ازدواج و خانواده

نوشتهً کاوه آهنگر 

خانواده یکی از ارکان جوامع بشری محسوب می شود که همواره مورد توجه جامعه شناسان بوده است.

آغاز پژوهش از خانواده و تشکیلات آن در سایۀ اجتماع برای تحقیق کنندگان امور جامعه ضرورت انکار نا پذیر است. توجهً کافی به علایق و همبستگی های خانواده و اشکال آن برای شناخت خصوصیات فرهنگی و اخلاقی جامعه ایکه مورد پژوهش قرار می گیرد، لازم وحتمی است. 

طرح خانواده تلاشی آگاهانه به منظور تعیین  تعداد و فواصل هر تولد است، که کمکی واقعی در جهت حفظ سلامت کودک و کاهش دادن در صد مرگ و میرمادران و نو زادان می باشد ودر نقش بستن ارزش ها و ضوابط اجتماعی درضمیر خود آگاه و نا خود آگاه فرزند به ویژه در دوران کودکی و نوجوانی مؤثر بوده وکارآیی برازندۀ در ایجاد روحیۀ دمو کراسی ویا استبدادی در افراد دارد.  

 حقوق افراد وزوج ها، آزادانه ومسؤلانه برای اتخاذ تصمیم در مورد تعداد و حد فاصل بین تولد فرزندان وداشتن اطلاعا ت، تحصیلات، آگایی و وسایلی که این هدف را تسهیل نماید، برای اولین باربه عنوان بخشی ازحقوق انسان در سال 1968 شناخته شده (1) و اکنون مورد قبول جهانیان قرار گرفته است. با آنهم ملیون ها انسان در سرا سر دنیا به علت کمبود اطلاعات و فقدان خد مات متعاقب ازدواج، به تشکیل خانواده دسترسی ندارند.           

پژوهش های جمعیت شناسی نشان می دهد که به طور عموم به موازات رشد صنعتی وتوسعۀ اقتصادی در جوامع مدرن، بارداری زنان وآهنگ رشد جمعیت کاهش یافته است. ارتقای سطح زندگی، بهبود موقعیت زنان در خانه و جامعه وشرکت گستردۀ آنان در امر اشتغال، ارتقای ارزش های فردی و کاهش و اهمیت نقش خانواده، آزادی سقط جنین و گسترش طرق ووسایل پیشگیری از بارداری وبه طور کل تغییر دربرداشت سنتی از زن که نقش وی را در انجام امور منزل و تولید مثل خلاصه می کرد، از جملۀ عوامل چنین کاهش است.  در جامعۀ انسانی ارتباط زن ومرد بستر ساز تعادل سلوک انسانی، بنیاد عشق، مهروعطوفت است. زنان نخستین پایه گذاران محبت وعشق در ارتباط با همسربه ویژه با فرزندان هستند. زنانی که فاقد برنامۀ طرح خانواده هستند و یا در این زمینه باسر خوردگی مواجه شده اند، یا به بارداری بدون برنامه تن می دهند ویا به شیوه های نادرست به سقط جنین می پردازند، که مورد اول موجبۀ تحویل فرزندی نا سالم به اجتماع ومورد دومی باعث صعود گراف مرگ ومیر مادران  می گردد. چنانچه سالانه دو صد هزار زن در اثرسقط جنین و کورتا ژ های ناقص  جان شان را از دست می دهند.    بار داری های بدون برنامه و خارج از بنیاد  ازدواج و تلاش  برای  حصول معاش، برای تامین زندگی، از هر طریقۀ ممکن وتکاپو برای بقا در شرایط حد اقل های زیست انسانی، با مد نظر داشت هزینه های بالای زندگی ودر آمد نازل  در یک جامعۀ پول محور با مشاهدهً شکاف عمیق بین دارا ونادار، موجب ورود  فشارهای  زند گی نزد عدهً از زنان می گردد. در چنین احوالی انتظار شکل گیری مهر ورزی بعید به نظر  رسیده ودر مقابل  بروز بسیاری ازبیماری هاونا هنجاری های روانی محتمل می گردد.  

 طرح خانواده وپیش شرط های لازم وضروری برای چنین رابطه یی ونشاط  ناشی ازداشتن اولاد واحساس مسوولیت وداشتن توانایی تربیه وسر پرستی  آن ها، ارتباط عشقی دو انسان را تداوم می بخشد.  

