کانديداى اکادميسين سيستانى

 


اهميت آب ونقش آن در منازعات ملل منطقه

 

اهميت آب و نقش حياتى آن در زندگى انسان وحيوان ونبات و محيط زيست آنقدر روشن است که حاجت به دليل وبرهانى ندارد. با وجود پيشرفت هاى شگفت آورى که درزمينه هاى مختلف حيات بشر صورت گرفته است.آب همچنان اهميت خود را به عنوان منبع اصلى تامين انرژى ونيز توليد کشاورزى حفظ کرده است، به همين دليل برخى از دانشمندان معتقداندکه آب دليل اصلى، اما پنهانى بسيارى از منازعات سياسى درمنطقه را تشکيل ميدهد. ظاهراًچنين به نظر ميرسد که آب در روى کره زمين نسبت به جمعيت انسانها زياد است ، ولى بايد دانست که آب هاى بحر شور وبراى شرب وکشاورزى بدون فلتر کارى بامصارف گزاف غير قابل بهره بردارى است . وتنها آب شيرين همان آبهاى برف وبارانهايى است که از کوه هاسرازير ميگردند وتوسط نهرها و رودخانه هاى طبيعى بجريان مى افتند ودر امور آبيارى زمين هابراى کشاورزى وآشاميدن بکار ميرود. و اين مقدار درمقايسه با تمام آبهاى سطح زمين به بيش از سه در صد نميرسد، اما همين سه درصد آب در ايام تابستان دربرخى ازکشورها که مقداربارندگى سالانه در آن هاکم است، سبب بروز مشکلات ملى وبين المللى ميگردد و در چنين وضع وشرايطى خطر بروزجنگ ها پيش مى آيد.

دانشمند معاصر امريکائى «مايکل.تى .کلار» درمجله مسايل بين المللى زيرنام «جغرافياى نوين منازعه» مقالتى مهم (مى، جون ٢٠٠١) نوشته وآقاى خليل زمر آنرا ترجمه و درمجله معتبر فردا بچاپ رسانده است. دراين مقاله نويسنده، پس ازبحث برتغيير استرتيژى امريکا درمناطق قابل رقابت برسرمنابع حياتى چون گاز ونفت ، به مردم جهان اينطور اخطارميدهد: مناطق مشخص منازعه بالقوه بالاى ثروتهاى طبيعى بطور روزافزون کسب اهميت ميکند. فشار ناشى از ميکانيسم عرضه وتقاضا ، موازى با افزايش نفوس وتوسعه فعاليت اقتصادى دربسيارى از مناطق جهان، اشتهاى دسترسى براى مواد حياتى رانسبت به آنچه طبيعت توصيه ميکند،بيشتر ساخته است .بنابرين با تقليل حاد مواد حياتى ، رقابت براى دسترسى به منابع باقيمانده آن نيز بشدت رشد خواهد کرد.وفشاربالاى عرضه پطرول درمقياس جهانى هرچه بيشترافزايش مى يابد. برطبق تخمين وزارت انرژى ايالات متحده امريکاتوقع ميرودکه مصرف پطرول درجهان که روزانه ٧٧ ميليون بشکه درسال ٢٠٠٠بود، به ١١٠ ميليون بشکه درسال ٢٠٢٠ که يک افزايش ٤٣ درصدرا نشان ميدهد، بلندبرود. هرگاه اين تخمين درست باشد، جهان از همين اکنون تا سال ٢٠٢٠ جمعاً به اندازه ٦٧٠ بليون بشکه نفت مصرف خواهدکردکه اين مقدار دوسوم ذخايرنفت شناخته شده جهان را تشکيل ميدهد. البته تا آن زمان ذخاير جديدى کشف خواهد شدو تکنالوژى امکانات دسترسى به منابع جديد راکه اکنون غيرقابل دسترسى اندمانند مناطق دورافتاده درشمال سايبرياو درعمق بحرانتلاتيک را به ما اجازه خواهدداد، اما توليد نفت هنوزنميتواند با تقاضاى روبه افزايش موجود هم آهنگ باشد. (فردا، شماره ٢٣، ص٧)

نويسنده مقاله در مورد اهميت آب نيز مکث کرده مينويسد: « شرايط آب نيز درجهان چندان اميد بخش نيست. آبهاى راکه از برف و باران بدست مى آوريم هرگاه تجديد نشوند، مقدارقابل تعويض آن محدود ميشود. درحال حاضرما نيمى از اين آبها را براى نوشيدن، شستشو، توليدغذا ، صنايع ، ترانسپورت و غيره استفاده ميکنيم وضرورت برعرضه اضافى آب همه روزه افزايش مى يابد. هم اکنون بسيارى ازساحات شرق ميانه از کمبودمزمن آب رنج ميکشد و کشورهاى که دراين ساحات قراردارندتخمين ميکنندکه در٢٥ سال آينده که نفوس جهان افزايش مى يابدو مردم بيشتر درمناطق شهرى مسکن گزين ميگردند، مشکلات شان از ناحيه کمبود آب دوچندان خواهد شد. بجز از زمين هاى که در روى کره زمين از مقدارکافى آب برخورداراند، درساير مناطق تاسال ٢٠٥٠ که تقاضا براى آب به ١٠٠ فيصد عرضه موجود آب نزديک ميشود، ميتواند رقابت شديدى را براى دسترسى به اين ماده حياتى بطورعام افزايش دهد.گرايش هاى محيطى مانند گرم شدن کره زمين بربسيارى از منابع آب و زمين هاى قابل آبيارى تاثير ميگذارد. همچنان بلندرفتن درجه گرماى زمين باعث بارندگى زياددرمناطق نزديک به بحرخواهدشد. بنابرين احتمالاً که درنتيجه وضعيت فوق الذکربسيارى ازساحات مهم تحت زراع يا مناطق دورتر از بحر تبديل به صحرا شده وبا بالا آمدن آب درسواحل ، سطح ابحار جهان را درمناطق نزديک به اين سواحل بلند خواهدبرد...  عرضه آب نيزبا تهديد مشابه (رقابت) مواجه هست ،زيرا بسيارى ازمنابع مهم آب درشرق ميانه وآسيابين دويا بيشتر ازدو کشورتقسيم ميشود و مهم اينست که تعداد کثيرى از اين دولت ها درباره تقسيم آب به توافق قابل قبول رسيده اند. سودان و مصردرباره تقسيم آب رودخانه نيل درسال ١٩٩٥ به توافق رسيدند، اما اين توافق بى ثبات بود، زيرا براى حبشه وساير کشورهائيکه به آب اين رودخانه وابسته اندعرضه آب را کاهش ميداد. عراق وسوريه در موردسهم شان از آب رودخانه فرات به نتيجه رسيده اند، اما اين رودخانه که از ترکيه سرچشمه ميگيرد، ترکيه حاضرنيست تا معاهده تقسيم آب رابا آنها امضاء کند. اسرائيل باسوريه و اردن درمورد استفاده از آب رودخانه هاى اردن مناقشه دارد. يگانه توافق دوامدار واساسى بين هندوپاکستان درموردتقسيم آب رودسند است که حتى همين توافق هم درگرو ثبات روابط دوکشورقرار دارد.به همان پيمانه ايکه نفوس جهان افزايش مى يابد و در اثرپديده گرين هوس، هواى جهان گرم شده ميرود، به همان پيمانه منازعات بين المللى اينجا وآنجا نيز درموردعرضه موجوده منابع مذکور ازدياد مى يابد ....هنگامى که درباره آب سخن ميرود مانند نفت وگازپاى امنيت ملى درميان کشيده ميشود. بارى «موهه هارت» دومين صدراعظم اسرائيل گفته بودکه : «آب براى اسرائيل يک چيز لوکس يا فقط يک خواست سودمندکه بايد به منابع طبيعى ما علاوه شودنيست ، آب خودش حيات است.» پطروس غالى درهنگامى که وزيرخارحه مصربود،باعين لهجه درسال ١٩٨٨ ادعا نمودکه : «جنگ آينده درمنطقه ماجنگ بالاى آب نيل خواهد بود نه بالاى سياست.» همچنان برخى از کشورهاتهديدکرده اندکه آنها کنترول شانرا برعرضه آب بمثابه يک وسيله اجبار قايم خواهند نمود. مثلاً ترکت اورزال رئيس جمهورترکيه درسال ١٩٨٩ سوريه را اخطار دادکه هرگاه آن کشوربه فعاليت کُردها درقلمرو خود خاتمه ندهد، حکومت ترکيه جريان آب رودخانه فرات را برروى سوريه خواهد بست. هکذا بايدگفت که جنگ سال ١٩٦٧ درشرق ميانه، استعمال قوه براى حل مناقشه برسر آب بود، زيرا دولت هاى عرب پلان داشتندکه مسير آب رودخانه اردن را از اطراف اسرائيل به سمت اردن تغيير دهندکه کارى بود ناممکن. بدين ترتيب فشار روزافزون بالاى ذخاير حياتى و هکذا نبودن قراردادهاى تقسيم آنها درآينده تصادمات را بيشتر خلق خواهد نمود.

