رضا خينجی

 

 

يک دو سخن بمناسبت چهارده سالگی هفته نامه وزين اميد

 

 

شمارهً ( 677 ) اميد با مضامين بکر و خواندنی آن ، حسب معمول بدستم رسيد ، از مطالعه مقالات و مطالب سودمند آن بر سبيل هميشگی که از قلم دانشمندان طراز اول کشور تراوش نموده و گلهای انديشه به آن رنگ و بوی بهاريه داده و با نشان دادن راه و رسم زندگی ، آنرا پيش تاز ميدان کارزار روزگار ما گردانيده است نهايت حظ بردم.

به پيروی از آن قلم بدستان حق شناس ووطندوست که در باب اميد دُر سفته و سخن های نيکو گفته اند و سالگرد آنرا به سردبير مبارز و شجاع آن ، دانشمند  محمد قوی کوشان خجسته و ميمون خوانده اند ،  من هم خواستم چند سطری بنگارم و حق اميد را که ملجاء اميد مليونها انسان اين سرزمين در گوشه گوشه جهان است و آنجا که اميدی برای آزادی واقعی ، عدالت و دموکراسی در قلب ها می تپد اميد نيز راهش را باز کرده در آنجاها وجود دارد ، ادا سازم.

نخست بايد گفت که من به همه گردانندگان رسانه های جمعی درون مرزی و برون مرزی و آنهائيکه در اين راه با وجود مشکلات عديده احساس مسئوليت نموده چراغ فرهنگ و هويت ملی ما را در بحران سی ساله  روشن نگهداشته و از دستبرد دشمنان حفظ کرده اند و برای وحدت ملی می انديشند و قلم می زنند ، ارج فراوان قايل ام و همه را احترام دارم. ولی با يک نگاه سطحی ديده می شود که در ميان اين کاروان هستند جرايديکه بدست يکعده فاشيست مشربان کوته انديش و نوکران « آی اس آی » و رهروان راه آنهائيکه در طول تاريخ اين مهد عقابان بلند آشيان را با بيگانه ها معامله کرده و خود ازاين تجارت مزورانه سود برده  و مليون ها انسان اين سرزمين را با جنگ های خانمان سوز ذات البينی بيرحمانه نابود کرده اند هنوز هم از تاريخ عبرت نگرفته تا ميتوانند فقط يک قوم را بالا می کشند و به ساير اقوام ساکن کشور تحقير و توهين روا ميدارند و حتی قهرمانان ملی را به باد دشنام و ناسزا می گيرند و برچسپ های ناجوانمردانه و غير انسانی ميزنند و از هيچ نوع تعرض و حتاکی که از اصول و موازين نويسندگی و آداب و فرهنگ ملی کاملا به دور است دريغ نمی ورزند.

دراينجا اجازه دهيد يک مثال بياورم :  اخيرا برخی از نويسندگان محترم روی کلمه « افغانستانی » هياهوی عجيب براه انداخته اند و مردم را تا سرحد بيگانه پرستی محکوم کردند و حتی مجرم خواندند. ولی ايشان در مورد کتاب « سقوی دوم » اثر « سمسور افغان » که کوچ اقوام غير پشتون را به پشت شان کرده و همه را راهی پار دريا نموده است هيچ اظهار نظری نفرموده و نگفتند که اين طرز تفکر غلط است و اين راه شما را به کعبه مقصود نمی رساند ، چه اقوام افغانستان از هزاران سال است در اين مرز بوم زندگی کرده و همه با هم چون گوشت و ناخن جوش خورده اند و هيچ قومی ، قوم  ويا اقوام ديگر را نمی تواند نفی کند. اين کتاب جز داغ ننگ بر پيشانی سمسورها و شرکا چيزی بيشتر بوده نمی تواند.

لذا اين اميد است که يک ذره از اهداف اصولی اش طفره نمی رود و در پيشاپيش ساير جرايد ملی و مردمی قرار دارد و با اظهار حقايق تاريخی و مستند از حقوق برباد رفتهً مردم بدست چپاول گران تاريخ دفاع بی امان می کند و ياوه سرايان را متوجه اشتباهات شان می نمايد و بردهن شان لگام ميزند. بلی بين تعرض و دفاع مشروع بايستی خط فاصل کشيدو براميد آفرين گفت.

