نجيب الله عظيمي از المان                                        

 

 

تناقُص بزُرگ فكري در سبك، شيوه و اصول هاي تحليل گري و نويسنده گي در داخل و خارج كشور

 

درين اواخر سعي فراوان نمودم، كه با بدست آوردن فُرصت بيشتري با خاطري آرام و موقع مناسب به صفحات ا نترنيتي افغانان سر زده و موضوعات مورد بحث، يادداشت ها، مقالات و تحليل هاي مُختلف (اجتماعي و سياسي، انتقادي و اصلاحي) نويسنده گان، تحليلگران و قلم به دستان داخل و خارج كشور را به مطالعه گرفته و به بينم، كه تشوشات، واسواسه ها و دلخوري هاي بيشتري آنها معمولآ بالاي كدام موضوعات و مسايل بوده، چه انديشيده و چه  مي نويسند؟ 

كدام پُرابلم ها آنها را بيشتر به خود مصروف نگاه مي دارند؟

كدام موضوعات بيشتر مورد تجزيه و تحليل آنها قرار داشته و دارند؟

به كدام مطالبات اهميت بيشتر قايل گرديده و در باره كدام پُرابلم ها بيشتر مي نويسند ؟

بعد از مطالعات مضامين گوناگون نويسنده گان، مبصران، جامعه شناسان داخل وخارج كشور متوجه گرديدم، كه نويسنده گان و تحليل گران فعلي كشور را مي توان چنين تقسيم بندي كرد.

اول: نويسنده گان و تحليل گران داخل كشور.

دوم: تحليل گران و نويسنده گان خارج كشور

از مطالعات مضامين مُختلف جامعه شناسان، نويسنده گان، فرضيه دهنده گان، روان شناسان، تجزيه و تحليل گران اجتماعي و سياسي داخل كشور برايم روشن گرديد، كه قلم بدستان و تحليلگران داخل كشور را نيز مي توان به دو دسته ديگري از آفريننده گان معنوعي تقسيم كرد:

اول: نويسنده گان و تحليل گران دولتي مطبوعات داخل كشور:

آنهايكه رسمآ شامل كار در اپرات دولت بوده و با پُرابلم هاي داخل كشور مستقيمآ سر و كار داشته و از نزديك با آنها دست و پنجه نرم مي نمايند. در حاليكه از يك جانب براي امرار حيات و آوردن لقمه ناني در نبرد اند، از جانب ديگر وظيفه ايماني و وجداني خود را نيز فراموش نه نموده و با به دست آوردن كوچك ترين فُرصتي تلاش مي نمايند، كه چيزي به نويسند.

گرچه كه در گزارشات سياسي، فرضيه هاي تحليلي و غيره معلومات هاي سياسي آنها نورمها و اصول احتياط كاري شديدآ مراعت گرديده و انسان متوجه مي گردد، كه(خطراتي ناشي از اضافه گويي اضافه نويسي هاي سياسي هنوز موجود مي باشد)

از مطالعه اطلاعات مُختلف سياسي به بسيار وضاحت ديده مي شود، كه كار در كشور در چنين شرايط البته كه هنوز هم خالي از خطر نبوده و هر كس هم نمي تواند، كه هر چيز را بي باكانه و بدون ترس به نويسد. ولي نويسنده گان و قلم بدستان افغانستان با موجوديت شرايط پيچيده در كشور و منطقه، وظايف شانرا تا حدي لازم به وجه احسن پيش برده و مردم كشور را در روشنايي قضاياي گوناگون(اجتماعي و سياسي) داخل و خارج كشور قرار مي دهند.

دوم: تحليل گران آزاد و بدون دستمزد از دولت: 

آنهايكه هيچ گونه ارتباط  مالي با دولت و اپرات آن نداشته و افراد و اشخاصي مستقل مي باشند، آنهاي كه مي توانند تقريبآ همه چيز را به نويسند و از جانب ديگر شخصآ هم مي خواهند كه همه چيز را بدون ترس و هراس نويسند، گفته مي توانيم كه انسانهاي روشن جامعه كه غرض دريافت راه هاي حل براي پُرابلم هاي داخل كشور تلاش هاي انساني شانرا مي نمايند. مثلآ:

