وظایف و اجرا ات ضروری

( بعد آغاز فعالیت قانونی نهضت فراگیر ترقی ودموکراسی درکابل  )

نوشتهً :  جلیل پرشور

      از سقوط معمایی حاکمیت نیروهای دموکراتیک وترقیخواه وطن ( چپی ها) برهبری ح.د.خ.ا، مدتی کوتاهی سپری گردیده بود که بخشی از فرزندان حزب از هم پاشیده ، زخمی، ومورد غضب تجاوز قرار گرفتهً ما بوسیلهً  کلیه نیروهای داخلی عدالت ستیز ، دشمن با تهیدستان وحتا واژهً زحمت کشان خصوصا ًنام کارگر ودهقان  ولی گوش بفرمان پاکستان در اتحادی برادرانه  باایتلاف جهانی ایکه پاکستان این تختهً سنتی تجاوزات منطقوی استعماری را بحیث  خط طولانی مداخلات مسلحانه علیه وطن ما ،انتخاب، تمویل وتا دندان مسلح ساخته بود وگفته میشود که برای اتمی شدن اردوی همیشه درحال تجاوز پاکستان علیه همسایگانش آن را کمک کرد، در قلمرو های مختلفهً حاکمیت ملوک الطوایفی شدهً وطن درحدود توان وامکانات آن زمان،دورهم جمع شدیم واساس وبنیاد تشکیلا ت حزبی ایرا با اختلاف زمان طوری گذاشتیم که در ابتدای کار ساحه های مسوولیت هر ولایت وحتا بعضی ولسوالی ها مستقلانه عمل مینمود .  آن روزها وطن ما حال وهوای دیگری داشت ، از سرو روی همه رفقا، دوستان ،زحمتکشان شهروده غم می بارید،از چشمان اعضای بسیاری از فامیلهابجای اشک، خون جاری بود،  آنها نگران پسران ودختران جوان شان بودند ،هرکسی باید خودرا نجات میداد، می گریخت ،مخفی میشد ویا مطابق فیشن ولباس رسمی دولت اسلامی ، پیراهن وتنبان می پوشید وریش می ماند، از ترس مجاهدین باید وقت وناوقت به مسجد سر میزد تا خودرا از شر بهانه گیری نجات میداد حتا هندوهای که لنگی وموی دراز نداشتند مصوون نماندند وبه بهانه های مختلف خانه های مقبول شان را در کارتهً پروان مفت ورایگان ویا دربدل قیمت ارزان بزور قباله کردند ویا تصاحب نمودند این وضع با آمدن طالبان در قدرت صد ها مرتبه خراب تر شد وهرکسی در سرک ، بازار وکوچه دُره میخورد وتوهین میشد . 

در آن روز های تاریک و ابری ، رعد وبرق صدا ی شان را گم کرده بودند زیرا فیر های شادیانهً ورود مجاهدین راه اسلام وعدالت وداخل شدن قدوم پاک شان بکابل وسایر شهر ها که قبلاً کافران وکمونیستان درآنجا ها حکم می  راندند ، مژده آور صلح ، آرامش  ،عدالت اسلامی ، ارزانی ،ختم زورگوییها وبگیر وببندهای  فرزندان اسلام و بالاخره به تحقق رسیدن آرمان مقدس ( اِن الُموًمـًنون اِخوةُُ، فاصلَحوبَینَ الاخَوُیکُم) بود.تمام مردم مثل نیروهای دولتی وفامیلهای حزبیها وروشنفکران عصری غیر حزبی، در ماتم بسر نمی بردند ،تعداد ی از مردمان شریف وساده دل باور کرده بودند که هدف مجاهدین ، جهاد علیه قوای خارجی غیر اسلامی وحزبیهایست که گفته میشود آنها از دین غیر شده اند. آنها که قبلا ًدر مساجد وتکایا خیرات ودعاها کرده بودند ومدتها انتظار پیروزی مجاهدین کرام را می کشیدند ، با ورود مجاهدین به شهر ها، بز هاو گوسفند ان ومرغ های زیادی قربانی کردند خیراتها دادند ونماز های شکرانه را مشترکا ً با قشون پیروزمند ، غازی و باخدا وبی نفس ادا نمودند وباور جدی داشتند که از آنجاییکه مجاهدین نفسهای اماره ًشان را نابود کرده اند حتماًعدل وانصاف صدر اسلام را به زودترین فرصت اعاده خواهند کرد.!!!

