زندان سیه   اراده  را   خم      نکند

از جوش وخروش توده  ها کم  نکند

شیریکه   میان جنگل    سبز    رود

از خار وخس    شاه وگدا    رم نکند

"فروغ هستی "

 

 

 

 

                             نیش زندان وطن ، بهتر ز نوش غربتست

 

                    

هزار سال پیش ناصر خسرو  وحجت خراسان از "گژدم غر بت " خرا سان قرون وسطایی  نا له ء جگر سوزی بلند کرد وگفت

                                        " آزرده کرد گژدم غربت جگر مرا  "

ولی امروز " گژدمهای غربت اروپا ی سرمایه سالاری    " به مقتضای  هستی اجتماعی  وخصلت مضرو تلافی جویانه   خود  فرزند  بیگنا هم  جیحون پنجشیر ی را از طریق سایتهای انباشته از تعصب   نیش زده ، به قتل یکی از محصلین دانشگاه کابل  ویکی از جگر گوشه های با استعداد همدیاران گرامی غوربندی ما متهم ساخته اند .

دلیل عمدهء این " گژدمهای کور غربت "  این منطق ضعیف است که نخست متهم قتل از پنجشیر است و دو دیگر تصادفا "جیحون نام داشته است  ولی درباره ء ویژه گیهای دیگر  زنده گی  جیحون متهم پژوهش دقیق وصحیح نتوانسته   و از شنا خت این واقعیتهای تاریخی جامعه پراز تضاد ما عاجز اند که در جنگل سبز حیات   تود ه های محروم   اقلیتهای ممتاز  لاشخوار ان طفیلی   تهیدستان بینوا  تجاوزکاران  وقربانیان تجاوز  گزدمهای موذی ومورچه  گان بی آزار همه وهمه برای دوام زنده گی حفظ و کسب قدرت  درکشمکش دایمی  خونین یا صلح آمیز اند  

با ذکر این رمز ورازها  و جلوه های زشت وزیبای حیات  نخست  مراتب همدردی وتسلیت فرزندانم را  به خانواده ء غمدیده ء  محصل جوان و نامراد میهن خویش  با هزار درد ودریغ  از دیاران غربت تقدیم میکنیم  وسپس برای تسکین دردهای روانی خانواده ء  دردمند ونزدیکان جگرسوخته  محصل شهید میهن ما این حدیث پیشوایان دین را ذکر میکنم که :

هرزنده  جان  بهنگام پیدایی  و زایش کوچک میباشد  پس از گذشت زمان رشد میکند  به بخته گی میرسد به پیری میگراید  پژمرده میشود  قابلیت دفع جذب  کنش واکنش  رویش وآفرینش خودرا از دست میدهد روبه فرسایش میگذارد  شور حیاتی خودرا از دست میدهد و سرانجام جان به جان آفرین میسپارد  ولی غم  بویژه  غم واندوه بزرگ آدمی  برخلاف در آغاز پیدایش بزرگ میباشد  استخوانسوز میباشد ولی  مغز و این تکامل یافته ترین معجزه ء خلقت  همچو طبیبی دانا کوههای غم را به برکت صبر و استقامت   به نهانخانه ء فراموشی میسپارد  و اندک اندک کاهش می بخشد .

آرزومندم که این خانواده ءغمدیدهء  دیارما  نیز دیر یازود غم بزرگ فرزند ارجمند خویش را  به فیض وبرکت بیکران لذت عفو فراموش کنند  ودر روشنی احکام دین وسنن پسندیده ء قومی مردم زحمتکش غوربند هزاران  زن ومرد  پیر وجوان  دردمند   وخانواده های شهید پرور وستمدیده   ولایت پنجشیر  را "رهین منت با ر گران " عفو  خویش نمایند

 

بعد از عرض تسلیت توجه خانواده ءشهید پرور  و همدیاران مصیبت رسیدهء  خودرا به این واقعیتهای تلخ تاریخ جلب میکنم که :

" سوخته گان وارث همدیگر ند " فرزندم جیحون پنجشیر ی ادامه دهنده راه ورسم فرزند شهید مردم  غوربند است  رنج زنده گی را تا مرز مرگ چندین بار تجربه کرده است                                                           

نخست در سالهای 1343 -1352خورشیدی  افغانستان مستعد به تکامل ما  د ر"آستانهءتحول" وتغییرات سیاسی نیم بند خام وسطحی قرارگرفت  لویه جرگه دایر گردید در میزان 1343خورشیدی  قانون اساسی وضع تصویب ونافذ گردید

 

