نوشته دوكتور كاروان

 المان فريبورگ

 

فروش قصر ها توسط  باباي  ملت و  خاندان شاهي

 

نميدانم روي  كدام دليل  ظاهر شاه اسم با باي ملت را گرفته  و كدام  شخص و يا كدام  مر جع  چنين اسم را  بروي  گذاشته است؟  ايا اين اسم  اسم  با مسماء براي  وي است ؟ ايااين اسم  طوري بوده  كه شخصي  گفته و ديگران از وي پيروي نموده است ؟  اما تا جا ئيكه   معلوم است  اكثريت ملت به بيهوده بودن  و نا درستي اين اسم معترف  هستند بهر  صورت در مو ضوع زياد  كنجكاوي ننموده و با ذكر شمه از اعمال اين  خا ندان در مقابل ملت ، قضاوت را به ملت  گذاشته  تا انطو ريكه  عقل و منطق و عدالت حكم مينمايد در مورد ايشان قضاوت  نمايند.

اگر  نظري بر دوره نيم قرنه فاميل نادر شاه بياندازيم ، ميبينيم كه درين دوره  سلطنت  توام  با حكومت بوده  هيچگو نه عمل  مثبت و  مفيد  كه  واقعاء خير  و ارامي واسايش  و پيشرفت  ملت و مملكت دران مضمر  بوده  انجام نيافته و   تا جائي كه ديده ميشود هيچگاه  پدر ويا پسر در فكر اسايش  و بهبودي  ملت و مجادله در مقابل   فقر و  بدبختي كه ملت شديداءبه ان دست به گريبان بودند نبود ه و هيچگاهي هم خواب ايشان  براي   پيشر فت و ترقي و  تعالي اين  سر زمين شب هم  پريشان نگرديد.

اين واضح و  هويداو غير قابل انكار  است  كه ظاهر شاه ما نند  پدر  خود  نادر خان خونخو ار ، سفاك و د رنده خو نبود  اما ايا  مبرا  بودن از  اين عيب ميتواند براي رهبري  ملت  كافي باشد؟ با نگاه در سير  تاريخ ميبينيم كه درين  دوره نيم قرنه سلطنت  و حكومت  فاميل نادري افغا نستان از  جمله   عقب افتيده ترين ، پسمانده ترين  وغريب ترين مملكت  دنيا  بوده و حتي  فقير تر از  پنج مملكت فقير  دنيا بود.

اينراهم نبايد از نظر دور داشت كه ظاهر شاه فقط بنام چهل  سال  سلطنت نموده و در  حقييقت  مدت سلطنت اش  را  بايد  بعد از  خلع   عم معظم شان   سردار   هاشم خان كه  امروز  نام مباركشان  بنام   هاشم جلاد  ورد زبا نها است  حساب نمود

در زمان مر حوم يا  نا مرحوم هاشم جلاد  كه قرار  حكايه با ياد از اعمالش مو بر اندام راست  می گردد ودر خيانت و جنايت و ظلم و ستم و ادمكشي  روي جا نيان  عالم را  چون   چنگيز و هيتلر و اتيلا و امثال ايشان سفيد  نموده بود ،  بابه  ظاهر كه هنوز بابه ظا هر نشده و  جوان بيش نبود ه طروات  و زيبائي و شا دابي جواني از  سر و صورتش باريده ، مو هاي سرش ماننداكثر افغانان بيچاره  هنوز  مهاجر  نگرديده و يا هنوز در ماتم  پيري سفيد نگشته  واشيانش  اغوش  دلبران  مه پاره و طناز بود  فقط نام از پا دشاهي داشت  و كو چكترين دخالت در  سياست و امو رات  دولتي  نداشت . اين بي مسووليتي و فراغت خاطر از اند يشه هاي زنده گي  وعدم اموزش كافي  از وي  موجود ساخت ، عياش و تنبل و عاطل  كه  مشغو ليت  جز  زنبازي و  عيا شي و تفريح و خوشگذ راني  چيزي ديگري را نميشناخت . ميبينيم كه  جناب  محترم و  فاميل محترم شان   نيم قرن  افغا نستان را  با يك قدرت مطلقه  اداره نموده و بنو به هر يك از كا كا ها و پسران كا كا  در  پستهاي  صدارت ، وزارت  خارجه و وزارت در بار و هر يك از اعضاي   فاميل شاهي در كلا نترين  پستها  چون   سفارت، ولايت و  امثال ان  قرار داشتند.

 طوريكه  مشاهده مينمائيم افغا نستان  سالهاي  سال در اشغال اين  فاميل  بود  كه تا  جائي كه در توان و قدرت ايشان بود ه و  تا انجا كه  فر صت  براي شان ميسر  بود  از  هيچ نوع  اعمال  ضد ملي ،  غصب اموال مردم ،  چور  و چپاول بيت المال   و هزار  ها  هزار استفاده  شخصي  از دارهي هاي عا مه  ابا  نور زيدند.

 بو ضوح و به  يقين بايد  گفت كه  سلطنت  نيم قرنه  فاميل  نا دري  جز  بد  بختي ، سياه روزي ،   كشت و كشتار ملت  مظلوم ،   حبس و شكنجه ، گير و گرفت ، موجوديت   زندانهاي  به شكل كو ته قلفي   كه به مشكل ا نساني در ان  جاه ميگرفت   همراه با فقر، غر بت و فلا كت و مصيبت  ، چور و چپاول  بيت المال  امتيازات غير  قابل  وصف تمام فاميل  شاهی و محروميت كافه واكثريت ملت در تعين  سر نوشت ايشان، سقوط معارف ، عقب  مانده گي  ملت از  كاروان  تمدن  و عقب  مانده گي در همه  ساحات  و هزار  ها  هزار  بلا و مصيبت كه   خامه   عاجز  بنده  نميتواند انرا  وصف نمايد ارمغان  ديگري  براي ملت  نداشت.

تبعيضات نژادي و قومي  و مذ هبي  در  زمان   صدارت  سردار  هاشم  خان به  سويه  بود  كه  اهل تشيع  بيگانه  پنداشته  شده  و اجازه اموزش  مو صو عات  حقوقي  و سياسي  را  نداشتند.