   فیر های شادیانه آنقدر طولانی شد ووسعت وتداوم پیدا کرد که بعد پیروزی متفقین در جنگ دوم جهانی نیز بآن اندازه فیر نشده بود زیرا در افغانستان خاصتا ًدر کابل نه فقط با اسلحهً خفیف بلکه با توپها، راکتها وانواع دیگر سلاح ثقیله بهر سویی که میخواستند فیر میکردند. آنشب بالای مردم کابل کابوسی از وحشت نازل شده بود زیرا در طول سالهای قبلی آنها شاهد راکت پرانی های بیشمار مجاهدین از کوه صافی، پغمان، موسایی ، چهارآسیاب وسایر مناطق بلند ودور علیه انسانها وتمام کابل بودند. در آن زمان آزاد سازان افغانستان  ، چپه کننده گان دیوار های کرملین وبرلین به راکت پرانها ی خودامر میکردند :

( هدف کابل! فیر! ) ، الله اکبر، اور!

مهم نبود راکت کور بکجا اصابت میکند ، در کودکستان ، مسجد ،کتابخانه ،مکروریان ،هوتل، ایستگاه سرویس ، زایشگاه ، فارم حیوانی ، فابریکه ، مکتب ، قبرستان ،قصر دارلامان ویا چهلستون، آرشیف ملی ویا موزیم ملی، درخیرخانهً مزدحم ویا در کلبه های فقیرانهً ده افغانان ویا سایر نقاط کابل واطراف، ازینرو بهمان اندازه ایکه وحشت شادیانه برای عده ای موزیک دلپذیر نغمات ملکوتی جلوه گرمیشد برای بسیاریها  بمانند خنجری که بر قلب وگلوفرو برده شود، درد وعذاب ایجاد میکرد چون آنها آیندهً این خنده ها ولبخند های زهر دار را پیشبینی  میکردند.

  بزودی وطن واحد وتجزیه ناپذیر مشترک ما ، بمانند گوشت قربانی بین فرقه های پیروزشدهً بدون جنگ تقسیم وترکه گردید، تجزیه شد وهر کدام شان در ساحات تحت سیطره ً شان امارتهای اسلامی، حکومات ونظم جداگانه اردوهای تنظیمی ، شخصی وقومی ساختند ومور وملخ خودرا مسلح نمودند. در آنوقت بزودی بحکومت دوماههً صبغت الله مجددی، بعد پنجاوهفت روز با تهدید خاتمه بخشیده شد وریس دایمی دولت اسلامی ، برهان الدین ربانی زمام امور دولتی را بدوش گرفت که هر قوماندان خودش ریس دولت بود وبسیار ساده در چوکی ریاست آن دولت می نشست وبا ریشخند صدا میزد : اوبچه زود شو چای بیار وفلانی را طلب کو که مه با او کار دارم . آنها از زبان رهبر شان حرف میزدند وبزودی تمام نقاط کابل را بدون پرداخت پول قباله کردند زیرا دیگر خزانهً بنام دولت وجود نداشت ، همه چیز مال غنیمت بودکه سالها قبل برای تشویق بیشتر شان درجنگ وتداوم قتل وآتش سوزی از سوی بزرگان شان وعده داده شده بود. لذا بدون فوت وقت هرچیزی را که کار آمد ودر خور بردن بخانه می دانستند بزور ازمردم گرفتند ومردم را از مال دنیای فانی وبی ارزش خلاص کردند وخود مستوجب ثواب آخرت وبرخودار از تمام امکانات دنیای مادی گردیدند.

بزودی رهبران دولت جدیددر مورد جهاد، قربانیها، حقیقت اسلام مورد نظر شان ،دوستی وبرادری بی مثال ضیاًالحق وسایر پاکستانی ها، پاکی وشرافت پادشاه وخانوادهً شریف آل سعود ،مقام وارزش انقلاب اسلامی ایران ومساعدت های آنکشور بجهاد ومجاهدین ، نقش سایر برادران مجاهد شان در یاری رسا نیدن بآنها، حمایت بیدریغ غربی ها وامریکاییها به سخن پراگنی آغاز کردند. سران حاکمیت پارچه پارچهً جهادی بزعم خودشان خیانتها فساد، ظلمها، استفاده جوییها ووابستگی رژیم قبلی را با شورویها افشا وبرملا نموده وعدهً افغانستانی را بمردم میدادند که فقط یگان شاعر آنرا جنت فردوس نامیده است.