در روشنی حقوق و آزادیهای دموکراتیک قانون اسا سی" جمعیت دموکراتیک خلق"  تأسیس شد ود ر مبارزات  نتخاباتی  دوره ء 12و 31ولسی جرگه  در تعدادی از حوزه ها ازجمله در حوزهء انتخاباتی ولسوالی پنجشیر فعالانه اشتراک کرد                                                                                هادی کریم  فرزند زنده یاد وکیل محمد کریم  متنفذ روشن بین محلی ووکیل دورهء هفتم  پنجشیر به نماینده گی ا ز جمعیت نو بنیاد دموکراتیک خلق کاندید شد ولی درجریان  مبارزات انتخاباتی  در حوزهء پنجشیرازسوی متنفذین محلی  دولت  وبسته گان دربار مداخله ءتوطیه گرانه ضد دموکراتیک و  غیر قانونی صورت گرفت   مرا نیز با تهام تحریک مردم به قیام علیه نظام سلطنتی  وسازماندهی  مبارزه پرجوش وخروش انتخاباتی هادی کریم    توقیف  محاکمه دستوری  وبه شش سال حبس محکوم کردند   

در زمان "دموکراسی تاجدار "  معمولا پس از ظهر روز های یکشنبه زندانیان سیاسی قلعهء کرنیل دهمزنگ   با یک تن از اعضای خانواده یا دوستان ورفیقان خویش  فقط برای مدت  یک ساعت حق ملاقات داشتند . اتفاقا در دهه ء نخست میزان 1348خورشیدی و در آغاز حیات سیاسی پر ماجرای من  فرزندم  " جیحون " بدنیا آمد  وزنده گی پر  فرود وفراز خودرا  همزمان با زنده گی پرماجرای  سیاسی زندان من  به تلخی  ودر شرایط  دشوار آغاز کرد   طی دوسال راه  رفتن آموخت و   در یکی از روزهای  ده محرم   برادرم  محمد داوود پنجشیری  اورا بزندان  آورده بود  این نخستین باری بود که فرزند دور زندان خود ر ا ملاقات میکردم    در آن هنگام  برادرم  محصل  فاکولته ء حقوق  بود   اداره ء زندان به بهانه ء روز تعطیل به  تمامی پایواز ها اجاز نداده بود که نزدیکان خودرا در روز دهم محرم  ملاقات کنند   برادرم    بگونه ء  وکیل  مدافع پایواز ها   با  اد اره زندان جر وبحث تند وپر هیجانی را آغاز کرده بود منطق او این بود که چرا در هر  روز جمعه وروزهای تعطیل  به زندانیان جنایی امکان ملاقات مهیا میشود

 

هنگامیکه منطق نظامی کند شد    ادارهءمحبس   سلسله  (زنجیر ) خصومت  را  به جنبش آورد و به  گروه  محا فظ  محبس امر کرد که اورا    کمر بند کاری کنند برای چند لحظه بهمکاری پایوازهای دیگر وخلا صگران به از" جنگره " (  جنگنده  )  مقاومت کرد  ولی هنگامیکه  مسأله  جدی شده رفت   یکی پس از دیگری اورا تنها گذاشتند  دران وقت سردارنوراحمد  اعتمادی  صدر اعظم بود  برادرم برای نجات جان خود  گور سردار عبدالقدوس خان   اعتمادی  وپدر پدر صدراعظم را   به  لرزه در اورد ه بود   با بیان وافشاگری عریان  افراط کاریها مستبدانه ءاو در مناطق هزاره نشین افغانستان  اداره ء زندان را تکیه به جلو ساخت   وبه این تدبیر خویشتن را  از گزند و شر   میر غضبان  محبس استبداد   نجات بخشیده  خسته وکوفته با فرزند ظلم دیده ام  به منزل برگشته بود            