هرچند ویژگی های خانواده تا حدودی تابع ومتأثر از نظام اقتصادی- اجتماعی وسیاسی حاکم در یک جامعه می باشد، با آن هم خانواده خود، بسان یک عامل در تولید وتجدید تولید مناسبات حاکم بر جامعه ومشروعیت بخشیدن ویا نقد ودگرگونی آن ایفای نقش می کند. همچنان که عواملی چون نوع وگسترد گی خانواده، موقعیت اجتماعی- اقتصادی وطبقاتی آن، شرایط جغرافیایی وزیستی هرخانواده وتفاوت وفاصلۀ سنی اعضای آن، میزان تحصیلات وبالاخره جایگاه خانواده در اجتماع وخصوصیات فردی وتربیتی اعضای خانواده خود در شکل بخشیدن به مناسبات و فرهنگ هرجا معه اثرمند می باشد.   جامعه شناسان محافظه کار، با هر نوع تضعیف نقش و اهمیت خانواده در درون اجتماع مخالفت می ورزند، در حالی که جامعه شناسان رادیکال و انتقادی از ضرورت دگرگونی خانواده به مثابۀ عامل سلطه، دفاع کرده و خواستاربسط دامنۀ دوستی، عشق ودموکراسی در روابط  زن ومرد، کودکان ووالدین می باشند.      

 شکل خانوادۀ پدر سالار به صورت ضمنی کهن ترین شکل تکوین وتکامل شکلی خانواده دانسته  می شده، با آن هم حد اکثر آن چه مورد پذیرش قرار گرفته بود، این بود که شاید یک دوران روابط جنسی مختلط  در زمان های اولیه وجود داشته است و در میان پارۀ از مرد مان، نسب  نه از پدر بل از مادر برده می شده و تبار نیزاز آنطریق معتبر دانسته می شده است. (2)                                                                     

باکونن در سال 1862 در کتاب " حق  مادری"، نوشت: شرایط بالفعل زندگی انسان ها، اثری درتغییر تاریخی، موضع اجتماعی زن ومرد نداشته بلکه انعکاس مذ هبی این شرایط در ذهن انسان ها  موجب تغییرموضع شده است. به نظر وی تحول ازاختلاط جنسی به یکتا همسری واز حق مادری به حق پدری ،در نتیجۀ تحول عقاید مذهبی، پیدا شدن خد ایان جدید وغلبۀ بینش های نوبر عقاید کهن، به ظهور پیوسته است.    (3)

مک لنان  سه نوع ازدواج را تشخیص داده بود (1865):چند همسری، چند شوهری ویکتا همسری. مک لنان  کسانی را که  در قبیلۀ خویش ازدواج می کردند، درون همسر و آنانی  را که از قبایل دیگر زن می گرفتند برون همسر می نامید. او رسم برون همسری را نتیجۀ کشتن نوزادان دختر وکاهش تعداد زنان به این ترتیب، می دانست. که در اثر این کمبود زنان ، رسم چند شوهری نیز ظهور می کرد و در آن حالت مادر طفل معلوم اما پدرش نا معلوم می بود وخویشاوندی تنها از تبار زن اعتبار می داشت. (4)                 

 ویل دورانت می نویسد: در این دوران یعنی  دورۀ مادر شاهی، حق فرمان روایی، حق قضاوت، حق ادارۀ امور خانواده وتوزیع خوراک و آنچه زندگی بشر وابسته به آن بود، همه در دست زن بود. (5)    در سال1877 مورگان در کتاب " جامعۀ باستان"، با تحلیلی از خانواده آن را یک اصل فعال و پویا دانست که از شرایط پاهین تر به بالا تر ارتقا می کند. به نظر او بر عکس، سیستم  های همخونی خصلت منفعل داشته واز دوران های فترت طولانی پیش رفت هایی را که خانواده  پیموده است ،منعکس می سازند وفقط هنگامی به طور ریشه یی تغییر می یابند که خانواده مواجه به دگرگونی بنیادی و اساسی  شده باشد. (6)    

می توان قبول کرد که روابط جنسی، درتمامی جوامع به تاسیس بنیاد زنا شویی انجامیده است که تشکیل خانواده، ایجاد وبسط روابط خویشاوندی، انتقال نام و ارث وامثال آن را به بار آورده است. به گفتۀ کانت:" مرد و زن در  آغاز با هم، همگان با کل، بشریت را تکوین می کنند، یک جنس، جنس دیگری را تکمیل می کند."            

