« بشیر» ، قاتل ورزشکاران در بغلان چرا محاکمه نمی شود؟

     

جنگ، دهشت افگنی، ترور،آدمکشی،قتل های دسته جمعی، هتک حرمت روحانیون، تعقیب وتهدید روشنفکران، تجاوز به نوامیس وارزشهای دینی وفرهنگی ویرانی ها زنده بگور کردنها و دیگر اعمال ضد انسانی ، بلا ها ومصیبت هایی بودند که در اواخر دههء هفتاد ودههء هشتاد میلادی در کشور ما، سایهء شوم خود را افگند که در اثر آن ملیون ها انسان بیگناه ، قربانی این خشونتها و مصیبتها و فاجعه های درد ناک گردیدند.

    ولایت بغلان، از جمله ولایت هایی است که باشنده گان آن در طول آن سالها ی جنگ، و ویرانی ها، بیشترین آسیب ها وقربانی ها را هم توسط عمال دولتی و هم بوسیلهء فرماندهان محلی مجاهدین ،تجربه کردند ومرگبار ترین ستم ها و خون ریزی ها را پذیرا شدند. وهنوز هم که جامعهء بین المللی در این کشور حضور دارد، و بلیون ها دالر کمک ها سرازیر شده است، قلبهای خونین مردم و ویرانی های ناشی از جنگ، در این ولایت ،التیام نپذیرفته است.

 محمد یوسف دولت زایی مشهور به (بشیر بغلانی )، که از خونریز ترین وسفاک ترین فرماندهان حزب اسلامی گلبدین در حوزهء بغلان مرکزی بود،در طول همان سالهای جنگ همیشه درسکوی قدرت ودهشت افگنی و قتل ها قرار داشت و سر گروپ ها و فرما ند هان تحت امر او،درهرکجا به آدمکشی،به آتش کشیدن مکاتب، ترورمعلمان تخریب تاسیسات اقتصادی ومختل ساختن نظم عامه وایجاد شرایط رعب وترس،زبانزد خاص وعام بودند.نامهای سفاک وخون ریزبشیر وسر گروپ های اوو برخی از جنایتکاران در حاکمیت وقت که مرتکب قتل مردم بیگناه وزنده بگور کردن ها شده اند، نام های آشنایی اند که تا نسل ها باقیست، نام و خاطرات  ننگین و تلخ آن ها از صحیفهء  ذهن مردم، زدودنی نیستند.

     در سال 1359 شمسی، تیم هاکی با زان افغانستان که غرض انجام مسابقات سپورتی بخارج از کشور رفته بودند، در راه بازگشت، از راه شیر خان بندر وارد افغانستان شدند.وقتی سرویس حامل آنها در منطقهء بغلان رسید، توسط چریک های بشیر اسیر وبه حسن تال بغلان انتقال داده شدند.بشیر، پس از باز پرسی هویت های آنها بسیاری از آنها را وحشیانه وبطور فجیعی بقتل رسانید.وبرخی ها فرارنمودند.حتی ورزشکاران که پیام آوران صلح وهمصدایی میان مردمان ملتهاست، نیز از ظلم وجنایت این جنایتکار در امان نماند.اسامی برخی از کشته شده گان اینهاست:

( 1)_ عبد الغنی، مشهور به راید جشنی.(2 ) _ عبد الجبار، افسر اردو(.3 )_عبد الهادی، افسر اردو( 4 )_هدایت الله، افسر اردو.( 5 )_ محمد هاشم، افسر اردو.(6 ) _سمیع حمیدی، مغازه دار شهر کابل(.7) _ معلم ضمیر، از نورستان.(

(8 )_ سلیم گولکیپر، از کابل.( 9 )_ محمد رفیع از کندهار.(10 )_ جان سنگ، ترینر تیم ملی هاکی از اهل هنود.

آنهایی که فرار نموده بودند:

(1 ) رحمت الله نورستانی، مامور شار والی کابل.و فعلا معاون فنی ریاست فدراسیون ملی المپیک کابل.

(2 ) شیر خان، افسر اردو که فعلا در لندن زنده گی میکند.

(3 ) گل رحمن، مامور شار والی کابل که فعلا در جرمنی زنده گی میکند.

( 4 ) معلم باقی که فعلا معلم بر حال در لیسهء انصاری کابل ، وظیفه اجراء میکند.( اسامی افراد از ریاست المپیک کابل بدست آمده.وبا منابع محلی وآگاه از قضیه ، دقیق ساخته شده است.) بشیر بغلانی، قاتل صد ها نفر روشنفکر، متنفذین محلی، دهقانان، معلمان، زنان وشاگردان وافسران وسربازان اردو و افراد بیگناه است که جنایات او بار ها در رسانه ها و مصاحبه های فعالان سیاسی ومدافعان جامعهء مدنی و حقوق بشر افغانستان به نشر رسیده است.