ازین وضع دردناک  یکی از سربازان زندان مرا  آگاه ساخت  سخت خشمگین شدم به اندیشه واکنش افتادم   از همه واکنشها  ی ماجراجویانه   سرایش  نامه ء منظوم    را منطقی تر ممکن تر وبی  درد سر  وخلاقانه تر یافتم    قلم را بر داشتم  وشور مقاومت خودرا در همان  شب سیاه  ده محرم  در سی   بیت  ودربحر تقارب شاهنامه  فردوسی ریختم  و به این تدبیر سر نوشت  فرزند خودرا  با تاریخ مبارزه ءخراسانیان  سرنوشت کودکان تشنه لب  همه خلقهای برادر افغانستان  و کودکان بی گناه ویتنام و بنگله دیش , این دوبستر داغ  جنگهای آزادی بخش ملی قارهء   آسیا ی همان دوران  وجهان  گره زدم از آغاز تا انجام لحظه های پر هیجان آفرینش   واژه ها وترکیبهای  هر بیت  این نامه از ژرفای  شعورو روانم  چون شعله های آتش به شیوه ء موزون  زبانه میکشید  و  من بدون هیچگونه محافظه کاری و درنگ به ثبت وضبط آنها می پرداختم وپس از  پا یان   آفرینش شتابنده وبی تکلف  نامه موزون  وبیان خشم وخروش و هیجان ضد استبدادی خویش ، یک آرا مش روانی برایم دست داد  وبه این شیوه ء آفرینشی  خود را  وبرادران  وفرزند ان وخانواده ا م را  در مبارزه علیه استبداد سلطنتی  پیروز مند  احساس کردم .

صبح فردا ی دهم ما ه محرم و  آن شب خونین مسلما نان جهان   به پاکنویس بدون تحریف  ان ابیات پرداختم وهفته ءدیگر  در دسترس  فرزندان خویش برادران و رفقا قرا ر دادم  این نامه در میان اعضای خانواده دوستان نزدیکان  و همفکران هیجان ونفرت ضد استبداد سلطنتی را   بیش از پیش برانگیخت هدف از بیان این خاطره ء تلخ زنده گی زندان  و فرزندم جیحون این بوده است  که  از سقوط کابل توسط طالبان ظلمت  وتجاوز " مثلث شیطانی " ( سپتامبر 1996 میلادی) که اندکی  بیش ازهشت   سال تمام سپری میشود  فرزند م  "جیحون "   این ستمدیده ء مادر زاد  ، از مادر وپدر دور افتاده است وبه علت قیود دست وپاگیر قوانین  جهان به اصطلاح"  آزاد " تا کنون  حتا  به دیدار مادر دلسوز خویش نیز توفیق نیافته است و  در کشور بلجیم زنده گی کار وتحصیل میکند.

به تلخی باید یاد کرد که درنتیجه ء حملات نا هما هنگ  وخرابکارانه ء شورای هما هنگی برشهریان بی گناه شهر کابل وبه اساس فتواهای پی پایه و غیر مسوءولانه حضرت صبغت الله مجددی  دهها هزار  کودک مرد وزن کهنسال کشته  معلول ومعیوب وهزاران جوان غیر مسلح به اساس تعصبات نژادی قومی محلی مذهبی وگرایشهای سازمانی و سیاسی اسیر شدند  جیحون پنجشیری وعقاب کوهی دو فرزندجوانم نیزبه گناه پیوند قومی با مردم پنجشیر  از منزلم    اسیر  وپس از شکست بالای حصار و مکروریان کابل  نخست  به زندان کمری  حزب اسلامی زنجیروزولانه شدند سپس  به محبس  شبرغان  انتقال یافتند  وبعد ازد و سال و  دوماه اسارت  بدون محاکمه وبدون هیچگونه قیدوشرطی  به دستور مستقیم فرمانده  دوستم  آزادشدند .

برای قناعت همدیاران غمپرور  خویش  اینک سند موثق صلیب  احمربین المللی وتصاویر آخرین روزهای زندان فرزندانم را  از طریق سایت آریایی نشر میکنم .

 

 

فرزندم جیحون بیشترین دوران زنده گی خودر ا در رنج دوری از خانواده  در  اسارت های پیاپی در زندانها  و مهاجرتهای  اجباری و تبعید ولی با استواری  سپری کرده است . کشمکشهای خونین میان  تنظیمهای ساخت پاکستان و ارباب غنایم استعدا د فرزندم  جیحون  و هزاران جوان مستعد به آموزش وپرورش را شهید ساخته   است  در حال حاضر به عمر 36سالگی  به فراگیری سه زبان زنده ء اروپا در بلجیم شب وروز سرگرم تحصیل وکار   میباشد   وهر گزپس از سیطره ء طالبان و تجاوز  " مثلث شیطانی " به کشورما  محصل دانشگاه  کابل نبوده است  ودر وطن عزیز ش شوربختانه پس از دورهءتعلیمات   ثانوی وخدمت عسکری  هیچگاه  تحصیل  کار زنده گی ومبارزه نکرده است

برای شناخت بهتر سرنوشت  این فرزند  جامعهء بلاکش خویش اینک همان  نامه ء منظوم دوران سلطنت  بابای قوم افغان را پس از 34 سال از طریق سایت آریا یی نشر میکنم تا جوانان وطن گمکرده  بویژه محصلان رویندهء  دانشگاه کابل  اطمینان محکم بیابند  که فرزندم  جیحون پرخروش حامی زنده گی فرزندان  مردم آزاد ه میهن است ، نه هواه خواه جنگهای غیر عادلانه   مرگ  وترور نسل جوان وبالندهء  کشور دوست داشتنی  خویش