 نادرشاه  با  فريب  و دسيسه و   سازش  با دشمنان ملت    يعني امپر ياليزم  جهانخوار انگليس و همكاري  رو حا نيون راشي و فاسد  و مز دور ، شاه  محبوب ومترقي و ديمو كرات غازي  امان الله   كبير را  كه  شب و روز در  فكر اسايش و تر قي و پيشر فت وطن بود از  قدرت   خلع نموده و   با شيادي و دغل بازي   خودرا به سر نوشت ملت  حاكم ساخت.

وي  كه از شاگردان ممتاز  مكتب انگليسي   و در  ديره دون  هندو ستان  نزد استادان انگليسي اموزش يافته بود  بعد از بدست اوردن قدرت   تا انجا كه  فر صت برايش ميسر  بود   و قدرت و توان و نيروداشت و تا زما نيكه  گلو له هاي مرگ افرين  خالق  جوا نمرد  سينه  پر  كينه اش را  شگاف ننموده بود به كشتن   رهبران ملي و شخصيتهاي  سياسي  مبا درت  ورزيده  و با كو چكترين  سو ظن  مو جود  بد  بخت  به طناب داربو سه زده  و يا اينكه  سالهاي  سال  در  سياه  چالها و زندان هاي  كه با ياد  ان مو  بر اندام راست ميگردد  زنداني ميگر ديد.

 مورخ بزرگ   و شهير  وطن  غبار مينو يسد :  نادر خان  عبدالرحمان لو دين را  به ارگ   خواسته  و بدون انكه به وي  مجال  دفاع بد هد  امر به كشتن  وي نمود ه و سپس  جنازه خونبارش رابالاي مر كب به منزل شان در شور با زار  روانه نمود .

جاي ديگر از  زنداني  بودن  خود  در  قلعه  مو تي شكايت نموده مينو يسد :  اگر  عمل  جو ا نمردانه   خالق  به  زنده گي  نادر خان  خا تمه  نداده بود  زندا نيان  قلعه  موتي يكي  پي ديگري  داعيه اجل را لبيك گفته و  همه با زنده گي  وداع ميگفتند.

قتل  غلام نبي  خان  چر خي  يكي ديگر از  راد مردان  پا كيزه و  مجاهد  كبير و يكي از  طر فداران  سر  سخت  نهضت هاي اماني  بدست اين  جلاد  خون اشام  لكه  ننگ است  بر دامن  وي و برادرش   هاشم جلاد. نادر  خان  ، غلام نبي خان را   به بها نه  تفريح و هوا خوري   به قصر  خو يش دعو ت  نموده  و سپس  به  نو كران  خويش امر نمود  تا  ان  پير مرد  مو قر و محترم را  نه  با گلو له    بلكه باضربه هاي قنداق  تفنگ   به شكل  فوق العاده  فجيع و  زجراور به  قتل بر سا نند.

 خوا ننده گان  محترم  اعمال  ضد ملي اين  فاميل را  همرا با كشتن  سران و   رهبران ملي  بهتر ميتوانند  دربسياري از اثار  مورخين  بزرگ داخلي و  خارجي  مخصو صاء در  جلد دوم افغا نستان در مسير تاريخ  نوشته  مورخ  بز رگ   غبار و يا  افغا نستان در پنج  قرن اخير نوشته  مرحوم  صديق فر هنگ مطالعه  و به گفته هاي  بنده  كه شمهً از  حقايق رامينو يسم   يقين حاصل نموده به اين اگاهي  يابند  كه نوشته هاي بنده  نه روي اغراض  و يا عقده هاي شخصي است   بلكه حقيقت است  از هزار ها  حقيقت   تلخ و  فراموش ناشدني.

قتل  ولي محمد خان دروازي   وكيل السلطنه  ، تاج محمد پغماني ، نور محمد  بلوچ  و هزار  ها هزار مجاهد و  رهبران ملي كه بخاطر استقلال و ازادي  سينه خويشرا سپر  دفاع  وطن نموده و براي ا زادي و  استقلال وطن و نجات ملت  از چنگال ددمنشان خو نخوارا از هيچ نوع  فدا كاري و سعي و تلاش  دريغ  نورزيدند  لكه  هاي ننگ است  بر دامن  اين قصاب ملت .

علاوه از قتل و قتال رهبران ملي و  بر پا نمودن  وحشت و ترس و يك  رژيم  مختنق و  پو ليسي بزر گترين  خيانت  نادر  خان  استخوان شكني وايجاد  تفرقه و نفاق  است  بين  مليتها و اقوام  مختلف پشتون و تا جك و افغان و ازبك و غيره.

پس از  سقوط و كشته شدن  حبيب الله  کلکانی بدست  نادر خان  كه درين ميان   اقوام شريف شمالي   هيچ  گناه  نداشته  و به هيچوجه  طرفدار  پادشاهي  حبيب الله و  سقو ط  غا زي امان الله  كبير نبودند، همانطوريكه  تاريخ  شاهد و همه  مورخين متفق القول  به اين عقيده هستند  ،  توطئه   سقوط  غازي امان الله كبير  توسط انگليس و نادر خان  طرحه ريزي شده  و  به هيچ صورت مردم   شريف شمالي دران رول نداشته ودر روي كار امدن حبيب الله    تقصيری نداشتند ،  اما نادر  خان  بخاطر ايجاد  تفرقه و نفاق  در بين اقوام  ومليت  هاي مختلف   افغا نستان وهم براي اينكه  ازين نفاق  بغرض  دوام  سلطنت وحكو مت  مطلقه خويش استفاده نمايد  جنو بي ها را  براي چور و چپاول به شمالي  فرستاده و بااين  خيانت  بزرگ وضد ملي خويش  بزرگترين  رو سيائي تاريخ را كماهي نمود . وي براي اينكه   از اتحاد اقوام  جلو گيري  نموده  ، نفاق و تعصبات   نژادي و  قومي را در بين مليتها و اقوام مختلف  دامن بزند  يكدسته اشخاص راكه در راس ان  محمد گل  مومند بود موظف به اين  ما موريت  كثيف نموده و بادادن پستهاي  بلندو حمايه ايشان  توانست به اين اهداف شوم خويش  نايل ايد محمد گل   مومند  با انجام اين  وظيفه  خا ئنا نه و ضد ملي از  قدرت  جهنمي  بر خوردار بوده   و  طوريكه بعد از  هاشم خان شخص دوم درين مملكت شمرده ميشد.

وي به وزير معارف وقت  امر نمود  كه چون زبان پشتو را بد رستي  نميداند  بايد  استعفا بدهد.