نويسنده درپايان مقاله اش مينويسدکه : «تحليلى از گرايش منابع جهانى و پديده هاى سياسى و جغرافيائى مرتبط با آنها يک زره بين نيرومندرا براى سياست مداران آماده ميکندکه به کمک آن ميتوانند مسايل بزرگ سياسى و امنيتى جهان را تنظيم نمايند، مثلاً حکومتها بايد در راه کمک مالى بيشتر به تحقيقات بخاطر انکشاف مواد سوخت وسيستم ترانسپورتى همين بخشها، تلاش بزرگ به خرج دهند. برعلاوه تامين عرضه متوازن آب مستلزم صرف پول بيشتربراى تخنيک هاى نمک زدائى و آبيارى موثر زمين هاى بيشتر بخاطر توليدغله است. مساعى براى مذاکره بالاى ايجاد رژيم بين المللى جهت حفظ وحراست جنگل هاى استوائى نيز ايجاپ کمک مالى بيشتررا ميکند. اما تلاش ها بايد توسط ابتکارات چندين جانبه به منظورکاهش خطر نزاع هاى قهرآميزبرسراستفاده و تقسيم منابع حياتى مورد مناقشه همراه گردد. مثلاً جامعه جهانى براى حل صلح آميزمنازعه بالاى حاکميت و انکشاف منابع ساحلى بحيره کسپين و بحيره جنوبى چين بردولت هاى ساحلى اين دوبحيره فشار واردنمايد. سازمانهاو موسسات بين المللى نيز ميتوانندبراى حل مناقشه مشابه دراطراف خليج فارس، بحيره سرخ و خليج گينى کمک نمايند. درعين حال براى جامعه جهانى ضروريست تا دولت هاى همسرحدبا رودخانه نيل ، رودخانه اردن و دجله وفرات را تشويق نمايند تا براى ايجاد يک رژيم مشترک تقسيم آب اين رودخانه ها باهم به مذاکره بنشينند.» (فردا، شماره ٢٣، سپتمبرـ اکتوبر ٢٠٠٢)

اهميت آب در افغانستان

درکشورما که سرسبزى وشادابى آن به سخاوت طبيعت بستگى دارد، آب از اهميت سرنوشت سازى برخورداراست. زيراکه حيات ٩٠ درصد مردم مابه زراعت، باغدارى ومالدارى بسته است. واين هرسه بخش منوط به وفور آب است و درصورت فقدان آب ريشه زندگى دراين کشور ميخشکد. خشکساليهاى متواتر سالهاى ١٩٩٨ تا٢٠٠٣چنان ضربات خردکننده وخسارات جبران ناپذيرى برپيکر اقتصاد زراعتى ومحيط زيست افغانستان وارد نمودکه تمام باغات وتاکستانهاى مردم از ريشه سوختند وده هاهزارگاو وگوسفند واسپ وشتراز تشنگى ويا فقدان علوفه تلف شدند. صدهاهزارخانوار دهقان و مالدارکوچى وغيرکوچى کشورخاکستر نشين شدند. نرخ مواد خواربار وازجمله گوشت و ميوه جات وسبزيجات بطورسرسام آورى بلند رفت، چنانکه خانواده هاى بى بضاعت در طول يکسال حتى يک بار هم توان خريد يک کيلوگوشت رانداشتند. در طى همين سالهابرخى از مردم حاضرميشدند تا کودکان خود رادر بدل يک بوجى آرد(که قيمت آن به سيصدهزارافغانى رسيده بود) بفروشندو يااستثوابى دراختيار کسانى بگذارندکه توان نگهدارى آن کودک را داشتند. لهذا زندگى انسان وحيوان ونبات ودرمجموع آبادانى وعمران وتمدن با آب، پيوندگسست ناپذيردارد. وبدون آب نه تمدنى ممکنست شکل بگيرد ونه توليدى صورت ببندد. از همين روهرجا که آب شيرين است آثارتمدن واثر انسان متمدن ديده ميشود، چه انسانها همواره درکنار درياچه ها و رودخانه ها به ايجادتمدن دست يازيده اندو آثارى از خود برجاى گذاشته اند.

