جلیل پرشور

دموکراسی ،عدالت وترقی نیازمندی همهً بشریت است        

  اما چگونه باید تحقق یابند؟    

 انسان آزاد خلق شده ومدتهای طولا نی، بعد خلقت  و درطی مراحل تکامل خود آزاد زنده گی کرده وحیات بسر برده است،در آن دوران  ابتدایی حیات ،باوجود مشکلات شدید زنده گی ، خاصتا ًبرای دفاع از خود دربرابر حیوانات درنده وقوی هیکل آن روزگاراگرچه به پرابلمهای متعدد ولاینحلی مواجه بوده است اما ببرکت تعاون وکار مشترک توانست تا از یکطرف از خود دفاع کند واز طرف دیگر برای ادامهً زنده گی ، قوت لایموت خود ومجموع افرادی را که باهم یکجا  حیات بسر میبردند تهیه نماید. 

انسان ابتدایی خیلی عقب ما نده بود و محتاج به عادی ترین وسیلهً برای شکارویااشیای طرف ضرورت در سایر امور زنده گی خود بود، غریزهً بقا  وزنده گی  بین  افراد   اتحاد وهمکاری نزدیک تر را سبب گردید، این تقارب وتعاون تا حدی رشد وانکشاف کرد که بعد تشکیل خانواده ها اجتماعات بزرگتری شکل گرفت ، رشد کرد وباعث بوجود آمدن تشکیلات وسیع ووسیعتر شد وسبب پیدایش سیستمهای رهبری شورایی انتخابی وبعدا ً حکومات ودولتها گردید که ما در این نوشته، در موردتوضیح بیشتر نخواهیم داد. 

اعتقاد اکثریت پژوهشگران تاریخ وتکامل بشریت این است که انسان ازشروع زنده گی اجتماعی درقید وبندی اسیرنبوده ،درتصمیمگری های خود مخیر بوده،خودش برای خود کار میکرده وکسانی وجود نداشتند که او راتوهین وتحقیر کنند،یاحاصل آبلهً دست اورا با چال وفریب ونیرنگ سیاسی ویا دینی بغارت ببرند،انسانهای آن زمانه هااستبداد وظلم هم نوعان شان راهرگز نمیدیدند چون آقا وغلامی وجود نداشت،کارگر وکارفرمای نبود،خان ومزدوری  در برابرهم صف آرایی نمیکردندوهمهً ایشان دریک سطح وسویهً  معیشت قرارداشتندومجبور نمی شدند برای بقا،رفع مشکلات ویا تا ًمین مصوونیت ودرامان ماندن از تهدید ،تجاوزویا سیر کردن شکم خود واولاد شان بکسان ویا نا کسانی سرو قامت خم کنند. 

    داشتن آزادی در شکار،استفاده از تمام امکانات طبیعت  بشمول کشت وزراعت بالای زمین خدا، برای شان این امکان را داده بود که خود  روزی ورزق حلال خودرا تهیه کنند وبمیل خود بمصرف برسانند،درآنوقت ستمگرانی هنوز پیدا نشده بودند که ده ها هزارجریب از بهترین زمینهای زراعتی را بنام خود وخوردترین اعضای خانواده های شان بزور،اسلحه قدرت و تزویر ،با احضار قاضی بیچاره دراقامتگاه های شان قباله کنند(طوریکه در وطن ما عملی گردیده است) وحتا رفتن بمحکمه را نیز برای خود شرم وکسرشا ًن(!) بدانند . 

بناً در عدم موجودیت ظالم ومظلوم ویکسان بودن حقوق  همه، به دموکراسی احتیاجی نبود، این ضرورت وقتی بوجود آمد ،جدی شد وبه نیاز عمده واساسی مردم تبدیل گردید که ستمگرانی که ابتدا نان مردم را گرفته بودند،برای بزانو درآوردن مردم دست  بکار شده  با تدوین مقررات وقوانین مردم را داخل حصار ساختند وحدود واندازهً برای کلیه امورات زنده گی آنها معین کردند وباین وسیله بر مقدرات مردم حاکم شدند.                                           ظلمها وبی عدا لتیها ی جابران وحکام که در لباسهای مختلفه خودرا می آراستند و برای خود داستانهای مختلفهً وراثت وقداست ساخته بودند  مدت های طولا نی ادامه پیدا کردو در  نتیجه خون های بیشمار مردمان مظلوم وشریف بدست ستمگران مختلفهً  سیاسی ومذهبی ریختانده  شد،لذا مردم در پهلوی بدست آوردن سایر ضروریات روزمره زنده گی به آزادی، واعادهً نقش ازدست رفتهً شان نه تنها درتولید وتوزیع نعمات مادی بلکه در امرمشارکت در   اداره به فکر افتادندو تلاش شان را آغاز کردند . 