 دا شتن چنين اختيارات  يعني بر طرفي  يك عضو كابينه تنها  متعلق  به شخص صدراعظم   بوده انهم در رژيمهاي  ديكتاتوري .  ازاينجا حمايه وي  توسط  فاميل حكمران  وقدرت  جهنمي  وي  را ميتوان تصور کرد.

نادر خان و هاشم خان براي  ايجاد  تشتت و پراگنده گي ، خلق  نفاق در بين مليتها تعداد از جنوبي ها و کوچی های آنطرف سرحد را در  صفحات  شمال روانه نموده و با جبر و زور  زمينهاي  مالكين ان منطقه را به ايشان  واگذار گرديدد كه امروز بنام  ناقلين  ياد ميشود.

بدين ترتيب اين  فاميل مستبد  با اين  اعمال خا ئنانه و ضد ملي وايجادنفاق و تفرقه  دربين اقوام ومليتها توانست  بيشتر از نيم قرن ملت را به  زنجيركشانيد ه و سلطه جبا رانه  خويشرا درکشور  پهن  نمايد.

متاسفانه اين  نفاق و دشمني ودامن زدن به  تعصبات  نژادي و زباني كه به منظور  تشتت و پراگنده گي وعدم  اتحاد و يكپارچه گي ملت  طرحه  ريزي شده و هدف ان عدم مقاومت ملت  در برابر دشمنان داخلي و خارجي و پهن  نمودن  سلطه  خا ندان حكمران بر ملت براي  هميشه بود  تا امروز  هم ميوه  كثيف و گنده خويشرا  بار اورده وامروز بيشتر از ديروز تعصبات  قومي و نژادي  در اتش بيداد خويش ملت را تباه نموده  سبب جاري نمودن  جوي  هاي خون ، عقب افتيده گي  مملكت و بد  بختي ملت  گرديده   كه اگر  با ديده بصيرت به ان بنگريم متاسفانه  سر چشمه ان همان  كشتهاي  خا ندان نادري است.

ترجيع دادن  اقوام  جنوبي  بر  ساير اقوام و مليتها ، دادن  امتيازات بيشمار  و  معاف نمودن ايشان  از پرداخت ماليه ، خدمت زير بيرق و هزار ها ها هزار  اعمال ننگين  ديگري  كه مشكل  همه را در  قيد قلم  اورده و وصف نمود  همه از شروع تسلط و فر مانرواهي  نادر  و برادرانش   براين ملت مظلوم  تحميل گرديده  وتا اخير دوره  جمهوري  تقلبي  داود  دوام داشت كه البته بعد از ان درطي  شورشها و جنگهااين  تعصبات  قومي و نژادي و زباني  به شدت  دامن  زده  شده  وسبب هزار  ها هزار  بدبختي   وبي سر انجامي ديگري  گرديد.

  اينهم نبايد  فراموش گردد كه درينجا اقوام  شريف و نجيب و برادر  جنوبي به هيچو جه مورد ملامت و شما تت  نبوده و همه به اين  اگاهي داريم كه هدف   نادر و برادرانش  فقط دامن  زدن به  تعصبات قومي و نژادي و زباني و تحريك يك  قوم بر عليه قوم ديگر بود به منظور دوام سلطه  و قدرت ايشان بر ملت.  نبايد  فراموش نمود كه جنوبي ها و همه  پشتو  زبا نها مانند  فارسي زبا نها و ديگر اقوام و مليتهاي افغا نستان   قر باني خواسته و اهداف شوم و ضد ملي اين فاميل گرديده بودند.

نادر و برادرانش باز هم با پلانهاي شوم وتعقيب اهداف  ضد ملي  نه تنها سبب تفرقه و نفاق در بين اقوام و مليتهاي مختلف گر ديدند  بلكه  سبب  بيسوادي و دوري  ملت از  تعليم و تحصيل  نيز گرديده  و نبايد فراموش  نمود كه ايشان گناه  و مسووليت بزرگ و خطير را  در  بيسوادي توده هاي  عظيم ملت  به گردن دارند.

منطق و عقل سليم  ايجاب  مينمايد كه  براي  فهم و تفهيم  واموزش واستفاده از تعليم و تحصيل بصورت درست و واقعي دروس  بايد  به لسان  مادري باشد تا شاگردان بتوانند بدون مشكلات  به اموزش و فراگرفتن  دروس موفق گرديده  و   در اينده مصدر خد مت  به  جا معه خويش گردند.  اما از انجائيكه  نادر و برادرانش هدف  ضد ملي را  تعقيب نموده  و ارزو نداشتند  ملت از تعليم و تحصيل  بهره ور گرديده و منور گردند  چه دراينصورت   چانس و  موفقيت ايشان   براي حكومت نمودن  به ملت اگاه و بيدار و منور  تنقيص  يافته و ملت  دراينصورت  به مقابل  حكومت  ديكتاتوري و ظلم و جور ايشان  مقاومت نموده  خواهان ديمو كراسي و  حكو مات مردمي ميگردند لذا تصميم گر فتند كه دروس  در تمامي مناطق افغانستان به زبان پشتو   تدريس گردد.  درينصورت  چون متعلمين  دروس را به زبان  مادري خويش نمي امو ختند  مشكلات عظيمي در اموختن  دروس داشته از تعليم و اموزش دل سرد و بيزار  شده مجبور به ترك تحصيل ميکردند . از طرف ديگر اين دسيسه سبب  ميگرديد  تا اقوام  و مليتهاي  غيرپشتون  چون ازبك و تركمن و  تاجك و غيره  در مقابل پشتونها  عقده گرفته و  دشمني  بيحد و حصر بين ايشان بو جود ايد . در حاليكه اگر  نيك بنگريم  همه  مليتها  توسط اين  فاميل  استثمار گرديده  و پشتونها هم مانند  ديگر اقوام   از  جور وطلم و ستم  اين  فاميل  از  بدبختي و مذلت هاي  كه  ديگر اقوام ديده اند بي نصيب نه مانده اند .

پس از مرگ نادر خان  با  گلوله هاي  مرگبار  خالق  جوانمرد ، برادرش  هاشم خان  كه در خونخواري و سود جوهي و مادي  پرستي   دست  برادر  را  نيز از پشت بسته بود ونام  مباركش امروز  بنام هاشم  جلاد  ورد  زبا نها است  زمام اختيار  ملت را در دست  گرفت.