امید قوی دارم که   نیش " گژدمهای کور غربت " و نوش واژه ها  ی تلخ وش امیدهای آتشین واستبداد  کوفته ء دوران زندان  پدر پیر جیحون  ، غبار غمها و کینه هارا ازدل و دماغهای سوخته ء هموطنان داغدار غوربندی ما  شسته بتواند وعقده های تراکم یافته و اندوه  بزرگ آنان را  تسکین  وکاهش بخشد

 

                                   " جیحونک پرخروش "

       شنیدم  که  جیـــــــحونک پرخروش           شده ســـــرکش و مایل جنب وجوش

       دود تند وبیبـــــــــاک   ومستی   کند          نه  باک بلنـــــــــــــدی وپستی    کند

      به دوش افگند توشـــــه وبار خویش           زخوردی کند  مشـــــق بیکار خویش

       بود   شایق راه   ورســـــــم     پدر           دیگر گون کند  نظــــــم خصم   پدر

      خروشان  وجوشان بــــــود  فطرتش          زپامـــــــــیر وپریان   فزون  همتش

       دلــــش می تپد  بر  بدخشان  وبلخ            به کوچیی سرگشته  و کـــــــــام تلخ

       سپاهی  خلــــــــــــق  وطن  میشود           گـــــــــــــــل   سرخ امید من میشود

      ابو مسلم   وپهلـــــــــــوانی     وی            خروشیــــــــــــــدن  وقهرمانی  وی

      به جیحون  بود  چشمـــه ء زنده گی           ویا مایـــــــــه ء  رزم و  رزمنده گی

      به رســـم  مهین   بابک (1) خرمی            کشــــــــــــــد بیرق مردم  و مردمی

     به شــــــور آورد  خیل   زحمتکشان            نتـــــــــــــــــرسد   ز بیداد آدمکشان

     گـــــرامی  بدارد   ره کاوه  (3)  را            بکــــــوبد  ضحاک (2)  فرومایه  را

     میان  من   ومســـــت   جیحون من             کنــــــــون هست  فرتوت   مرزکهن

    اگر  وحـــــــــدت   خلق  شد  استوار            نه  ماند   کهـــــــن  مرزها  پایه دار

   اگر    مردمــــــــــان    دلیر     وطن             اگر   دشمـــــــــــنان   جهان   کهن

    بر  اندازد از ریشه   نظـــــــم  کهن              براند   همـــــــــه خاینان   از وطن

    همه کودکـــــــــــان  شاد وخرم  شد               ززنجیـــــــــر وزندان    بیغم  شود

    نه  جیــــــحون  ونه  کودکان  دیگر              نگردد    جدا  وانگـــــــهی   از پدر

    الا  کـــــــــودک   دور زندان    من              الا پاره ء   قلب     جوشــــــان  من

    تو تنها  نگشتی   جــــــــــدا  از پدر             زجــــــــــور شهی پیر  و   بیداد گر

   ره خلــــــــــــق باشد  بسی   پرخطر             به هرگـــــــــام آن  حیله های  دیگر

   د رین ره رود   کـــــودک هند و چین             نه  ترسد  ز خمـــــــپاره ء   آتشین

   اگر  خلـــــق پرشور بنـــــــگاله دیش            شود غــــــرق درخون فرزندخویش

   دهد دشمـــــن  میهنـــــش را شکست              بگیرد ز گیتی همی مزد شست (4)

  چـــــو فرزند   ویتنــــامی     قهرمان              تویی  نیز فرزند    خلـــــــق جهان

   ترا  گر  نبــــــاشد   پدر  در کنـــــار             برو توده هارا    گــــــــــرامی بدار

   که  در  گلشن مردم   کـــــــــــــارگر             شگـــــــوفان شود  غنچه های دیگر

  اگر میهن  است   همچو من صدهزار             بروید  به هر  دامــــــــــن    کهسار

 

همه دشت و دامان  گلگون شود

 نظام کهن  غرق  درخون  شود

 

 

    