     آغاز تنش بین مردمان محروم ساخته شده از نان، کار آزادودلخواه،سلب شده از آزادی وبرابری حقوق وسایرامتیازات طبیعی انسانی که در مراحل اولیهً زنده گی از آن برخوردار بودند بااقشار جدیداً حاکم شده ، هر روز داغ وداغتر گردیده وشیوه ها واسالیب  مختلفه  و   ومتنوع را اختیار میکرد، تا آنکه هم سیطره جویان وهم توده های مردم بحیث دو طبقه، دو تفکر ودو شیوهً مختلف ومتضاد برای زنده گی اجتماعی ،اداره ورهبری جامعه و اینکه آیا باید همه افراد جامعه بدون تبعیض وامتیاز درامر اداره وبهره مند شدن از  کلیه امکانات مادی ومعنوی جامعه، شریک و ذیحق باشند  ویا عدهً  محدود  حکام و وابستگان ایشان، دربرابر هم صف آرایی کردند ومواجه شدند ، گروه های ظالم ومظلوم ومفاهیم آزادی   و واستبداد،حاکم ومحکوم ،عادل وجابر باین وسیله شکل گرفت، قوت مند شد و عملا ًمورد شناخت مردم قرار گرفت که تا اکنون باکمال   تا ًسف هم  واژه ها وهم  گروه های   ستمگر وخون ریز وهم نیروهای  مظلوم و محکوم در سراسر  جهان موجودند    وهنوز   جابران وغارتگران برای غارت بیشتر وحاکم شدن بربقایای ثروتهای طبیعی جهان ومظلوما ن برای کار، نان ،آزادی، دموکراسی  ویکسان  شدن حقوق انسانی وتا ًمین  عدالت باهم در  مبارزه اند،واین نبرد قانوناً تا محو بیعدالتیها  وچپاولگلریها ادامه  می یابد. 

دموکراسی وجمهوریت  که  محصول افکار وفلسفهً  یونانیست  ودر عملکرد  های حکومات  یونانی قبل از مسیح  مورد استفاده قرار گرفته است ، فراز ونشیب  فراوان  را دیده،پادشاهان، امپراطوران وحکام فراوانی در تاریخ باتمام نیرو آنرا زیر ضربه قرار داده ،کتب ونوشته جات متعلق بآن را حریق وحامیان ونادیان آنرا نیست ونابود کرده ویا به ُغل وزنجیر بسته اند، دموکراسی طلبان در دوره های استبدادی نه فقط بوسیلهً حکام وپادشاهان ظالم بلکه بوسیلهً  مسوولین ومدعیان زعامت عقاید مذهبی مختلفه، زیر ضربات کوبنده و  هلاکت بار قرار گرفته ومتحمل تلفات وخسارات فراوان شده اند. 

یکی از عللی که دموکراسی ، استقلال وآزادیخواهی بچوب ناحق تکفیر بسته شده وطرف سرزنش، توهین وافترا قرار گرفته است اینست که بخشی ازمدعیان کاذب رهبری مسایل مذهبی بقا ومنافع خودرا نه در میان مردم شریف وحقیقتا ً معتقد بدین ،بلکه درادامهً سلطهً جابرانه وظالمانهً حکام وسلاطین وسلطه های فاشیستی،جستجو وردیابی کرده انددرحالیکه  رهبران آن حکومات مثل چنگیز، دین اسلام را فقط برای تداوم سلطه وبقایخود واولادشان درقدرت پذیراشدند، این نوع موضعگیریهای منفعت پرستانهً تعدادی از روحانیون نماها نه تنها در وطن ما و جوامع اسلامی دیگر بلکه در کشور های که سایر ادیان سماوی وزمینی در آنجا ها عمومیت وقدرت داشته، یکی از عوامل بدنامی خود ایشان وباعث بدبختیهای بزرگ برای مردمان این کشور ها بوده واست. 

   در جریان تصادم خونین  منافع آزمندانهً کشورهای بزرگ برای تقسیم مناطق حیاتی کرهً زمین، رقابت  اندیشه ها و ایدولوژیها، خاصتا ً در طی قرن گذ شته که  منجر به تحولات و تغییرات عظیمی در پهنهً گیتی گردید،امپراطوریهای بزرگ اروپایی وآسیایی  مضمحل  و متلاشی گردید،دو جنگ ویرانگر وپراز تلفات بالای بشریت تحمیل شد وصدها جنگ خورد وبزرگ منطقوی وسیع ومحدود دیگر مشتعل وسازماندهی گردید، ملتهای دربند استعمار بپا ایستادند وبرای برچیده شدن طومار شوم وننگین استعمار کمر همت بستند وآفتابهای غروب ناپذیر امپراطوریهای استعماری را بزور به غروب وادار نموده وبا تحمل تلفات خونین،خود را آزاد ساختندو بسلطه، اجنبی نی گفتند.                                                                     سوسیالیزم که در نتیجهً پیروزی بر حکومت خود کامه واستعمارگر تزاری در روسیه وبا سهمگیری جدی ومشارکت وسیع مردمان آنکشور به پیروزی رسیده بود ،به تکیه گاه خوب ومطمینی برای حرکتهای آزادیبخش ضد استعماری تبدیل گردید  که در موردثمرهً حمایتهای معنوی وسیاسی آن بزرگترین رهبران کشورهای آزاد شده از بند استعمار واپارتاید فرزند خلف آن معلومات وتصریحات فراوان داده اند که نیازی به تکرار نیست. 

اینکه چرا اکثریت کشورهای جدیدا ًمستقل بعد آزادی راه رشد سوسیالیستی را انتخاب کردند ودارای سمتگیری سوسیالیستی شدند وگویا باقمار شوروی مبدل گردیدند، ببرداشت بسیاریها نه بخاطر آن بود که اتحاد شوروی شرایط خاصی را بالای آنها تحمیل میکرد ،بلکه باین خاطربود که قاعدتاًوقتی ملتهای استعمارزده، چپاول شده،زخمی وخونچکان،فقیر شدهً ناشی از غارت استعمار گران،  پرچم  آزادی واستقلال را بلند میکردند،بحمایت وپشتیبانی  حد اقل صادقانه ضرورت داشتندتا باردیگر سایه های شوم استعمار آنها را از نعمت آفتاب آزادی که جدیداًبر  قلمرو اوطان  وپیکرهای  خشکیدهً  خودشان  تابیده بود محروم نسازد.