ما درينجا  نسبت طول  كلام  روي اعمال سياسي  وسازشهاي  اين  فاميل با دشمنان ملت كه ملت را به تباهي كشانيده و سبب گرديد  كه فقر و  فاقه وبد بختي گريبان ملت  رادريده و افغا نستان به قهقرا سقو ط نمايد بحث  ننموده بلكه  تنها ميخو اهيم  از  حرص و از اين  فاميل در  جمع اوري  پول، چور و چپاول بيت المال ، حيف و ميل دارائي هاي ملي  صحبت  نموده ، اعمال امروز ايشانرا  يعني فروش  قصر ها و جايداد هايرا كه به  هيچوجه  واقعاء  به ايشان تعلق ندارد مورد بحث وتحليل قراد داده وميخواهيم  بدانيم   روي  كدام منطق باز هم دست اين  فاميل ازاد مانده شده   تا كما في السابق  به چور و چپاول  ثروتهاي ملي و دوشيدن ملت  انطوريكه  دلخواه ايشان است مبا درت  ورزيده و علاوه  بران سر مايه هاي هنگفت را كه  در حقيقت  به ملت  تعلق دارد  به  خارج  از مملكت انتقال بد هند.

در بين  فاميل شاهي  گر چه  تعداد زيادی از ايشان   سود جو و بينهايت  حريص به پول بوده  همه از قدرت  خويش بغرض  چور و چپاول و دارائي هاي  عامه   سو استفاده مينمو دند  اما درين ميان دو تن بيشتر و بيشتر از  ديگران  در طمع و غصب اموال  و داراهي هاي  عامه و انفرادي   شهرت  بسزادي  داشته و  گوئي  سبقت را از  ديگران  ربوده اند يكي  از ايشان  جناب  محترم  سردار  محمد  هاشم  خان بود. مرحومي  جنت مكان  كه مدت  هفده سال  وظيفه  صدا رت  را  بدوش داشته و از هيچ نوع ظلم و ستم  واعمال  ضد منافع ملي  اجتناب ننموده  ازار واذيت و ظلمش بر ملت بسويه گرديد  كه برادرانش و  ظاهر شاه مجبورا وي را به تهديد و تخويف طوريكه منز لش تو سط  پوليس  محاصره   گرديد  از وظيفه  بر كنار نمودند

حكايه را كه درينجا مينويسم  مثال است  از هزار ها و ده ها هزار  مثال  كه سينه به  سينه  نقل  شده ودر واقعيت و  صدق ان هيچگونه   شك و شبهه نيست.

يكي از تاجران  بنام علي خان كه باغ بزرگ انار در  تگاب داشت  شنيد  كه   سردار   هاشم خان براي انجام  پاره از امورات  از  تگاب گذشته  و به  منطقه ديگري ميرود  اين بد بخت روي  تملق واينكه در  نظر  صدراعظم  شخصي  قدر دان  معلوم  شود خود  با يكد سته از دوستان  خويش به   پيشواز   وي امده وايشانرا  بااصرار زياد و قسم  براي  صرف  چاي  به باغ  خويش دعوت نمود .  محترم  صدراعظم  صاحب  با ديدن  باغ به اين  خو بي  و  بزرگي  ذوق  زده شده از  مالك  باغ در مورد حاصل ان و قيمت  كه از درك  فروش ان بدست ميا يد   طالب معلو مات شد. ان بد بخت  روز  گشته هم در منتهاي  صداقت به وي جواب داد  كه از  باغ مذ كور  مقدار زيادي  انار حاصل نموده  و به  پاكستان براي  فروش  ميفرستم كه  به  فضل  ايزد متعال  پول   كافي ازان  در مياورم

يك هفته بعد   علي خان توسط  صدراعظم استحضار  شده و برايش گفت شدكه باغ شما طرف  توجه بنده قرار  گرفته و ارزو دارم انرا از شما بخرم. ان بيچاره هر  قدر  عذر وزاري  نموده به  وي گفت  كه باغ  مذكور حاصل  زحمات  شباروزي وي و  فامليش بوده ووسيله اعاشه  تمام  فاميل است  كه به هيچو جه  حاضر به  فروش ان نيست .  اما متاسفانه  انكار از  فروش و گريه و زاري وي در  گوشهاي اين مو جود  سنگدل و ناسپاس  بي اثر  بوده در عدم توافق  به فروش باغ امر به  حبس وي  داد.  علي خان بد بخت  چند روزي  حبس را  نيز  تامل  نموده  و حاضر به  فروش باغ نگر ديد  تا اينكه  صدراعظم به قو ما ندان طره باز  خان  امر نمود  در  صورت  مقا ومت،  وي را شكنجه  نموده و شلاق بزند . پس از چند روز  شلاق و شكنجه بد بخت  بيچاره  كه ديگر  هيچ  چاره  نداشت مجبور شد   باغ  خويشرا  كه منبع  عايداتي  بزرگ  ووسيله اعاشه  خود و فاميلش بود  با قيمت   فوق العاده  نازل   يك بر  ده   يا يك بر  بيست  به جناب  صدراعظم  صاحب بفروش  برساند.

حال قضاوت را  به خوا ننده گان محترم ميگذارم تا در مورد  ظلم و جور ، چور وچپاول  و غصب اموال ملت  و ستمهاي كه اين  فاميل بر ملت روا داشتند  خود  قضاوت نمايند

قصه انار  باغ  علي  خان و امثال ان قصه هاي است ازهزار ها و صد ها هزار نمونه از ظلم و  جور و  ستم اين  فاميل بر ملت  ناتوان و  بد بخت از ظلم و جور وستم اين موجود  سنگدل هر قدر گفته شود  پاهيني  نداشته  و شايد  كمتر كسي در افغا نستان باشد  كه  قصه  هاي درد اور و تراژيك را كه بيشتر  به افسانه  شباهت  دارد  در ارتباط  با جور و ظلم اين مو جود  سنگدل نشنيده باشد

يكي از  حكايات مشهور  ديگر كه بيشتر  جنبه  فكاهي داشته تا حقيقت  و  نمونه  ديگري است از  سفاكي و  سنگلدلي اين موجود ظالم و از   خدا  بيخبر . اين  حكايه انقدر  تعجب اور است  كه كتر كسي  حاضر  خواهد  شد تا  انرا  حقيقت  پنداشته و همه انرا افسانه  ميپندارند   اما متاسفانه  حقيقت  است  تلخ و  تلخ تر از  تلخ ترين افسانه هاي  روز گار . حقيقت وحشتناك كه  ملت  در دوره  اين موجود  سفاك و خونخوار  با ان دست به گريبان بود. بنده هم به  واقعيت ان  اعتبار  نداشتم  تا اينكه  انرا در سلسله  كتا بهاي  چه ميدانم  در ارتباط با تاريخ  افغانستان  مطالعه  نمودم.