درافغانستان بيش از سه چهارم ساحه آن را کوه هاى سر بفلک کشيده اى تشکيل ميدهند که از ٣ تا ٦هزار متراز سطح بحربلندى دارند. کوه هاى هندوکش در وسط کشور با طول شش صدکيلو متر و بلنداى سه تا پنج هزار متر واقع شده که از دره هريرود در غرب کشور بسوى شرق تا سطح مرتفع پامير ادامه مى يابد. سلسله کوه هاى سليمان و سفيد کوه از شمال شرق کشور بسوى جنوب تا حوزه سند و بلوچستان امتداد يافته است که بيش از ششصد کيلو متر طول دارد. کوه هاى سليمان و سفيد کوه مسطور از جنگلات انبوه است که داراى ذخاير مهم در ختان صنوبر وکاج و منبع بزرگ درآمد مردم محل است. اما سلسله کوه هاى هندوکش از سياه کوه در بخش غربى تا پامير در منتها اليه شرقى ، فاقد هرگونه پوشش گيائى است ، ولى داراى يخچالهاى بزرگى است که منابع دايمى آب رودخانه هاى افغانستان مى باشد. اين رودخانه ها درحوزه غرب وجنوب غرب عبارتند از: رودخانه هيرمند،رودخانه هريرود ، رودخانه فراه ، رودخانه هاروت، خاشرود، رودخانه غزنى ، رودخانه ترنک، رودخانه ارغنداب. ورودخانه هاى حوزه شمال چون : رودخانه آمو، رودخانه کوکچه ، رودخانه پنچ ، رود خانه تالقان، رودخانه قندز، رودخانه سمنگان ، رودخانه بنگى قلعه، رودخانه پنجشير، و رودخانه کابل، و در حوزه شرقى ازسلسله کوه هاى سپينغر(سفيدکوه) رودخانه کنر و رودخانه کامه ، رودخانه توچى ، رودخانه گومل، سرخ رود وغيره رودخانه هاى خورد وکوچک سرچشمه ميگيرند که آب اکثر اين رودخانه ها به علت فقدان سربندهاى اساسى و هدايت آن بر اراضى قابل کشت در داخل کشور، سرانجام در کشورهاى همسايه چون ازبکستان ، ترکمنستان، ايران و پاکستان ميريزند وآن کشورها از آب هاى که طبيعت آنرا به مردم افغانستان سخاوتمندانه ارزانى داشته، در توليد انرژى وامورکشاورزى ومصرف نوشيدن مردم از آن کار ميگيرند.بدون آنکه به افغانستان به عنوان صاحب اصلى اين ثروت طبيعى يک دينار پول بپردازند.

محقق افغانى آقاى نجيب فهيم در فصلنامه ميهن (که درمشهد ايران به نشرميرسد) مقالتى بسيار جالبى پيرامون آب ونقش آن به عنوان کالاى استراتيژيک درقرن ٢١، به چاپ رسانده که ميشود گفت، يکى از بهترين مقالات آن فصلنامه است، بخصوص نکاتى که پيرامون رودخانه هريرود ارائه داده است خيلى دلچسپ ومهم جلوه ميکند و بنابرين با اعتماد به اصل مقاله به بازتاب نکاتى از آن دراينجا مبادرت ميشود:

«... على الرغم آنکه سه چهارم کره زمين رآب پوشانيده است ، آب شيرين دوفيصدآب هاى موجودرا تشکيل ميدهدکه توزيع آن هم بستگى به موقعيت طبيعى و پيچيده بودن تکنولوژى و هزينه هاى بالاى آن، طرح عملى ومقرون به صرفه نميباشد. لذا اهميت آب شيرين درتوسعه و همچنين درزندگى روزمره روبه فزونى بوده وسهم آن درمنازعات منطقه اى هم درحال بيشتر شدن است. به همين سبب مهارآب هاى سطحى و انتقال آن به مناطق کم آب وبهره بردارى درست از آب هاى زيرزمينى وحفاظت از منابع آبى يا به تعبيرديگر مديريت صحيح منابع آب از محورهاى اصلى توسعه درکشورهاى توسعه نيافته مى باشد.با نگاهى گذرا به منابع آبى کشورعزيز ما افغانستان درمى يابيم که منابع آبى ما عمدتاً ازطريق بارندگى هاى فصلى تغذيه وتامين ميشود. اين نزولات آسمانى عمدتاً درمناطق مرتفع کوهستانى به شکل برف فرود آمده و ذخاير برفى ويخچال هاى کوهستانى را تشکيل ميدهد. با فرارسيدن فصل بهاروگرم شدن هوا، اين ذخيره هاى برفى آب شده و در رودخانه ها جريان مى يابند،لذا به موازات جريان آب رودخانه ها زندگى هم سيلان داشته وبه تدريج مناطق مسکونى وشهرها درکناره هاى اين رودخانه و حوزه هاى آبى شکل گرفته اند.

کشورما که بعلت اشغال(هجومها)ى خارجى و وقوع جنگ هاى طولانى در رديف کشورهاى کمتر توسعه يافته جهان قرارگرفته است، تا بحال (بحدبايسته وکافى) نتوانسته از منابع آبى خوددر جهت تامين نيازمنديهاى داخلى بهره بردارى نمايد. طوريکه طغيان فصلى آب دربهار و اوايل تابستان به سيل هاى ويرانگرتبديل شده وباعث تخريب مناطق مسکونى و اراضى مجاور رودخانه ها ميکردد، ولى دراواخر تابستان وفصل پائيز که بارندگى ها کم شده وذخاير برفى ويخچالها هم آب ميشوند،کمبود آب در بسى مناطق بيک بحران عمده و اساسى مبدل ميشود.» (ميهن ، شماره ٣٤، ص ٦٨)

آقاى فهيم سپس، منابع آبى افغانستان را با درنظر داشت جغرافياى طبيعى و موقعيت کوه هاى آن به سه حوزه آبى ذيل تقسيم نموده مينويسد:

« ١- حوزه آبى پامير وشمال هندوکش،

٢- حوزه آبى جنوب هندوکش وسفيدکوه،

٣- حوزه آبى هيلمند وهريرود. درحوزه آبى پامير وشمال هندوکش ، آمودريا قرارداردکه شاخه هاى فرعى آن را درياى کوکچه ، فرخار، بنگى و ايبک تشکيل ميدهد.درياى آمو و شاخه هاى فرعى آن از پاميرخورد وشمال هندوکش سرچشمه گرفته و پس از طى مسافت ٢٥٤٠ کيلومتر به درياچه ارال سرازير ميشود. اهميت سياسى آمو دريا درآن است که بطول ١٢٠٠کيلومترمرز مشترک ميان افغانستان وجمهورى هاى تازه به استقلال رسيده تاجکستان واُزبکستان وترکمنستان درآسياى ميانه را تشکيل ميدهد.[بايد درهمينجا اشاره کرد که دراين مقاله همه جا از رودخانه هاى کشوربه عنوان دريا تذکر رفته که منظورنويسنده همانا رودخانه است ، نه دريابه معنى واقعى کلمه] از لحاظ اقتصادى باوجوديکه دراين حوزه آبى از درياهاى فرخار، بنگى، خينجان وسمنگان بيشترين بهره بردارى درولايات تخار، کندز، بغلان و سمنگان صورت گرفته ورونق زراعت درآن مناطق ، از برکات آنها به حساب مى آيد، ولى از درياى کوکچه و آمو افغانستان بعلت آنکه اين رودخانه هاپائين تر از سطح اراضى ايکه در دوساحل آنها قرار گرفته اندواقع شده است ، تا به حال کمترين بهره بردارى را نموده است. طوريکه مردم اکثر قريه جات درفاصله هاى نزديک به آنها مصداق ضرب المثل «آب درکوزه وما تشنه لبان ميگرديم» واقع شده اند وقادر نيستند آب آشاميدنى مورد نياز خود را از اين آب هاى مواج تأمين نمايند. اين درحالى است که افغانستان ميتواند سالانه ٣١ ميليارد مترمکعب آب از درياى آموبرداشت نمايد.