بنا ًعامل اولی نزدیکی کشورهای جدیداً بآزادی رسیده پیدا   کردن  حامی  وپشتیبان مطمین وقوی بین المللی بود تا استقلال شان مورد شناسایی جهانی قرار گیرد دوم:کشوری را جستجومیکردند که درآن شرایط سخت زنده گی آنها راکمک کند تا مردم ازفقر،گرسنگی وتنگدستی مجبور نشوند بار دیگر بسوی استعمار دست تگدی دراز کنند ،سوم:دوستی را می پالیدند تا  درشکل گیری وبپا ایستادن تشکیلات جدید دولت مستقل ، کمک های فنی واقتصادی وتربیهً کادر های فنی ومسلکی آنهارا مساعدت رسانیده ودر ضمن توان دفاعی آنهارا تقویت کند تا در برابر تها جمات جدید ودسایس مسلحانهً باندهای اجیر وابسته باستعمار بتوانند از خود وخونبهای خونهای بیشمار قربان شده در نبرد علیه استعماردفاع کنند.

بیایید بدون تعصب سیاسی ومذهبی بگوییم که در آن شرایط چنین کشوری، چنین مردمی وچنین قدرتی که در پهلوی مبارزین ضد استعمار وضد تبعیض نژادی قرار میگرفت واز حق تعین سرنوشت ملل بدست خود شان دفاع میکرد غیر اتحاد شوروی ومردم شوروی کی بود، زیرا حاکم جهان، استعمار اروپایی و خاصتا ًانگلیسها بودند وکشور های باصطلاح جهان آزاد  ودموکراسی  یا فرزندان انگلیس  بودند ویا در  رکاب  استعمار  انگلیس  علیه آزادی واستقلال  طلبی  شمشیر  میزدند، نقش  جهانی  امریکا اولاًضعیف بود ،وثانیا ً علیه پدران انگلیسی شان قرار نمیگرفتند ، وطن عزیز ما، هند بزرگ وسرزمین  پهناور چین،  کانادا،آسترالیا،افریقای جنوبی وتعداد بیشمار کشورهای اسلامی وعربی و سایرین تحت ظلم استعمار قرار داشتند، پس آن پناه گاهی که حد اقل مصوونیت را برای نیروهای ضد استعمار تا ًمین میکرد همان اتحاد شوروی بود وبس . 

ما که سالگردهای استقلال وطن خودرا جشن میگیریم واز شخصیت امیر امان اله خان  وسایر مبارزین ضد  استعمار به نیکی یاد  میکنیم  اینرا نیز فراموش نکنیم  که همان قهرمانان محصل استقلال در مورد حمایت شورویها مطالب فراوانی برسم اظهار سپاس وقدر دانی یاد کرده اند،اینکه سیستم سوسیالیستی شوروی چه دست آوردهای داشت ، شوروی ها در وطن ما چه کردند؟ برای کمک دعوت شده بودند ویا برای اشغال گری آمده بودند جدا ًمورد بحث است که در این زمینه نیز باید با وسعت نظر، بیطرفی کامل، ودخالت ندادن مسایل دینی قضاوت شود ودشمنیهای ایدولوژیک را نباید در قالب کلمات وجملات فریبندهً منافع ملی ومذهبی بیان کرد وهدف خودرا از زبان وتفکراهل غرض مطرح نمود. 

هدف از بیان مطالب بالا این بود که مغا لطه کردن در قضاوتها وبا هر سنگ وچوبی بسر وروی آنانیکه خوش بعضی ها نمی آیند کوبیدن بی محتوا ساختن آزادی قلم ولطمه زدن به دموکراسیست،چرا ده ها گروه جهادی وسیاسی وحتا چپترینهای دیروز که آشتی ناپذیرترین افراد نسبت به امپریالیزم خاصتا ً امپریالیزم امریکا خود را وانمود میکردند، اکنون یک کلمه و حرفی هم با استفاده از ترمالوژی سابقهً شان در این مورد بزبان نمی رانند،درحالیکه گناه واشتباه سوسیال امپر یالیزم بعد رسیده گی به جنایات متعدد استعمار وامپریالیزم در محکمهً وجدان وقلم ایشان باییست ببرسی گرفته شود.

این قضاوت نا سالم در مورد دوموجودیت نظامی در کشور مابوسیله بعضی افراد هنوز ادامه دارد ، می نویسند : شورویها با خود کفر وکمونیزم را آوردند،وطن ماراشورویها وحزبیهای وابسته به شوروی خراب کردند وباعث قتل وکشتار شدند ، ولی نمی نویسند که آیا امریکاییها واروپاییها برای تقویهً اسلام، پیروزی جهاد ناتمام وتحقق سوسیالیزم دارای خط ملی ومرهم گذاشتن برزخمهای دیرینهً ملت مظلوم ما آمده اند یا برایتحقق اهداف دیرینهً خود شان،نظامیان امریکایی یعنی دوستان جدید ومتحدین ستراتیژیک افغانستان معاصر آیا برای آن  آمده اند تا حلقهً محاصرهً مخا لفین موجود وباقیماندهً شان یعنی جمهوری اسلامی ایران،جمهوری خلق چین ،آسیای میانهً هنوز لجام زده نشده وروسیه راتنگ ترکنند ویا برای پیروزی دموکراسی، تا ًمین عدالت وسعادت همیشگی مردم ما ملیاردها دالر خودرا بمصرف میرسانند وخون سربازانشان رادرجنگ علیه نیروهای افراطی ای از نوع دیگرقربان میکند ؟.

