اســتاد پرويز « نيك آيين »

 

ارزيابي فردي ، سطح انتظار و برداشت

 

ارزيابي علميست كه بياري آن ميتوانيم ذهناٌ واقعيتهاي اطراف و محيط ما حول خود را درك و به رويداد هاي بيروني معنا و مفهوم قايل شويم . همچنان بر خورد هاو حوادثيرا كه با اشكال مختلف ، در زنده گيء روز مرهء خود مواجه ميگرديم ، بوسيلهء ارزيابي ازآنها نتيجه گيري نموده ودر زنده گيء آيندهء خود و خانوادهء خود از آن بهره مند شده بتوانيم . سقراط ميگويد : « زنده گيء ارزيابي نشده ارزش زيستن ندارد ».

اجسام مادي اطراف و ما حول ما لاجرم توليد انگيزه ها مينمايند و نظر به خواص طبيعي وساختمانيء ما ، انگيزه هاي توليد شده ، بر ما اثر ميگذارند و ما بوسيلهء يكي يا چندي از حواس پنجگانهء خود ، آن انگيزه ها را درك و براي هريك از آنها مطابق به شدت و عملكرد آن عكس العمل نشان ميدهيم و برداشت حاصل ميكنيم .

برخي انگيزه هاي خلق شده در سطح جهان بر موجودات زنده ، تقريباً يكسان محسوس بوده و تشابهات بيشتر در تعين نام و مفهوم  براي هريك  ، نزديكيء زياد وجود ميداشته باشد . بطور مثال سنگ ، چوب ، آب ، آتش ، گرمي ، سردي و همچو مثلها براي افراد بشر ، در سطح جهاني ، مشابه احساس ميشوند .

ولي ارزيابي در مورد بر خورد هاي رفتاري انسانها ، تحليلها لز هر جانب متفاوت بوده ؤ شباهت هاي كمتري در آنها ديده ميشود .خو و عادتهاي مردم وابسته به معيارات و ارزشهاييست كه شخص ارزيابي كننده ، دخالت همچو معيار ها را ذهناً قبولدار ميگردد . طور مثال شخصي طبيعت و رفتار آرام خود و ديگران را ميپسندد، در حاليكه كسي ديگر جنبش و تحركيت قابل ملاحظه را در خود و ديگران دوست دارد ببيند . كسي جسامت قوي و نيرومند يا فربه بودن را ترجيح ميدهد و كساني را مييابم كه اشخاص لاغر اندام و باريك را بهتر از اشخاص تنو مند ميدانند .

ارزيابي متضاد و مخالف افراد موصوف ، نظر به معيار هاي تعيين شدهء ذهني شان ، روي استدلالهاييكه نزد شان موجود است ، معتبر تر از جانب مقابل ميباشد . پس هر فرد ارزيابي كننده كه در زمينهء خو و عادتهاي مردم ، اعضاي خانواده ، دوستان ، همكلاسان  ، هم مسلكان  و همچنان ارزيابي مربيون از شاگردان ، آمرين از زير دستان و همچو مثالها ، همه و همه منوط و وابسته به برداشت فرد ارزيابي كننده ، از طرف مقابل ميباشد . چه ارزيابي كننده نزد خويش ، معيار ها و محدوديت هايي را در ذهنش بررسي ميكند وبوسيلهء آنها ، طرف را ارزيابي مينمايد .

در تحليلهاي علمي دانشمندان اين رشته ، معيار هايي راكه در ارزيابي بكار ميروند ،  وابسته به تحليلي و توانايي تشخيص ذهني فرد ارزيابي كننده ميدانند . فرد ارزيابي كننده يا بصورت يك جانبه و يا به شيوهء مقايسوي ، به استنتاج نهايي خود را ميرساند . معمولاً ديده شده شخص با تجربه در امور ذيدخل ، نظر به تجارب قبلي وي  ، در رابطه به عدالت و حقانيت موضوع ،  به استنتاج دقيقتر نسبت به ارزيابي كنندهء كم تجربه و بي تجربه ميرسد . 

در جريان ارزيابي ، ممكن بعضي حالتهاي عاطفي ، مانند ارتباط هاي شخصي و خانواده گي ، ارادت و علاقه مندي ، فشار هاي مفكوروي طرفهاي مقابل ويا زور مندان ، نياز منديهاي مادي و رواني و همچو مثالهاي ديگر ، امكانات تغيير مسير ارزيابي را مهيا بسازد .