در باره همه مسايلي كه در كشور جريان دارند، در مورد گذشته و حال تفنگداران و جنگسالاران، در باره بي عدالتي هاي كنوني حاكم اجتماعي، در باره سانسورهاي غيري مجاز مطبوعاتي، در باره بي نظمي ها و هرج و مرج هاي فعلي دولتي، در باره آشوب گري ها و دولت ستيزي هاي بقاياي طالبان ــ القاعده، در مورد كمبود آزادي هاي واقعي قلم و بيان، در باره زد و بند هاي پُشت پرده و برحال قومان دانان گذشته و صاحبان فعلي قدرت در مركز كشور، در باره عدم واقعي مراعت حقوق بشر در سر تا سري كشور، در باره زن ستيزي ها در اطراف و اكناف كشور و..... غيره پُرابلم ها و ساير نواقصات رنج دهنده فعلي.، كه به صورت واضع و روشن در سر تا سري كشور جريان دارند.

ولي طوري كه از حوادث داخل كشور به مشاهده مي رسد، حاكميت مستقيم قوماندانان و جنگ سالاران مسلح قبلي در دولت فعلي و كوتاه ريشان اروپايي پوش مشكوك كنوني در سطوح مُختلف اپرات دولت، مانع آن مي گردد، كه قلم بدستان، روشن فكران وطنپرست و عدالت جوي كشور از ميان مردم به توانند همه چيز ها را در روشناي واقعي قرار بدهند و در باره همه چيزهاي  به نويسند، كه آنها را مانند ساير مردمان كشور چه در گذشته ها و چه در حال رنج فراوان داده و مي دهند. 

مخصوصآ موانع شديد جلوگير كُننده و سد شونده، كه از جانب تفنگداران و جنگ سالاران قبلي طوري مرموز عليه قلم بدستان واقع بين، كه شجاعانه خود را در صف مردم قرار داده اند، در سراسري كشور ايجاد گرديده و جريان داشته و عليه آزادي هاي اجتماعي و سياسي، چون آزادي كامل بيان و قلم استفاده ميگردند.

چون همين اكنون اگر نه از اكثريت از آنها(هدف از جنگ جويان قبلي ميباشد) ولي بيشتر از نصف از آنها، شامل در اپرات دولت و حكومت فعلي بوده و پايه هاي اساسي و اصلي حكومت امروز در كابل را نيز همان ها تشكيل مي دهند. 

مگر با موجوديت آنهمه قيودات و خطرات ناشي از حاكميت مستقيم جنگ سالاران، تفنگداران و كوتاه ريشان مشكوك كنوني هستند هنوز هموطنان سربازي، كه مانند گذشته ها، سر را به گرفته و بسياري اوقات چيزي هاي مي نويسند، كه انسان را به حيرت انداخته و به تعجب مي اندازند، كه با كدام جُر‌ئت چنان كار را انجام داده اند؟

با در نظر داشت شرايط خيلي مُغلق و  پيچيده در كشور و خطرات موجود در منطقه، بايد سر تعظيم را واقعآ نزد چنان سربازان وطنپرست (مبرا از هر گونه پستي و فرو مايه گي و تسليم طلبي) فرود آورد.

نويسنده گان و تحليل گران خارج كشور را نيز مي توان به چندين دسته ديگر تقسيم نمود: 

اول: آنهايكه در خارج كشور قرار داشته، افغانهاي با احساس و وطنپرست كه وطن شان را بي آلايشانه و صادقانه دوست داشته و در حال حاضر نيز دارند، آنهاي كه نه تنها در گذشته ها رنج (دوام جنگها و برادر كُشيهاي خونين) داخلي آنرا كشيده و بُردند، بلكه همانها امروز در خارج كشور نيز براي بيرون رفت آن كشور از پُرابلم هاي امروزي آن  تب و تلاش هاي فراوان انساني شان را نموده و مي نمايند.

همان وطن پرستان آزاده امروز در خارج كشور نيز زيري فشار هاي اصلي مهاجرت، بي هويتي  و بي وطني قرار داشته و رنج بي پايان بي حُرمتي شانرا در خارج از آن كشور را به دوش مي كشند. با آنكه حاضر به گرفتن هيچ گونه مساعدت هاي مالي و كُمك هاي اضافي اجتماعي دولت يا (سوسيال) از كشورهاي ميز بان شان نه بوده و نه مي باشند.