درحوزه آبى جنوب هندوکش وسفيدکوه درياها (رودخانه هايى): چون پنجشير، کابل، لوگر، عليشنگ، وکنر[وکامه]قرارگرفته اند. اين درياها از دامنه هاى جنوبى هندوکش ورشته کوه هاى بابا وسفيدکوه سرچشمه گرفته وپس ازطى مسافتى تقريباً٤٦٠ کيلومتردرداخل خاک افغانستان واردخاک پاکستان شده ونهايتاً در درياى سندميريزند.

باوجودآنکه جهت استحصال برق سدهايى همچون نغلو، ماهى پر، سروبى و درونته بالاى درياى کابل احداث شده، ولى بازهم بهره بردارى اقتصادى درصنعت وزراعت از آب هاى اين حوزه آبى اندک بوده واضافه آب آن پس از آبيارى مناطق وسيعى درايالت صوبه سرحد وارد درياى سنددرخاک پاکستان ميشود.

در حوزه آبى سوم( هلمند وهريرود): درياهاى متعددى درجريان ميباشند که اين درياها عمدتاً از دامنه هاى کوه بابادرمناطق مرکزى کشورسرچشمه ميگيرند. دراين حوزه آبى هم استفاده از آب درياهاى آن به تناسب نيازهاى محيطى محدود بوده و اين آبها بدون استفاده پس از طى مسافت نسبتاً طولانى درخاک افغانستان، واردکشور ايران شده ومناطق وسيعى را در استانهاى سيستان و بلوچستان وخراسان آنکشورآبيارى مينمايند.

هلمند وهريرودمهمترين دريا(رودخانه)هايى ميباشندکه درين حوزه آبى درجريان هستندکه مادراينجا بنابر اهميت سياسى و اقتصادى آنها هريکى را بصورت جداگانه وبصورت مختصرمورد بررسى قرار ميدهيم.

١ -هلمند:هلمند(هيرمند):

يکى از بزرگترين درياهاى افغانستان بوده که از ارتفاعات کوه بابا (واقع درشصت کيلومترى غرب کابل) سرچشمه گرفته ودرميان اراضى کوهستانى بطرف جنوب وجنوب غرب کشورجريان دارد. اين دريا با عبور از نزديکى گرشک وارداراضى مسطح وهموارگرديده وبارسيدن به قلعه تاريخى بست مسيرخود را به سمت(جنوب) وسپس بسمت غرب (وبعداز حدکمال خان) بسوى شمال تغيير ميدهد. درياى هلمندبا ١٤٠٠٠ کيلومترطول بزرگترين رودخانه داخلى کشوربوده که در دوطرف شمال و جنوب آن دشت هاى پهناورمارگو و دشت زره و گود زره قراردارد....

درقسمت خوابگاه درياى هلمندبه دوشاخه تقسيم ميگرددکه يک شاخه آن بطرف شمال وشاخه ديگر آن بطرف شمال غرب جريان مى يابد. شاخه شمالى آن که قسمتى ازمرزميان افغانستان وايران را تشکيل ميدهد، پس از آنکه چخانسور(نيمروز) راآبيارى مينمايد به درياچه هامون ميريزد.شاخه دومى آن که بطرف شمال غرب جريان دارد، وارد ايران شده و درچاه نيمه هاى زابل ذخيره ميشود. بارش بارانهاى فصلى وآب شدن ذخيره هاى برفى ارتفاعات(مرکزى) در اواخر زمستان و اوايل بهارباعث طغيان آب دردرياى هلمندشده که بعضاً باعث ويرانى هايى درولايت نيمروز افغانستان ميگردد، ولى درفصل هاى تابستان و پائيزآب اين دريا به تدريج کم شده ودرقسمت هاى پائين آن خشک ميشود.بروز خشکسالى هاى متواتردراواخر دهه چهل وخشک شدن درياى هلمند دولت ايران را برآن داشت تا بااستفاده از مشاوره هاى تخصصى جاپانيها، براى کاستن دامنه زيانهاى ناشى از شرايط اقليمى و استفاده مناسب از آب درياى هلمند، اين آب رادر گودالهاى طبيعى (مصنوعى درست است)که درکنار مرزبا کشورما ايجادشده، هدايت نموده و ذخيره سازى نمايد. اين ذخيره گاه هاى ( مصنوعى) درايران تحت عنوان چاه نيمه هاى زابل ياد ميشود. خشک سالى هاى سالهاى اخيرکه کاهش شديد آب درياى هلمند را به همراه داشت ، دولتمردان ايران رامتوجه ناکافى بودن آب ذخيره شده درچاه نيمه هاى سه گانه قبلى ساخته وبرآن داشت که طرح احداث چاه نيمه چهارم را با ظرفيت ذخيره سازى هشتصد ميليون مترمکعب آب در دستور کارخود قراردهند.براى احداث چاه نيمه چهارم درمجاورت چاه نيمه هاى قبلى (که همگى با صرف ميليونها دلاراحداث شده اند) مبلغ هشتاد ميليون دلارپول به مصرف رسيده وکار احداث آن دراوايل سال ١٣٨٣ شمسى به پايان رسيد. طرح احداث خط لوله ١٩٢ کيلومترى (آب براى شهريک ميليون جمعيتى زاهدان) از پروژه هاى مهم ديگرى بودکه جهت انتقال آب ذخيره شده ازدرياى هلمند درچاه نيمه ها به شهرزاهدان درسال ١٣٨٣ به بهره بردارى سپرده شد.

آقاى فهيم مى افزايد: «قراراست که آب انتقال شده توسط اين خط لوله ٣٧ ميليون مترمکعب نياز هاى آبى (هشتصدهزارنفر) از ساکنان شهرزاهدان مرکز استان سيستان وبلوچستان رادرسال تامين نمايد- براى اجراى اين پروژه هم مبلغى درحدود ٧٥ ميليون دالر بمصرف رسيده است.  بنابرين ضرورت حفظ تعادل ايکولوژيک درمنطقه شرق ايران که زيستگاه بعضى از انواع نادر حيوانات اهلى وپرنده گان بوده ورستنگاه بعضى از گياهان کمياب ميباشدو هم چنين نياز حياتى بيشتر از يک ميليون نفر ازساکنان سيستان وبلوچستان که حتى سفره هاى آب زيرزمينى آن هم شورو غير قابل استفاده ميباشد. به آب درياى هلمندسبب شده است که چگونگى بهره بردارى از آب اين دريا- بيک موضوع حساس استراتيژيک در روابط دوکشورتبديل شود.»