تا جاييكه ديده شده ، افكار عمومي در شناخت پديده هاي طبيعي و وقايع اجتماعي و برخي از موارد ديگر تقريباً يكسان ارزيابي شده اند . در بعضي موارد ارزيابيها ، اختلاف هاي نظر ، بسيار عميق نبوده ، امكان به نتيجه رسيدن آنها موجود ميباشد . اما در برخي موارد ، اختلاف ها آنقدر عميق و از هم فاصله ميگيرند كه حتا در بُعد هاي تضاد واقع ميشوند . سوء تفاهم نيز يكي از انحراف دهنده هاي جريان ارزيابي و نتيجه گيري شمرده ميشود .

سالم جان نزد برادر بزرگش ، بچه اي بي اعتنا در دروسش ، نداشتن لوازم منظم درسي ، عدم مطالعهء دروس مكتبش در خانه و انجام ندادن هميش كارهاي خانه گيش ، بچهء نالايق ارزيابي شده است . برادر بزرگ سالم جان كه يگانه سر پرست خانوادهء خود است ، بنا بر از دست دادن پدر خانواده ، با اهل خانواده خود براي پُر كردن جاي پدر مرحومش ، همواره بر خورد ملايم داشته و بخود حق نمي دهد كه از سالم جان ، دليل نا لايقي اش را بپرسد . او انتظار دارد تا پارچهء ناكامي برادرش را در اخير سمستر ببيند و در اينمورد برادرش را يا تنبيه و يا تشويق بدرس خواندن نمايد .

آنروز فرا ميرسد و سالم جان پارچهء اول نمره گيش را بدست برادر بزرگش داده و دستان برادر را ميبوسد . برادر بزرگ سالم جان ، به حيرت افتيده ، اشتباه ميكند كه ممكن برادرش ، پارچهء ساخته گي را تهيه و به او آورده است . برادر بزرگ سالم جان ، بخاطر حفظ روابط برادري و از بين نرفتن حياي حضور ، روي برادرش را بوسيده ، او را بدرس خواندن بيشتر تشويق ميكند و براي وي يك تحفهء خوب هم ميدهد .

فرداي آنروز، برادر بزرگ سالم جان ، پارچهء برادرش را با خود گرفته ، به مكتب مراجعه ميكند ، تا از ادارهء مكتب جوياي احوال برادرش گردد . بر خلاف انتظار برادر سالم جان ، ادارهء مكتب و معلمين سالم جان ، از لياقت ، اخلاق و روش شاگرد شان تمجيد نموده و از برادر بزرگش ، بخاطر لياقت و تربيهء پسنديدهء سالم جان اظهارامتنان ميكنند .

با در نظر داشت جريان فوق ، ارزيابي و برداشت ازشناخت  سالم جان ، از دو مرجع مختلف با معيار هاي مختلف صورت گرفته است . برادر سالم جان انتظار آنرا از برادرش داشت ، تا وي در منزل با وسايل منظم درسي اش همه روزه دروسش را تمرين و آماده گيهايش را براي صنف فردايش بگيرد . بر خلاف معلمين از سالم انتظار آنرا دارند تا وي در مقابل پرسشهاي مربيان خود جوابگوي خوبي باشد . اينكه شاگرد شان چه وقت و در كجا آماده گيش را ميگيرد ، براي مدرسين قابل بحث نيست . لذا با همين دو ارزيابي متضاد وسطح انتظار دو مرجع مختلف ، با معيار هاي مختلف ، برداشت هر دو مرجع متباين هم قرار گرفتند .

سالم جان شاگرد با استعدادي بود كه با تشريح مربيانش ياد ميگرفت و يادداشت هاي خود را خلص در جريان هر درس تهيه ميكرد . لذا او نيازي به تكرار دروسش ويا تهيهء نوت هايش در خانه نداشت . برادر سالم جان لياقت و زحمت كشي برادرش را در محور سليقه اش جستجو ميكرد . در حاليكه استعداد سالم جان نيازي به سليقهء مازاد نداشت . او ميتوانست در صنف افكار خود را جمع ساخته ، تعليمات و هدايات مربيانش را با علاقه مندي زياد بشنود و ياد بگيرد . اوتوانايي آنرا داشت تا با سليقهء خاص خودش ، همه را در صنف مرتب سازد . يعني او يك بيننده و شنوندهء خوبي در ساعات درسي اش ميبود ، كه رضاييت مدرسينش را بدرجهء اعلي بدست مي آورد .