خانواده در جوامع سنتی، یکی از مهم ترین نهاد های اجتماعی به شمار می رود که نه تنها برپایۀ عشق، بلکه بر پایۀ کارکرد ها ووظایف متعدد آن بنا شده است. خانوادۀ پدر سالار، کوچک ترین واحد افتصادی جامعه است، در روستا کوچک ترین نهاد تولیدی ودر شهر ها کوچک ترین واحد مصرف  و یگانه نهاد تولید مثل، رفع نیاز های جنسی  وتامین آسایش روحی مرد وپرورش و مراقبت از کودکان واصلی ترین واحد حقوقی حفظ  مالکیت و انتقال ارث به شمار می رود. شوهر تامین کنندۀ معاش اعضای خانواده می باشد. مرد رئیس، نان آور وسر پرست خانواده است و تقسیم کار بر مبنای اجرای امور منزل توسط زن و پیش برد امور کار در درون اجتماع مختص به مرد است ودر نتیجه وابستگی  اقتصادی زن به مرد یکی از نتایج تقسیم کاری است که در خانواده های سنتی  مشاهده می شود. غالبا نزد زن وخانوادۀ پدری او موقعیت اقتصادی – اجتماعی مرد و برای مرد نیز خوب صورتی، سن واخلاق ونجابت زن وتوانایی او در تنسیق امور منزل، معیار های مطمع نظر، برای پیوند زناشویی دانسته می شود.   در جوامع سنتی که بزرگ ترین مشغلۀ زن شوهر داری وتربيهً اطفال محسوب می شود، نزدیک ترین شخص به زن، شوهر اوست. مبادرت مرد به انتخاب زن دیگری وجستجوی رابطۀ لذت بخش تردیگری، زن را  دچار شدید ترین بحران روانی ویأس ونا امیدی می سازد. با ازدواج دو بارۀ شوهر، زن اعتمادش را به زندگی باهمی، به شوهرش  وحتی به خودش از دست می دهد. دیگر زن به زیبایی، احترام و موقعیت  خودش شک می ورزد، نگاه زن به آتیه آسیب می بیند وبه گذشته اش نیزمتردد می گردد. زن از رابطۀ جنسی لذت بخش محروم می گردد وبا تسهیم امکانات اقتصادی شوهرش با زن دیگری، زن دچار فشار اقتصادی نیز خواهد شد. فرزندان چنین خانواد ه یی مواجه به صدمات روحی، تحقیر وبی اعتمادی به آینده وثبات خانواده می گردند. 

 اسلام آخرین وعمیقا سیاسی ترین دین جهانی است، نه تنها رابطۀ انسان با خدا، بلکه خطوط اصلی روابط انسان ها وحقوق و وظایف شان نیز زیر پوشش احکام این دین قرارگرفته است. در قرآن می خوانیم: "... آن کسی را به همسری در آورید که شما را مناسب باشد، دو، سه ویا چهارواگر بیم ستم می رود، یک زن را بر گزینید..."(7) 

مشاهدهً شرایط  زندگی، نظام اجتماعی وتمایلات وخواسته های انسانی، کاربرد چنین جوازی را دشوار می سازد، چون کمترمردی می تواند عدالت را از نطر احساسات، دوستی و مهرو تساوی اقتصادی ومد نظر داشت برابری وهمسانی، مرعی بدارد. غزالی می گوید:" شرط چند همسری، رعایت عدالت است، اگر چه به لحاظ مادی قابل تأمین است، اما به لحاظ معنوی وعاطفی امکان چنین تقسیم عادلا نۀ وجود ندارد." بنابرین هدف  آیۀ فوق غیر ممکن ساختن چند همسری است. در همین سوره به داشتن همسر واحد چنین تاکید شده است: " هر قدر هم بکوشید وبخواهید نمی توانید  بین زنان به عدل وانصاف رفتار کنید. پا را فرا تر نگذارید تا همسر (قبلی ) خود را بلا تکلیف بگذارید."  (8)

اما پس از گسترش اسلام، به دستورات  قرآن عمل صورت نگرفت، چند همسری در بین مردان بدون رعایت

برابری وهمسانی بین همسران، رواج یافت و زن چون کالا وکنیز مورد داد وستد قرار گرفت. جرجی زیدان می نویسد: " حقیقت آن که، بد رفتاری زنان د رنتیجهً بد رفتاری مردان بوده، که برای زن خود چند ین شریک تهیه کردند. کم کم بد گویی از زن شروع شد وشعر ها وداستان ها ومثل ها در مکر وحیلۀ زنان ودوری جستن از آنان و عدم اطمینان به آنان در همه جاو پیش همه کس معمول  گردید."   (9)        

 خانواده در غرب تحت تاثیر عوامل مختلف، اهمیت وجایگاه سابق خود را از دست داده است؛ از زمانی که ازدواج وخانواده نمی تواند در ساختار سیاسی جامعه به مثابۀ افزاری مورد استفاده قرار گیرد، این نهاد  اهمیت خود را   باخته است. در جوامع صنعتی غرب ، دیگر نه خانواده بلکه فرد اعم از زن ومرد، وا حد اولین اقتصاد وتولید ومصرف به شمار می رود. دیگر خانواده تنها نهاد پاسخ گویی به نیاز جنسی نیست، بلکه آزادی های جنسی نقش خانواده را کم رنگ ساخته است. دیگر این گفتۀ که " زند گی زناشویی نزد انسان های پای بند اخلاق، آمیخته با اجبار، درزیر سلطه تعقل واصول اخلاق است وبالا ترین حد آزادی نیز در آن امکان ندارد"، در جامعۀ غربی به گذشته تعلق دارد. دیگر حتا خانواده، تنها نهاد  تولید مثل نیست، فرزند خواندگی، زندگی مشترک بدون ازدواج، روابط دوست دختری- پسری وآزادی جنسی و همجنس گرایی، نهاد خانوادۀ سنتی را تضعیف نموده است.     