گويند روز  عيد  خياط مظلوم و بيچاره  خام  كوك دريشي  قو مندان طره باز  خانرا   به منزلش برده و مصروف پوشاندن  خام كوك دريشي وي  بود . در همين هنگام شخصي امده  و به قو مندان  اطلاع ميدهد  كه  صدراعظم  صاحب شمارا پاي تيلفون ميخواهد . قومندان   باشنيدن  نام   صدراعظم مضطرب و وحشت  زده شده  بزودي  منزل را ترك نموده  ميگويد  خليفه را بنشا نيد. مزدوران متملق، ترسو وكم جرئت وي  نميخواهند  يا  نميتوا نند در مورد كلمه  نشاندن  تو ضيحات بيشتري  مطالبه نموده و خليفه مظلوم   از منزل  قو مندان   به  مبحس  دهمزنگ انتقال داده ميشود.

خليفه بدون انكه  جرمء را  مرتكب شده    ويا دوسيه داشته باشد  مدت  سي و پنج سال را در محبس  دهمزنگ  بدون هيچگونه  جرم و  گناهي  سپري مينمايد  ودرين مدت  هر قدر  زن و فاميل و دوستان وي  براي  رهائي وي  عرايض  ترتيب ميدهند  سود نبخشيده و رهانميگردد. پس از سي و پنج سال  در دهه  ديموكراسي  زمان  صدارت  نور احمد اعتمادي كه دوسيه زندانيان به امر  محتر م اعتمادي  مورد  بررسي و  تدقيق  قرار  گرفت  خياط مظلوم  پس از  تثبيت بيگناهي و  نداشتن   هيچ نوع دوسيه ازاد ميگردد. وقتيكه از وي سوال شد كه چرا درين مدت طولاني   عريضه دال بر  بيگناهي ا ت از  طرف  فرزند ا ن و يااقاربت  ترتيب نگرديد، خياط  موصوف در جواب اظهار داشت  كه بار ها   دوستان و  فاميلم در  مورد  عارض شدند

اما هر گاه  اولياء امور  متوجه ميگرديدند كه بنده بدون دوسيه محبوس  گرديده ام  جرم و گناهم را خيلي  عظيم و بزرگ  پنداشته  و مرا از جمله  محبوسين  خطر ناك سياسي  ميپنداشتند ، بدين ترتيب  سي و پنج سال را  دربيگناهي مطلق در پشت  پنجره هاي زندان گذ شتاندم

قضاوت را اكنون در مورد  ظلم و ستم و سنگدلي اين موجود  سفاك و سنگدل  به خواننده گان محترم گذاشته  تا خود در مورد از عينك انصاف  قضايا را ديده  وحال ملت  بدبخت را  در زمان حكمروائي اين فاميل  قياس  نمايند.

همانطوريكه مورخ بزرگ شهير وطن   غبار مينويسد  اين موجود سفاك فوق العاده  حريص و  مادي  پرست  نيز بوده  و سر مايه  فوق العاده  هنگفت كه  نتيجه  چور و چپاول و غصب از مال ملت بود  جمع اوري   و   چون خود از  نعمت  داشتن زن و فر زند  محروم بود اين ثروت  گران  به  برادر زاده هايش  سردار   نعيم و سردار  داود  خان به ارث رسيد .

حالا سوال  درينجاست  كه اين سر مايه هنگفت  كه با جبر و ظلم و ستم و شلاق زدن و شكنجه  نمودن  ملت  بد بخت و نا توان مظلوم بدست امده  و اكنون بدست   سرداران ديگر رسيده  ايا  متعلق به ايشان است  يابه ملت ؟ ايا اين پول ملت  نيست؟ 

قضاوت را در مورد  به  خوا ننده گان محترم  ميگذاريم.

شخص دوم كه درين  فاميل  فوق العاده  حريص  سود  جو و به اصطلاح  مال خور  بود ه و  هيچگاه نميتوا نست فرق ميان  ملكيت  خودو ديگران را بنمايد  محترم   سردار  صاحب احمد شاه خان  وزير دربار وقت و خسر  ظاهر  شاه ،  شاه افغا نستان بوداين موجود  عياش و تن پرور و سود جو  هيچگاه اتش  طمع و  حرصش  فرو  گذار  نگرديده  وهر چيزي  كه   جلب  توجه اش را مينمود . البته  مالك ان مهم  نبود كه باشد بدون كو چكترين معيار اخلاقي  با استفاده  از  زور و  قدرت و بهر وسيله  كه  ميشد انرااز مالك ان غصب مينمود..

ميگويند وي  كلكسيوني از  جواهرات و  سنگهاي  فوق العاده  قيمتي داشت  كه قسمت زياد  انرا  از  باز ماندگان  شاه  بخارا كه  به افغا نستان  پنا هنده  شد   بود  با وسيله هاي  مختلف و قيمتهاي  فوق العاده نازل   بدست اورده بود . البته در مورد اينكه اينهمه  جواهر و نگينهاي  قيمتي  را  واقعاء  از  كجا  بدست  اورده بود   اسناد  كافي در دست نيست  اما به  يقين  كه وي صاحب  بهترين و اعلي ترين   جواهرات و سنگهاي قيمتي  بود  زيرا  بعد از مرگش ميان  خانمش  و دخترش   خانم  ظاهر  شاه  منازعه و دعوي  فوق العاده  صورت گرفته  و خانم شاه  بخاطر  ميراث  پدري  چندين  سال  با مادر اندرش   دعوي نموده  اما متاسفانه  موفق  به دريافت حقوق  خويش  نگرديد . ازين  جريان همه  ملت اگاهي داشته  و دعوي انقدر  طول كشيد  كه بالاخره  شاه  به قاضي   باقي   امر نمود  كه  گليم اين  دعوا را چيده و  بزود ترين   فرصت  فيصله در  مورد  صادر نمايد .  قاضي  باقي  مجبور شد  در عدم موجوديت  اسناد    فيصلهء  به نفع  مادر اندر  شاه  خانم  صادر نمايد.