چطور امکان پذیر گردیده که از راست افراطی تاچپ افراطی، ازنیروهای باصطلاح ملی قومگرا،ناسیونالیست(!) گرفته تا گروه های مذهبی،غیر مذهبی وحتا ضد مذهبی دریک خندق واحدتعصب وکینه توزی علیه حزب دموکراتیک خلق افغانستان(ح. و)موضع گرفته وحتا سابقهً هیاهوهای ضد امریکایی وضد استکباری شان رافراموش کرده وهر کدام از منبر وستیژ مذهبی – سیاسی شان لشکر کشی جدید را توجیه وتفسیر دلسوزانه میکنند و فکر میکنند که ادعاها ولاف وپتاق های غیر وابسته بودن شان بمراکز دسیسه وتجاوز جهانی از حافظهً تاریخ بمانند حافظهً ضعیف خودشان زدوده خواهد شد.

آیا تعجب آور نیست که آنهاییکه تا دیروزاسلام را تختهً خیز تجاوز وخرابکاری خود ساخته بودند، امروز در سنگر دموکراسی ، آزادی وحقوق بشرقرار گرفته، در حالیکه نیات شان همان است که بود یعنی تداوم غارت ،چپاول وتحمیق مردم ودوام طفیلی گری وتجارت با مقدسات وسنن پسندیدهً مردم وطن ما.

   اما در مورد دموکراسی ، این خواست ونیاز مبرم وضروری همه جوامع بشری باید گفت که:اکثریت قاطع مردمان جهان رسیدن بدموکراسی را در اولویتهای کاری خود قرار داده اند ولی آیا برداشت وتعریف همه از دموکراسی یکسان است؟ ویا هر دولتی وهر قدرت سیاسی واقتصادی خورد وبزرگ، اسلامی،مسیحی ،بودایی ویا هرگبر وترسا ویهود از دموکراسی برداشتها وتفسیرهای جداگانه وخاص خودرا دارند،آیا موازین واصول دموکراسی درجوامع  غربی یکسان است  وهمهً باشنده گان اروپایی وامریکایی از مزایای متوفر آن  بدون مشکلی میتوانند برخوردار شوند ؟.

        دموکراسی ارزش بزرگیست که آزاده گی،شادی، اطمینان، رضاییت،رقابت سالم،اعتماد متقابل برای هرانسان بوجود می آورد،باعث رشد شخصیت میگردد،بر فرمانروایی ممتد وجابرانه پایان میدهد،شخصیتهای سالم ودلسوز جامعه رامجال مطرح شدن وخدمتگذاری میدهد،مردم را بر سرنوشت خودشان حاکم میسازد،انسان سالاری بجای قوم سالاری ،مذهب سالاری،منطقه سالاری وزبان سالاری نقش برجسته وتعین کننده پیدا میکند،مجال نمیدهد تا رهبران،مشران وبزرگان لشکری وکشوری فقط وصرف از خانواده های اصیل،قدیمی وپدرکرده(!)نامدار ثروتمند وبای خان انتخاب ویا انتساب شوند،بلکه شایسته سالاری ولیاقت سالاری راحمایت وتعمیم میبخشد، مردم را مجال وحق میدهد که بدون ترس ونگرانی از آیندهً زنده گی وبقای خودشان،یاخود را درتمام مقامات انتخابی کاندید کند ویا بنمایندهً واقعی خود رای بدهدواز این طریق حکومت مردمی مبتنی بر حق وعدالت  رامردم بدستان خود شان برای خدمت بهمهً مردمان  وطن واحدبدون تبعیض وامتیاز رنگ وپوست وزبان ومذهب بوجود میآورند وتعین میکنند که قانوناً دربرابر مردم وموًکلین خود مسوول ،گزارشده وجوابده میباشد. 

دموکراسی مجال آنرا فراهم میسازد تا استعداد وتواناییهای مغزی وکاری تمام باشنده گان یک وطن بصورت سالم رشد نموده ودرمسیر هدفمند برای سعادت همگانی وپیشرفت جامعه استقامت داده شده ورهبری گردد،در نظام دموکراتیک از غرور،تکبر وفضل فروشیهای قومی، زبانی وتاریخی جلوگیری شده هر انسان باساس خدمتگذاری ،شایسته گی وصداقتش طرف توجه باید قرار گیرد،دردموکراسی افتخارات اجدادی فامیلها ی حکام گذشته ومتمولین باعث تداوم بقای اسلاف در وجود اخلاف شان نمیگردد، مردم شانه های شان را با حاکمیت دموکراسی واقعی در جامعه سبک احساس میکنندوخودرا آزادتر ومصوونتر میدانند.                                                                                                                                     دموکراسی از ارزشمندیهای فروان دیگری نیز برخودار است که درمواقع لازم پیرامون آنها صحبتهای توضیحی بیشتر باید صورت بگیرد ،علی العجاله ما هرکدام ما مجبورهستیم به ندای دموکراسی برای رسیدن ودرآغوش کشیدن این نعمت بزرگ زنده گی اجتماعی سراپا گوش بدهیم واورا دعوت کنیم تا در سرزمین ستم زدهً ما داخل شود، او را مهمان هر ده وقریه وهر خانوادهً خود بسازیم تا مشکلات همدیگر وتواناییهای یکدیگر رابرای باقی ماندن دایمی این مهمان نو،مطالعه وارزیابی نموده تدابیر عاقلا نه وعملی اتخاذ کنیم.