جوامع غربی از قرن 18 بدین سو نهادی را به وجود آورده اند  که خانواده را از بین نبرده ویکسره جانشین آن نشده، اما ازاعتبار آن کاسته است، روابط جنسی محصول آن، مقید به قید ازدواج ومحدودیت های قانونی و اجتماعی آن نیست، هر چند این رابطه نیز مانند خانواده رابطۀ جنسی زن ومرد است، اما شیوۀ کار دگرگون است؛ بنیاد نو بر پایۀ فنون تحول پذیرو نوبه نو شدن اشکال بنا می گردد وصرف توجه به حال وحاضر دارد و جاذ بۀ ایجاد شده، کیفیت و لذت ها ونوع کام جویی هایی که هریک از دوجنس، حاصل می کنند، اساس این پیوند است  در حالی که قانون واخلاق ناظر به ارتباطات زنا شوهری، مانع بسیاری از رقابت های جنسی می گردد وبنیاد خانواده برنظامی از قوانین استوار است که رابطۀ با زوجین ابدی فرض شده است وهدف از آن بقای ذات دانسته می شود. چنانجه قانون مدنی افغانستان ازدواج را "پیوندی میان زن و مرد، که هدف از آن تولید مثل باشد"، دانسته است. در این نوع زنا شوهری، پیوند میان زن ومرد براساس منز لت وحقوق معین است و" هریک از  زن ومرد را فضلی است."                                     

بنیاد زنا شوهری برای نقشی که در انتقال و جریان ثروت  بازی می کند، پیوند مستحکمی با اقتصاد دارد و هدف از آن حفظ ثروت وافزودن بر آن از راه تولید وصرفه جویی در مصرف، می باشد. در مقابل روابط جنسی آزاد در فقدان هدف متذکره با اقتصادی متکی بر مصرف فراوان گره خورده است.  پروفیسور بویکر جامعه شناس واقتصاد دان امریکایی وبرندۀ جایزۀ نوبل می گوید: " افراد به طور عموم به منظور افزایش مصالح ومنافع خود ودر پاسخ گویی به این مصالح عمل می کنند، یا گرایش دارند، راه حلی انتخاب کنند که منافع شان را تا حد ممکن تأمین کند. این انتخاب عقلایی در حوزۀ زنا شویی بدان معناست که فرد در پی آن است که با ازدواج شرایط زندگی خود را بهتر سازد."                                                          

بعضا هدف از این رابطه را صرف رفع نیاز وتوصل به یک نهاد تأمینی می دانند که به هر قیمتی در آن باید وارد شوند و از ازدواج به مفهوم رابطه ایکه دو انسان، با عشقی متقابل برای دست یابی به هدفی طبیعی به هم مربوط می گردند، خبری نیست و بر خلاف ادعا بعضا همنوا با طبیعت انسانی  نیز نمی باشد. جان استوارت میل در زمینه می گوید: "ازدواج یک عمل واقعا جسمانی است. قانون آن را این چنین می شناسد." بنا این سخن کانت که می گفت: " انسان حیوان نیست وبنابرین ارضای  کامل قوی ترین غریزه اش تنها به معنای ارضای جنسی نمی باشد... انسان های کامل وبالغ مشتاق اند، که کشش های دوسویۀ عاطفی و انسانی زن ومرد در روابط جنسی نیز اعمال شود  و نتایج آن به صورت رابطۀ شگوفنده و حیات آفرین گسترش یابد" ،نزد اکثر مردمان در غرب، گفته ایست که به گذشته تعلق دارد.  

منابع ومواخذ :                                                                                                                    

 1- اسناد الحاقی به اعلا میۀ حقوق بشر.                                                                                  

 2– فرید ریک انگلس –منشأ خانواده ودولت .                                                                           

 3 – همان کتاب .                                                                                                         

 4– همان کتاب .                                                                                                                 

5– ویل دورانت – تاریخ تمدن.                                                                                           

6-فرید ریک انگلس –منشأ خانواده ودولت.                                                                             

 7–قرآن سورۀ نسا .129                                                                                              

8-  همان منبع                                                                                                                   

9- جرجی زیدان – تاریخ تمدن اسلام .ص 933.

 


بالا
 
بازگشت