ائتلاف رومانتيک سياف- محقق  و چشم انداز کشمکش قدرت در افغانستان

 

 کشمکش های دور جديد قدرت طلبی ميان گروه های سياسی، قومی و نظامی افغانستان و با اشتراک بازی گران خارجی  که روند آن از کنفرانس بن آغاز يافته بود در 4 سال گذشته به اشکال گوناگون تداوم يافت. اخيراً درانتخاب رئيس مجلس نمايندگان برای شورای ملی تازه تاسيس افغانستان نيز يکی از داغ ترين جلوه های اين کشمکش را با ايجاد صف بندی های جديد سياسی- قومی به نمايش گذاشت.   چنانچه در نخستين روز انتخاب رئيس برای مجلس نمايندگان، پيروزی دراماتيک آقای محمد يونس قانونی رهبر حزب افغانستان نوين بر رقيبش آقای عبد الرب رسول  سياف کانديد طرفدار دولت حامد کرزی با تفاوت 5 رای ،  توازن قدرت را در افغانستان به نفع همگان  تغير داد.  بدين تر تيب  پيروزی آقای قانونی بر کانديد دولت کرزی تحت الحمايت آمريکا دورنمای جديدی مبارزه قدرت را در افغانستان کشود.

 هر چند برد و باخت در هر انتخابات يک پديده معمولی و طبعی شمرده می شود، اما باخت سياف را نمی توان ازين زاويه نگاه کرد. نخستين پيامد شکست سياف در ميدان بازی قدرت ناکام ماندن توطئه پروژه تماميت خواهان می باشد که پس از سرنگونی تروريسم طالبانی مجدداً در دستور سياست دولت کرزی تحت لحمايت آمريکا و مطابق به سناريوی زلمی خليلزاد قرار گرفت. افزون بر آن شکست سياف بحيث آخرين و نيرومند ترين کارت بازی دولت کرزی در واقع بی پايه بودن دوکتورين برتری جويی افغان ملت را که با تمام قدرت و امکانات شان در عقب پروژه سياف قرار داشتند به اثبات رسانيد.

 هم چنان سرمايگذاری کرزی بر سر سياف بمثابه بد نامترين و جنايت کارترين  چهره دونيم دهه فجايع در افغانستان بزرگترين ضربت  رابه اعتبار داخلی و جهانی اين دولت وارد نموده، شعار های دموکراسی، حقوق بشر و جامعه مدنی را فريب به اثبات رسانيد. شکست سياف نه تنها آقای کرزی را سوگوار و بد نام ساخت، بلکه حاجی محمد محقق دوست رومانيک جديد سياف را که قرار بود بحيث معاون وی برگزيده شود،  سوگوار تر نمود.

شکست سياف در واقع  خبر خوش برای اکثريت مردم عدالت خواه افغانستان است. بسياری ها حتا آنانيکه نظر نيک نسبت به رقيب برنده وی محمد يونس قانونی ندارند، شکست سياف را جشن گرفته و نفرت شانرا نسبت به زدود بند دولت کرزی با سياف ابراز نمودند. پيروزی قانونی بر سياف نيز باز تاب جهانی داشته، و مورد استقبال قرار گرفته است.

نبود خليلزاد و شکست کرزی- سياف

بسياری ها معتقد اند اگر زلمی خليلزاد  در افغانستان بحيث سفير آمريکا و نماينده بوش می بود و به سفارت عراق تبديل نمی شد، شکست سياف بدست قانونی مشکل به نظر می رسيد.

 خليلزاد نقش اساسی در نزديکی بيشتر ميان سياف و آمريکا بازی نموده و وی سياف را در بازی قدرت در افغانستان در زمانی  واردميدان نمود که واشنگتن با شعار های مقابله با تروريسم، بنياد گرايی اسلامی، ناقضين حقوق بشر، جنگسالاران و ترياک سالاران را در دستور سياست تبليغاتی اش قرار داده بود. اما  در عمل خليلزاد آمرين خود در واشنگتن را فريب داده با بد نامترين جنگسالار، افراطی ترين بنياد گرا و مجرم ترين جنايت کار جنگی نظير  سياف وارد معامله شده، وی را حتا تا کانديد شدن در مقام مجلس نمايندگان افغانستان بدرقه نمود. اين در حاليست که قوه قضايه کشور عملاً در دست سيافی ها در تحت رهبری مولوی شنواری طالبانيست قرار دارد. روی تصادفی هم نبود که مولوی شنواری به مشوره سياف از بوش تقاضا نمود که خليلزاد را از افغانستان در عراق تبديل نکند.