دراينجا بايد يادآورشوم که اين طرح يعنى تهيه آب موردنياز شهرزاهدان با جمعيت تخمين يک ميليونى آن از ذخيره هاى آب هلمند، برخلاف مواد موافقتنامه تقسيم آب هلمند ميان ايران وافغانستان است ، زيرا درهيچ ماده يا مواد آن افغانستان تعهدى به ايران نسپرده تا آب موردنياز مرکزاستان سيستان و بلوچستان وبخصوص شهرزاهدان را از رودخانه هلمند تهيه کند. اکنون که ايران اين طرح را بدون موافقت دولت افغانستان عملى ساخته است ، دولت افغانستان کاملاً حق خواهدداشت تا مقدار آبيکه براى شهرزاهدان هدايت ميشود(٣٧ميليون مترمکعب آب) را، از سهميه آب براى سيستان ايران کم نمايد ويا آن را دربدل قيمت مناسب بفروش برساند. براساس معاهده اخير (مارچ١٩٧٣) تقسيم آب رودخانه هلمند، حقابه ايران عبارت است از:« مجموع مقدارآبى که از رودهيرمنددرسال نورمال آب ويا سال مافوق نورمال آب ازطرف افغانستان به ايران تحويل داده ميشودمنحصراست به اوسط(متوسط) جريان ٢٢ مترمکعب درثانيه طبق جدول شماره ١٠ راپور کميسيون دلتاى هيرمندمورخ ٢٨ فبرورى ١٩٥٠ مطابق تقسيمات ماهانه ايکه درستون (٢) جدول مندرج ماده سوم اين معاهده ذکرشده ويک مقداراضافى اوسط(متوسط) جريان چارمترمکعب درثانيه متناسب به تقسيمات ماهانه مشمول ستون (٢) جدول مندرج درماده سوم توضيح گرديده وبه سايقه حسن نيت وعلايق برادرانه ازطرف افغانستان به ايران تحويل داده ميشود.» يکسال نورمال آب عبارت ازسالى است که مجموع جريان آب از اول اکتوبرتاختم سپتمبرسال مابعد درموضع دستگاه آبشناسى دهراودبر رودهلمند(هيرمند) بالاتر از مدخل بندکجکى چهارميليون و پنجصدونودهزار ايکرفيت معادل پنج ميليون وششصد وشصت ويک هزارهفتصدوپانزده مترمکعب اندازه گيرى ومحاسبه شده است.

تبصره : جدول تقسيمات جريان ماهانه سال نورمال آب قرار ذيل است :

اکتوبر ٠٠٠ر١٥٤ ايکرفيت

نومبر ٠٠٠ر١٧٢ ايکرفيت

دسمبر ٠٠٠ر١٧٦ ايکرفيت

جنورى ٠٠٠ر١٧٨ ايکرفيت

فبرورى ٠٠٠ر٢٠٨ ايکرفيت

مارچ ٠٠٠ر٥٩٧ ايکرفيت

اپريل ٠٠٠ر١٥٨ر١ ايکرفيت

مى ٠٠٠ر٠٣٣ر١ ايکرفيت

جون ٠٠٠ر٤٤١ ايکرفيت

جولاى ٠٠٠ر٢١١ ايکرفيت

اگست ٠٠٠ر١٣٧ ايکرفيت

سپتمبر ٠٠٠ر١٢٥ ايکرفيت

مجموع ٠٠٠ر ٥٩٠ر ٤- ايکرفيت


(رک: سيستان سرزمين ماسه ها وحماسه ها، ج٤،ص ٢٥٩، از نگارنده ، طبع١٣٦٩=١٩٩٠، اکادمى علوم افغانستان)

هنرى ماکماهون درحکميتخود در ١٠ اپريل ١٩٠٥ ميلادى در مورد تقسيم آب هيرمندميان ايران وافغانستان گفته بود: « پس از سنجش وپيمايش حجم عادى آب درياى هيرمند درموسم زمستان بصورت واضح ثابت شده است که تنهايک سوم آبى که به بندکمالخان ميرسدبراى سيستان ايرانى اگر انکشاف هم بکندکافى است واين مقدار بقدرى است که اگر زراعت سيستان ايرانى درآينده توسعه و انکشاف هم بيابد احتياج مذکور را رفع خواهد نمود. معذا مقدار آب کافى براى احتياجات سيستان افغانى (نيمروز) باقى ميماند.»( ديده شود: کتاب سرگذشت سيستان ورودهيرمند از١٨٧٣ تا ١٩٧٣، صص ٢٦٩ -٢٧٠، از من)

با دقت وتأمل درمواد معاهده ٢٢ حوت ١٣٥١(مارچ ١٩٧٨) اين حقيقت آشکار ميشودکه اين معاهده سراسر به نفع ايران تمام شده است، زيرا ازيک رودخانه داخلى افغانستان و آبى که صد درصددرکشورمافراهم شده دوسوم آن براى ايران درنظر گرفته شده، ويک سوم آن براى افغانستان، درحاليکه افغانستان باداشتن ٢٠ چندحقوق طبيعى وتاريخى ، شاهدصدها هزارايکر زمين بى آب وبايرخواهدبود. علاوتاً درماه فبرورى =دلو(اسفند)که ضرورت به آب به اوج خود ميرسدمطابق معاهده اخيراز جمله ٢٠٨ هزار ايکرفيت آب رودخانه هلمندبراى ايران ١٦٢٩٨٠ ايکرفيت آب درنظر گرفته شده است، وبراى افغانستان صرف ٤٤٥٢٠ ايکرفيت آب . يعنى درمهمترين وقت زراعت وآبيارى که ماه دلو است براى ايران چهارچند آبى درنظر گرفته شده که در بند کمالخان يعنى دلتاى هيرمند واردميگردد.اگر نپذيريم که هيئت افغانى در تنظيم مواداين معاهده از جانب ايران تطميع شده باشند، اين بى توجهى وبى مبالاتى نسبت به حقوق طبيعى وثروت ملى کشوررا چگونه ميشود تعبيروتفسير نمود؟ زيرا رودخانه هيرمند از بندکمالخان ببعد وارد دلتاى خوديعنى سيستان ميشود وطبيعتاً ايران اگر به آب اين رودخانه حق وادعاى داشته باشد،بايستى از اولين نقطه ايکه هلمند، مرز مشترک دوکشور را ميسازد،( وحتى درصورت ابرازحسن نيت ازجائى که هلمندوارد دلتاى خودميشود، يعنى ازبندکمالخان) مى بايد در آب رودخانه مستحق پنداشته ميشد،مگر برمبناى قرارداد اخيرتقسيم آب ميان ايران وافغانستان(حوت١٣٥١ش) ايران خود را درآبهاى ذخيره کجکى و حتى بالاتراز آن يعنى از محل دهراود به بعد شريک ومستحق ميداند و هر وقتى که برميزان آب وارده درمرزمشترک يعنى در محل پايه هاى ٥١ و٥٢ مرزى اعتراض داشته باشد، ميتواند(برطبق پروتوکول شماره يک پيوست معاهده) ماموران خود را براى تفتيش مقدار آب رودخانه هيلمندوصورت مصرف آن به داخل افغانستان بفرستد و آنها حق خواهند داشت تا هرمدتى که خواسته باشنددستگاه پيمايش آب را پنجصد کيلومتربلند تر از دلتاى هيرمند، يعنى در منطقه دهراود، يکصد کيلومتر بالاتر ازبندکجکى درمرکز افغانستان موردتفتيش و کنترول خود قرار بدهند وبعد ازبررسى و برآورد ميزان آب در دستگاه آبشناسى دهراود، گزارش مقدار مجموعى آب را به مقامات دولت متبوع خود ارائه کنند. براساس اين قرارداد، به ايران حق داده شده است تاحقابه خود رابر مبناى آب وارده در دستگاه آبشناسى دهراودبا ما محاسبه وآن را از ما مطالبه کند.منظور من اينست تا نشان بدهم که با اين قرارداد، افغانستان دراستفاده از آب يک رودخانه داخلى خودنميتواند طور دلخواه بهره بردارى نمايد، بگذريم از آبى که رودخانه ارغنداب در حد قلعه بست به هيرمند مى ريزدو بسوى سيستان سرازيرميگردد. اما ايران نه تنها بحد کافى براى مشروب کردن سيستان از آب رودخانه هاى داخلى افغانستان بهره ميبرد، بلکه حتى يک استان ديگر(زاهدان مرکز بلوچستان) را نيزاز آب شيرين سيراب مينمايد، بدون آنکه دينارى از اين رهگذر براى افغانستان بپردازد!