در شرایطی که هر انسان غیر جهادی با افکار پراگنده و وداشتن تشویش در مورد زنده گی خودش وفامیلش بسر می برد  تعداد بسیاری از کادرهای مسلکی وتعلیم یافته ً حزبی وغیر حزبی وطن بخاطر زنده ماندن  وطن دوست داشتنی شان را ترک  کردند ، ده ها هزار از پرسونل دولت سابق و بهترین وبا عزت ترین فرزندان وطن سرگردان ، حیران وبی نان از یک گوشهً کابل بگوشهً دیگرآن واز شهری به شهری برای ادامهً حیات ،پیدا کردن کار ونجات ازمرگ و انتقام جویی وتعصب درحرکت بودند وبنا به مجبوریت در قطعات جنگی مختلفهً آنوقت  ثبت  نام کردند وبسیاری  شهید واسیر گردیدند  که از مرده وزندهً یکتعداد تا هنوز کسی خبر ندارد. 

در آن اوضاع واحوال  دشوارکه همه در فکر نجات شان باید می بودند ، مردان بزرگ ومبارزی وطن را ترک نگفته وبا کل شهامت وایثار در پهلوی فرزندان باقیماندهً حزب ومردم باقی ماندند.

وضع عجیبی پیش آمده بود همه قیمتها تغیر یافته بودند،دولت جدید تمام فعالیتش را متوجه تخریب دیروز کرده بود، روزهای اول که قیمت دالر سقوط کرد وبقایای ذخایرمواد خوراکی دولت قبلی در بازار از طرف صاحبان جدید سیلوها و گدامها که همان قوماندانان بودند بقیمت خیلی نازل عرضه گردید وسیل اموال کهنه، باران زده و سالها انبارشده  درتحویل خانه های پاکستانی بقیمت نازل در بازار عرضه گردید تبلیغ میشد که این اولین ثمره های جهاد است ، آینده های بهتر در پیشروست. مردم خوشباور نیز اعتقاد یافته بودند تا اینکه آرامش دایمی  بعد از مدتی در طی چند روز تبادل آتش برادرانه واسلامی بین کابل وچهار اسیاب تنها در شهر کابل هشتاد هزار نفر را برای ابد سیر ساخت البته نه از نان بلکه از زنده گی، آنها دیگر هرگز از کسی نان نمیخواهند.!!

شخص ریس دولت ، شورای رهبران(شورای حکام) وزرا وقوماندانان ارشدی که قادر بودند دوسه جملهً از دهان مبارک شان بیرون بپرد، در مورد مشکلات مردم ، پلانهای اقتصادی ،زمینه های کاریابی، تفاهم ومصالحه، خیر اندیشی، وظایف دولت در قبال مردم، مشکلات خانه بدوشی ملیونها هموطن، فقر ، مریضی وبیسوادی وضرورت تعلیم وتحصیل ، تا ًمین امنیت وقانونی ساختن تمام امور دولتی وغیره اصلاً صحبت نمیکردند، تمام بیانیه ها و گپها ی شان  محدود میشد به کوبیدن دولت قبلی، ارزش جهاد، دوستی وبرادری بی مثال پاکستان ومدیون بودن عمری ملت شهید پرورومجاهد افغانستان ازمردم وحکومت پاکستان بخاطر کمکهای عظیم وبزرگ شان در راه پیروزی جهاد مقدس افغانها ،حجاب اسلامی، ارزش پیراهن وتنبان ، حتمی بودن ریش ماندن مردها وکلاه سفید پوشیدن بچه ها، قطع ناخن های دراز زنان ومعلوم نشدن دست وروی آنها  وچند موضوع دیگر که همه متعلق بموی وروی ، ریش وکاکل، پطلون وپاچه ودراز وکوتاه بودن لباس زنان ومردان بود وبس.