خليلزاد سياف را در لويه جرگه قانون اساسی  وارد ميدان نموده از وی در تنش های قومی، زبانی در  مجاهدين استفاده اعظمی نمود.

خليلزاد درحاشيه راندن مردم شمال از حاکميت افغانستان بعد از بن نقش اساسی بازی نمود.  وی مهارت زياد در راه اندازی بی اتفاقی ها ميان گروهی و تنش های قومی در افغانستان بازی نمود. موصوف واشنگتن را در راستای منافع يک قوم گُمراه کرد که اکنون غرب بهای آنرا می پردازد. بدون شک اگر خليل زاد در افغانستان می بود، وی با استفاده از فشار، تطمع، فريب و تفرقه اندازی می توانست سياف را به آسانی در مقام رياست مجلس نمايند گان نصب نمايد.

 اما در لحظاتيکه کرزی بمنظور قدرت رساندن سياف در مقام رياست مجلس نمايندگان به خليلزاد نياز اشد داشت، آقای خليلزاد خود مصروف تقلب کاری، تفرقه اندازی و دامن زدن به تعصبات، قومی و مذهبی در عراق بود و نمی توانست مثل سابق به داد  کرزی در افغانستان برسد. چنانچه بسياری عراقی ها در انتخابات اخير خليلزاد را متهم در تقلب کاری و دامن زدن به مسائل قومی و مذهبی به نفع يک گروه خاص نمودند.

 واقعيت اينست  از زمانيکه خليلزاد افغانستان را به قصد سفارت عراق ترک گفته است، اکثر گروه های سياسی و قومی افغانستان که در نتيجه فتنه و فريب موصوف پارچه پارچه و در کشمکش باهم قرار گرفته بودند، مجال تنفس مجدد يافتند. به نظر می رسد که  اين گروه هااکنون از گذشته درس گرفته و در برابر چالش های حتا پيچيده متحد می شوند و می توانند کامگار  شوند. چنانچه انتخاب قانونی در مقام رياست مجلس نمايندگان نشان داد که نيرنگ و فريب شاگردان خليلزاد خام به اثبات رسيده و پختگی مهارت استاد شانرا نداشت و در برابر اتحاد اعضای سابق مقاومت ملی شمال شکست خوردند. 

پيروزی قانونی و  بلانس قدرت در افغانستان

پيروزی محمد يو نس قانونی بر رقيبش سياف بمعنی پيروزی يک فرد، يک حزب، يک قوم و يا يک منطقه نيست. اين پيروزی در واقع محصول   اتفاق، و اتحاد گروهای سياسی، قومی، مذهبی و فرهنگی در راستای جنبش مقاومت دادگرانه افغانستان به حساب می آيد. انتخاب قانونی در واقع يک نوع پختگی سياسی، اتکاء به نفس، اتفاق و خرمندی را در يک لحظه حساس  سرنوشت ساز برای نخستين بار پس از شکست های پی در پی در نتيجه، بی اتفاقی ها و معامله گری ها در 4 سال اخير به نمايش گذاشت و بدين ترتيب تمام آگاهان امور افغانستان را شگفت زده ساخت.

 به بيان ديگر صرف نظر ازينکه آقای قانونی  دارای کدام کمی ها و يا ناتوانی های سياسی است و هم چنان صرف نظر از اينکه به وی نظر مساعد داشته باشيم و يا نداشته باشيم، پيروزی موصوف بر سياف وهابی، به نفع همه آنانيست که خواهان برابری و مشارکت همگانی در قدرت اند. چنانچه انتخاب قانونی برای دولت کرزی يک نوع مشروعيت ملی فراهم نموده و بلانس قدرت را در افغانستان که در 4 سال گذشته از ايجاد  دولت فراقومی از توافقات بن انحراف داده شده بود و گرايش به حاکميت تماميت خواهی داشت به نفع حکومت فراقومی تغير داد.