همان پاك باخته گان باز هم  به خاطري آنكه لقمه ناني را از آبله كف دست شان پيدا نموده باشند خود را به كار هاي تحقير آميز، بدور از رشته و تخصُص، خسته كُننده و رنجدهنده روزانه در خارج از كشور مصروف نموده و روز گذراني مي نمايند، تا كه توانسته باشند،  لقمه ناني را آنهم  نه مُفت، بلكه با كار و عرق جبين شان بدست آورده و آنرا روي خوان شان براي خانه و خانواده شان به گذارند. 

همان فرزندان آگاه و تحصيل يافته آن مرز و بوم با آنهمه خسته گي ها و مانده گي هاي روحي و رواني روزانه، با بدست آوردن كوچك ترين فُرصت يا موقع، قلم هاي شانرا گرفته و يا هم عقب( ماشين هاي معمولآ كُهنه كامپيوتري شان) نشسته و ميخواهند، كه تجارُب گذشته شان را صادقانه باز هم در خدمت مردم شان گذاشته و چيزي مفيد و آموزنده، رهنمودي  و سازنده را براي مردم زجر كشيده و رنج ديده شان به نويسند.

يعني آنكه باز هم همان اولادان صادق آن سرزمين مرد خيز مي خواهند  كه دين ايماني و وجداني شانرا مقابل مردم بدور افتاده و دوست داشتني وطن شان به انجام رسانيده و خدمات هنوز ختم نشده و تمام نه يافته شانرا به مردم وطن شان به انجام برسانند. زحمات كه واقعآ قابل قدر و بوده و براي آفريننده گان و محصولان آن بايد تحسين فرستاد.

دوم: آنها يا مهاجراني، كه  بيشتر از نصف آنها از بدست آوري " كُمك هاي اجتماعي"، "هزينه هاي اجتماعي دولت" كشورهاي ميز بان شان بر خوردار بوده و طوري كه در اروپا نيز معمول گرديده و معروف گشته، كه طوري مزاح افغانها آن كُمك ها را به نام كُمك هاي" پدر وطني"، نيز ياد مي نمايند، بدست مي آورند.

چنان هموطنان نيز غرض مصروف نگاه داشتن شخص شان يك سلسله مقالات به اصطلاح" سياسي" يا به گفته عوام "چرنديات بي مفهوم و بي ربط سياسي" شانرا مي نويسند، چيزي هاي كه بعضآ انسان از سر و آخر آن چيزي ندانسته و نميداند، كه هدف نويسنده از چه بوده و چه مي خواهد به گويد و چه مي خواهد به نويسد؟ 

ولي چه بايد كرد، چاره چيست، بايد به زحمت و عقيده هر يك و هر فرد احترام لازم را قايل گرديد.

سوم: يكتعدادي از مهاجراني، كه كدام كار و مصروفيتي مشخصي نداشته و معمولآ  منتظر شب نشيني يي، مهماني و يا دعوتي از اين طرف و آن طرف  بوده و شب و روز شانرا بدان منوال مي گذرانند.

چنان وطنداران نيز با سپري نمودن شبها(نوشيدن مشروبات وافر الكولي) فرداي آن با سرحال آمدن از خسته گيهاي شبي گذشته دوستان و عزيزان قلمان را ميان انگشتان هنوز خسته و لرزان شان گذاشته و تحليلهاي علمي و سياسي و يا اجتماعي و اقتصادي فيلسوف مهابانه شانرا نيز بيرون ريخته و به گفته عوام در آثار و نوشته هاي شان از آسمانها گز مي نمايند. 

اين در حاليست كه آنها نه تنها از موجوديت خطرهاي ناشي از فشارهاي شديد روحي و رواني حاكميت مُخالفان سياسي شان در كشور به كُلي بي غم بوده، بلكه سانسور هاي خفه كُننده وتهديد گرانه تفنگداران و جنگ سالاران نيز ديگر آنها را  كدام رنجي اضافي نه داده و نمي دهند، آنها نيز مي نويسند. طوريكه در بالا نيز تذكر داده شد چه بايد كرد زحمات آنها را نيز بايد به ديده قدر نگريست، آنها نيز مي خواهند به زعم خودي شان" خدمات" شان را گويا به " مردم" شان انجام بدهند.

با در نظر داشت آزاديهاي كامل در خارج كشور گفته مي توانيم، كه در شرايط حاضر ما با چندين نوع از نويسنده گان و تحليلگران در خارج كشور مواجه بوده و سر و كار داريم.