کابل   -زندان قلعه ء کرنیل

          دهمزنگ     حوت 1349 خورشیدی

 اعتراف

اتفاقا یکی دوسال پس از سرودن ا ین نامه ء منظوم   نظام سلطنت توسط قیام مسلحانه ء اردو به فرماندهی سردار محمد داوود بتاریخ 26سرطان 1352خورشیدی واژگون شد   وزندانیان سیاسی آخرین روزهای نظام سلطنتی به فرمان" رهبر انقلاب " در 16اسد 1352 خورشیدی از زندان مجرد "قلعه ء کرنیل " آزاد شدند  من نیز یکجا با آنان رهایی یافتم

اتفاقا یکی دوسال پس از سرودن ا ین نامه ء منظوم   نظام سلطنت توسط قیام مسلحانه ء اردو به فرماندهی سردار محمد داوود بتاریخ 26سرطان 1352خورشیدی واژگون شد   وزندانیان سیاسی آخرین روزهای نظام سلطنتی به فرمان" رهبر انقلاب " در 16اسد 1352 خورشیدی از زندان مجرد "قلعه ء کرنیل " آزاد شدند  من نیز یکجا با آنان رهایی یافتم

ولی با استقرار و اعلان نظام  جمهوری  تضادها ی داخلی وخارجی درکشور تشدید شد  قیام مسلحانه ء هفتم ثور 1357 مرحله نوین1358  آن ودوران دفاع مستقلانه  برهبری  دکتر نجیب اله  (1365-1371 خورشیدی)  یک پی دیگر برجامعه حاکم گردید   پس از بازگشت آخرین سرباز  قطعات نظامی شوروی  د رافغانستان  تضادهای  اجتماعی ملی سیاسی  سازمانی ورهبری درون دولت وحزب وطن بسیار تشدید شد  برخور د نظامی  و زور آزمایی  16حوت 1368 خورشیدی میان  دکتر نجیب الله وشهنواز تنی وزیر دفاع منجر به غلبهء گذرای  دکتر نجیب گردید   همه نهادهای قوای مسلح حزب ودولت  جمهوری  درتصرف رهبر جوان و بی رقیب حزب وطن در آمد   من نیز با صد تن از رهبران بلند پایهء حزبی لشگری وکشوری توقیف  محاکمه ء سربسته ء نظامی و به آهنگ شتابنده به فرمان شخصی دکتر نجیب محکوم به اعدام شدم و خوشبینیهای تاریخی دوران زندانم غالبا از سوی دکتر نجیب پنبه شد وبربادرفت با ذکر موجز این افراط کاریهای مستبدانه  اینک به واقعیتهای تاریخی دیگری نیز اعتراف میکنم که در دوران حاکمیت حزب دموکراتیک خلق  تا 1368 غالبا  یکی از پیچ ومهره های غیرعمدهء رهبری مدافع جدی  اصول جهان بینی علمی برنا مه   واهداف دموکراتیک  اجتماعی اقتصادی سیاسی فرهنگی    ولی مخالف آشکار سیاست سرکوبگرانه ء قبلی  وسازشکارانه ءسالهای اخیر حاکمیت  دکتر نجیب  بوده ام  و همواره بصورت کتبی وشفاهی بر ضد  سیاست تک قومی وتک محوری وسازشهای غیر اصولی ونهانی نجیب  با بنیاد گرایان ساخت پاکستان و سلطنت طلبان  انتقاد میکرده ام

درحال حاضر نیز بهمان باورم  که راه  رشد مستقل ملی  دموکراتیک  و نا وابسته گی  ترقی وتأمین تساوی حقوقی وداوطلبانه  همه گروههای قومی و اقلیتهای ملی ومذهبی   در افغانستان مستقل متحد دموکراتیک  واحد وتجزیه ناپذیر   یگانه را ه اصولی  وصحیح مبارزه درجامعه مستعد به تکامل ما است به تلخی باید یادکرد که  دکتر نجیب   قربانی پالیسی  تک رو انه ء قومی نظامی و سلطنت طلبانه خود گردید واز برنامه عمل ح.د.خ .ا وحل عا دلانه مسأله ء ملی  عملا  انحراف  تند کرد

دروضع کنونی  حضرت صبغت الله مجددی  پیر گیلانی  سلطنت طلبان  ومتحد  ین " چپی وراستی " رییس دولت اسلامی    چنین معلوم میشود که از تاریخ و "پند واندرزهای  !" نزدیکان ومتحدین دیروز و امروزین خود بویژه  از سقوط ناگهانی انقطاب فروریزی و شهادت  غم انگیزدکتر  نجیب اله رهبر تک رو حزب وطن    چیزی نیا موخته اند  و مایلند که بازهم  نظام  نیم بند قانونی کرزی را به طالبان بنیاد گرایان  القاعده  مافیای مو اد مخدرو اداره ء نظامی پاکستان واستاد سیاف وهابیان سعودی     دست بسته به   سپارند  و عمر رنجهای بیکران  مردم  و مقاومت عادلانه ء ملی پاسداران آزادی  میهن را طولانی تر کنند   ودل پر تپش آسیا را بار دیگر به گرهگاه تضادهای حاد کشورهای دارای سلاحهای ذروی مبدل نمایند