هم چنان  انتخاب قانونی  ياوه گويی « برادر بزرگ خيالی !!»  که همواره اکثريت واقعی مردم افغانستان را تحت نام اقليت ها از مشارکت عادلانه محروم می نمود، در انظار جهان در يک مبارزه مسالمت آميز شکستاند.  اکثريت رسانه های جهانی پيروزی قانونی بر سياف جنگ سالار را پيروزی تاريخی  در قلمرو سياست و دموکراسی ناميده و  ادعا های اکثريت بودن قبيله سالاران را به ديده شک نگريستند.

 محقق بحيث ابزار قبيله سالاران

انتخاب رئيس برای مجلس نمايندگان در واقع يک آزمون بزرگ برای تمام گروه های سياسی، قومی، نظامی و فرهنگی افغانستان بود. در آستانه برگزاری شورای ملی افغانستان ائتلافها و اتحاد های گوناگون ميان گروهای بازی گر صحنه سياست افغانستان برای کسب مقام رياست مجلس نمايندگان ساخته شد. بدون شک ساختن ائتلافهای سياسی در همچو موارد در جهان امروز يک امر ضروری و طبيعی شمره می شود. اما با  توجه به تجارب تلخ گذشته ،مردم افغانستان به همه ائتلافها و اتحاد ها به ديده شک می نگرند.

  اتحاد مجدد شاخه های متعدد جمعيت اسلامی و شورای نظار در تحت رهبرِ پروفيسور بر هان الدين ربانی رئيس جمهور سابق افغانستان و موسس جمعيت اسلامی افغانستان که در آستانه اين مجلس  صورت گرفت، يک امر تاريخی و  حياتی بود. آينده نشان خواهد دادکه اين اتحاد تا چه وقت پايدار خواهد ماند. اما در لحظه کنونی نقش تاريخی را بازی نمود و نتايج برنده شدن آقای قانونی نيز نياز به همچو اتحاد تاريخی را به نفع صلح، ثبات و همگرايی ملی در کشور  نشان داد.

اما اين  تنها آقای قانونی نبود که به منظور دست يابی به مقام کرسی رياست مجلس نمايندگان دست به اتحاد و سازش  با استاد ربانی زد، بلکه آقايان کرزی،  افغان ملتی ها، آقای سياف و آقای محقق نيز دست به ائتلاف زدند.

حکومت کرزی از مدت ها قبل برای کسب  اکثريت در پالمان  از هيچ و سايلی مشروع و نامشروع از تقلب کاری در انتخابات گرفته تا تفرقه اندازی قومی، زبانی و ساختن ائتلافها رو گردان نشد.

کرزی  مطمئن بود که با پيش کشيدن استاد سياف  می تواند هم در ميان صفوف مجاهدين که بخش اعظم پارلمان را تشکيل می دهند تفرقه به اندازد و هم بازی با کارت قومی مقام رياست مجلس نمايندگان را که در شرايط افغانستان نقش برجسته در قانون سازی و هم فشار بر دولت می تواند بازی کند، در اختيار خود قرار دهد.   اما بر خلاف محاسبه تيم کرزی- افغان ملت ، استاد سياف بحيث مهره حکومت در برابر محمد يونس قانونی شکست خورد.

 آما آنچه در ائتلاف هواه خواهان دولت کرزی غير طبيعی و حتا خيلی شگفت آور بود، حضور محقق به عنوان معاون درکنارسياف  بود. اين در حالی بود که تا اينحال آقای محقق بحيث معاون آقای قانونی در شورای تفاهم ملی قرار داشت. پرسشی به عمل می آيد که کدام عوامل باعث شد که محقق بر خلاف سابقه روابطش با سياف و با توجه به احساس تنفر عمومی هزارگان افغانستان نسبت به سياف، در کنار او قرار گرفت؟ کدام لقمه چرب باعث جذب محقق به طرف قاتل قومش شد؟هم چنان کدام انگيزه ها باعث آن شد که محقق زمانی خود مدعی مبارزه عليه سياست تماميت خواهی بود و لی اکنون برای تکميل حلقه حاکميت انحصاری در خدمت قبيله سالاران قرار گرفت؟