فریاد دایمی دموکراسی درهمنوایی با پیغام حقوق بشر درکلیه موارد ومواقع    رای گیریها وانتخابات ،چه خورد وچه بزرگ این بوده واین است: ای دارندهً حق شهروندی،ای انسان برخیز ودرامر تعین سرنوشتت نه تنها مشارکت کن بلکه آنرا رقم بزن،ورقه ًرای دهی راکه دردست داری معرف هویت تست،بیانگر شخصیت،توان ، خرد، تصمیم،عقلانیت ،بعد فکری واحساس مسوولیت تو درقبا ل وطن ومردم تست،با لآخره این ورقهً عادی کاغذ رایدهی ندای وجدان وممثل شعور انسانی تواست ،آنرا بصندوقی مینداز که سالها نزد وجدانت خجالت باشی ،به متاعی ناچیز آنرا مفروش،این ورقه را به صندوق آنانی مینداز که با لباسهای عاریتی تقدس دینی،قومی وزبانی چهره های اصلی وغیر قابل دیدن خودراپوشانیده اند واز طرف دیگر بآنانی نیز رای نده که با چند جملهً، کرایی وحرکاتی ناموزون باصحبت شان بنام وطنپرستی وناسیونالیزم افغانی متون ترجمه شدهً ناقص رابه گوش مردم میرسانندواز هر چمن سمنی رامیخواهند توضیح وبیان نمایند. 

دموکراسی درس میدهد ومیگوید که : نماینده گانی که از طریق دیگهای پلو ومصرف دالر راهی مراجع عالی قدرت میشوند بحکم قانون تجارت  تاوان تبر را دو قاطه وشاید ده قاطه بگیرند،این نوع نماینده گان نه در دیروز(دههً باصطلاح دموکراسی) ونه امروزکه کفتان وسر دلگیمشر دموکراسی دنیا را درکنار خود داریم بحال مردم ووطن ما مفید واقع نشده ونخواهند شد زیرانه فقط استعداد کاری لازم را ندارند بلکه نیت خیر وتحمل دیدن سعادت وآرامش هموطنان مارا نیز ندارند،چون سعادت مردم وآرامش وطن باعث بیکاری وعذاب وجدانهای (!) آنها میگردد.

   اما درمورد نگرانیهای دلسوزانهً بین المللی خاصتا ًاقدامات،تلاشها وپلانهای دیروزی وامروزی امریکا – اروپا برای جهانی شدن دموکراسی ونجات بشریت از قید وبند ظلم واسارت رژیم های دیکتاتوری وخونریز باید گفته شود که: باوجود تاًمین وتعمیق دموکراسی دربخشهای مختلفهً حیات سیاسی ،اقتصادی وفرهنگی جوامع غربی ،دموکراسی نتوانسته به مهمترین واصلیترین اهداف خود در این جوامع برسد

 ببرکت دموکراسی در غرب  حکومات، پارلما نها ،احزاب و سازمانهای  گوناگون  سیاسی، اجتماعی وعلمی ای وجود دارند که کاملا ًاز طریق انتخابات سری ومستقیم انتخاب گردیده اند، حکومات ودولتها درغرب بسیاری از مسایل کلیدی ومهم را به رفراندوم میگذارند ونظر خواهی میکنند که این عملیهً بسیار ارزشمند است وباید از آنها آموخت.

ولی آیا دموکراسی غربی عاری از نواقص ،عیوب وکمبودهاست؟ نی ابداًچنین نیست ، دموکراسی در هرجامعه وکشوری بدون توجه بحل نیازمندیهای اساسی مردمان آن سرزمین هاخاصتا ًتا ًمین عدالت اجتماعی،زودن  فقر،محو تبعیض، ریشه کن کردن بیکاری ،عدم بهره مندشدن تمام مردم ازکلیه امکانات زنده گی بصورت مساویانه ویا متعادل ناقص است.

اگر جوامع دموکراسی سالار نتوانند ملیونها فامیل واشخاص بیخانه ً خودرا صاحب خانه وسرپناه سازند، اگر درجوامع دموکراسی نام گرفتهً امریکایی واروپایی همهً توانها واستعداد هاامکانات یکسان تبارز پیدا نکنند،واگر افرادصاحب صلاحیت وشایستگی لازم علمی وکاری  نتوانند به مقامات ومناصب دولتی راه یا بند وبرای شان موانع ایجاد شود دموکراسی   را ضربه میزند وناقص میسازد. 