البته قصه هاي خصوصي   فاميلي شاهي هيچگو نه ار تباظ به اين  نو شته    ندارد  اما تذ كر  موضوع  بخاطر اين بود كه اينهمه  ثروت ودارئي باد اورده و مكنت  كه به مليونها  مليون ميرسيد اگر از خون ملت  فقيرو بد بخت نبود   از كجا  بدست  امده؟   اما متاسفا نه  بااين همه  مكنت و ثروت  اين  فاميل انقدر   خسيس  و حريص بودند  كه  خا مه   عاجزانه  من  نميتواند انرا  وصف  نمايد  بنده در ارتباط  با سنگدلي و خسيس  بودن ايشان   حكايه را  كه  در  جوزا  سال سيزده صد پينجاو هفت شمسي پس از  كو دتا  ثور  در انيس   نو شته  شده بود   عيناء  درينجا  مينويسم.

گويند  پير مرد  بنا  براي  ترميم ديوار  به خانه   محترم احمد شاه خان  وزير  در بار  مشعول كار  بود . هنگام ظهر   پير مرد  مظلوم از  فرط گرسنگي  ناك را از درخت  كنده و ميخواست با ان سد  جوع نمايد. اهل فاميل با اگاهي ازين موضوع كه  وي  ناك را  از  درخت  كنده  ابتدا وي را شديداء لت و كوب  نموده  سپس  شادي  بزرگ  را  كه در خا نه  داشتند  براي  ارعاب و اذيت  پير مرد  بيچاره رها  نموده  و هر بار كه شادي   به پير  مرد مظوم و بيچاره  كه بخاطر  لقمه ناني  و  نجات  طفلكانش    از  گرسنگي  به  خانه  چنين  نا مرادن رو  اورده بود  حمله  مينمود،  پير مرد  بد  بخت و نا توان فرار نموده  به  گوشه  خودرا پنهان  نموده واين ترس و فرار  با خنده هاي  بلند و  نعره ها  و قهقه هاي  اهل فاميل بد رقه ميگرديد ?اين تياتر  شرم اور و درد الود كه   يك  گوشه ان  درد و رنج وشكنجه  پير مرد  مظلوم  و بدبخت  وفرار وترس وي را از  حمله حيوان  عظيم الجثه و گو شه ديگر ان  بيعا طفگي و سنگدلي وخنده ها قهقه هاي اين فاميل را نشان ميدهد   باز گو كننده  وضع ملت

بدبخت است در چنگال  يك فاميل مستبد  كه  كوچكترين  رحم و عاطفه در ايشان سراغ نميگرديد.

البته  حكايات و چشمديد  ها  در مورد  خيلي خيلي زياد  بوده و نسبت  طول كلام نميتوان  همه را درينجا نوشت    زيرا براي شرح  سود  جوئي  و حرص و از و چور و چپاول  اين  فاميل از بيت المال  كتبا بها  ضروت  است

يكي ديگر از  صفات اين  فاميل اين  بود  كه ايشان با  تاجران  و سر مايه داران بزرگ و انانكه متكفل قرار دادي هاي  بزرگ با دولت  بودند بدون انكه  پولء بپر دازند شريك  گرديده ،  تاجران واشخاص  مذ كور  با حمايه ايشان  به هر نوع  اعمال  خلاف  قا نوني ، احتكار،  نپرداختن  حقوق و ماليه دولت ،  دزدي از  محصولات گمركي   و غيره و غيره  پر داخته  كه در  نتيجه بااين  چور  و چپاول از بيت المال  ضربه هاي  جبران نا پذيرء  به بنيه اقتصادي مملكت  وارد  گرديد. اما خود و شريكاي ايشان  سرمايه هاي عظيم را ازين طريق  بدست مياوردند.

نفر سوم كه بيشتر از ديگران  دربين  فاميل  نامش ورد زبا نها  بوده و در انواع قانون شكني  ها و حما يه دزدان و چپاولگران و گرفتن كمسيون ياحق السكوت  هاي هنگفت   شهرت  بسزائي  داشت  محترم  سردار  صاحب  عبد الولي جان  داماد  ظاهر شاه  است كه طمع و  حرص  وي در  مقا بل  پول  مانند   دو موجود  قبلي  هيچ   سرحدء  را  نميشناخت.

يكي از تاجران كه  ادويه  يكي از كمپني  هاي  دواسازي المان را قرار داد نموده و سالانه  مقدار  قابل  تو جهء ادويه  به افغانستان از المان  صادر مينمود ، از بيخبري اولياي امور استفاده نموده  انتي  بيو تيكهاي را  كه  تاريخ ان  گذ شته وديگر موثريت در مقابل  ميكرو بها نداشته و نميتوانست  كوچكترين كمك به مريض  نمايد در  منتهاي  بي  وجداني  با  سو استفاده از سود  جوئي  وضع دربار   هر ساله به مقدار  زياد   به افغانستان   صادر  مينمود . عمل خا ئنانه  و دور از  وجدان  تا جر  متقلب  كه سبب  قتل و كشتار مليونها مليون انسان  مخصوصاء اطفال و اشخاص   ضعيف در  تمام افغا نستان گرديده  بود   بعد از چند سال   كشف  گرديده  و نظر به اهميت و بزرگي موضوع و خيانت  كه سبب كشتار  بيشمار انسانها  گرديده بود، موضوع از  حارنوالي به پارلمان  جهت  تصميم گيري  راجع  گرديد.  پارلمان  وقت  با وجود كه در اعمال  خلاف  قا نون و  رشوه ستاني   شهره  افاق  بوده و  به اصطلاح  فيلها را  قرت  نموده بود   در  چنين  خيانت  بزرگ وعمل خلاف وجداني و انساني كه  سبب  قتل  مليو نها انسان  گرديده بود  حساسيت  فوق العاده  نشان داده  براي   تاجر موصوف  بخاطر اين جرم و جنايت وصف ناشدني  جزاي  اعدام  را مطا لبه نمود. جريان  واقع را  جرايد ملي سال  سيزده  صد و پنجاه ويك شمسي ماه ثور با اب و تاب  نوشته بود.

در صورتيكه خواننده گان  محترم  بخواهند  ميتوانند  با مراجعه  به ارشيف هاي   وزارت اطلاعات و كلتور  و مطالعه جرايد مذكور  بيشتر از  جريان  اگاهي  يابند.

