزبان راد رانظار جهان مكدر خواهد ساخت . اين امرجزپراگنده ساختن تخم مضر ز يان بار به مناطق وقاره ها ي ديگر معني ديگر ندارد يابه عبارت ديگر اين عمل ايپيد يمي ساختن تروريزم وخراب كاري هاي جنايت بار خواهدبود كه د رحقيقت نه تنهابه كشور ميزبان سود به بار نخواهد آورد بلكه بستر مناسبي براي رويش د شمنان آشتي ناپذير وگروه هاي جديد تروريستي جنايتكارانه ايجاد نمود ه ناآرامي هاي بيشتربه منطقه وجهان روي خواهد داد .

چهارم  كشور هاي ميزبان بايد مهاجرين يااتباع غير بومي خودرا كه باطي مراحل قانوني اسناد تابعيت رابدست آورد ه د رنقاط مختلف كشور شان مسكن گزين گرديد ه اند د رجمله شهر وندان خود بحساب آورد ه امكانات استفاد ه ازكليه تسهيلات ورفاه اجتماعي موجود دركشور را، مساوي باساير ين فراهم نمايند تا بيدون احساس بيگانگي آهسته آهسته به جامعه وملت كشور ميزبان به حركت بيافتند . عد ه يي ازمها جرين كه امتياز اقامه دايمي راگرفته امامراحل اخذ اسناد تابعيت شان هنوز طي نگرد يد ه ، ازسهولت هاي تامينات اجتماعي واسكان برخوردارگرد يد ه اند بازمينه سازي براي آموزش كار مناسب مطابق توانائي جسمي وفكري آن آماد ه نمايندود رصورت امكان براي شان كار مهياوبه آن جذ ب گرد ند ، اشخاصيكه بنام

cantektperson

يعني عضو ارتباط ازادارات مربوط بامهاجرين توظيف گرد يد ه اند تامشكلات ايشان راد رتماس بامقامات بالاتر حل نمايند ، تاجائيكه     شنيد ه ميشود ، د ربعضي مواقع برخي ازهمين كانتيكت پرسون هادربرخورد بامهاجرين سبب ازيت آنان گرد يد ه اند مثلا گفته اند چراد رخانه تيلفون داري ، چراموترداري ، چراهرشب گوشت وپلو ميخوري ، پول اين مصارف را ازكجا ميكني  ،وازاين قبيل چراهاي ديگر خيلي شنيد ه شد ه است ، بناء ً ادارات مسؤل رالازم است براي حمايت ازمهاجرين به آنها حق بد هند ،درصورتيكه ازمداخلات بيجاي كانتيكت پرسون خود شكايت داشته باشند ، به كانتيكت پرسون ، توصيه به اصلاح شد ن ودست برداشتن ازچراگفتن هاي بيموردخود داري  نمايند ، وظيفه آنهارا د ربرخورد بامهاجرين روشن ومشخص كرد ه به مهاجرين نيز طي نامه يي اطلاع بد هند تامهاجرين آگاه شوند كه كانتيكت پرسون شان تاكدام حد ميتواند پاي خود را دراز نمايد . مهاجراني كه هنوز تقاضانامه هاي شان تحت بررسي است ويا جواب منفي گرفته د رنتيجه اعتراض منتظر غور مجدد به پروسيژر مسئله مهاجرت خود هستند ،ازطرف ادارات مربوط به آموزش زبان رسمي محيط زنده گي مهاجرين د ركشور ميزبان وآموزشهاي مفيد ديگري كه آشنائي با خصايص جامعه را براي شان آسان مينمايد توجه معطوف گردد ، همچنان به آنها اجازه داد ه شود كه بتوانند روزهاي رخصتي كاربكنند وپول اجرت آنرا خود بگيرند واگر د رروزهاي رسمي كارميكنند به دولت بلاستينگ بپردازند ، د رچنين حالات مهاجرانيكه د ركمپ هازند ه گي مينمايند بكاروفعاليت عاد ت كرد ه نسبت تامين ارتباطات باكار فرمايان شان د رحركات واطوار آ نها تغيرات وارد آمد ه ذهنيت هائي براي پذيرش مناسبات موجود ، د ركشورميزبان ، د رنهاد مهاجرين ايجاد   گرديد ه آ گاهي مطلوب ازكلتور وفرهنگ كشور ميزبان نيز بدست خواهند آورد كه زمينه هاي زود ترادغام شدن آنان را به جامعه فراهم مينمايد .

پنجم   د رعد ه يي ازكشورها زمانيكه بعضي از مهاجران نسبت نارسابودن جواب هاي اينترويو ، ويامشكوك ومبهم بودن قسمتي ازگفته هاي شان ، مورد قبول واقع نگرد يد ه  جواب رد ومنفي ميگيرند ، باآنكه د رنتيجه اعتراض مهاجر و وكيل قانوني اش كه ازطرف دولت توظيف شد ه است د ركمپ د رحالت انتظار باقي ميماند وچه بساكه بعداً جواب مثبت

واجازه اقامه دايمي ميگيرد ، به مجرد اخذ اولين جواب منفي ازآموزش زبان محروم ساخته ميشود بناء ًلازم است مهاجرين اگر جواب منفي گرفت  به اميد اخذ جواب مثبت منتظر ماند آموزش زبان به آنها بايد قطع نگردد تاد رجريان دوران انتظار كه چند سال راد ربر ميگيرد زبان را كاملا ياد بگيرد كه اگر تقاضاي پناهند ه گي اش سرانجام پذيرفته شد ه ماند گار شد 

به خواند ن د رس آموزش زبان ضرورت نميشود واگر نسبت عدم قبولي پناهند ه گي اش كه ازكشور بيرون ميرودزبان كشور ميزبانش را باخود مي برد واين يكنوع ترويج زبان وكلتور ميباشد كه به هيچ صورت به ضرر كشور ميزبان نمي باشد

والسلام

 27/01/2006 ====    email : sasdolati@hotmail.com

 + نوشته شده در  2006/1/27ساعت 2:3 بعد از ظهر  توسط سيد احمدشاه دولتي  

 

 


بالا
 
بازگشت