بصیر کامجو ـ آلمان

03/09/2005

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ

                                  

                   «  معیار های دموکراسی »

                   ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

 

            چرا فکر ما امروز با گزینش اندیشۀ دموکراسی  وویژگی ذاتی و بنیادی آن خیلی آغشته است ؟ و چرا این نظام مردمسالار نسبت به دیگرساختار های نظام سیاسی ـ هیچ مانع ذهنی یی برای عدم پذیرش خود درمیان مردم ایجاد نکرده است ؟ این خصیصه ها وده ها معیار های میزان حضور این نظام           ( مشارکت ورقابت ) محورمقام مختصات جهان تحقیقی ما قرار گرفته است .

       بعد از جنگ دوم جهانی ( 1945 میلادی )وسقوط دیکتاتوری فاشیزم هتلری دراروپای غربی و در دیگر ممالک ، شکل دموکراسی لیبرال  توانست جاگزین حکومات سلطه جوی وقت گردد . ودراین دهه گزار وتجدد اشکال شعوراجتماعی ؛ اکثری دیکتاتوری های مطلق گرای  : اسپانیا ، پورتگال ، یونان ، چلی ، ارجنتاین ، اوراگوا ... راه دموکراسی لیبرال و حاکمیت مردمی را قبول نمودند .

       دموکراسی غربی یا لیبرال را یکی از نوع پر بحث بر انگیزترین دموکراسیهای جهان میخوانیم . که مولد رونق و رفاه مادی همگانی و مؤمن صلح و مدارا وامنیت در جهانی چنین پر خطر قابل ستایش است .

      دربحبوحه تحولات سیاسی وایجاد شرایط نونگری اندیشه  طی دهۀ 1980 میلادی ،   طیف وسیعی از دگر اندیشان ، وروشنفکران وافکار عمومی دستخوش فراخور روحیه انسانگرایانۀ گشت.

     این گرایشها و رویکرد های فکری وجریانهای پیشروندۀ عمل سیاسی جهانی درراهیافتی فضای باز اندیشه ودموکراسی ، سبب ساز فروپاشی اتحاد شوروی ، رقیب اصلی غرب صنعتی  شد. واین روند پیشرو تکامل پذیرتوانست مؤلفه های زیرساخت معنوی اندیشه ازنوع رقابتهای ایدالوژیک را در سراسر جهان تعویض نماید  وجایگاهش را به خط فکری وسیاسی دولت لیبرال ـ دموکراتیک  ( دموکراسی لیبرال ، سوسیال  دموکراسی ودموکراسی توسعه گرا )   بسپارد.

      واژۀ دموکراسی جنبه ای از کاربرد شناخت یک نظام خاص عقیدتی نیست ، بلکه جنبۀ رهیافت عقلانی است مبتنی بر دید علمی برای شکل خاصی از حکومت یا راهی برای تصمیم گیری دسته جمعی .

      اما برعکس ــ لیبرالیسم ؛  فمینیسم ،فاشیزم  ، کمونیسم ،... وده ها رویکرد های فکری دیگر با چسپش های اندیشه وفلسفه های دیکتاتورانه وبرنامه دار (مختص به یک طبقه یا چند لایه خاص اجتماعی  ) خویش همراه با سایر جنبش های سیاسی عمده ای جهان در جریان دوصد سال اخیر حضور هستی نموده اند .

     در مقابل زایش اندیشه « دموکراسی » ومباحثات  تحقوقی آن بمعنی « حکومت ازسوی مردم » که نوع خاصی از رژیم یاشکل بندی سیاسی بود  در سده های پنجم وچهارم قبل از میلاد در دولت وشهر های یونان باستان وبه ویژ « آتن » پا به صحنۀ هستی گذاشت. که این اندیشه ابتدایی با پشت سرگذاردن مراحل مختلف وطولانی چند هزارساله ، توانست در تقدیر رورفت حیات جهان انسانی از جنس صلح چهرۀ خوش نمای خود را بنفع اصالت انسان تحت عنوان « حکومت بوسیلۀ مردم ، ازطرف مردم برای مردم »  بازتاب نماید.

         دموکراسی نظام مردم سالاریست که صرف مردم در عرصه سیاست نیروی دائمی اندوبس. دموکراسی یعنی جامعه خوب در حال عمل ؛ به بیان علمیِ ادعای برحق مردم به قدرت وحاکمیت وراهیافتی ارزشهای بنیادیی برحق « راه مساوی » برای اعمال مشروع ومسؤلانۀ آن میباشد.  ورهبران سیاسی با پیشکش نمودن برنامه های سیاسی سازندگی خویش مبتنی بر تأمین عدالت اجتماعی ، حقوق وآزادی های شهروندی در پی دست یافتی حیثیت واعتبارنامه معنوی ، بر می آیند.  

     همان طوریکه ویژگی اهمیت انسانگرایی اصول اخلاقی مقوله راستی وراستگویی در خط فکری « زرتشت سپنتیمان» پیامبرآریایی های قدیم لبخند میزند ونماد جوهرپاکیزگی فکر اورا تصدیق میکند .