در چنين شرايط وطنپرستان واقعی از مشی اصولی اميد حمايت بيدريغ نموده و به محترم محمد قوی کوشان ، اين فرزند راستين وطن اين همه موفقيت ها را از صميم قلب تبريک گفته و همکاری همه جانبه خويش را وعده ميدهند.

بجا ميدانم دراين قسمت از موسس هفته نامه وزين اميد مرحوم غلام حضرت کوشان که يکی از نويسندگان برجسته وطن و از عاشقان راه آزادی ، عدالت اجتماعی ، دموکراسی وحدت ملی و شگوفانی و سربلندی افغانستان بودند يادی بکنم و برروان پاکش درود بی پايان نثار نمايم.

کوشان بزرگ که در دبستان علامه استاد صلاح الدين سلجوقی به پختگی رسيده و با پژواک راهی قلعه های بلند حقيقت جويی شده و غبار وار هرگائيکه در دهکده های تحقير شدهً کوپايه های هندوکش و ساير نقاط کشور فرود آمده دردهای مردمش را دانه دانه شمرده و ثبت دفتر زمانه کرده  تا به گوش تاريخ برسد. همه اثار او جاودانی است ،بخصوص کتاب « سرگذشت يک ملت مظلوم در مسير سدهً بيستم » برای نسل جوان و نسل های آينده خواندنی است. از مطالعه اين کتاب به خوبی دانسته می شود که اين ملت مظلوم به استثنای يکی دو مقطع زمانی در طول تاريخ معاصرش رهبر دلسوز ، غمخور و غمگساری نداشته است و اگر ميداشت در قرن بيست و يک که دنيا به کهکشانها راه باز کرده است ، به چنين روزگار تيره و تاری مواجه نمی گشت.

همچنين کار های ثمربخش و استثنايی خانم انديشمند و توانا  ، شاعره نامدار ليلی تيموری واحدی را که با گل های انديشه و راه و رسم زندگی اميد را در دل ها محبوب تر ساخته اند به نظر قدر نگريسته برای اين بانوی فرهيخته صحت کامل و توفيقات بيشتر آرزو ميکنم. از ايشان می خواهم چنانکه دانشمند گرامی استاد سيمگر باختری پنج مخفی را در اميد معرفی کرده اند ، در مورد شايق ها  ، اين فرزانگان فرهنگ و ادب ما معلومات دقيق برای خوانندگان اميد ارايه نمايند. زيرا تا جائيکه از لابلای نوشته های اميد برمی آيد ما سه شايق داريم . شايق جمال « غلام حضرت» ، شايق افندی و هاشم شايق. آيا اين حدس و گمان صحيح است ؟

درفرجام بعرض همه می رسانم که حساب قوم شريف پشتون از حساب مشتی فاشيست ها که از پاکستان الهام ميگيرند کاملا جدا است و نوشته ام را با اين شعار به پايآن ميبرم که :

بياييد به جای اين همه کژ انديشی و کينه توزی بذر اتفاق و آشتی بيافشانيم و نهال دوستی بنشانيم که ثمر بس شيرين دارد و از ميوه های آن همه يکسان استفاده کنيم.

اعمار مجدد اين خانهً ويران به بازوان توانای همهً مردم اين خطه باستانی نياز دارد و اينرا گذشت زمان ثابت کرده است.

نهال دوستی بنشان که کام دل ببار آرد                  درخت دشمنی برکن که رنج بيشمار آرد

 

سايت آريايی درحاليکه با متن پيام محترم خينجی خود را شريک مي داند، چهاردهمين  سالگرد ميلادهفته نامه وزين اميد  را برای جناب کوشان و به جامعه فرهنگی کشورما تبريک و تهنيت مي گويد. برای کوشان صاحب عمر دراز ، صحت و سلامتی، بهروزی و موفقيت های هميشگی  در زنده گی و کار های فرهنگی آرزو می نمايد .

 


بالا
 
بازگشت