در پایان صادقانه و با شرمساری تاریخی میتوان  گفت   که   توقیف  زندان پلچرخی  دوران سیاست   مصا لحهء ملی حزب وطن  فاقد  آزادیهای فرهنگی وسیاسی و ارزشهای حقوق بشری زندان فقیرانهء بابای قوم افغان  و   دکتر نجیب الله    بود ه است                                                                این گفته ها دیگر  راز نها نی نیست  که  طی مدت  نزدیک به دوسال توقیف در بلاک اول  پلچرخی پیوند ما با جهان  رادیو جراید  اخبار  و کتاب  وحتا با اعضای خانواده های ما  کا ملا گسسته شده بود  تنها به  تلاوت تفسیر قران مجید  و سرودن علنی بیست وپنج رباعی گز ینه ء  " فروغ  هستی " خویش و سپس قصیده ء" نالهء نیلاب" ونگارش یک نامهء افشاگرانه  در روزنامه ء" آزادی"  به سر دبیری انجنیر سخی غیرت  توفیق یافتم وبس

این رباعیات را به هنگام مجازات بی خوابی دوام دار با استفاده از قلم و کاغذ مستنطقین  میسرود م و به بهانه ء پا سخ پرسشها گه گه   درگوشه ء از اوراق تحقیق پاک نویس میکردم وسر انجام هر چهار مصراع آنها  را به حافظه می  سپردم  و برای بالا بردن شور مقاومت دو افسر همزنجیر  خود   رباعیات  را  هر روز چندین بار  به آواز بلند می خواندم در متن رباعیات غالبا خشم وخروش  وبانگ اعتراض من علیه    اد اره آزادی کش دستگاه شکنجه و عذاب روانی دکتر نجیب الله  بیان میشد  این یگانه وسیله و افزار مقاومت و دفاع ممکنی  بود که ازمن سلب  شده نتوانست از لحن مستنطقین و پرسشهای قبلا تنظیم شدهء آنان چنین پیدا بود که دکتر  نجیب  تصمیم خودرا قبلا برای اعدام من گرفته است  اظهار عجز تزلزل وبی باوری به راه ورسم مبارزه ء اجتماعی وملی  بدون ترس از اشتباه  سند محکومیت تاریخی برای خودم  فرزندان و همرزمان ما بوده میتوانست  اینک چند نمونه ء همان  آفریده های  مقاومت جویانهء " فروغ هستی " خودرا که درقالب  سنگ گردیهای مردمی دره های پنجشیر سرود ه شده است   برای مبارزان راه رهایی اجتماعی وملی دموکراسی وترقی کشور  از روزنهء آریایی نشر میکنم

و آرزومندم که  ایشان را  برای روز های دشوار مبارزه  ء  اجتماعی وملی الهام بخشد .

تالاب کنی   خون شهیدان   وطن          خوناب  کنی   اشک یتیمان   وطن

  کشتی شکسته ات  به ساحل  نرسد         باسیل سرشک وخون انسان وطن

 

آدمکش حرفه یی   وطن  را بگذار           فردای وطن به مردمانش به سپار

دنیا که رود به طرز و آهنگ دگر            مردم  نه توانی به زر و زور مهار

 

  سوگند  بسوز  سینهء  چاک  قلم            سوگند  به  درد  چشم   نمناک  قلم

  صد بار اگر به چوبهء  دار روم              از دست نه میدهم  دل خاک  و قلم

 

   هر کس که" قلم "(5)  کند   زبان  قلمم        خاموش کند   سوز نهان   قلمم  

  گنگ وکر وکور  وبی پر وبال شود             تا بازکنم ،  باز  ،  دهان    قلمم

 

من لحظه کشم  ،لحظه  مرا   شام وسحر         پیوسته  رود عمر عزیزم  به هدر

از بستن و کشتن  من ولحظه  چه سود           ای طبل میان تهی وای دهل دوسر 

 "فروغ هستی "

پیشنهاد

در  آثارچاپی  میر غلام محمد  غبار فقید  زنده نام  صبور غفوری  خاطرات  دیگر مشروطه خواهان  برگهای از تاریخ سردار محمد رحیم  رساله های قتلهای سیاسی  آقای نصیر مهرین  در  مورد زندانهای  استبداد استعماری و  استبداد وشکنجه ها ی وحشیانه ء جسمانی وروانی متهمان  افغانستان معلومات  دقیق صحیح ومستندی وجود دارد 