خطايي را كه برادر سالم جان مرتكب شده بود ، سليقه و لياقت را از يك ديد گاه و در يك سطح مشاهده و ارزيابي نموده بود . باوصف اينكه سليقه و لياقت با هم ارتباط دارند ، اما سليقه محرك اساسي ياد گيري نبوده ، بلكه يادگيري و لياقت حسن سليقه را ميسازد . لذا برادر سالم جان ، بايد دروس و ياد گيري برادرش را مورد ارزيابي و پرسش قرار ميداد ، نه سليقه و نظم وي را در تدارك وسايل درسي .

داشتن سطح انتظار در يك حد معين و ممكن ، از كسي و يا چيزي ، پس از ارزيابي و برداشت ، معمولاً امكان رسيدن به هدف و شناخت طرف را بيشتر و بهتر ميسازد . معيار هايي كه نزد ما موجود است و بر اساس آنها موجوديت خود و اطرافيان خود را تثبيت ميكنيم و يا در بارهء حوادث آينده حدس ميزنيم ، جزء انتظارات ما شمرده ميشود . بنااً نبايد سطح انتظار ما از برداشت و ارزيابي ما بالاتر باشد . زيرا اتفاق مي افتد كه انتظار بالايء ما ، در بر آورده ساختن آمال ما ، به نا كامي روبرو گرديده ، از يك جانب مأيوسي و دلسردي را براي ما بار خواهد آورد و از جانب ديگر ما را از رسيدن به سر منزل مقصود و تسكين ذهني باز خواهد داشت .

خانم و شوهري كه تازه ازدواج كرده بودند ، در يك خانهء كوچك زنده گي شانرا آغاز كردند . مدتها گذشت وهردو زن وشوهر با وصف آنكه مصروفيت وظيفوي زيادي در بيرون خانه داشتند ، با آنهم سرووضع خانهء شان مرتب ، با نظم و خيلي پاك بود . خانم عادت داشت تا ضمن كار هاي  بيرونش ، به سر ووضع خانه اش هم رسيده گي نمايد و هم لباسهاي شوهرش را ، پاك و منزه ساخته و شوهر را نزد دوستان و هم مسلكان ، شخص بسيار پاك و با سليقه ، جلوه داده بود .

پس از گذشت چند سال  اين فاميل كه چهار فرزند داشتند ، به خانهء بزرگتر نقل مكان نمودند . طفلداري از يك جانب ، وسعت و كلاني خانه از جانب ديگر و كم شدن توان و نيروي خانم خانه ، همه علت هايي بودند كه ديگر خانم خانه به تنهايي نمي توانست تمام نياز منديهاي خانواده گي را مرفوع بسازد . توقع شوهر هم كه از ابتدا متكي به خانم شده بو د ، خيلي زياد بود . اوآرزو داشت ، خانمش مثل سابق به همهء امورات خانه و خودش رسيده گي نمايد .

جار و جنجال شوهر روز به روز با خانمش ، روي انجام ندادن كار هاي خانه و خودش بالا ميگرفت و خانم هم نمي توانست توقعات شوهرش را مانند ، بي اولادي هايش مرفوع سازد . در چنين يك جريان بررسي ما اينست كه شوهر همان سطح انتظار قبلي اش را در برابر خانمش حفظ كرده بود و از خانم انتظار ميبرد تا وي همان ترتيب و تنظيميكه در خانهء كوچك شان وتنهايي شان ، همه را خانم خانه انجام ميداد ، حالاهم بايد انجام دهد . روي اين ملحوظ سر وصداي هر دوي شان هميش بلند بود .

با ارائهء مثـال فوق لازم مي افتد تا زمان ارزيابيها ، با شرايط موجودهء زماني و امكاناتش صورت گيرد . در غير آن ، بر داشت و سطح انتظار ، در صورت عدم امكانات ، موجبات بروز دلسرديها و ناكاميها خواهد گرديد .