متاًسفانه می بینیم که در پیشرفته ترین سیستمهای دموکراسی از جمله در امریکا  که خود را حامی ،نگهبان وکنترول کنندهً روند تحقق وانکشاف دموکراسی در روی زمین تعین کرده است ،دموکراسی با تمام ارزشمندیها ,عمق وپهنایش وسیله ایست در دست کمپنیهای بزرگ صنعتی- تجارتی،امکان بزرگ معنوی ایست در دست اقشار مافوق طبقات اجتماعی جامعه که طبقات پایینی وحتا متوسط از آن بشکل وسیع وهمه جانبه ودر تمامی سطوح بهره مند شده نمیتوانند که این خود ضعف ونا توانی نظام حاکم را بیان میکند.

دراین مورد باید بیک موضوع بسیار مهم واساسی مکث کنیم،وآن انتخاب رییس جمهور ایالات متحدهً امریکاست، سالها ست میشنویم وشاهد هستیم که رییس جمهور امریکا یا از حزب دموکرات است ویا از حزب جمهوریخواه،وهرکدام از کاندید های این دو حزب نیزاز میان اقتصاددانان، سیاستمداران حرفوی وآگاه به تمامی موضوعات بین ا لمللی کاندید نمی شوند،افراد شایسته ولی غیر ملیاردر این دوحزب نیز حق ریاست جمهوری را تا حال نداشته اند،چه رسد به دانشمندان وسیاسیون خارج این دوحزب در صورتیکه ثروت هنگفت نیز در  جیب یا بانک نداشته باشند در دموکراتیک ترین جامعه از لحاظ ادعا قوانینی را نافذ ساخته اند که جلو حق کاندید شدن و مطرح شدن هزاران دانشمند، نابغه وسیاستمداران دارای احساس مسوولیت  جدی در قبال جامعهً بشری وحتا کرهً خاکی رامیگییرد وبجرم نداشتن سرمایهً عظیم ویا عدم ارتباط شان با آن دو حزب همیشه درراًس قدرت، نمیتوانند در میدان رقابت وآزمون انتخاباتی داخل شوند. 

     چطور میتوان باور کرد که بجای رقابت سالم انتخاباتی وشمارش دقیق آرای مردم ،از قرار قضایی در مورد تعین رییس جمهور استفاده شود آنهم در کشور حامی وحافظ دموکراسی درجهان، طوریکه درمورد انتخابات دور اول ریاست جمهوری آقای بوش از آن استفاده گردید،آیا آن احکام وقرار قضایی با اصول ومعیارهای دموکراسی مطابقت داشت؟.

ازاین گذشته برخورد های نژادپرستانه،تحقیر ملتهای دارای جلد های تیره، رده بندی کردن انسانها به درجات یک، د و  و سه  که دربسیاری از کشور های دارای نظامهای دموکراتیک معمول شده با روح دموکراسی،اعلامیهً حقوق بشرومنشور سازمان ملل متحد در تناقض است،خارجی ستیزی،اهانت به  فرهنگ ،زبان ، ادیان ومذاهب دیگران ،پامال کردن عادی ترین اصول دموکراسیست.

مسا ًلهً خیلی مهم دیگری که باید بآن اشاره شود پیروز ساختن دموکراسی در جهان است که نحوهً برخورد بآن مشکلات فراوانی را در جهان خلق کرده است، زیرا تعدادی از حکام ظالم ومستبد دولتی ودینی برای اینکه قدرت وثروت خودرا از دست ندهند دموکراسی غربی را با فرهنگ، دین وسنن ملی کشور های شان در تضاد میدانند وتبلیغات فراوانی را درزمینه بعمل میآرورند،این ادعاها نیزفریب دادن وخاک زدن بچشم  مردم است ،چون دموکراسی ،مردم سالاریست،انسانسالاریست وقانونمند شدن زنده گی وجامعه است ،شرقی وغربی ندارد چون هدف اساسی انسان است وانسان در همه جا انسان است ،دموکراسی ضرورت جدی واکید تمام جوامع انسانیست وسبب خوشبختی وپیشرفت بشریت میگردد ولی آیا لازم است که دموکراسی را بقیمت ریختن خون صدها هزار انسان بیگناه ، بزور سلاح وشعله ور ساختن جنگهای خانمانسوز  صادر کرد ومحل صدور نیز نه یک مجمع قانونمند وتوافق بین ا لمللی، بلکه یک کشور باشد؟.  

دموکراسی صادرنمیشود،وشکل صادر شدهً آن دوام نخواهد کرد،دموکراسی رابا ارتقای سطح درک وآگاهی مردم باید پیروز ساخت،نه از طریق کنار آمدن با دشمنان قسم خوردهً دموکراسی،هیچ انسانی رانباید بخاطر دموکراسی توهین وتحقیر کرد.

     راه های مختلفه وموًثری وجود دارند که خاصتاًمیتوان درکشورهای اسلامی، دموکراسی وآزادیهای ضروری برای مردمان راتحقق بخشید، یکی ازین راه ها فشار آوردن بالای رژیم سعودی بحیث ناقض اساسی حقوق بشر وآزادیهای دموکراتیک مردم خاصتاًزنان آن مملکت است، اگر دست مبلغین افراطی وبنیادگرای مذهبی سعودی وخلیجی که سالها در زیر حمایت رژیمها وبا  کمک وافر پولی حکام آن جاها دربین نسل جوان آنکشورها تخم کینه ونفرت نسبت بسایرادیان مذاهب وعقاید سیاسی پاشیده اند، از فعالیت باز داشته شود ورژِم سعودی صادقانه درمنبر ومسجد تروریزم وخشونت را دیگر اسلامی وجهاد نداند کارهای بزرگی انجام خواهد شد، منطقی نیست مجاهدی راکه درافغانستان، چیچن، تاجکستان ،ازبکستان، ویا سایر مناطقی که خوش آنها وامریکا نیاید مجاهد بخوانند ولی همین مجاهدین را درسعودی عراق ، مصر وسایر جاهای دیگر تروریست وآدمکش بدانند(بقول مردما یکبام بادوهوا).