 روزگار سختی بود، بقول معروف  :

 

روز ما چون قلب، بدخواهان ما تیره       دشمنان بر جان ما چیره

 

ودر چنان روزی بودند شیر زنان ومردانی که تا آخرین لحظات زنده گی با همه دشواریها ساختند ودر وطن باقی ماندند دشواری های زنده گی راتحمل کردند عدهً جان دادند ویا جان های شان بزور وقصاوت وبیرحمی حیوانی از ایشان گرفته شد. وبودند دختران معصومی که از ترس تعرض به عفت شان از منازل بلند خودرا بزمین پرتاب کردند خون های خودرا ریختاندند تا آبروی خود وخانواده های مظلوم شان بزمین نخورد.

در آن روزگار سخت که عده ای ازنهایت مجبوری و ترس وعده ای برای رهایی از مشکلات ودشواریهای آیندهً سیاسی فرار را بر قرار ترجیح داده بودند، ما شاهد آنیم که صد ها کادر با ارزش وبا صلاحیت آن دوران پول کرایهً فرار هوایی ویا زمینی خودرا نداشتند وبجرم نداشتن پول زمین گیر شدند وحوادث نا گواری بالای بعضی از آنها آمد تعدادی ترور شدند ویک دونفر با ارزش ترین ما ازجمله غوث کارگر قهرمان ،با دیدن آن همه بد بختیها خاصتًا بعد باخاک یکسان شدن فابریکات جنگلک که اوسالها در آن عرق ریخته بودمرگ را بر زنده گی ترجیح داد وخودرا بعلامت نی ! گفتن به حکومت ساخت پاکستان آتش زد، رفیق همسنگر دیگر ما ظاهر دهقان ،قهرمان جمهوری افغانستان ، که یک پای اورا قبلا ًمجاهدین قطع نموده بودند بوسیلهً یک دژخیم فاسد الاخلاق ورهزنی که فعلا ً در اروپا زنده گی میکند بطور نا مردانه کشته شد وجسد اورا که در آب انداخته بود بعد دوازده روز از دریای بلخ پیدا کردند . ازین قصه ها ملول آور زیاد است ولی از حوصلهً این نوشته خارج است ، باشد به بحث جداگانه.

چرا بآن قهرمانان افتخار نکنم ؟ آنهاییکه تمام عقل وتوان شان را برای سعادت مردم صرف کردند وبالاخره زنده گی این بزرگترین نعمت، هدیه وارزش را در پای عقیده وآرمانهای وطنپرستانهً شان فدا کردند،در وقت قدرت برای پول وشهرت کاذب تلاش نکردند، بزرگترین کارهای را انجام دادند که ترفیع ومدال ونشان های مهم را گزارش دهنده گان آن کارنامه ها تصاحب کردند نه انجام دهنده گان گم نام وبی نام آن.

 باید آنهایی راکه در بدترین شرایط پرچم مبارزهً وطنپرستانه وترقیخواهانهً مارا بزمین نگذاشتند وبشانه های شان تا امروز در داخل وطن حمل میکنند ارج بگذاریم،  به سربازان وصفوف قهرمان حزب سر تعظیم فرود آوریم که با اینکه از تمام امکانات حزب ودولت فقط دویدن ، جنگ وجبهه، فقر وتنگدستی ومحروم ماندن از تعلیمات عالی وتحصیلات خارجی بخاطر اجرای وظایف حزبی ودولتی چیز دیگری نصیب شان نبود با حیات خود سالها بازی کردند ودیروز خودرا ،حزب ورهبران خودرا، تفکر واندیشهً وطنپرستانهً خودرابدنگفتند، توهین نکردند وعلیه شان برخلاف برخی از مقامات ارشد حزبی دیروز ، فحش وناسزا نگفتند واین عمل راخوردی خود میدانند وشرم دارند که برخلاف نورمهای اخلاقی وخاصتا ًکلتور وطنی ماهمراهان خودرا توهین کنند.

