انتخابات، بازي قدرت طبقات حاکم و انتخابات پارلمانی افغانستان، رسوا   ترين شکل آن!                    

 

ظاهر اطهری (گوارا باران)

 

 

اگر آزاد بودن، دموکراتیک بودن و آگاهانه بودن، سه موئلفه اساسی برای انجام بازی انتخابات است و بدون این سه اصل هیچ انتخاباتی حتی در حلقه خود هیئت طبقه حاکمه، مشروعیت ندارد، انتخابات پارلمانی در افغانستان نه آزاد بود، نه دموکراتیک. به همین جهت با "نه"ی آگاهانه ی مردم- حد اقل آن بخشی از مردم که ثبت نام کرده بودند- رو به رو شد. و شکی نیست، اگر همه مردم آگاه می شدند این "نه" به همان نسبت بزرگتر می بود. اول: موئلفه های سه گانه ی بالا، در پیوند باهم معنا و تحقق می یابند. آزادی در حق انتخاب شدن و انتخاب کردن بدون اینکه که همه از این حق برخوردار باشند، معنا نمی یابد و هر دو، آزادی و دمکراتیک بودن،  بدون آگاهی امکان تحقق ندارند. اما علاوه بر این پیوند ارگانیک و مفهومی میان آنها به صورت پدیده های مجرد، شرایطی خارجیی که ظرف تحقق این پدیده ها در یک پروسه اجتماعی هستند تحول کیفی در بارهای معنایی شان ایجاد می کند. چه بسا که در پروسه عملی ممکن است به نتیجه متضاد معنای اولیه خود منتهی گردند.

 

دوم:  "آزاد بودن"، "دمکراتیک بودن" و "آگاهانه بودن" در جامعه طبقاتی از منظر منافع طبقاتی معنا می یابد، مثل که هر پدیده اجتماعی دیگر نیز.  وقتی که انتخابات، مراسم و بازیی است که در آن یک اقلیت معین به رقابت برای احراز چوکی های قدرت می پردازند، آزادی، دمکراتیسم و آگاهی در آن را باید از زاویه منافع طبقه حاکمه و این اقلیت معین نگاه کرد. که، که آزاد است و برای چه آزاد است  و که آگاهانه چه را باید انتخاب کند و یا انتخاب شود. و آیا صرف برخوردار بودن از حق انتخاب شدن و انتخاب کردن در کاغذ، امکان تحقق آنرا در عمل هم فراهم می کند؟ یا اینکه نه! اساسا این ساختار اجتماعی قدرت  و فاکتور های اصلی  کسب آرا(البته در یک شرایط نورمال و غیر انقلابی) است که  از لحاظ عملی حرف اول را در تعیین این مسئله که کدام شانس تحقق داشته باشد و کدام نداشته باشد، میزند.  انتخابات در یک جامعه طبقاتی،  با تمام موئلفه های گاه به ظاهر برابر و بدون تبعیضش، نه تنها هیج جایی برای شرکت توده ها و اعمال نفوذ واقعی شان برای تغییر اساسی ساختار قدرت باقی نمی گذارد بلکه تمام  شرایط مساعد و بی خطر را برای حفظ ساختار قدرت در یک حلقه کوچک تامین می کند و دقیقا از همین جا است که این روش، تنها شکل ممکن مبارزات سیاسی و انتقال قدرت، تبلیغ می شود. اما تاریخ نشان می دهد اگر هر گاه از شکاف های دیوار آهنین "انتخابات آزاد و دمکراتیک"، ساختار اساسی قدرت در خطر قرار بگیرد، طبقه حاکمه به خونین ترین اقدامات برای حفظ قدرت دست می زند.

وقتی که قدرت مالی، سیاسی، سازمانی و میدیا در دست یک طبقه است، آیا تمام طبقات برای انتخاب شدن و انتخاب کردن، امکان مساوی دارند؟ واضح است که نه.

 

 نظربای، 57 ساله، از ولایت تخار با گزارشگران مرکز ژورنالیزم بین المللی (سی آی اس) می گوید: "چه سری زخم ما نمک پاش می کنید. نه پارلمان است، نه عدالت، نه غریب نوازی. این چیزهای ساختگی است. معلومدار است که می بره، که می بازه. پیسه دار همیشه برده".

 

 آیا مردم آمریکا و انگلستان واقعا نمی خواهند از دایره لعنت بوش-کری و بلر- تاچر بیرون بیاید؟ من شک دارم.