  اگر دموکراسی برای آزادی، سعادت،رفاه،برابری حقوق واعتلای نقش انسانها درکلیه شوون زنده گی از اهمیت جدی برخوردار است، چرا امریکا واروپا این متاع بزرگ دردست داشتهً شان را برای تمام کشور های فقیر تحفه نمیدهند وآنرا فقط در اختیار عراق، ایران ونزیویلا میخواهند قرار دهند شاید باساس تجارب علمی شان دریافته اند که دموکراسی در کشورهای دارای مقادیر هنگفت نفت وگاز رشد خوب داردو قوی نمو میکند ،اگر چنین است پس چرا این هدیهً بزرگ را برای رژیم های خود کام، خانواده گی وحکومات شخصی در عربستان سعودی، قطر،بحرین ،عمان،کویت تحفه نمیدهند که حقوق انسان وخاصتا ً حقوق زنان در اکثراین کشورها لگد مال است واستبداد قرون وسطایی درآنجاها بیداد میکند، شاید بخاطر آنکه رژیمهای مذکور قبلا ًسند تسلیمی وغلامی را با انگریز وامریکا امضا کرده اند وگرنه یک لحظه هم در مورد شان غفلت نمیشد.

چرا اینقدر سخت گیری درمورد کیوبا وکوریای شمالی صورت میگیرد درحالیکه اگر اهداف ویا عقاید کمونیستی مطرح باشد چین و ویتنام نیز باید مطرح شوند ، دراینجا معلوم میشود که از نیرومندی چین میترسند واز گوشمالی خوردن بدست ویتنامی ها مجدداً هراس دارند، ازکیوبای کوچک وکاملا ًدر محاصرهً اقتصادی نمی ترسند ولی میخواهند مقاومت دلیرانهً  آنرا درهم بشکنند تا کسان دیگری در نزدیکی امپرطوری یانکی نتوانند خلاف میل واراده ًًارباب بزرگ کرهً زمین فکر وحرکت کنند، ودر مورد کوریا امریکاییها جنگهای دههً 50 میلادی را فراموش نکرده اند  وبیاد دارند که ملتی کوچک ولی قهرمان چطور توانست در برابر عظیمترین نیروهای ملیتاریستی واشغالگر جاپانی وبعدا ً امریکایی از عزت ووقار ملی وحق موجودیت خود دفاع کند. 

   اینجا ترس از داشتن و استعمال بمب اتم نیز نیست زیرا اولین دارنده واولین استعمال کنندهً بمب اتمی امریکاست، وفعلا ًاسراییل ازجمله کشورهای است که درضمن نقض حقوق بشرو پامال کنندهً ده ها فیصله نامهً سازمان ملل متحد عملا ًکشوریست اشغالگرکه بمب اتمی نیز دارد، چه تضمینی وجود دارد که اسراییل روزی علیه اعراب از اتم استفاده نخواهد کرد وکدام مرجع بین ا لمللی اینرا تحقیق کرد که چطور کشوری که در طی توافق سازمان ملل در سال 1348 در قلمرو فلسطین رویانده شد در کوتاه ترین زمان صاحب بمب اتمی گردید ، کدام مملکت اسراییل را برخوردار ازاین اسلحهً کشنده ساخت انگلیس یا امریکا؟یا هردو. اگر ترس از بمب اتمی اسلامیست ،پاکستان همین اکنون دارای زرادخانهً اتمیست،واگر ترس از بنیاد گرایی مذهبیست، آیا پاکستانلابراتوار اصلی تروریزم، بنیادگرایی وطالب سازی نبود ونیست؟                                                                                                                                                                                                                                          

                                           

 متا ًسفانه بچشم سر مشاهده میکنیم که هدف اسقرار دموکراسی ونابودی بنیادگرایی نیست واگر هدف این باشد باید جوامع دموکراتیک در همسویی با تمام نیروها وحلقات دموکراتیک ضدبنیادگرایی وافراطییت مذهبی مسیحی،اسلامی وغیره باید صادقانه گام بردارد واز معامله گری با دموکراسی ستیزترین گروه ها وافراددست بکشدودرهمه جا وعلیه تمام بنیادگرایان مبارزه کند نه آنکه شورشیان چیچن راحمایت نماید ،با گروه های مخالف عراق با تمام توان بجنگد ، در افغانستان با بخشی متحد وعلیه گروه دیگری نبرد نماید، آزادیخواهان فلسطینی را تروریست بخواند ولی آدمکشان اسراییلی رابنام حق دفاع ازخود طرف حمایت قراردهد.          