 هر حزبی دیروز بیاد دارد که در وقت دریافت کارتهای حزبی از بس بحزبش اعتقاد داشت می لرزید وبا کلمات توام با کلالت زبان قسم وفاداری به حزب ومردمش رایاد میکرد وبه سخنان رهبران ومسوولینی که آن کارتها را توضیح میکردند صوفی وار گوش میداد وبعد از بزرگان این جمله را همهً ما تکرار میکردیم که بشرف ما سوگند یاد میکنیم که این کارت را که مظهر تقوا وشرافت حزبی ماست مثل مردمک چشم خود حفظ میکنیم واگرفرضا ً مرمی دشمن بقلب ما اثابت کند باید از این کارت عبور کند وقلب را بشگافد. صد ها تن از شریف ترین رفقا چنین شهید شدند که کارتهای خونین شان را بعدا ً در اتاقهای افتخار اعضای حزب  نگهداری میکردیم. حال اگر پرسیده شود که بچه تعداد از بیانیه دهنده گان دیروز، از توزیع کننده گان آن کارتها وازمسوولین ارشد دیروز که مارا قسم میدادند ، خود آن سند شرف حزبی شان را نزد خود دارند ؟ با اینکه میدانیم عد هً نا گزیر شدند در وقت سقوط اسناد خود را بسوزانند ولی آنانیکه با پرواز طیارات وبدون تلاشی از راه های هوایی وزمینی شمال ،شرق ویا غرب وطن ، ترک زادگاه کردند ومفلس نیز بیرون نشدند آن اسناد خود را چه کردند؟ باید به درجه ً صداقت هر کس باساس ادعا باور نکرد وعمل شان را دید.!!

  اینرا همه ًما خوب میدانیم که منشاً اختلافات ، انشعابها وجنگهای بی مفهوم تبلیغاتی فرکسیونی در دیروز وامروز ودر هر جایی آنانی اند که در رهبری قرار داشتند، قرار دارند ویا میخواهند رهبر شوند. ازینرو اگر وحدت نداشتیم ناشی  از همین مرض بود واگر متحد شده نمی توانیم بخاطر همین مریضی خود خواهی است که متاسفانه در دیروز وامروز بهترین افراد مبارز قربانی قوچ جنگی های افراد می شوند، رنج میکشند ، هر چند لحظه بعدبطور اتومات آه سوزنده میکشند ، به تکالیف قلبی وعصبی مبتلا میگردند و ده ها تن تا کنون سکته  کرده اند ومتاًسفانه که تا هنوز این وضع بالای ما حاکم است ، در حالیکه بازی گران اصلی آرام اند ، گردش دارند ،عیش ونوش میکنند وخاطر شان جمع است.

خوب بیاد دارم در یکی از ولایات وقتی سازمان حزبی خودرا دوباره فعال میساختیم در مورد مسایل مختلفه صحبت کردیم، در مورد حزب، رهبران، دولت گذشته، ضرورت تداوم مبارزه ومقاومت وداشتن امید به آینده یکی از رفقا گفت که چرا دوباره فعال شویم ما که فعال بودیم ،چرا فرمان تجمید داده شد وحال شما اینطور می گویید، دیگران هر کدام صحبتهای مماثل ویا بگونهً دیگر  ارایه کردند.  بهر صورت کار ما شکل گرفت ودرجریان آن جلسه با اینکه ماکدام اساس جدید وکدام سازمان جدید را نمی گذاشتیم بنا بر دشواری وضع آن روز وآیندهً گنگ ومبهم سیاسی  دوسه بند این شعررا که در جوانی در حافظه جاداده بودم به برفقایم ،  باصطلاح  دکلمه  کردم.  

 (   به گل گشت جوانان        

یاد مارا زنده دارید ای رفیقان     

که ما در ظلمت شب   

زیر بال وحشی خفاش خون آشام      

نشاند یم، این نگین صبح روشن را  ...) 

وازین قبیل جملات حماسی زیادی گفته شد که بیانگر عشق وایمان ما نسبت به حزب ما وآرمانهای مقدس وطنپرستانهً ما بود و تا هنوز با اخلاص بآنها معتقد هستیم وافتخار می کنیم که کاری نکرده ایم تا مایهً شرم وخجالت ما در برابر مردم ، همرزمان، وطن وتاریخ واقعی وطن که روزی با بیطرفی کامل برشتهً تحریر خواهد آمد باشد، چون بسیاری ازجزوات نوشته شدهً فعلی جذبات گروهی وتنگ نظرانه دارد وازمنبر های مخالفت  ودشمنی نوشته شده است وبیشتر به اتهام نامه های محاکماتی نزدیک اند تا روشنی انداختن حقیقی به حوادث تاریخی واجتماعی وطن ما وپیرامون حقیقت گروه های سیاسی وحکومتهای مختلفه. 