 در یک جامعه طبقاتی انتخابات آزاد به این مفهوم است که  هر عنصری از طبقه حاکم برای شرکت در انتخابات و به دست گرفتن کلید اجرایی قدرت- قدرتی که همه عناصر طبقه حاکم در ساختار آن شریکند- آزاد است. یعنی امکان های آنرا دارد. اما "آزاد بودن" مردم یا همان اکثریتی که بیرون از چوکات قدرت قرار دارند، به معنای این می باشد که آنها آزادند تا یکی از صندوق ها- که هیچ یک به خود شان تعلق ندارند- را انتخاب کرده و رای خود را در آن بریزند که یکی از عناصر طبقه حاکمه برای سرکوب و استثمار شان انتخاب شود- چون امکان نوعی دیگر استفاده از آزادی را ندارند.

 

در ارتباط بحث ما، اما، مسئله این نیست که انتخابات یک روش مطمئین برای دست به دست کردن قدرت در حلقه یک اقلیت  معین جامعه است.  بلکه مسئله این است که حتی  با توجه به نرم ها و معیارهای شناخته شده و حاکم بر بازی قدرت در همین حلقه معین هم، انتخابات به اصطلاح پارلمانی افغانستان رسوا ترین شکل انجام این بازی بود.

 

فکر می کنم هیچ کسی شک ندارد که برگزاری انتخابات پارلمانی در افغانستان چیزی جز انجام مراسمی برای شکل دهی یک نهاد قانونگزار، مشروعیت ساز و تکمیل کننده  برای یک دولت دست نشانده،  نبود. فلسفه وجودی این دولت که از یک ضرورت عمده ناشی می شد و آن ایجاد نهادی با قابلیت تحقق بخشیدن به اهداف اقتصادی، سیاسی و نظامی سرمایه داری جهانی، در منطقه و کشورهای اسلامی، بود. دولت مجاهدین و طالبان، هردو، بی لیاقتی شان را در این امر نشان دادند. علاوتا، چنین دولتی از لحاظ ساختاری باید هم  به نمادی از موفقیت مدل "دموکراسی اسلامی" صادراتی از غرب تبدیل گردد تا موجی از مقاومتی را که در سراسر جهان پس از 11 سپتامبر،  اشغال افغانستان، اشغال عراق و تجاوزهای نظامیی که آمریکا در آینده در دستور کاردارد، خلع سلاح کند و هم چراغ سبزی باشد به سربازان اسلام که رنجیده و رمیده ، با اسلحه غرب در دست، علیه خود غرب می جنگند. به این اساس، مهمترین مسئولیت پارلمان دولت جمهوری اسلامی افغانستان تامین زمینه های قانونی این اهداف است، که با تجاوز و استثمار مردم تحقق می یابد. چیز هایی که قبلا بی قانون انجام می شد بعد از این، با قانون انجام خواهد شد.

 

از همین رو بود که تدارک برای انتخابات پارلمانی افغانستان به یک آرایش جنگی بین المللی بیشتر شبیه بود تا انجام یک پروسه انتخابات در یک کشور.

 

 درماه جولای فرمانده نیروی زمینی آیالات متحد، جنرال ابی زید وارد کابل شد تا راه های تامین انتخابات را مورد بر رسی قرار دهد و بعد از آن بود که علاوه بر سربازان خارجی قبلی، هزاران سرباز کمکی از آمریکا و کشورهای اروپای، چه در چوکات ناتو و چه بیرون ازآن به شمول  ده ها هواپیمای جنگنده ، پیدا و پنهان، جدیدا به افغانستا ن سرازیر شدند تا امنیت یک انتخابات "آزاد و دموکراتیک" را تامین کنند.. 130 هزار سرباز داخلی و خارجی با تانک و هواپیما، در حال آماده باش و تدابیر امنیتی این انتخابات "آزاد" را گرفته بودند.  متخصصین نظامی، گمنام اما رهبران سیاسی و وزرای دفاع  با طمطراق، از نوزاد اسلامی شان بی وقفه به مراقبت و باز بینی پرداختند. در طی چند هفته چندین گردن کلفت مطرح و شریک در معامله، شهر بلازده کابل با مردمان بلاگرفته اش را از نفس انداختند.