٢ - هريرود:

اين دريا هم از دامنه هاى کوه بابا درمناطق مرکزى کشورسرچشمه گرفته و از بهم پيوستن دوشاخه فرعى درمنطقه «دولت يار» به وجود مى آيد. هريرودمسافت طولانى را درداخل ولايت غور طى نموده وبا عبورازشهر چغچران مرکز آن ولايت وارد ولايت هرات ميشود. هريرود١١٢٤ کيلومترطول داشته و٥٦٠ کيلومترآن درداخل افغانستان جارى است. شصت کيلومتر مرز مشترک ميان دوکشورايران و افغانستان راهمين دريا تشکيل ميدهد. هريرود سرانجام وارد ترکمنستان شده ودر ريگزارهاى «قره قوم» دفن ميگردد.هرچند ولايت هرات سرسبزى خود را مرهون هريرود ميباشدولى با آنهم ، استفاده چندانى از آب اين دريا درداخل افغانستان صورت نگرفته واضافه آب آن جذب ريگستانهاى کشورهاى همسايه ميگردد.

درسالهاى اخيردوکشور همسايه ايران و ترکمنستان -بدون توجه به نيازهاى مردم افغانستان به اين آب ها بدون نگرانى از اين خطرکه اگر روزى دولت افغانستان در راه توسعه گام نهاده ومهار آب هاى سطحى خود را در دستورکارقراردهد، ديگر آبى باقى نخواهدماند تا در ريگستانها هدررفته وياسد دوستى را پرآب نمايد- باهم طرح دوستى ريخته وسدى را بمنظوربهره بردارى از آن احداث نمودند. طنز تلخ سياسى روزگارما اين است، زمانى که اين دوهمسايه سفره خود را روى آب هاى ما پهن نموده ومنافع آن را ميان خود تقسيم نمودند، حتى منباب حق جوار از افغانستان به عنوان ناظر هم دعوت بعمل نيامد. دولتمردان ماهم که به نوبت کرسى قدرت راميان خود دست به دست مينمايند، بدون توجه به پيامدهاى زيانبار اين اقدام يکجانبه همسايگان ، حتى زحمت اعتراضى راهم بخود ندادند و شايد بى اطلاعى از جغرافياى کشور ومنافع حياتى آن سبب اين غفلت شده باشد و يا هم تا بحال متوجه نشده اند که کرسى هاى قدرت تنها امتياز نيست، مسئوليت هم است وچه مسئوليتى مهم تراز پاسدارى مرزها وحفظ منابع طبيعى وحياتى کشور! سد دولتى با همکارى مشترک دوکشورترکمنستان و ايران روى آب هاى هريرود درهفتادوپنج کيلومترى سرخس احداث گرديده است. هدف احداث اين سدآبيارى ٥٠ هزارهکتاراز اراضى زراعتى دوکشور وتامين ١٥٠ ميليون مترمکعب آب شرب شهر سه ميليون نفرى مشهدميباشد. کاستن خطر سيل وبهبود زيست محيطى منطقه از جمله هدفهاى ديگراحداث سد دولتى اعلام شده است. عمليات اجراى ساخت اين سد درسال ١٣٧٩ش( دوره طالبان بعد از کشتن٩ نفر دپلومات ايرانى درشهر مزارشريف و اوج اختلاف ايران با طالبان) آغاز و تا اوايل بهارسال ١٣٨٣ شمسى که آبگيرى شد، ٨١ فيصد کارهاى اجرائى آن انجام شده است.  مصرف اجراى اين پروزه ١٦٨ ميليون دالرمحاسبه شده که بايدتوسط دوکشوربصورت مساوى ، منابع مالى آن تامين گردد. قرار بود اين سدسال آينده (١٣٨٤ش) به بهره بردارى برسد، ولى مقامات دوکشور«استخاره را درکارخير» مصلحت ندانسته واز ترس اينکه مبادا دولت مردان افغان از خلسه تاج پوشى هاى متناوب به خود بيايند! عزم را جزم نموده وبا موافقت يکديگريکسال زودتراز موعدمقرر آن را به بهره بردارى سپردند. آقاى فهيم با اشاره براهميت اقصتادى آب مى افزايد:

دراينجا براى اينکه اهميت اقتصادى آب ونقش آن درروابط کشورهاى منطقه روشن شود، از افغانستان بيرون رفته وتفاهم نامه اى رامرور ميکنيم که دراين اواخرميان دوکشورايران وکويت درموردصادرات و انتقال آب به امضا رسيده است . به اساس اين تفاهم نامه قراراست که طى يک دوره سى ساله ، سالانه ٩٠٠ ميليون مترمکعب آب از سدکرخه ايران به منطقه الزور کويت توسط خط لوله انتقال داده شود. مصارف احداث اين خط لوله ٥٤٠ کيلومتر(٥ر١)ميليارد دالر پيش بينى شده است که توسط هردو کشوربطور مشترک تامين ميشود. صادرات اين مقدارآب براى دولت ايران سالانه بيشتر از يک ميليارد دالر درآمد به همراه خواهد داشت.