اکنون که سالهای زیادی از کار وفعالیت های قبلی سیاسی  ما میگذرد وحزب قدیمی ما به چندین گروه وشاخه تقسیم گردیده ودر داخل وطن فعالیت رسمی وقانونی دارند واخیراً نهضت فراگیر ترقی ودموکراسی نیز اجازهً فعالیت قانونی یافته است ، میخواهم از طرف خودم درضمن طلب موًفقیت در وظایف خطیر وطنپرستانه ووحدت طلبانه برای رهبری واعضای آن حزب ،نکات آتی را بنا به اهمیت آن تقدیم همه رفقا خاصتا ً منسوبین نهضت میهنی نمایم.

1: اگر مسوولین نهضت میهنی درک میکنند که پروگرام وخط سیاسی نهضت ترقی ودموکراسی با خط فکری واهداف مرامی شان یکسان است وایجاب میکند که ادغام تشکیلاتی صورت بگیرد باید این پروسه راطی کنند: الف. جلسهً وسیع هیت رهبری نهضت ویا جلسه ای در سطح جلسهً موًسسان نهضت دعوت شود، در این جلسه زمینهً تبادل نظر وسیع ودموکراتیک برای ابراز نظر همگان مساعد گردد وتاریخ جلسه حد اقل ده روز قبل باطلاع رفقا رسانیده شود.   ب: یکی از مسوولین با صلاحیت نهضت ترقی به کشور محل تدویر جلسه دعوت شود .  ج: رفیق دعوت شده با خود پیشنهادی را به امضای چند نفر ازهیات رهبری نهضت ترقی  عنوانی مسوولین نهضت میهنی مبنی بر ادغام تشکیلاتی هردو نهضت در وجود حزب واحد بیاورد . د:  نهضت ترقی قبل  از اشتراک نمایندهً باصلاحیتش در جلسهً وسیع کادرها ،منسوبین ومسوولین نهضت میهنی پیشنهاد ادغام ویا اتحاد شان را با نهضت میهنی در مطبوعات داخل وخارج کشور نشر کند . ه  : نمایندهً اعزامی نهضت ترقی به اروپا صاحب صلاحیت وسیع تشکیلاتی وتوضیحاتی ای باشد که شاید در جریان گفت وشنود بآن ضرورت بیفتد.

2:  دعوت کننده گان جلسهً نهضت میهنی باید از همین اکنون ترتیبات تدویر جلسه راروی دست گرفته تلاش کنند تا تعداد وسیعی از کادر های دیروز وامروزدر جلسه دعوت شوند واین موارد را قابل توجه بدانند. الف: تمام اعضای شورای هفتادو چهار نفره دعوت شوند.  ب : از هر کشور چه اروپایی وچه غیر اروپایی که رفقای ما در آنجا موجودیت وفعالیت دارند بانتخاب خودشان نماینده خواسته شود.  ج : آماده گی برای تدویر یک جلسهً با نظم ، با آجندای غنی ، توام با پخش سرودهای  حماسی ،  ترانه ها ی ملی ووطنپرستانه گرفته شود.  د : شعارهای که مبین اهداف ملی ووطنی هردو نهضت، سایر گروهای رفیق، همنوا وهمراه باشد ،باید صالون جلسه را مزین سازد . ه : ستیژ، مکروفون وبلند گوها باید قبلاً آماده شود. خلاصه اینکه باید جلسه با شکوه دایر گردد وبرخورد عجولانه ووارخطاصورت نگیرد.

 3 : از تمام رهبران ویا نماینده گان احزاب وگروه هاییکه تا دیروز با ایشان تشکیلات واحد داشتیم وامروز وفردا با آنها نظر واحد ویا نزدیک بهم وسرنوشت مشترک داریم دعوت رفیقانه صورت گیرد تا در جلسه با کل احترام شرکت ونقاط نظر شان را با کل صراحت پیرامون حل مشکلات موجود برای رسیدن بتوافقی که منجر بوحدت ضروری ما گردد بیان وتوضیح نمایند وما را در جریان کارها وفعالیتها ونیات شان پیرامون مسایلی که برای همهً ما ارزش دارند قرار دهند.

 4 : از تمام رفقای که تا قبل از تدویر اولین جلسهً نهضت میهنی با ما روابط حزبی،تشکیلاتی ،سیاسی، ووطنپرستانه داشتند وجز مهره های فعال وخاموش نشدنی لشکر ترقی خواهی ووطن پرستی اند ولو با افرادی توافق سیاسی ویا مراودات دوستانهً شخصی نداشته باشند با کل اخلاص وصمیمیت دعوت بعمل آید تا در جلسه نه بصفت ناظرین بلکه بحیث شخصیت های قابل حرمت اشتراک وابراز نظر آزادانه نمایند.