واقعيت اينست که استاد محمد محقق يکی از شخصيت های  شهير  جهادی هزاره تبار افغانستان  است. صرف نظر از گذشته نظامی و يا سياسی اش، موصوف در 4 سال گذشته بخصوص هنگاميکه در نتيجه يک پرخاش لفظی با وزير ماليه سابق اشرف غنی احمد زی، کرزی موصوف را از مقام وزير پلان سابق بر کنار کرد، وی شهرت يافت و در صف منتقدين دولت کرزی قرار گرفت. برکناری محقق در واقع برايش در ميان بخشی جامعه هزاره افغانستان يک مقدار شهرت و محبوبيت کمايی کرد. در نتيجه آقای محقق بحيث يک شخصيت مطرح در ميان برخی گروه های هزاره بخصوص در ميان گروه های تند رو مبدل شده، بسياری آنها  آرمانهای خويش را در وجود وی می ديدند. ازينرو اين دسته هموطنان هزاره بر خلاف آقای خليلی که شخص نرم طبعيت و بردبار است، بالای محقق که بيشتر تُند مزاج است سرمايگذاری کردند.

نتيجه اين سرمايگذاری ها را می توان در رای هزاره ها در انتخابات رياست جمهوری اخير که آقای محقق مقام سوم را بدست آورد، ديد. همچنان می توان رای هزاره ها را برای وی در انتخابات پارلمانی ديد که محقق با اخذ بيش از 52000 در مقام اول در شهر کابل نايل شد. 

ولی  متاً سفانه  52000 رای  در شهر کابل  به عوض اينکه آقای محق را خردمند وبردبار ساخته باشد، وی را مغرور، کله شخ تر و بلند پرواز بگونه ای ساخت که حتا  موصوف از ديدن واقعيت های قومی، فرهنگی و صحنه سياسی افغانستان عاجز ماند و چنان مست پيروزی شد که حتا متحدين زبانی، فرهنگی سياسی و  سازمانی خود را ناديده گرفت. چنانچه وی در مصاحبه ای با بی بی سی بعد از کسب بلند ترين رای در شهر کابل چنان متکبرانه و پيروزمندانه صحبت می کرد که فکر می شد، موصوف تاريخ را فتح نموده است و ديگر بازی پايان يافته است.

 آقای محقق  بر خلاف انتظار دست داشتن دولت در تقلبات گسترده را که همه شاهد آن بودند و حتا خود دولت و جامعه جهانی از آن انکار نمی کرد، انکار کرد. اين در حالی بود که تعدادی زيادی از افراد شايسته و حتا از ميان خود هزاره های افغانستان در نتيجه مداخلات دولت، به پارلمان راه يافته نتوانستند و به عوض آنها افراد دولتی وارد پارلمان ساخته شدند. بگونه مثال در غزنی تعدادی زيادی از کانديدان هزاره در نتيجه مداخلات دولت، محروم ساخته شدند. اما آقای محقق چون در تبانی در دولت قرار گرفته بود، از همه اين  تقلبات توسط دولت انکار کرد. اين در حالی بود که قبلاً محقق دولت را بار ها متهم به اراده گرايی و پيش زمينه سازی تقلب کاری در انتخابات می نمود. حتا موصوف در مصاحبه اش با بی بی سی در آستانه  برگزاری انتخابات گفت که  با دادن10 کرسی امتيازی برای کوچی ها در مجلس نمايندگان، دولت موقعيت خود را درين مجلس تقويت نموده است.

محقق در آخرين مصاحبه اش با بی بی سی عدم صداقت اش را با جبهه تفاهم ملی که موصوف بحيث معاون آن به شمار می رفت نشان داده و اظهارات قانونی را که دولت را متهم به تقلب کاری در انتخابات پارلمانی اخير می نمود و خواهان تجديد نظر در شمارش آرا در برخی حوزه های انتخاباتی شده بود، رد نموده راه  و حساب خود را در واقع از  جبهه تفاهم ملی، جدا نمود.