تاجر زرنگ  با دست داشتن نبض  در بارو اگاهي به اينكه   با دان رشوه هاي  بزرگ  و مطمع ساختن  مسوولين امور ميتواند دست  به هر  جنايت  بزند  گر چه اين جنايت انقدر  بزرگ باشد كه سبب  قتل مليو نها انسان گرديده باشد ،  با سردار  ولي داخل مفاهمه گرديده و با خريد  باغ هاي  وي در  پلچر خي و شكر دره و دادن  رشوه هاي  هنگفت  به وي و اهل  در بار  گردن  منحوس  خويشرا  از طناب دار رهائي  داده و  به ريش هر چه  قاضي و  محكمه و عدالت  بود  خنديد. البته ازينكه تاجر  مو صوف  علاوه ازين غبن و دزدي و خيانت  به  تجارت  پر ثمر هروئين  مشغول بوده  و مواد  مذ كور را در  داخل  روده هاي  گاو و گوسفند  به اروپا انتقال داده  ازينطريق  سر مايه هاي هنگفت و افسا نوي  جمع نموده بود . ما با ان  كاري  نداريم ، اما بايد  تذ كر داده شود كه  اعمال خلاف  قانوني وي  هميش باحمايت اهل در بار واشخاص  با قدرت اين  فاميل هيچگاه مورد سوال قرار نميگرفت.

تاجر ديگری كه  در عين زمان  قراردادي هاي دولتي را  به ذمه داشته و متكفل رسانيدن  مواد  غذائي و تركاري  ليليه هاو وزارت خانه ها  بوده و در اندك مدت  سر مايه هاي  افسانوي و غير   قابل وصف  جمع اوري  نموده سراي هاو  دكاكين  زياد در كابل خريداري نموده بود  نيز يكي از  شر كاي محترم سردار عبد الولي  جان  بوده  و با حمايه واتكا به وي از قدرت  جهنمي  بر خور دار  و  دست ازاد  در  چور و چپاول دزدي و  هر نوع اعمال  خلاف  قا نو ني داشته  بدون انكه  كسي را ياراي ان باشد تا مانع اعمال  ضد قانوني وي  گردد.

قدرت و خود سري وي به اندازه  بود  كه در  ماه سر طان  سال  سيزده  صدو چهل و هفت  شمسي  سر ما مورپليس  بهاوالدين  خان را  همراه   با  رئيس  وادي  هيرمند  توسط باند كه با خود اورده بود  تا جائيكه  توا نستند  لت وكوب نموده  و هيچكس  هم نتوا نست در مورد  برايش مزا حمتي خلق  نمايد بطوريكه   شكايت  رئيس  وادي  هير مند  در برا برقدرت وي  سامع پيدا ننموده و بهاوالدين  خان سر مامور  پو ليس  تو سط   سردار ولي  تهديد  گرديد  كه از شكايت  خويش  صرف  نظر نمايد .  بيچاره سر مامور  پوليس  مجبور شد  كه در مقابل  تهديد و تخويف   از شكايت  خويش  صرف  نظر  نموده بگويد  كه  توسط هيچكس لت و كوب نشده  بلكه در اثر  حمله قلبي   حالت  ضعف وغش به وي دست داد.

اميد وارم  خواننده گان محترم به انارشي و ضعف دولت  مركزي   در مقابل  زور  گوئي و خود كامگي اين  فاميل  توجه نموده و بيبينند  كه رئيس  حكو مت و اعضاي كا بينه با وجود لاف از ديمو كراسي در دهه ديمو كراسي  هيچگونه قدرت نداشته  دولت درميان  دولت بوجود امده و چگونه دارئي هاي عا مه توسط فاميل شاهي واهل دربار چور و چپاول و حيف و ميل ميگرديد.

شريك شدن فاميل شاهي با ممتاز  ترانسپورت ودادن امتيازات به وي  واستفاده هاي ناجايز اين شركت  ترانسپورتي نفتي از دارائي هاي عامه  مثال ديگرء است از استفاده ناجايزوچور وچپاول   اين  فاميل  از پول ملت  كه فكر نمينمايم كسي  به ان اگاهي  نداشته باشد.

فروش بهترين لاجورد افغانستان توسط  خاندان شاهي و  شهزاده گان در بازار هاي اروپا ،  دستبرد ديگری  است به دارائي هاي  عامه  كه  كه به هيچ وجه نميتوان  انر انكار نمود ?شهرت و اوازه اين دزدي واين عمل ننگين تا به جائي رسيد كه رئيس معادن و جيو لوجي وقت  كه درين دزدي ها و عمل ننگين  شريك بود   براي  جلو گيري  بيشتر رسوائي   روانه  محبس گرديد.

در صورتيكه   خوا ننده گان  در حقيقت اين نوشته   ترديد  به  خود راه داده و شك  داشته باشند  ميتوانند به  دوسيه هاي  زندانيان  سالهاي اخير دوره ظاهر شاه

از سيزده صد و پنجاه  تا سرطان  پنجاه و دو  مراجعه نموده و از  محبوسيت  رئيس معادن و جيو لوجي  وقت  در ارتباط  به اين مو ضوع مطلع گردند.

حال براي  جلوگيري از طول كلام  كه مبادا  خدا نخواسته افشاي  بيشتر اين واقعات  و چوروچپاول از بيت المال توسط اين  فاميل سر خواننده گان محترم را به درد  اورده  ملال خاطر ايشان را فراهم نمايد  موضوع را خا تمه داده  نتيجه گيري مينمائيم

در مورد  جا يداد ها  ، قصر ها ،  زمينها ، خانه  ها ، د كاكين  و امثال ان  كه  فاميل  شاهي ادعاي  ملكيت  انهارا داشته و در  فروش و انتقال  پول ان    به  خارج از مملكت  خودرا  ازاد  ميدانند  بايد نقاط  چند  مد نظر گرفته  شود.

اول  سوال   شود كه اين جايداد ها چگو نه به دسترس ايشان قرار گرفته ايا  فاميل  محترم در مورد  قباله در دست  دارند  و يا نه .

 معلوم گرددايا اين جا يداد ها را  ايشان به پول شخصي  خويش  خريده اند. ايا اين جايداد ها  توسط ايشان  با قدرت  مطلقه كه  داشتنسد  غصب  نگرديده است؟

 امكان اين موجود است كه ايا اين جا يداد ها  توسط دولت  ضبط گرديده و بعداء چون هيچ  فردي  از ملت  قدرت  اينرا  نداشت  كه مانع اعمال  خلاف  قا نوني  اين فاميل شود ، جايداد هاي مذكور از ملكيت  دولت  به ملكيت  شخصي ايشان  تعلق گرفته و غصب شده است . در مورد  بايد روشني انداخته شده و موضوع بدر ستي تحقيق گردد.