    دموکراسی راباتمام ارزشی که باید بآن قایل بود ،بدون عدالت نمیتوان تحقق بخشید زیرا  بدون برخورداری انسان از حیات مرفه، سهم داشتن در تولید وبهره مندی از کلیه امکانات مادی ورفاهی جامعه،دموکراسی را نمیتوان کامل دانست ، دموکراسی ایکه فاصله بین افراد جامعه را بحد اقل تقلیل داده نتواند دیر پا نیست، ملیونها انسان فقیر،مریض،گرسنه،مایوس بیکار،بیسواد،موردتبعیض قرار گرفته در هیچ کشوری از جمله در وطن ما نمیتوانند فقط با داشتن حق بیان آزاد ولی با شکم گرسنه مدافع دموکراسی باشند، دموکراسی باید برای پیروزی نهایی ودایمی بر کلیه انواع استبداد ،تحجروبنیادگرایی تحقق بخشندهً نیازمندیهای جدی واساسی مردم باشد زیرا وقتی مردم ظلم، فساد،خیانت،بی تفاوتیٍ ،چپاول،زر اندوزی، وتمرکز بیحد ثروت را بوسیلهً حکام ،خاصتا ًمنادیان دموکراسی وحقوق انسان درسطوح ملی وبین ا لمللی می بینند  ،اعتماد شان را نسبت بصداقت مبلغین از دست میدهند وآنگاه خساره متوجه تفکر وآرمان میگردد وصدمات جبران ناپذیر برروان مردم وارد میگردد.             لذا لازمه دموکراتها ودموکراسی خواهان است که عدالت وترقی را همردیف  وپابپای دموکراسی درنظر داشته باشند وعملی نمایند، دموکراسی توام بافقر وگرسنگی،تبعیض وامتیاز،گفتار بدون عمل،عدم توجه بزنده گی وسرنوشت اکثریت مردم،باندازهً پر کاهی از حمایت مردم برخوردار شده نمیتواند،پس نباید باثر این نوع بیتفاوتیها به نهضت دموکراسی خواهی سراسری مردم ما ضربه وارد شود ودشمنان در کمین نشسته که بمثابه جغدهای در شب فعال، منتظر آن لحظه هستند، از وضع ناگوار سود ببرند.                                          در عرصهً بین المللی نیز وضع ازهمین قرار است ،اگر کشورهای حامی دموکراسی درعمل ثابت کنند که هدف شان آزادی، استقلال، رفاه و تساوی حقوق برای همه ملتها وانسانهاست و ترقی وپیشرفت جهانی،ختم ظلم وستمگری،چپاول وغارت منابع طبیعی کشورها هدف اصلی شان است، ونبرد شان با بنیادگرایی مذهبی تنها متوجه بنیادگرایان اسلامی نه بلکه علیه هر نوع افراطی گری از جمله بنیادگرایی مسیحی نیز میباشد،طرفداران زیادی را در پهلوی خود خواهند یافت، در غیر آن تلاش بخاطر نفت وحضور پیدا کردن نظامی در مناطق سوق الجیشی کرهً زمین با تعمیم یافتن دموکراسی فاصله ًًزیاد دارد.              کی میتواند قبول کند که جنگهای موجود  در افغانستان، عراق، وجوسازی جنگی علیه سوریه تحت بهانهً قتل رفیق الحریری صدر اعظم سابق لبنان در حالیکه چندین صدراعظم ورییس جمهور سابقهً آنکشور قبلاً کشته شده وکسی دادخواهی نکرده است ،همچنان علیه ایران، کوریا،کیوبا،ونزیویلا، فلسطین، برای تا ًمین صلح و عدالت جهانی وشکل گیری قانونیت بین ا لمللی است ، در حالیکه ده ها کشور غیر دموکراتیک ترواستبدادی تر دیگری در جهان وجود دارند که باید بسراغ شان شتافته میشد ولی بقولی چون از خودند پروا ندارد  وخیر است.!!!                                             

  ما باین اعتقاد هستیم که تروریستان، چپاولگران ،بنیادگراها،مستبدین ،وتجاوزگران بر حقوق وآزادیهای مردم جهان، در بین کلیه کشورها، درمیان پیروان تمام ادیان ومذاهب، و رژیمها ،درهر قاره ودرشمال وجنوب ودرهر رنگ وپوستی وجود داشته وهمین اکنون موجود است، ازینرو باید تمام نیروهای خیر وسالم جامعهً بشری دست بدست هم دهند وبا تمام توانانییها وامکانات وافری که اکنون دردست بشریت قرار داردبدون توهین وتحقیر همدیگر عدالت را،ترقی را ورفاه همگانی را جهانی بسازند، تبادل تجارب علمی ودست آورد های عظیم اقتصادی را جهانی بسازند، مبارزه علیه فقر ، مرض،بیسوادی وعقب مانده گی راعمومیت بخشند وسراسری بسازند،نه جنگ را ،نه اهانت وتحقیررا، نه غارت وچپاول واشغالگری را، در اینصورت است که دموکراسی ،عدل ،ترقی ، محبت وصلح بر استبداد بیعدالیتی،عقب مانده گی ،دشمنی وجنگ افروزی پیروز میشود وکرهً زمین بخانهً مشترک بشریت تبدیل میگردد وهمه مساویانه در حفظ ونگهداشت آن سهم شایسته ولازم خودرا ادا میکنند ، در آن صورت است که انسان باساس صفات مود روزفعلی ثروت،قدرت،قوم، زبان  مترقی وعقب مانده،اصیل وکم جنس یاد نخواهد شد وهمه بر افتخارات مشترک بشری فخر ومباهات خواهند کرد، بامید تحقق چنین روزی.

 

 

 

 


بالا
 
بازگشت