به خاطر دارم ، يكي از استادان رياضي شكوه كنان برايم چنين حكايت كرد : « چند شبي قبل در منزل يكي از دوستانم ، همرا با چند تن از نزديكان يكجا دعوت بوديم . شبي خوبي بود و بسيار خوش هم گذشت . همان شب متوجه شدم كه يكي از شاگردانم نيز كه از دوستان ميزبان بود ، درآانجا حضور داشت . اين شاگرد نزدم لياقت خوب نداشت . هنگام مرخصي ما از مهماني ، ميزبان ما كه شخص معزز وقابل حرمت گذاري بود ، از من خواهش كرد ، تا آن شاگردم را در امتحان ، اقلاً نمرهء كاميابي بدهم . من هم قبول كردم و اظهار نمودم ، آنچه از دستم پوره باشد كه در حق ديگر شاگردان بي عدالتي نگردد ، با وي همكاري خواهم نمود . »

استاد موصوف به گفته اش ادامه داده چنين اظهار نمود : « امروز در دهليز ، وقتي حاضري ام را امضاء ميكردم ، سر و كلهء همان شاگرد با يك رفيقش پيدا شد . هر دو به من سلام و احترام نمودند . پس از جور پرساني ما ، شاگرد واسطه دار همان شب به من گفت » : « استاد جان ! امروز امتحان صنف ما با شما است . شما خو مره ده نمره و آفرين ميتين ، خو همي رفيق مه هم بياد تان باشه كه او ره از هشت نمره كم نتين » !!!

سطح انتظار شاگرد از معلمش آنقدر بالا بود كه موقف شاگردان لايق و زحمتكش را از نظر انداخته ، با يك سفارش دوستش در مهماني ، خود را در جمع لايقترين شاگردان صنف قرار داده و آنقدر خود را همراز معلم دانسته كه نه تنها براي خود ، بلكه براي يك شاگرد نا لايق ديگر هم واسطه گرديده بود . يعني اوانتظار داشت تا استاد ، از تمام معيارات امتحان ، حقوق حقهء ديگر شاگردان ، چشم پوشي كند و به خاطر سفارش خويشاوندش ، بلند ترين امتياز را براي خودش و هم صنفي نا لايقش قايل شود . در زمينه گفته ميتوانيم كه شاگرد در ارزيابي خود ، برداشت غلط  گرفته بود و بدين ملحوظ ، سطح انتظارش ، در مقام بالا قرار داشت .

برويت مثالهاي فوق ميتوان سطح انتظار را بدو بخش مثبت و منفي پيشنهاد نمود:

ـ انتظار مثبت معمولاً، توأم با ارزيابي دقيق و برداشت سليم ، از استنتاج نهايي شمرده شده ميتواند . در اينصورت مؤفقيت و پيروزي متوجه حال فرد منتظر خواهد بود . از اينرو شخص ، در انجام كاري و يا رسيدن به هدفي ، كمتر به موانع بر خورد خواهد كرد.

احمد نسبت به برادربي تفاوتش در امور منزل ، همواره با مادرش ، در پيشبرد كار هاي خانه ، مازاد كار هاي خودش ، سهم قابل ملاحظه اي ميگيرد . او از مادرش انتظار آنرا دارد ، تا مادرش از وي راضي بوده وبا مقايسه با برادر بي تفاوتش ، قدر داني بيشتراز خودش نمايد . مادر احمد هم ، انتظار مثبت احمد را درك و براي ارضاي  فرزندش ، واكنش بسيار خوب و مورد پسند احمد را از خود نشان ميدهد .

ـ انتظار منفي ، معمولاٌ از ارزيابي غير دقيق و آني ، در فرد منتظر بروز ميكند . نتيجهء همچو انتظار هاي منفي ، دلسرد كننده و حتا مأيوس كننده هم ميباشد .

امين يكي از لايقترين فارغ التحصيلان انجينيري در رشتهء مهندسي تعميرات ، پس از فراغتش در يك شعبهء خانه سازي يك كمپني تازه مقرر شده بود . مدير شعبه كه از انجنيران سابقه دار و با تجربه بود ، كار نقشهء يك ساختمان جديد را به عهده انجنير امين ، به صفت اولين كارش وا گذار شد .