 حوادث بعدی و بخصوص جريان انتخاب رئيس مجلس نشان داد که محقق بحيث مهره  کرزی- افغان ملت و سياف عمل کرد ودر حساس ترين مرحله تاريخ افغانستان، آ قای محقق  خنجر از عقب نه تنها به جبهه تفاهم و بخصوص بر آقای قانونی وارد نمود بلکه برای تطبيق اهداف دشمنان مشترک يک حرکت نا مردانه را انجام داد که خوشبختانه صياد خودش در دام افتيد. بدين ترتيب آقای محقق نقاب کاذب  را از رخش بيرون کشيده قبل از همه نزد مردم شريف هزاره که خود را مدافع منافع آنها معرفی کرده بود، بی اعتبار، بی آبرو و فريبکار معرفی شد. سر انجام موصوف از مردمش رانده شده دست به انتحار سياسی زد.

 پختگی سياسی هزاره ها و خام فکری محقق

آقای محقق انتخاب سياف در مقام رئيس مجلس نمايندگان افغانستان  وتکميل انحصار قدرت قبيله سالاران را به نفع هزاره  ها وانمود می کند. اين در حالي بود که محقق همواره تحت شعار مبارزه با سياست انحصار طلبی قبيله سالاران می رزميد، ولی در بدل پست معاونيت سمبوليک حتا با  خون خور ترين دشمن قوم خود بحيث ابزار استعمال شد.

 اما خوشبختانه اکثريت قاطع نمايندگان هزاره خردمندانه عمل نموده نه بحيث ابزار سياف دشمن قوم شان تبديل شدند و نه  وسيله در خدمت تماميت خواهان قرار گرفتند.  شکست ائتلاف سياف- محقق قبل از همه نتيجه  خردمندی و پختگی سياسی هزاره های افغانستان است که با توجه به درسهای گذشته و شناخت از سياست  و نيت  قبيله سالاران در دام آنها نه افتيدند.

ولی  برخی تندروان پيرور خط محقق که کور کورانه راه او را تعقيب می کنند از ائتلاف محقق با سياف دفاع می نمايند و آنرا  ابتکار سياسی و جسارت  محقق  دانسته به سود هزاره ها می شمارند. اما اين تندروان نشان نمی دهند که اين سود ها کدام  اند برای مردم شريف هزاره ؟ آقای محقق در مقام معاون سياف چه کاری به سود، هزارگان می تواند انجام دهد؟ آيا اين ائتلاف مانع جابجا شدن کوچی ها در هزاره جات و غضب چراگاهای آنها می تواند شود؟ آيا سياف و کرزی بخاطر گُل روی محقق از برنامه  کوچاندن اجباری و عضب زمين های ديگران از جمله زمين های هزارگان که در مانفست بنام دويمه سقوی درج است ،منصرف می شوند؟ آيا آقای محقق بدون حمايت ديگراقوام ، جلو بر نامه های شوينسم قبيلوی را گرفته می توانند؟

همچنان پرسش اساسی ديگر اينست که با انتخاب قانونی در مقام رياست مجلس نمايندگان هزاره های افغانستان چه را از دست دادند؟ آيا با انتخاب قانونی بزگترين ضربت سياسی بر   انحصار طلبان درين لحظات حساس تاريخی وارد نشد؟

گله برادرانه از سرکردگان هزاره

واقعيت تلخ اين است که هموطنان شريف و ستم ديده هزاره همواره قربانی شخصيت های بی خرد و خام فکر خود شده اند . سرقلفی اين قوم شريف را گاهی اين و يا آن شخص بدست خود گرفته که هر بار مردم هزاره را به اقوام افغانستان بخصوص با اقوام هم زبان و هم سنگرشان جنگانده اند. اين رهبران همواره داعيه مقدس مردم هزاره را با شيوه های نامقدس بد نام ساخته و قوم هزاره را از همه اقوام افغانستان تجريد نمودند که بهای آنرا در آخرين تحليل توده های هزاره پرداختند.

متاًسفانه خط فکری هزاره های افغانستان هم بگونه ای شکل گرفته که همواره انگشت انتقاد و ملامتی را بسوی ديگران متوجه نموده اند بی آنکه کوچک ترين تقصير  متوجه خود شان نموده باشند.  