 

واضح است که نمایندگان مردم نه قرار بود در این پارلمان باشد و نه می توانست و نه هدف، ایجاد مجلس نمایندگان مردم بود. طرفی که در این انتخابات کاملا منافع شان در نظرگرفته نشده بود و نه می توانست در نظر گرفته شود، مردم افغانستان بود. پس شکی نیست که هنوز آنها بازنده ی اصلی اند.

 

شاید در این گیرو دار ها بسته بیسکویتی، پلوی، چیزی  نصیب مردم هم گردد و یا کدام شخصی با احساس صادقانه به پارلمان راه یابد- که  چیزی جز تسکین عقده های درونی سالها آوارگی و بی وطنی و این که: ها! ببین ما هم یک ملتیم و پارلمان داریم، نیست. اما آنچه که قرار است از دست بدهیم بسیار بیشتر از شیرینی بسکویت و تسکین حس آوارگی است.

 

وسعت دموکراتیسم این انتخابات را قانون اساسی در ماده سوم و قانون انتخابات در ماده شانزدهم و بیستم به شدت و صراحت تبیین کرده "در افغانستان هيچ قانونی نمي تواند مخالف معتقدات و احکام دين مقدس اسلام باشد"( ماده سوم از قانون اساسی جمهوری اسلامی افغانستان) "نامزدان نمی تواند به اعمال زیر متوسل شود: 1- تعقيب اهدافي که مخالف اساسات دين مقدس اسلام ، نصوص وارزش هاي مندرج در قانون اساسي باشد" ( ماده شانزدهم و بیستم از قانون انتخابات جمهوری اسلامی افغانستان). فکر نمی کنم نیاز به هیچ توضیحی دیگری باشد.

 

مردم به انتخابات "نه" گفتند

از بیشتر از 12 میلیونی که به گفته رژیم ثبت نام کرده بودند، کمتر از 40 درصد در انتخابات شرکت کردند. از این تعداد بیشتر از% 4 "اوراق سفید و فاقد اعتبار" در صندوق ها ریخته شده (منبع: سایت انترنتی کمیسیون انتخابات).  طبق یک همه پرسی توسط دانشجویان دانشکده ژورنالیزم دانشگاه بلخ در 31 جولای، هفتاد درصد مردم آن شهر نسبت به انتخابات نا آگاه بودند. بنا براین، ثبت نام 12 میلیونی که رژیم ادعا می کرد یک از ابتدا یک تقلبی سازمانیافته برای کسب اعتبار بود.  از یک جامعه 25 میلیونی اگر %70 مردم آن در شهر های کلان بی خبر باشد – با توجه به اینکه %70 مردم افغانستان در دهات  هستند-  12 میلیون ثبت نام نمی کنند. اما در این که نیمی از کسانی ثبت نام شده (که آمار اصلی اش به مراتب کمتر از ادعای دولت باید باشد) در انتخابات شرکت نکرده اند، شکی نیست که این عدم شرکت کاملا آگاهانه بوده است. این را می توان هم از طریق عقل یافت که کسانیکه ثبت نام کرده بودند، آگاه شده بودند که ثبت نام کردند و اگرنه نمی کردند و هم، در گزارش های متعدد.

 

حقیقت این بود که مردم این انتخابات را راهی برای اعمال قدرت و اراده شان برای ایجاد حاکمیت نمی شناختند. در سرویی که مرکز ژورنالیزم بین المللی (سی آی اس) قبل از انتخابات انجام داده بود  مردم در بسیاری ولایات از جمله بامیان، لوگر و تخار، گفته بودند که حاضر به رای دادن نیستند. خان محمد، 49 ساله، ازلوگر به این مرکز گفته

بود: "در انتخابات ریاست جمهوری شرکت کردم چه فاییده کردم که در انتخابات پارلمانی شرکت کنم. کاندیدها همه پولدارها و قوماندانهای هستند. هرگز از دل غریب نمی آیند".  به گزارش سایت خبری پژواک از قول رییس دفتر "بنیاد عادلانه انتخابات افغانستان": "در بعضی مراکز رای دهی تا ساعت 2 بعد از ظهر مردم شرکت نکرده بودند". در حالی که انتخابات از ساعت 6 صبح رسما آغاز شده بود و فقط تا 4 بعد از ظهر ادامه داشت. اگر مردم تا ساعت 2 بعد از ظهر شرکت نکرده باشند، پس این "شرکت گسترده مردم در انتخابات" چه وقت باید صورت گرفته باشد؟

 

"اوراق سفید" که عمدتا مچاله شده و به صندوق ها انداخته شده و" اوراق فاقد اعتبار"  بیانی دیگری از برخورد آگاهانه شرکت کنندگان به انتخابات بود. درست برعکس ادعای رژیم و میدیای غرب که آنرا به صورت تحقیر آمیز دلیل نا آگاهی بخش از مردم از چگونه رای دادن تبلیغ کردند.