   این تنها یک حادثهء غم انگیز و وحشیانه نبود.آمر غیورخلا زایی یکی از قومندان های تحت امربشیر، ( چون بشیر آمر ولایتی بود) دربهارسال 1359 به لیسه دختران بغلان صنعتی حمله کرده بود که،حدود هجده تن ازمعلمان ودختران  لیسه راکه همه از ترس دریک صنف پناه آورده بودند،بطور وحشیانه شهید وزخمی ساخت.دراین قتل عام،از خانواده یک کارگر فابریکهء قند بغلان دودختر جوانش شهید شدند.که اسامی برخی از شهید شدگان وزخمی ها اینهاست:

1 _ دو دختر جوان از حبیب الله بسته کار فابریکهء قند بغلان.شهید.

2 _ سیما بنت محمد، دکاندار فابریکهء قند بغلان.شهید.

3 _ دو دختر از سردار عبدالجلیل، یکی شهید ویکی زخمی.( که زخمی اش اکنون در آسترالیا ست.)

4 _ معلمه قمر بنت میرزا سلیمان زخمی ( که فعلا در کابل زنده گی میکند.) اسامی دیگر شهیدان و زخمی ها که زمان زیادی ازآن گذشته بخاطرم نمانده است.وبا این عمل وحشیانه بود که دروازه های مکاتب بروی شاگردان درهمان آغاز سال، بسته شدند.این جنایتکار در یک کمین در راه سمنگان _ مزار با محافظینش کشته شدند.اما بشیر،در حکومت انتقالی آقای کرزی بحیث والی بادغیس وسپیس والی فراه مقررشد اما مردم آن ولایات بنا برسوابق جرمی وجنایی اش او را از ولایت راندند.چون در فراه میخواست علیه ملالی جویا ، این زن مبارز و آزادی خواه وطن توطیه ایجاد کند که موفق نشد.بشیر، درانتخا بات پارلمانی،کاندیدای پارلمان بودکه میخواست مصونیت سیاسی حاصل نماید و در سایهء پارلمان،جنا یات خود را کتمان کند. اما بشمول چند نفر دیگر،رد صلاحیت شد.هنگام تصدی ولایت بغلان  بدست جمعه خان همدرد، در پی تجد ید قوا و تسلیح افراد  خود شد .و همدرد برایش خانه ومحافظین امنیتی تعیین کرد.اما با رفتن همدرد، موقعیت خود را کم کم از دست داد.و حالا آرزوهای سیاه و ننگین بقدرت رسیدن دوبارهءطالبان وحزب اسلامی حکمتیار را بسر می پروراند!!

       با امدن قوای حافظ صلح و نیروهای امریکایی در افغانستان بغرض ساقط کردن حکومت طالبان وباز سازی این کشور از خرابی های ناشی از جنگ، همانگونه که وعده شده بود، انتظارات مردم این بود که امریکایی ها وملل متحد ضمن آوردن صلح و باز سازی نهاد های ویران شدهء افغانستان دست جنایت کاران جنگی وناقضین حقوق بشر را از یخن مردم عادی کوتاه ساخته وعاملین آنرا به محاکم عدلی بین المللی می سپارند.ویا اقلا خلع قدرت ساخته می شوند. اما چنانچه دیده میشود، هیچکدام این جنایتکاران به میز محاکمه کشانیده نشده اند.بلکه جایگاه انها در ارگانهای دولت محاکم وحتی پارلمان کشور هر روز تحکیم می یابد. امریکایی ها و نیروهای حافظ صلح و سازمان های دفاع از حقوق بشر و سازمان ملل متحد که هر روز داد  دفاع از حقوق بشر و دموکراسی را  می زنند، ودربارهء ناقضین حقوق بشر تبلیغات ونشرات پرسر و صدا دارند، چرا حق مردم رنجدیده ومظلوم افغانستان را نا دیده می گذرند. ومصلحت هارا بر حقایق ، رجحان میدهند؟ودر برابر جنا یاتی که در افغانستان صورت گرفته، سکوت اختیار میکنند.؟کمیسون دفاع از حقوق بشر افغانستان، شاید از این حادثهء غم انگیز وجنایت بار، آگاهی داشته باشد.زیرا این حادثه، یک واقعهء اظهر من الشمس است و همه مردم محل و مقامات آگاهی دارند پس چرا قضیه را تاکنون پیگیری نکرده اند؟این کافی نیست که سازمان دفاع ازحقوق بشر،کمیسون مستقل حقوق بشر افغانستان و سازمان ملل متحد فقط خود رابا ارایهء گزارش ها،اقناع کنند ووظیفهء خود را ختم شده اعلام نمایند، بلکه جدابر دولت ها و جامعهء بین المللی فشار بیاورند  تا خون بهای مردم افغانستان گرفته شود.در غیر آن اگر این سازمان ها ونهاد های حقوقی وبین المللی درگرو قدرتهای جهانی ومصلحت های داخلی است،گزیری نیست که مردم افغانستان به خداوند عادل پناه جویند که دادخواه حقیقی اوست.واین شعر خواجهء شیراز را وصف الحال خود بدانند که گفته است:

  _ فتنه می بارد  از این چرخ مقرنس، برخیز

     تا  به  میخانه   پناه،  از  همه  آفات  بریم

 ______(رحمت گل از شهر جدید بغلان)

 


بالا
 
بازگشت