يکی از اتهامات گروه های تند رو طرفدار ان محقق از سال 1992 بدين طرف اين بوده است که چرا جمعيت اسلامی افغانستان در کنار خود سياف وهابی دشمن سوگند خورده هزار گان را جا داده بود. اما امروز محقق که خود را ناجی و حامی هزاره های افغانستان معرفی می نمايد، خود بحيث ابزار سياف و همه عظمت طلبان قومی  در سر نوشت سازترين لحظات تاريخی  وارد ميدان گرديده دست به خيانت زد که در تاريخ  يک سده اخير بار ها بهای آنرا قبل از همه مردم مظلوم هزاره پرداختند.

ياد آوری درس های عبرت بار گذشته برای افرادی کم خرد و خام انديش نظير محقق  درين لحظات حساس تاريخی ضروری است که بدون گرفتن پند از گذشته نه چندان دور در تحت تاثير جاه طلبی و عقده تاجک ستيزی خويش که گاهی آنرا در روابط ميان تاجک و هزاره در مزار شريف نمايان می سازد و گاهی در سازش با افغان ملت و  سياف تبارز می دهد .

واقعيت اينست که سياست تحميق سازی گروه های کم دانش و کوتاه فکر يکی از ابزار های قبيله سالاران  است.در 4 سال اخير  کرزی نيز ازين سياست بگونه موثر به نفع اش استفاده کرد و بسياری ازين گروه ها را تا لب دريای کابل برده تشنه پس آورد.

آقای محق يکی ازين افراد است که در 4 سال گذشته با لب تشنه در دهن دروازه قدرت کرز- افغان ملت نشسته است و همواره با اشکال گوناگون فريب داده شده است.

هزاره ها و مسئله توازن قدرت

برخی  طرفداران محقق  فکر می کنند که هزاره ها در تغير معادلات سياسی وزن تعين کننده دارند و معامله محقق با سياف را نيز ازين زاويه نگاه می کنند. متاًسفانه  چنين نيست. تاريخ يک سده اخير نشان داد که عظمت طلبان قبيلوی به هزاره ها  بحيث تغير وزن در معادلات سياسی نگاه نمی کنند، بلکه قبل از همه از افراد ضعيف النفس آنها بحيث ابزار کوتاه مدت همواره در سرکوب تاجکان مورد استفاده قرارداه اند و اگر ضروت به افتد برای سرکوب ازبکان  و ديگران نيز استفاده خواهند نمود.   متاسفانه هنوز هم بسياری قبيله سالاران از زاويه  ديدعبدالرحمن خان ،  نادر خان،  ظاهر خان، هاشم خان، داوخان، حفيظ الله امين و طالبان به آنان نگاه می کنند.

 ائتلاف سياف با محق صرف در يک مقطع زمانی برای شکست قانونی مطرح بود که حتا آقای محقق نتوانست  به نفع کرزی- افغان ملت که از حمايت آمريکا هم برخوردار است معادلات قدرت را تغير بدهد. بر عکس بازنده اصلی اين معادلات محقق است. نقش موصوف قبل از همه  بحيث ابزار بوده است تا متحد سياسی پايدار.  زيرا محقق  برای تغير معادلات  سياسی  وزن ندارد. در ميان 26 نفر وکلای هزاره، محقق بيشتر از 10 نفر هوا خواه ندارد. حتا حا لا معلوم گرديده است که 52000 رای راکه محقق در کابل بدست آورده بود در نتيجه معامله به کرزی حاصل شده است که هدف اصلی آن  برای دلخوشی محقق و  ايجاد احساس بلند پروازی موصوف در برابر قانونی که در حدود 31000 رای مردم کابل را بدست آورد، بوده است. چنانچه محقق يگانه آدمی است که از تقلب بدست دولت انکار نمود و با بلند پروازی و تکبر خاص نسبت به اظهارات قانونی صحبت می نمود. اما محقق غافل ازين بود که در عقب هر تکبر يک شکست تلخ نهفته است.

