دلیر مرد راه وطن ارکانحرب پیلوت عبدالقاهر

یاد شان برای همیش گرامی باد  

                        

پیلوت عبدالقاهر فرزند ملک عبدالستارخان در قریه توغبیردی در جوار دریای غوربند درشرق  ولایت پروان چشم به جهان گشود. وی از فامیل روشنفکر و متدین بوده اخلاق حمیده داشت. جوان خوش تیب ، معاشرت و ازاد اندیش و بخاطر سعادت و رفاه جامعه همیشه علاقمند بود.  ازنهضت  دموکراسی  و ترقی افغانستان و نسل جوان وطن ستایش میکرد. در مقابل همه نابرابری های اجتماعی  مبارزه  ميکرد و از جنبش مشروطه  خواهان  پشتیبانی ودفاع می نمود .

پیلوت قاهرتحصیلات عالی را در امریکا به پایان رسانیده بود ودر جمله محصلین ممتاز دوره خویش در بین هوابازان  چند ین کشور جهان  شناخته شده بود. فوتو  و مصاحبه های او در زمان اقامتش در روزنامه امریکا به چاب رسیده است که باعث شهرت شخصی وی و افتخاری برای افغانستان در ان زمان گردیده بود .

پیلوت عبدالقاهر با مردم محبت داشت ، صمیمی ، خوش برخورد و جذاب بود.  قد بلند چهره سياه ، در مقابل مردم خود نهایت مهربان ،دلسوز و صادق بود و اکثرا اوقات معاش ماهواره خود راه برای بینوایان مساعدت میکرد. زیاد علاقه داشت تا میان جوانان باشد ، تدریس نماید . وی طرح های جدید و طرز تفکر عالی داشت.

 پیلوت جوان در میدان هوائی نظامی بگرام وظیفه داشت چند مراتب بمدیریت معارف وقت در پروان مراجعه کردند که اگرامکان میسر شود تا یکتعداد شاگردان واستادان لیسه نعمان را طور داوطلبانه لسان انگلیس تدریس نماید مگرمعارف وقت زمینه تدریس را برایش مساعد نساخت .

وی همیشه بشاش و خندان میبود ، در بین مردم و همقطارانش محبوبیت خاص داشت ، علاقه زیاد به  مطالعه داشت . بعد از ختم  تحصیلش چیزیکه با خود از امریکا اورده بود یکتعداد زیاد کتابهای انگلیس بود. پیلوت عبدالقاهر هر انچیزیکه اموخته بود کوشش میکردکه برای همقطارانش نیزبياموزاند.

بدبختانه در تطبیقات  ایکه در سال 1342 هجری شمسی  در میدان هوائی بگرام انجام میدادند عبدالقاهر پیلوت بعد از چندین پرواز مسلسل که هدف را طور ماهرانه مورد اثابت قرار داد ، طیاره اش در ارتفاع بلند انفجار کرد که حتا اثاری از ان باقی نماند.

در مراسم تشیع جنازه  اکثرا پرسونل قوای هوائی جنازه را به قریه توغبیردی انتقال دادند. که تماما افسران و مردمان محل و بازماندگان پیلوت شهید در ين ماتم سهم داشتد. بعد ازقرات سوانح شهید عبدالقاهرهمه جوانان و هوابازان ازتخصص ، کاردانی و فعاليت های مسلکی ايشان اطلاع يافتند و مرگ ايشان را يک ضايعه ملی خواندند. . پدرمرحوم  عبداقاهر ملک عبدالستارخان که مدت چهل سال درین منطقه ملک و صاحب شناخت و اعتبارمردمی بود، در پهلوی تابوت پسر خود با کمر خمیده استاده بود ، با شهامت و مردانگی رشته سخن را گرفت و خطاب به مردم صحبت کره گفت :  پسرم را به خدمت جامعه و وطن  تقدیم کردم  تامصدرخدمت به جامعه و وطن خود شود. بیاموزد وبیاموزاند. قاهر تنها پسرمن نبود. بلکه پسر جامعه و وطن خود بود .

وی همه جوانان و هوابازان را پسر خود خطاب کردو گفت : به وجود همه شما جوانان وطن که اینده سازوطن هستید افتخار میکنم. قاهر امروز نمرده او زنده است. ارمانش جاویدان  است .

با تاسف که از ان تاریخ ببعد حکومت های استبدادی وقت نام و نشان ان جوانمرد روشن ضمیر را به فراموشی سپردند.

روح و روان پاک شان شاد باد.

 

شاعر و نویسنده سر شناس وطن ما چینین میفرماید.

 

از ده و دیار خویـــــــــش یاد بکن

فرزند شهـــــید  ان وطن شاد بکن

دور از وطنت خرمن بیدانه مباش

ای دوست برو کشـورت اباد بکن

   *  فروغ هستی *

 

فضل الحق ملک زاده

از دنمارک

 


بالا
 
بازگشت