انجنير امين تمام آنچه را كه در دوره هاي تحصيلي اش ، در رابطهء نقشه كشي فرا گرفته بود در اولين نقشه ايكه در نخستين وظيفه اش ، به دوشش سپرده شده بود ، بكار برد . او بخاطر اينكه زحمت زياد را در ترتيب و تنظيم نقشه كشده بود ، انتظار آنرا داشت كه مدير شعبه اين كار خارق العادهء وي ، احساساتي شده و از كارش تقدير و تمجيد خواهد كرد . حتا او به فكر آن بود كه مدير شعبه شايد اقلاٌ امتياز يك رتبه را برايش قايل خواهد شد .

وقتي نقشه بالاي ميز مدير قرار گرفت ، پس از غور عميق نقشه را به انجنير امين دو باره سپرد و از وي تقاضا كرد ، چند روز ديگر بالاي نقشه كار كند تا چيزي بهتري بدست آيد . چنين عكس العمل مدير شعبه ، عرق را بر پيشاني انجنيرسرازير ساخت . او نقشه را گرفته با تأثر فراوان از دفتر مدير بيرون شد .

انجنير تازه كار كه سطح انتظارش بالا و منفي بود ، تصور مينمود كه تمام جزئيات مهندسي و نقشه كشي را نظر به لياقتش در جمع شاگردان ، در دوران تحصيل آموخته و نسبت به مامورين سابقه دار آن شركت ، آنچه را كه فرا گرفته بي عيب و تازه و مدرن بوده است . اوكار اول خود را عاري از هر نوع نقص دانسته و حتا برداشت آن داشت كه لياقت و تحصيل در همينجا خاتمه پيدا كرده است .

او از آموزش و اندوخته هاي تجربي كه در انجام كار هاي عملي در ساحهء كار، انسان را مجرب و پخته تر ميسازد ، تقريباٌ بي خبر بود . از اينرودر قدمهاي اول ماموريتش انتظار مكافات قابل ملاحظه را در برابر نخستين كارش داشت .

ارزيابي فردي و ارزيابي جمعي از هم متفاوت بوده ، در ارزيابي جمعي ، ذهنيتهاي جمعي از افراد ، در نتيجه گيري مثبت و يا منفي ، وقتي با هم متفق شوند ، مورد قبول اجتماعات بشري شده ميتواند . مثال : آكسيجن گازيست كه براي تنفس موجودهاي زنده بكار ميرود . يا آب مايعي است كه رنگ و بو وذايقه ندارد . و يا« نرود ميخ آهنين در سنگ » ...

ولي ارز يابي فردي را ميتوان از دو نظرگاه تحليل نمود :

ـ شخص ارزيابي كننده يك فرد بوده ، يك پديده ، يك شي و يا يك مفكوره را ارزيابي نموده ، به استنتاج نهايي خود را ميرساند. اينكه برداشت وي چقدر مورد قبول عامه قرار ميگيرد ، مربوط به تحليل و نتيجه گيري ، استوار بر پايه هاي علمي او ميباشد .

ـ شخص ارزيابي كننده يك فرد بوده كه اشياء و پديده هاي مختلف را مورد ارزيابي قرار ميدهد . در هردو صورت احتمال بروز تضاد ها در ارزيابيها شكل گرفته در مورد پديده هاي طبيعي معيار اختلاف ها نسبت به موافقت ها بيشتر خواهد بود .

بنا بر اظهار بالا ، دانشمندان علوم طبيعي براي در يافت پديده هاي طبيعي و حقانيت آنها ، اصول يا روش علمي را پيشكش نموده اند ، تا در استنتاج نهايي ، برداشت از آنها در سطح جوامع ، همسان و همگون باشند .

در اصول و روش علمي چنين پيشنهاد ميشود كه براي در يافت يك سؤال ، چندين فرضيه داده شده و بالاي هر فرضيه ،تجارب متعدد ، از مراجع مختلف ، انجام داده ميشود . در صورتيكه نتايج تجارب ، اختلاف فاحش داشت ، فرضيه ها با تجارب مربوطه تغيير داده ميشوند . اما اگر نتايج و استنتاج نهايي تجارب ، با هم همسان بودند ، برداشت از آن به حيث يك معيار ثابت ، از جانب مراجع علمي تاييد و به حيث يك تيوري علمي ، در جرايد و نشرات علمي بدست نشر سپرده ميشود . پس از آن در كتب مؤخذ به چاپ ميرسد .

                                                     

                                                           با عرض ارادت

 


بالا
 
بازگشت