ضايعات آب درديگرحوزه هاى آبى کشور به مراتب بيشتر از حوزه جنوب غرب است، طوريکه که از ٣١ ميلياردمترمکعب حق آبه آمو درياسالانه چيزى درحدودسه ميلياردمتر مکعب آب برداشت مينمائيم و آب سد«تربيله» که بزرگترين منبع برق آبى پاکستان را تشکيل ميدهد از آب هاى حوزه شرق افغانستان وبخصوص درياى خروشان کنر تأمين ميشود.» ( فصلنامه ميهن، شماره ٣٤ صص ٦٩ -٧٠) اکنون که از پاکستان ورودخانه کنروکابل سخن به ميان آمد بدنيست تا نيات وامتيازطلبى هاى پاکستان را از افغانستان نيز مرورکنيم :

پاکستان درمقام ميراث خوار استعمار:

پاکستان به عنوان ميراث خواراستعمار بريتانيا، افزون برصدمات مهلکى که در سه دهه اخير بر پيکراقتصادى وسياسى ونظامى ما زده است، اکنون درصددگرفتن امتيازات بيشترى ازمنابع طبيعى بخصوص آب رودخانه کابل ورودخانه هاى ديگر ولايات شرقى کشور است. پاکستان، يکى ازهمسايه هاى بدنيتى است که همواره از شرايط بد وبحرانى افغانستان سوء استفاده نموده وهراز گاهى از انگشت افگار آن ميگيردونيات خود را ابرازميدارد.درشرايط حضور نيروهاى طالبان وگلبدين حکمتياردر پاکستان وحملات تروريستى آنها برشهرهاى هم مرزباآن کشور، يک بارديگر به پاکستان اين امتياز را داده است که برافغانستان فشار وارد نمايد تا سهم بازهم بيشترى از آب رودخانه هاى داخلى خودبه او بدهد و درپاى توافق نامه اى امضا بگذارد که نه ازجهت حقوق طبيعى ونه از نظرحسن همجوارى ونه ازنگاه مناسبات سياسى چنين حقى برگردن ما دارد. اماپاکستان بخصوص ازکودتاى سرطان١٩٧٣،به بعد اين حق رابراى خودمحفوظ داشته و محفوظ خواهد داشت تا اگر ازسوى دولت افغانستان نسبت به منافع آن بى توجهى صورت بگيرد، بايک اشاره به افرادى مثل ملاعمرو حکمتيار وغيره افراد خودخواه وبى اعتنا نسبت به منافع ملى ، ثبات و امنيت را درافغانستان، به مخاطره اندازد و دولت را در منگنه بگذارد و نيات خود را برمابدون مصرف وپرداخت يک پول تحميل کند. نيات امتيازطلبى پاکستان زمانى بروز کرد که حملات چريکى طالبان برمواضع ائتلاف بين المللى ضد تروريزم برهبرى امريکا درافغانستان از داخل خاک پاکستان شدت يافته بود ونيروهاى مرزى پاکستان به بهانه تعقيب مليشه هاى طالبان تا چهل کيلومترى بداخل خاک مارخنه کرده بودند. دراين رابطه يکى از هموطنان بنام انجنير تاج محمدايثار ،گزارشى را از روزنامه ديلى تايمز پاکستان (که در تاريخ ٦ جنورى ٢٠٠٥ انتشار يافته است) ترجمه و درسايت آريائى در مارچ ٢٠٠٥ انعکاس داده است .بقول مترجم « روزنامه ديلى تايمز پاکستان نوشت: بانگ جهانى موافقت نموده است تا زمينه امضاى موافقت نامه آب بين پاکستان و افغانستان را مساعدسازد، امابانک مذکوراز اينکه بجيث تضمين کننده موافقت نامه عمل کند، اباورزيده است. درحالى که بانک جهانى تضمين کننده موافقت نامه آب درياى سندبين پاکستان وهند مى باشد.روزنامه از قول يک کارمند عالى رتبه دولت پاکستان مينويسد،بانک جهانى آرزو داردبحيث فراهم آورنده مسوده موافقت نامه نقشى رابازى کند، ليکن ضرورتى نمى بيندتا نقش تضمين کننده را داشته باشد، زيرا اين موافقت نامه بين دوکشوردوست ومسلمان صورت ميگيرد.کارمند مزبوراشاره کردکه بانک جهانى از يک نمايندگى سازمان ملل متحد تقاضا بعمل آورده است تاارقامى را روى آب از کرانه هاى علياى رودخانه ها درافغانستان گردآورى کندکه ارقام مذکوربراى تهيه مسوده موافقت نامه ضرورى مى باشد. بدين ترتيب کارروى گردآورى ارقام آغازگرديده است. وى گفت که حکومت پاکستان از طريق بانک جهانى با حکومت کابل داخل تماس است .اسلام آبادوکابل به ضرورت عقد موافقت نامه يى پى برده اندکه روى تقسيم آب رودخانه هاى کابل ،کنر وساير رودخانه هاى معاون که داخل خاک پاکستان ميشوند، بين شان وجود داشته باشد.بدين منظورحکومت پاکستان   بتاريخ نهم سپتامبر٢٠٠٣،کميته نه نفرى ايجاد کرد. دراين کميته ، کميشنردايمى کميسيون آب درياى سند درلاهور، بحيث سکرتر آن و اعضاى آن عبارت اند:
 

1_ Member Water of WAPDA

2 _Director General of Forein Office for Afghanistan and ECO

3_ Jint secretary of Law and Justice Ministry

4_ Additional Chief Secretary of NWFP

5_ Additional Chief Secretary of Balochistan

6_ Chairman of Indus River System Authority

 

کميته وظيفه داشت تا مسوده موافقت نامه را درمدت سه ماه تهيه نمايد، اما کميته دربرآوردن اين امرناکام ماند، زيرا که مقامات افغانى دراين زمينه همکارى نکردند. اما حال بانک جهانى تهيه مسوده موافقتنامه را بدوش گرفته است.درگزارش مقدماتى کميته که: سالانه به پيمانه ١٥ ميليون ايکرفت آب ازطريق درياى کابل داخل پاکستان ميشود. درحال حاضرافغانستان درحدود١٥٠٠٠ ايکرزمين را توسط آب درياى کابل آبيارى ميکند.اگر حکومت کرزى با پروژه هاى بندبرق بالاى دريا و پروژه آبيارى درياى کامه پيش برود، در آن صورت١٤٠٠٠ ايکر زمين ديگر تحت آبيارى قرارخواهد گرفت که در حدود نيم ميليون ايکرفت آب بيشترمصرف خواهدشد. در راپور گفته شده که کاهش نيم ميليون ايکرفت آب درياى کابل تاثيرات قابل ملاحظه يى بالاى سهميه آب پاکستان خواهد داشت.همچنان در راپور تذکر رفته است که حکومت افغانستان ارقام لازمى رابراى تکميل مسوده موافقت نامه آب تهيه نکرده است . يک مامورعالى رتبه پاکستان ميگويد: درگزارش مقدماتى کميته نه عضوى توصيه شده است که حکومت پاکستان اقداماتى را اتخاذ کند تامعلومات لازمى را از حکومت کابل درمورد پروژه هاى بزرگى که درآينده درنظر دارد، بدست آورد. علاوتاً درگزارش آمده است که حکومت صوبه سرحدشمال غرب و حکومت بلوچستان نتوانستند معلومات دقيق مصارف آب را که از درياى هاى افغانستان بشمول درياى کابل ، کنر، توچى و گومل در قلمرو شان سرازير ميشوند، تهيه نمايند.»( سايت آريائى هفته اول مارچ ٢٠٠٥)