اول: آنهاي، كه در روزگاران گذشته خود را در پهلو و خدمت مردم خويش قرار داده بودند، چه در آن روزها در داخل كشور و چه امروز در مهاجرت، كه ديگر در بسياري از نكات دور دست دنيا نيز زنده گي اختيار نموده اند، به هيچ وجهي كشور و مردم خويش را فراموش نه نموده و تحليل هاي ارزشمند، سالم، انتقادي و اصلاحي شانرا در صفحات مُختلف انترنيتي داده و بدان ترتيب مي خواهند دين انساني شانرا مقابل مردم و كشوري بدور افتاده ولي عزيز شان ادا نموده و به انجام برسانند.

دوم: آنهاي كه هيچ گاهي در باره مردم و وطن خود نه انديشيده و هيچگاهي هم باري كدام مسووليت را بدوش نداشته و نگرفته و اكنون كه در خارج از كشور قرار داشته و چندين هزار كيلو متر نيز از وطن بدور بوده مي توانند، كه همه چيز را بنويسند،(بامسووليت و بي مسووليت) بدون آنكه مورد كدام تهديد، تحقير و يا  باز پُرسي قانوني و رسمي قرار گيرند. نويسنده در نوعه انتخاب مضمون آزاد بوده و اكثرآ بعضي موضوعات را غرض مصروفيت و دفع بيكاريهاي خسته كُننده و دشوار روزانه شان در خارج از كشور مي نويسند. 

سوم: در پهلوي آن همه تنوعات در شيوه، اصول و اسلوب هاي نويسنده گي(با مسووليت و احساسات پاك و بي آلايشانه و وطنپرستانه، بي مسووليت و غرض دفع بيكاريهاي خسته كُننده روزانه) هستند يك عده يي ديگري از هموطنان كشور، كه هدف شان صرف خدمت صادقانه به وطن شان بوده، آنهاي كه داراي كدام آيديولوژي معيني سياسي نه بوده، ولي صادقانه و آگاهانه خود را در خدمت وطن شان قرار داده و مي خواهند براي شگوفايي آن كار و فعاليت انساني شانرا نمايند. كار و فعاليت، صادقانه، وطن پرستانه و بلاعوض انساني چنان وطنداران را  بايد به ديده قدر نگريست، زيرا هدف از آنها خدمت پاك و صادقانه به مردم و كشور شان مي باشد.

چهارم: همچنان در كنار آن همه افراد و اشخاصي معيني كه تذكُر داده شد هستند يك تعداد ديگري از قلم بدستاني كه طوريكه در گذشته ها خود را در" گفتار" در خدمت مردم شان قرار داده بودند، اين بار نيز ديگر به افتخار زياد گويا در مهاجرت باز هم خود را در" تحرير" ديگر در خدمت مردم شان قرار داده  و به اصطلاح در" آتش رنج هاي بي پايان مردم شان" سوخته و مي نويسند  و از همان لحاظ از فراق وطن به گفته شاعري جام هاي تلخ شان را با چنان ناله و فرياد شبانه بلند نموده  و سر مي كشند.

 

شراب تلخ مي خواهم كه مرد افگن بود زورش

                                                            تا يك دم به آسايم از اين دنيا و شر و شورش

به چنان سوز و گدازهاي غم انگيز هموطنان بدور از وطن نيز بايد دل سوختاند و سر شورانيد، شايد كه هركي به زعم خود مي سوزد و مي سازد. چنانكه شاعري گفته: 

اشك در چشمان ما طوفان غم دارد ولي

                                                   خنده بر لب مي زنيم تا كس نداند رازي ما

 هدف از تذكُر چنان كلمات  توهين و تحقير هيچيك از هموطن عزيز نبوده، صرف به خاطر بايد داشت در هر حالت  و هر شرايطي كه قرار داشت نه بايد از چوكات معين ادبي خارج گرديد و داشتن تقوا و روزه سياسي را فراموش نمود، زيرا مردم همه چيز را ديده و در باره هر عملي انسان قضاوت شانرا مي نمايند.

 

چون از دوران مكتب  بدين سو  به مطالعه تاريخ وطن،  سياست جهان، تحولات  منطقه و غيره مسايل ملي و بين المللي كشور هاي همسايه و جهان معاصر دلچسپي و علاقه مندي خاص خود را  داشتم، بنآ نه توانستم، كه از پهلوي يك سلسله از موضوعات انتقادي و تحليلي هموطنان عزيزي خويش سر سري گذشته و به آنها اهميت قايل نه گردم.