این جانب نیز رساله ای  درباره ءاوضاع  محابس عمومی ،  قلعه ء جدید و قلعه ء کرنیل دهمزنگ  ومحبس نوجوانا ن که بنام غیر رسمی وشرم آور (کره خانه ) یاد میشد نوشته بوده ام این یادداشتها بدون هیچگونه سانسور وتحریفی   پس از قیام مسلحانه ء هفتم ثور1357 در ماه جوزا یا سرطان همانسال  به عنوان  " زندانهای عصر تسخیر کیهان"  در هفت شمارهء روز نامه ء انیس چاپ شد ه است

درین رساله اوضاع غم انگیز زندانیان و برخورد وحشیانه میر غضابان  خاندان نادرخان برادران و برادرزاد ه گان وی باصراحت وبدون بیش وکم بازتاب یافته است

همچنین درصفحهء 130تا 183 کتاب " ظهورح.د.خ.ا  و زوال حاکمیت حز ب دموکراتیک خلق "  در باره ء گرفتاری غیر قانونی ،باز رسی غیر قانونی منازل  متهم  ،دستبرد به اسناد  ویادداشتهای شخصی خانواده ها ،  تحقیق غیر قانونی ،  محاکمه ء ضد دموکراتیک  وقیود آزاد ی کش نظارت خانه ها ی حاکمیت حزب وطن   چشمدیدهای  خودرا نوشته وبه چاپ رسانیده ام    درپایان این نوشته های افشاگرانه دربارهء  نظارتخانه ء اداره ء آزادی کش دکتر نجیب الله  نتیجه گیری وپیشنهاد مشخصی نیز داشته ام  اینک   به ایجاز کامل بار دیگر آنرا  در دسترس ا رگانهای حراست قانون ونهادهای مستقل دفاع از  حقوق بشر قرار میدهم :

- در شیوه ء اداره نظارت خانه  ء شورای وزیران  وتوقیف بلاک اول محبس عمومی  پلچرخی میراثهای سنگین استبداد شرقی ،  خشونت استبداد استعماری ،گرایشهای ناسالم نظام  تک حزبی  جلوه های فاشیزم ،دوسیه بازی  دسیسه سازی  شنکنجه های جسمانی روانی  افشاند ن بی اعتمادی  ،ا یجاد تفرقه تهدید تخویف ارعاب اختناق  منطق زور  تمرکز خونین  حاکمیت  تک  قومی انحصار قدرت کیش شخصیت  و مرکزیت  عا ری از جوهر  دمو کراسی بازتاب روشن  ونیرومند داشته است

در شرایط کنونی که جنبش عمومی  برای تأ مین  حقوق و آزادیهای دموکراتیک حقوق بشر  درگوشه گوشهء جهان گسترش مییابد  پیشنهاد میکنم که  برای نظارتخانه ها توقیفها  ومحابس کشور لوایح مقررات  وقوانین دموکراتیک وعادلانه  طرح ،تصویب  ومورد اجرا قرارگیرد 

در فرجام ازهمه چشمان باز وستمدیده کشور ازهمه مردان وزنان بیگناه  وبا وجدانیکه  نشه  ء استبداد کبیر صغیر "چپی راستی "  تنظیمی  ورنج شکنجه های جسمانی ونسل کشی  زن ستیزی  وتبعیض طالبان را تا مغز استخوان احساس کرده  اند و از وارثان  زندانیان  و شهید ان احتراما تقاضا میکنم تا خاطرات  تلخ خود فرزندان  نزدیکان  همسنگران و همزنجیران  وهمباوران  خود  و افراط کاریهای گرداننده گان نظامات مستبدرا  به  مردم جهان  و هم میهنان خویش با همه صداقت  صراحت وقاطعیت قصه وافشا گری  کنند  وبه این وسیله  مانع نفوذ وحضور  دشمنان شناخته شده حقوق و آزادیهای دموکراتیک  مر دم درپارلمان آینده ء کشور شوند

 

ازین خاطره ها ی تلخ که بگذریم  جبهه نبرد اجتماعی ما خاطرات شیرین و   مبارزان دلاور پیگیر  و استواری نیز داشته است از جمله زنده نام ابراهیم  " سامل زمان " همرزم بسیار پایه دارم در تمام  دوران زندان  کتاب ها و مآخذ مورد نیازم را از کتابخانه ء عامه و کتابخانه ء وزارت اطلاعات و فرهنگ و دانشگاه کابل و کتا بفروشان فر هیخته ء وطن  بدست می آورد ه و  بصورت  منظم از طریق اعضای خانوداه  در دسترسم قرار میداد ه است