مترجم درپايان گزارش فوق، تبصره شديدالحنى به آدرس رهبرى دولت موجودبدون ارائه راه عملى مسئله نموده است، مگر به باوراين قلم درشرايطى که افغانستان هنوز فاقد اردوى نيرومند ملى وثبات سياسى است، ووحدت ملى درآن طى سالهاى تجاوز وجنگ هاى تنظيمى شديداً صدمه ديده است، وحال يکطرف با دهشت افگنى و تروريزم بنياد گرايان اسلامى ومافياى مواد مخدر وازسويى با مداخلات آشکار وپنهان همسايگان مواجه است، و ازجانبى بافقدان امکانات مالى وعلمى، توانايى طرح هاى بزرگ اقتصادى رابراى ايجادشغل و رشدسريع کشور درعرصه توليدات کشاورزى ندارد، من امکان دفاع دولت مردان روى صحنه و پشت صحنه سياسى افغانستان را دربرابر مطالبات و مداخلات همسايگان، چون پاکستان وايران وازبکستان تا چندين دهه ديگر بعيدمى بينم. زيرا تجارب سياسى سه دهه اخيردرکشور، تمام چهره هاى ملى ويا غيرملى را بماشناسانده است. از اينست که ازشما هموطن ارجمندميپرسم: درميان دولتمردان کنونى و آنهاى که دراکتوبر٢٠٠٤کانديداى رياست جمهورى شده بودند، کدام يک توانايى،کفايت و درايت آنرا داردکه درصورت رسيدن برياست جمهورى بتواند دربرابر ايران بايستد ولا اقل بپرسد که براساس کدام تضمين وتوافق بين المللى پروژه مشترک استفاده از آب رودخانه داخلى افغانستان هريرود را با ترکمنستان به امضا رسانده اند؟ واگر همين فردا افغانستان طرح احداث بنديا بندهايى بر رودخانه هريرود دردرولايت هرات روى دست بگيرد، تا آب اين رودخانه را براى توسعه کشاورزى درهرات طورى بکار گيردکه يک قطره آب به ايران نرسد، درآنصورت ايران چه کارى خواهدکرد؟ جواب اين خواهدبود که آن کشور همراه با ترکمنستان مانع اقدام چنين پروژه هاى خواهدشد ويا افغانستان رابه جنگ تهديد خواهد نمود.گذشته از اين آيا در ميان اين جنگسالاران آدمى پيدا خواهدشدتامانع بهره بردارى خودسرانه ايران از آب رودخانه هلمندبراى مشروب کردن شهر يک مليون جمعيتى زاهدان گردد و ياقيمت آب مورد ضرورت شهر زاهدان را(که سالانه ٣٧ ميليون مترمکعب آب سنجش شده) و به بيش از ٤١ ميليون دالربالغ ميشود، ازآنکشور مطالبه نمايد؟ وهرگاه همين مبلغ درجهت انکشاف وتوسعه وادى هاى هيرمند، نيمروز وفراه رودوخاشرود بکار برده شود، بدون ترديد ظرف يک يا دو دهه، اين سه ولايت به گدام غله کشورتبديل خواهندشد ونه تنهامايحتاج ساير ولايات را از ناحيه گندم مرفوع خواهند نمود، بلکه براى هزاران خانوار دهقان بى زمين، زمين وآب ومسکن تهيه خواهدکرد.

در وجودکدام يک از اين رجال ميشود اين شهامت ملى ودرايت سياسى راسراغ کردکه بخاطر دفاع ازمنافع حياتى مردم افغانستان در برابرامتيازطلبى هاى پاکستان شجاعانه بايستد و از امضاى موافقت نامه اى امتناع ورزدکه برمبناى آن پاکستان ميخواهدبازهم حق آبه بيشترى از رودخانه هاى کابل وکنربه آن کشورتعلق بگيرد؟

متاسفانه من چنين چهره اى را درميان رجال تنظيمى واحزاب اسلامى سراغ ندارم، زيرا هريک از اين افراد و سر برآوردگان که مدتى را درپاکستان ويا ايران سپرى کرده اند ومدعى رهبرى تنظيمى بوده اند، خود در سازمان هاى اطلاعاتى وجاسوسى اين کشورها صاحب دوسيه هاى بخصوصى اند، وتوانايى آنرا ندارند که از منافع افغانستان در برابر حاميان خارجى خود دفاع نمايند.

معنى کلام « توانابود هرکه دانا بود» جزاين نيست که هرکه نادان تر است،ضعيف تر است و ضعيف ترها همواره پايمال توانمندان استند. هم ايران وهم پاکستان و هم ازبکستان وهم روسيه(وارث اتحادشوروى سابق) امروزهريک نسبت به افغانستان بمراتب داناتر وتواناتراستند، وبنابرين هروقت منافع شان اقتضاء کند،ميتوانند توسط مدافعين منافع خود که امروز در دولت افغانستان عضويت و درمحلات نفوذ ونيرودارند، ثبات وامنيت عمومى را برهم زنند و مخالفين خود را برسرجايشان بنشانند. پس براى توانا شدن، داناشدن شرط است و تا رسيدن به دانائى وتوانائى خواهى نخواهى منافع ملى ما فداى نيات سودجويانه همسايگان خواهدشد. شايد تانيم قرن، شايدتا يک قرن ديگروشايد تاتواناشدن کشورما
.

در دقايقى که اين مقاله را به پايان مى بردم ، شماره ٨٦ ماهنامه وزين مردم ، که در امريکا به همت آقاى رحيم وحدت انتشار مى يابد، بدستم رسيد و در صفحه ٢٠ آن مطلبى زيرعنوان «جنگ برسرآب » توجهم را جلب نمود. اين موضوع که توسط داکترغلام زکريا سعدزوى جمع آورى شده ، حکايتگر اهميت حياتى آب در جهان ميباشد. در بخشى از اين مقاله آمده است: مطابق آمار سازمان صحى جهان بيشتر از دوميلياردانسان به کمبود آب آشاميدنى دچار استند.به اساس پيش بينى کارشناسان امريکائى ، درسال ٢٠١٥ ، کشورهايى که به کمبود آب دچار استند بيش از نصف جمعيت جهان را تشکيل خواهندداد. آب شيرين بسرعت به کمبود منابع طبيعى افزوده، درسده بيستم مصرف آن هفت برابرافزايش يافت. در آن وقت جمعيت جهان دومين رشد خود راطى کرده بود. و اين تصادفى نبود که سازمان ملل متحد، سال ٢٠٠٣ را سال بين المللى آب شيرين اعلام نمود.  کمبود آب وپرابلم هاى ناشى از آن بصورت کل قدرت وقابليت آنرا دارد که به ثبات جهانى لطمه زند.بنابر يادداشت داکترسعدزوى، براى توليد يک تن گندم هزار تن آب مصرف ميگردد.يک تن کچالو به ٥٠٠ تا ١٥٠٠ تن آب ضرورت داردو يک مقدارگوشت مرغ نياز به ٢٥٠٠ الى ٥٧٠٠ تن آب دارد ومصرف(يکتن) گوشت گاواز ١٥٠٠٠ تا ٧٠٠٠٠ تن آب ضرورت دارد.»

(پايان)

 


بالا
 
بازگشت