ايا اين  جايداد ها  از اشخاصيكه خريده شده ، مطابق و موافق  به نرخ روز بوده و يا خير  يا اينكه  همان معا مله كه  در مورد باغ  علي خان توسط  هاشم خان صورت گرفته است؟ در مورد  بقيه  ملكيت هاي اين فاميل هم چنين  معا مله  صدق مينمايد كه البته درينصورت ثبوت چنين  مو ضوع مشكل و حتي نا ممكن  خواهد  بود  مگر اينكه  ورثه فروشنده در مورد  ادعاء  داشته باشد.

در قسمت دوم .  در صورتيكه جايداد هاي  مذكور  توسط اين  فاميل  بصورت  نورمل  خريده شده و  قباله  هم به اسم ايشان  موجود باشت  بايد  بررسي و تفتيش گردد  كه ايا  ماليه ، تكس اماكن و  تمامي  محصولات  دولتي ان   پر داخت گرديده  يا  نه  كه به گمان اغلب  با وجودداشتن   قدرت  مطلقه وازادي  بيحد و حصر و دست ازاد در  چور و چپاول بيت المال  فكر نمينمايم  كه  فاميل محترم  شاهي  خويشرا  مسوول  پرداخت  ماليات دولتي دانسته و در  نهايت  صداقت    ماليه دولت  را پرداخته باشند

ملحد گرسنه  بر سر خوان                          عقل قبول  نكند كز  رمضان انديشد

در صورت عدم پرداخت ماليات دولتي  لازم است  حقوق  دولت از نزد  ما لكين اين جا يداد ها   حصول گرديده و يا اينكه  جايداد ها قيمت شده و پس از وضع  حقوق دولت  مبني بر  ماليات  سالهاي كه پر داخت  نگرديده ، پول باقيما نده به ايشان تاديه گرد. چندي قبل جريده  وزين  صداي مردم  منتشره امريكا  خبري را  مبني بر فروش  جايداد ها تو سط  فاميل محترم  شاه محمود خان   عم معظم   ظا هر  شاه به مبلغ   ده مليون دالر   امريكائي  نشر نموده و  علاوه  نمود كه اين  پول قرار معلوم  به خارج از افغا نستان   انتقال داده شده است.

اين  خبر  سبب اندوه و تا ثر  وصف نا شدني   همو طنان گرديده  زيرا  با يقين بايد گفت  كه  جايداد هاي  مذكور   كه به اين  پول هنگفت  به  فروش رسيده   مال ملت  بوده و به هيچوجه نميتواند    متعلق به  فرد ي  يا   فاميلي باشد و حتماء تعلق ان به يك فاميل  نشانه از  غصب و ظلم  و چپاول است ?از طرف ديگر  فرار  چنين سر مايه  هنگفت  از مملكت  فقير و  بدبخت و جنگزده  چون افغا نستان   گناه است  بزرگ و عظيم و نا بخشودني در قسمت سوم بايد  تذ كر داده شود  كه نه  تنها  فاميل شاهي  بلكه  هيچكسء و هيچ فردء حق اينرا  نخواهد  داشت  كه سر مايه هاي هنگفت را افغا نستان  اخراج نمايد.

زيرا در شرايط فعلي مملكت  نياز شديد و مبرم به چنين  سر مايه ها داشته  و بايد  چنين  گنج هاي  باد اورده  در داخل افغانستان  سر مايه گذا ري  شو د، زيرااين پول متعلق به ملت  بوده و بايد براي احتياجات ملت در داخل افغا نستان  به مصرف  پروژه هاي  عام المنفعه بكار  رود  نه اينكه  بخاطر  منا فع يك  فاميل  در  بانكهاي  جهان  ذخيره گردد.

همانطوريكه قبلاء اشاره شد  سردار  هاشم خان  در دوره  صدارت خويش  سر مايه هاي هنگفت جمع اوري نموده كه بعداء اين  گنج گران  به دو برادر زاده هايش  داود خان و نعيم خان به ارث  رسيده و قرار معلوم در بانكهاي سويس ذخيره گرديده است . چند سال قبل  مرحومي  عزيز  نعيم فرزند   سردار  نعيم خان  سعي نمود اين پول را از  بانك مذكور اخذ نمايداما با  همه سعي و تلاش و كوشش  موفق به اخذ ان نگرديد  زيرا بانك  مذ كور  براي  تاديه اين پول به اقاي  عزيز  نعيم  يك سلسه شرايط را  در ميان  گذاشت كه ايشان  موفق به  تكميل شرايط مذكور و دريافت  اين سر مايه  هنگفت  نگرديدند . چون  پول مذ كور  متعلق به يك فاميل نبوده و  و دارائي  عا مه محسوب  ميگردد . ملت تقا ضا ميدارد  تا دولت فعلي افغانستان  سعي و تلاش نمايد  تا اين  سرمايه گزاف را  كه حصول ان براي  اعمار افغا نستان  فوق العاده  ضروري است  بدست اورده  و براي انكشاف پلانها و پروژه هاي  عام المنفعه به مصرف برساند.

چهارم . با مو جوديت  يك حكومت مركزي  فوق العاده  ضعيف و مو جوديت  يك ماريونت در راس  قدرت و همچنان انارشي و جنگسالاري  كه دامنگير  ملت بد بخت افغا نستان گرديده ، محاسبه با فاميل شاهي و جلو گيري از اعمال ايشان مبني بر چور و چپاول  ملكيتهاي عامه  فوق العاده مشكل  بوده  و بالاتر از توان و قدرت  قواي امنيتي و قضاهي دو فعلي افغا نستان  ميباشد . ملت  تقا ضا دارد  كه پيشنهادات كه  در سطور  قبلي  در مورد  ثبوت  ملكيت اين فاميل  و اجازه  فروش ان  ذكر گرديد   به پارلمان ارجاع شده  تا بعد از غور  و دقت در مورد  تصميم اخذ  گرديده از تلف شدن بيشتر  دارهي هاي عامه  و چور وچپاول ان توسط اين فاميل جلو گيري شود .

 

پايان


بالا
 
بازگشت