روان آن  پیر  ر و شن ضمیر شاد باد

 

______توضیحات لازم

درباره نامها ی این  نوشته

_____________________________________________

(1) :  بابک -  ا سم . (بفتح بای دوم ) مصغر باب یعنی پدر کوچک  وبه معنی پرورش دهنده و تربیت کننده  و به معنی امین  و استوار ودرستکار نیز گفته شده است                                                                                            مثال از اسدی :

 یکبار طبع آدمیان گیر ومردمان       گر آدمست بابت  وفرزند بابکی

ولی درین بیت اشاره  به بابک خرمی  است  که درعهد مأمون و معتصم در در آذربایجان علیه سیطرهء سیاسی خلفای عباسی  قیام کرد پیروان  بابک  خرمی 

را خرم دینان  سرخ جامه گان  وسرخ پوشان هم گفته اند

( فر هنگ عمید ص448)

(2):   ضحاک .  (  د هاک ،اژدهاک ، اژدها  و اژدر )

بنابر روایات کهن ،نام دیو بسیار زورمندی است که اهریمن  وی را با سه پوزه وسه کله وشش چشم برای تباهی جهان مادی بیافرید

در شاهنامه ء فردوسی  این موجود  عجیب به صورت آدمیکه   دومار بر دوش او رسته است در آمده و مردیست از عربستان

خوراک ماران ضحاک مغز سر انسان بوده است

حکایت تباهی و تبهکاری  ضحاک  در ادبیات فارسی نیز باز مانده است

چو ماران ضحاک  تیرش همی       نخواهد غذا  جز  همه   مغز سر

"عنصری "

کاوه که داند زدن بر سر ضحاک پتک     کی شودش پای بند  کوره وسندان ودم

"خاقانی "

(3) : کاوه . بنا  به روایت  شاهنامهء فردوسی  هنگامیکه مظالم ضحاک  به اوج خود رسید و آخرین پسر از هجده پسر کاوهء آهنگر شهر را  بردند  تا از مغز او طعمهء ماران ضحاک را فراهم کنند

کاوهء آهنگر پیش بند چرمی خودرا به سر نیزه کرد  خلق را به یاری خواند  آنگاه با مردم نزد فریدون رو ی نهاد اورا به پادشاهی برداشت

فریدون این چرم را به فال نیک گرفت و آن را با دیبای روم  و گوهرهای زیبا بیاراست  وبنام او "درفش کاویانی "  خواند 

این چرم پاره ء کاوه   آیت (نشانهء )  قدرت  وشکوه مردم مظلوم وتهیدستی است که به همت خود  به حکومت ظلم  پایان میدهند

تصادفی نیست که وارثان کاوه های زمان ما   به رنگ وشکل درفش ملی  محتوا ومضمون سرود ملی  خویش اهمیت استثنایی تاریخی قایل میشوند وروی این میراثهای فرهنگی ریشه دار مردم میهن سازش ومعامله ء سیاسی را  جایز نه میپندارند و به مبارزه ء عادلانه ء ملی وفرهنگی خویش تاپیروزی روشنی بر تاریکی وتاریک اندیشی  ادامه مید هند وبدون ترس از اشتباه  غلبه وپیروزی از آن روشنفکران وروشنگران روشن بینان و روشن اندیشان " عصر فروغ "  شرق نو  است

فرهنگ اساطیر و اشارات داستانی  در ادبیات فارسی  تألیف دکتر محمد جعفر یاحقی   

  تهران . چاپ اول 1369  و  چاپ دوم:1375 ص 290-291

 

( 4) : شست . (بفتح شین ) انگشت بزرگ دست یاپا ونیز چنگک ماهیگیری ,دام ،کمند ،نشتر  زخمه مضراب  به معنی خمیده نیز گفته شده است

مثال از سعدی :

برادران وعزیزان ملامتم  نکنید        که اختیار من از دست شد، چو تیر از شست 

(فرهنگ عمید  ص 671)

 (5) : قلم .  درین مصراع به معنای  بریدن وقطع کردن به کار رفته است  لهجه مردم پنجشیر

 

 اکادمیسین  دستگیر پنجشیری

 ایالت واشنگنتن  - امریکا 

   18جون    2005 میلادی 

 

 

 

 

                                                                                                                                                                      


بالا
 
بازگشت