بايد گفت نزديکی مذهبی و سياسی محقق با ايران هر گز نه مورد اعتماد پشتونها قرار می گيرد و نه مورد اعتماد امريکايها. آمريکايها تا زمانيکه سياست شان در دشمنی با ايران در حرکت باشد، هيچ گروهی از فارسی زبانان افغانستان سود نخواهند برد. اگر آمريکا با ايران مانند زمان  رضاشاه  دوست می بود، بدون شک  جيوپليتک منطقه بگونه ديگر می بود،  وهزاره ها نيز در وضعيت بهتر قرار می داشتند و صرف در آنصورت هزاره ها می توانستند بحيث يکی از نيرو ها در تغير بلانس قدرت در سياست افغانستان مطرح شوند.

 متاسفانه در دوسده اخير از زمان شاه شجاع گرفته تا آقای کرزی، وزن تاثير گذاری اقوام افغانستان در معادلات قدرت  داخلی قبل از همه وابسته به قدرت های خارجی بوده است. از همين رو است که با وصف قربانی ها و نقش برجسته در صحنه نظامی افغانستان و مبارزات دادگرانه، اقوام ما قبل از همه توسط قوت  خارجی سرکوب شدند. و هر باريکه استبداد قبيله سالاری  از در بيرون رانده شدند، باری ديگر توسط حاميان خارجی جديد  و با چهره ديگر از راه کلکين وارد خانه شده و بار ديگر به شدت استبداد و بی عدالتی تداوم می يابد.

                  تا زمانيکه جامعه ناهمگون  هزاره های افغانستان صاحب رهبران خردمند و دور انديش نشوند و سياست های تنگ، زود گزر را کنار نگذارند، به کمال تاًسف تراژيدی اين قوم شريف و غيور خاتمه نخواهد يافت.

بايد گفت تمام مرام اصلی  عظمت طلبان افغانستان  که حذف کليه اقوام بومی افغانستان از سر زمين اجدادی شان در مانفيست  بنام «دويمه سقاوی» بگونه روشن درج است، ديگری جای برای ائتلاف و يا سازش با آنهان باقی نمی گذارد. اگر کدام سازش هم در برخی موارد با  انحصار طلبان درين موارد و آن موارد صورت می گير، يک عقب نشينی تاکتيکی از جانب آنان است.

فکر می شود ديگر لازم نيست که وقت خود را در تفاهم با انحصار طلبان ضايع کرد. پيروزی   های اخير در مجلس نمايندگان هم خصلت موقتی دارد. با اين پيروزی ها نمی توان ريشه های تاريخی استبداد و تماميت خواهی را از افغانستان برچيد. چنانچه تماميت خواهان بعد از شکست شان در مجلس نمايندگان، تمام نيروی های خويش از کمونست گرفته تا  طالب و مجاهد، از شاه پرست گرفته تا نژاد پرست،از دموکرات گرفته تا تکنو کرات در يک جبهه واحد متشکل ساخته به کمک حاميان خارجی شان توطئه های جديد را برای ناکام ساختن و بد نام ساختن آقای قانونی در دستور کار شان قرار داده اند. يکی ازين توطئه ها راه اندازی تفرقه اندازی ها  ميان صفوف شکننده نيرو های عدالت طلب  با استفاده از افراد جاه طلب  و کم خرد نظير محقق  و امثال آن است.

سر انجام بايد گفت روند انکشاف حوادث بعد از بن و هم چنان انتخاب رئيس مجلس نشان داد که مبارزه قدرت در افغانستان ميان طرفداران حاکميت تک قومی و تماميت خواهی در تحت رهبری آقای کرزی و تيم خاص شان از يک طرف و طرفداران حکومت فرا قومی و مشارکت همگانی در قدرت از طرف ديگر به شدت ادامه داشته و هنوز چشم انداز روشن در راستای  ملت سازی و اعمار افغانستان متحد و مترقی به نظر نمی رسد. هر چند پيروزی قانونی بر سياف و حاميان تماميت خواه آن يک دست آورد بزرگ در 4 سال اخير برای مردمان عدالت طلب افغانستان به شمار می رود، ولی پيروزی نهايی بر چالش های تماميت خواهی و امتياز طلبی قبيله سالاری هنوز راه دراز و دشوار در پيش روست که ممکن است مستلزم قربانی های فراوان ديگر باشد.

 

  احمد عدالت دوست، کانادا

 

 

 

 


بالا
 
بازگشت