 

 در حالیکه نه از میدیای آزاد و مردمی خبری بود ونه از ناظران بی طرف- زیرا تمام ناظران به شمول ناظران اتحادیه اروپا نه برای نظارت بلکه برای اعتبار بخشیدن، رفته بودند- حتی سایتهای مثل" سایت انترنتی پیام مجاهد" اقرار کردند که در بسیاری برگه های رای، مردم زیر نام کاندیدها نوشته بودند: "این دزد است". که کمیسیون انتخابات یا آنها را به نفع آن کاندید و یا" فاقد اعتبار" اعلام می کردند.  تا کنون در افغانستان روش های مثل انداختن اوراق سفید در صندوقهای رای و یا نوشتن کلماتی که انکار و اعتراض مردم را بیان کنند در برگه های رای، از طرف سازمانهای سیاسی طرح نشده. اما حقیقت این است که همیشه این مردم است که روش های مبارزاتی را کشف و عملی می کند و بعد از آن سازمانها یاد می گیرند.

 

رسوا ترین انتخابات

کشته شدن چندین کاندید و لت کوب و تهدید چندین کاندید- مخصوصا کاندیدان زن- به مرگ تا تقلب گسترده و سازمان یافته ای که حتی ناظران اتحادیه اروپا و کمیشنران خارجی کمیسیون انتخابات نه توانستند پنهان کنند و ناچار به تایید گردیدند، که منجر به خارج کردن صندوقهای 700مرکز رای (از کل 6200 مرکز رای گیری که یک تعدادش بخاطر نبود امنیت از ابتدا باز نشده بود) و برکناری 50 تن کارمند مرکزی کمیسیون انتخابات، گردید و  سگ جنگی های که هنوز بین نامزد های رقیب در قالب تظاهرات، افشای همدیگر و گاه برخوردهای مسلحانه، ادامه دارد، رای دادن مردان به جای زنان شان، کشاندن کودکان زیر سن پای صندوقهای رای، 5400 مورد شکایت  از کاندیدان و... رسوایی این انتخابات را به خوبی توضیح می دهد.

 

 در چنین انتخاباتی معلوم است که محقق، ملاراکیتی، گلابزوی،  سیاف و قانونی برنده اصلی اند؛ جنایتکارانی که بجای رفتن در پارلمان باید در دادگاهای مردم به جرم سالها جنایت علیه بشریت  محاکمه شوند. چون انتخابات، برای انتخاب شدن آنها بود

.

لذا، پارلمانی که چوکی های آن با جنایتکاران جنگی (جهادی، طالبی و خلقی-پرچمی) و طرفداران شان پرشده، با حضور رقتبار چند شبه روشنفکری کمرو و خجول که همیشه بیرون کاخ های قدرت، در انتهای صف و غبار خاک - آفتاب، کمر بسته منتظر نوبت تحلیل و توجیه هستند و با خال های غمناک و زنتی از زنان برقع پوش، نه مردمی می شود و نه، دموکراتیک. اصلا وجود پارلمانی که  تحت تجاوز مستقیم اشغالگران خارجی، برای تحقق اهداف اشغالگران، با انکار آگاهانه مرم و در یک چنان پروسه ی  رسوا و پر از تقلب- از ثبت نام تا صندوقهای رای، تشکیل شود، نه تنها از منظر سوسیالیستی بلکه از منظر نرم های شناخته شده و متعارف کنونی جهان، چه قدر مشروعیت دارد؟ چه رسد به این که این نهاد از حق قانونگزاری بر مردم افغانستان هم برخور دار گردد.

 

به هرحال، انتخابات پارلمانی افغانستان یک مراسم بود. مراسمی که باید انجام می شد و انجام شد، گرچه به رسوا ترین شکل! اما مهم نیست. غرب و به خصوص آمریکا فقط به این مراسم ضرورت داشت. بقیه کار ها را خود شان درست می کنند!

 


بالا
 
بازگشت