اول:

از مطالعه عميق اكثرآ از تحليل هاي تاريخي و سياسي هموطنان خويش متوجه گرديدم، كه يك تعدادي محدودي از تحليلهاي كه از جانب آنها بيرون ريخته شده اند، واقعآ بي آلايشانه و  با درك سالم و درسُت از وطندوستي و وطن پرستي بوده و آثاري آنها اهداف معين رهنمودي را داشته و  براي آينده افغانستان نيز ضرور ميباشند. چيزي كه در همه حال و مخصوصآ در شرايط حاضر افغانها با آن اشد ضرورت دارند،.چنان نظريات آينده نگر و اميد وار كُننده براي مردم واقعآ قابل قدر بوده و به آنها بايد ارج لازم را قايل گرديد.

دوم:

يك تعدادي ديگر از آثاري،  تيوريكي و رهنمودي هموطنان عزيز اهداف معين تيوري، سياسي خود را داشته وهمدردي و همنوايي گروه ها و يا سازمانهاي معين سياسي را بيان مينمايد و در خدمت خواست يا آرمان مشخص گروه، جمعيتي، يا سازماني معين سياسي بكار گرفته شده اند، كه بيان، بيرون ريزي و در خدمت مردم قرار دادن چنان آثار و نوشته ها نيز نوعي خدمت به مردم و وطن بوده و به زحمات بي شايبه آنها نيز بايد ارج لازم را قايل گرديد.

سوم:

همچنان در جريان مطالعات انسان به خوبي متوجه مي گردد كه همين اكنون هستند يكعده يي از روشن فكران كشور، كه شُعار شان خدمت صادقانه به سوسياليزم و وطن بوده و در تمام آثار و يادداشت هاي شان و مخصوصأ نيرو هاي چپ قبلي مورد ضربات آنها قرار داشته. آنهاي كه داراي آيديولوژي هاي معيني به گُمان اغلب خيلي (رديكال سياسي) بوده و تاكيد مي نمايند، كه خود را آگاهانه در خدمت وطن شان قرار داده و تصميم نه دارند، كه از آيده و عقيده شان صرف نظر نمايند. بهر صورت چون آزادي قلم و بيان حق مسلم هر انسان بوده و هر كه حق دارد ، كه به نظمي پابندي و علاقه داشته باشد، كه به آن عشق مي ورزد.

چهارم:

با وجودي پراگنده گي هاي گوناگون آيديولوژيكي و سياسي هستند يك تعدادي ديگري از وطن پرستان وروشنفكران قلم بدست در  خارج كشور كه  باز هم تلاش هاي انساني شان را  در جهت دريافت راه هاي جديد وحدت و تفاهم نموده و سعي فراوان مي نمايند، كه گام هاي دقيق و سالم را غرض تفاهم و نزديكي گروه ها و سازمان هاي گوناگون سياسي بردارند.

 

چونكه مردم افغانستان در شرايط حاضر به وحدت و تفاهم اشد ضرورت دارند، بنأ  جد و جهد، كار و فعاليت در اين بخش نيز يكي از وظايف شريفانه و نيكي انساني بوده و براي پخش چنان آيده ها نيز بايد اهميت فراوان اجتماعي و سياسي لازم را قايل گرديد.

پنجم:

در پهلوي انكشافات گوناگون كه در داخل و خارج از كشور به ملاحظه مي رسند،البته كه آن همه خالي از كمبودات نيز نه خواهند بود انكشافات مثبت و سازنده بيشتر در جريان بوده و مي باشد، انكشافاتي كه اميد ها و اطمينان هاي بزُرگ را براي آينده كشور و وطن ما نويد مي دهند، يعني اكثرآ خبرهاي نيك و (تجمع كُننده) كه براي فرداي كشوري مان خيلي پُر ارزش مي باشند.

ششم:

در عين حال انكشافات منفي چون (تك اتنيكي و تك حزبي) در حال تكوين بوده و براه افتاده اند چنان انكشافاتي  به هيچ وجهي نه براي مردم و نه براي كشوري ما سازنده بوده و ممكن در آينده نيز باعث  نا آرامي ها و خشونت ها گرديده  و انشعابات را  با خود به بار بياورند. البته كه ابراز هرنوع  تبصره

و پيش بيني، ممكن پيش از وقت بوده و بايد منتظر انكشاف حوادث ماند.