5: پیشنهاد من اینست که از اقدامات شتاب زده و تماس های شخصی برای وادار کردن رفقا در گوشه های مختلفهً اروپا به منظور ابراز حمایت جلستاتی ویا مطبوعاتی برای آن خود داری شود که تا حال توافقی از طرف مسوولین نهضت برای  وانمود کردن یکی بودن هر دو نهضت صورت نگرفته واعلامیهً رسمی قابل اعتباری که باثر جرو بحث دموکراتیک شکل گرفته باشد صادر نگردیده است .

6 : نام هر دو تشکیل که یکی در وطن فعالیت رسمی وقانونی خودرا آغاز کرده ودیگری در اروپا تعدادی از کادر های قدیمی حزب ومتحدین سنتی آن را که رفقای قدیمی ما هستند بدور خود جمع نموده است ،بیانگرعدم محدودیت تشکیلاتی وسیاسی آنها بوده ولابد دربر گیرنده وبسیج کنندهً گروه ها وحلقات متعددی باید شوند که آنها جزً لا یتجزای آرمانهای ترقی خواهی، وطن پرستی ،دموکراسی طلبی ،رفاه وخوشبختی مردم ما وپیشرفت وطن ما اند. ازین رو هر نوع برخورد متعصبانه در زمینه قابل پذیرش  نبوده ومبین فرهنگ عالی سیاسی وصداقت در گفتار وپندار نمی باشد. لذا لازم وجدا ًضروریست که ما برای اتحاد صادقانه ًهمه رفقا ، متحدین، دوستان سابقه وجدید، تحول طلبان ودموکراسی خواهان مذهبی ، تجار وسرمایه داران دارای خصوصیتهای ملی وبعضی از گروه های سیاسی وقومی ایکه چندی قبل جزی از پیکر خونین ومتلاشی شدهً ما بودند سعی وتلاش نماییم ودر عمل ثابت کنیم که هدف ما  فیگور رفتن مجدد سیاسی وقدرت نمایی نیست بلکه با کل تواضع ودوری از خود خواهی  مصدر خدمت واقع شدن به اعمار مجدد وطن، پیروزی عدالت ودموکراسی با عقل،توان وبازوی مردم ما وبا جلب مزید کمکهای بی غرضانهً بین المللی می باشد.

7 : تروریزم وبنیاد گرایی مذهبی که ما در مبارزه با آن تلفات سنگینی را متحمل شدیم وباثررقابتهای بین المللی،  قدرتهای  پیش گام نبردهای خونین فعلی علیه دشمنان سابقهً ما که دوستان قدیمی آنها بودند،در داخل وطن وعرصهً جهانی دشمنان زیادی پیدا کرده است . ماومتحدین دیروزی ما بحیث پیشقراوالان این مبارزات برحق باید جایگاه شایستهً خودرا در این پروسه بنفع آزادی ، ثبات سیاسی، اقتصادی واجتماعی وبرای تاًمین خوشبختی وآرامش همیشگی مردم ما، دریافت وپیدا نموده وتحکیم ببخشیم.

 ازینرو باید با تمام مخالفین جدید بنیاد گرایی وتروریزم ولو دیروز در صف مقابل ومخالف ما قرار داشتند وجنگ میکردند، نزدیک شویم ، متحد گردیم وهمکاری کنیم ، با این شرط که توافقات سیاسی باشند نه استخباراتی ، علنی باشند نه با مخفی کاری  بی لزوم، دسته جمعی باشند نه شخصی شفاف وصادقانه باشند نه در جان زدن یکدیگر.

 

مگو که غنچه چراچاک وچاک ودل خون است         که این حــــکایتی از زخم قلــــب مجنون است   

نمــــــــــــــــونهً دل آزاده گان بود گل سرخ             چون این کلیشه اوراق سرخ در خون است

زبان عشـــــقی ، شـــــاگرد انقــــلاب ، است  این            

 زبان سرخ ، زبان نیــــست ، پرچم خون است.                                             

(  میرزادهً عشقی )

 

 


بالا
 
بازگشت