هفتم:

با آنهمه انكشافات" گوناگون" در صفحات وزين انترنيتي افغانها، انسان مي تواند.يك تعداد از محررين را مشاهده نمايد، كه رول قاضيان خشمگين را بدوش گرفته و به جُز از بخش آثاري تفرقه آميز، توهين و تحقير، كين توزانه و خشمانه وظيفه ديگري نداشته، روزي يكي را، فردا شخصي ديگري را  و پس فردا هم سازمان يا گروه معين ديگري را به نا سزا گرفته و بهر رنگي كه از نوك قلم ها يا(دكمه هاي تحرير كامپيوترهاي) شان بيرون ميگردند، به دو و دشنام گرفته و نا سزاهاي گوناگون و بدور از عفت قلم را نثار جان اين و يا آن فرد، شخص، گروه يا سازماني نموده و دلي خود را بالاي اين و يا آن فرد، شخص، گروه و يا سازمان يخ مي نمايند، كه پخش چنان قلم فرسايي ها نه تنها محتوا و مضمون مقاله ها را پاهين آورده، بلكه از ارزش آنها نيز ميكاهند. عملي كه از دوام آن بايد جدآ اجتناب ورزيد.

هموطنان عزيز!

مطالعه تاريخ و بررسي مسايل گوناگون كشور حق مسلم هر افغان بوده و مي باشد و هر افغاني هم به نوبه خود حق دارد، كه تاريخ كشوري خود را به مطالعه گرفته و  به عمُقي قضاياي، نظامي و سياسي آن فرو رفته، بروز حوادث، مسير انكشاف، علل داخلي بُحران ها و عوامل خارجي آن را در ارتباط منطقي به اوضاع  منطقه و جهان مورد جرو بحث علمي قرار داده و با يك تسلسُل منطقي نتايج آموزنده بي آلايشانه و واقع بينانه آنرا در خدمت مردم و تفكُر عامه قرار بدهند، تا كه مردم كشور همه يك سان در روشنايي واقعي تاريخ كشوري شان قرار گيرند.

 

البته كه هدف از نوشتن بايد دسترسي به حقايق بوده باشد و تحليل آن هم رهيابي به حقيقت، نه آنكه خود را مانند قاضيان مُتعصب و بُنياد گراي مذهبي به نمايش گذاشته و جزاي حكم اعدام افراد و اشخاص، گروه ها و سازمان هاي داخل و خارج كشور را  صادر و منتظر عكس العمل جوانب مقابل باقي ماند. چيزي كه نه باعث وحدت دوباره افغان ها خواهند گرديد، بلكه باعث تشتُت، جدايي و تشديد مُخالفت هاي مجدد گروه يي و فردي آنها نيز خواهند گرديد، عملي كه جدآ بايد از آن پرهيز ورزيد.

 اگر چنان روش مُغرضانه دوام پيدا نمايد، پس با كمال تاسُف بايد گفت، كه با داشتن چنان تحليلگران و قلم به دستان دو و دشنام دهنده، تناقضات فكري، پراگنده گي هاي سياسي، ارايه نظريات كين توزانه و تيوري هاي تخيلي و بدور از واقعيت ها  و حقايق مثبت و منفي در افغانستان، فرا خوان هاي تك قومي و تك حزبي، افغانها راه دور و درازي را براي به پا ايستادن يك افغانستان آزاد، مستقل و بي طرف در پيش خواهند داشت، تا كه همه به سر منزل مقصود برسند.

هموطنان عزيز!

با وجودي كه ابراز نظر، تحليل وقايع و حوادث گذشته كشور، نويسنده گي و ارايه فرضيه هاي تحليلي حق مسلم هر يك و هر انسان بوده، ولي بيايد كه به همه آنها به صداقت، پاكي و پاكدلي، بي آلايشانه گي انديشده و تمام انرژي خود را در جهت  تفاهم ملي، وحدت سياسي گروه ها، دوستي مليت ها و ترقي و تعالي كشور به مصرف رسانيد.

 بيايد در جهت ديالوگ و تفاهم ملي مليت هاي مُختلف كشور تلاش خود را نمايد و مردم خويش را به وحدت و دوستي، برادري و برابري فراخوانيد و به عقايد و نظريات آنها بدون توهين و تحقير احترام لازم را قايل گرديد.

                                  شهر ليونين                                      دسامبر ٢٠٠٥                   

 


بالا
 
بازگشت