    همین طوردر پهنۀ مفهوم راز شناختی ماهیت ارزشدادی به دموکراسی ، درکلی ترین سطح به تائید ازاین فلسفۀ راست اندیش میتوانیم ارزش آنرا اذعان کنیم که : دموکرات کسی است که با حفظ کرامت ، صداقت وراستی  اعتقاد وجدانی و عقیدتی به رهبری دسته جمعی سیاسی براصل تعادل احقاق حق وحقوق شهروندی داشته  باشد . وهرنوع عقیده زشت تک محوری وخودبینی  ازجنس جنگ را ردنماید . وبا این اندیشۀ تخیلی عقب گرا دنیای تصمیم گیری ذهن خود را آلوده نسازد که یک  گروه ویا یک قشر ویژه ازجامعه منحصراً واجد مشروعیت سیاسی ـ گویا استعداد های خاص ، زمینۀ موروثی دارد .

     درعوض با ارجگذاری به تفکرنوین وشفاف اندیشی  وارزشدادی به آرمان مقدس نظام مردم سالار ، به مشروعیت عینی ناشی از آرای مردم سرتسلیم فرو آورند . واین اصل تاریخی را درک کنند که این مردم است که صلاحیت دارند برمقدرات تاریخی وسیاسی  خود تصمیم بگیرند وحق دارند نمایندۀ دلخواه خویش را که از درد و آرمان شان سخن گوباشدانتخاب نمایند . این ضرب المثل قدیمی است . صدای مردم صدای خداست .

     باید درک نمود که مجاری برُوز ماهیت داشتی این صدا در چه نهفته است . وچه رشتۀ از نهاد های  نمادین فرآیند های ساختاری جامعه  که  آراء وارادۀ مردم در آن تبلور حاصل نموده ، به آن  مشروعیت قانونی میبخشد. وچه گونه منبع آرأی دموکراتیک امروزی در جهان غرب صنعتی از دامنۀ پیشتاز تجدد خواهی در صحنۀ هستی  بحرکت درآمده است.

گونه های آرمانی دموکراسی :

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

     اگر با نگاه بازوبا صحت فکر در همگونی رضای مردم به حیات اجتماعی نظراندازیم ، می آموزیم  که رهبری توده ها دارای ارزشهای ایست که در آن عقل وتعادل حقوق شهروندی جاگرفته است. این ارزش ذاتی دموکراسی  است که تساوی حقوق انسان وآزادی اورا درامان خود حفاظت میکند و راه های سوء استفاده ازقدرت را مسدود میسازد. وویژه ارزش فهمی وارزش دادی              « اختیار وآزادی »  رادرذهن وروان فرد فرد جامعه درامر دفاع از منافع ملی تقویت میبخشد.  

     چون سنگ پایه نماد هستی دموکراسی « برابری و اختیار » است و بمثابه قوه پیشبرندۀ اصلیِ ادعای دموکراتیک کسب مقام میکند. در تبیین این دو رویکرد فکری درعصر حاضردوانگارۀ متفاوت ومتضاد درباب رابطۀ شهروندان ودولت شناسایی نموده اند به بیان میگیریم .

    1ـ  یکی تصور لیبرالی ایست از حکومت که در اروپای قرن هفدهم بوجود آمد. از نگاه طرفداران این دیدگاه ، دولت مکانیسمی ست که تجلی آنرادر ابعاد مختلف زندگی میتوان دید ووظیفه آن ایجاد شرایط امن زیست اجتماعی ، حفاظت از حقوق وآزادی های شخصی ومدنی انسان میباشد.

      2ـ دیگری جمهوریخواهی مدنی ست که در آغاز دوره های رنسانس ( زایش دوباره) بین سالهای 1300 تا 1600 میلادی در اروپا شکل گرفت. که ریشه های آن بیش از هر چیزدر دولت وشرایط موجود زمان و به میراث معنوی یونان وروم  باستان و حوزه تجاری شمال غربی اروپا بستگی داشت.  به تصور رهروان این اندیشه: رفاع همگانی شهروندان دربند ارزشهای اخلاقی فضیلت ستایش می شود. آزادی شخصی  را با آزادی کلّ ِ جامعه وابسته میدانستند . و ارزش « برابری و اختیار » رانمود دموکراسی قبول کرده و دولت را به مراقبت دائمی آن اصل فرامیخواندند .

     نسل دگر اندیش افغانستانیان غیروابسته  به عنوان نسلی که کنون آگاهی عمیق تراز تاریخ وجامعه سنتی ما گرفته ودر گزارۀ نیم قرنی چند توانسته تأمل نظریی ازجهان دموکراسی بدست آورد. این نسل نوپا ارزش آزادی ، برابری و مساوات را خوب میداند وزمینه های ابراز وجود حق خواهی صلح آمیز رادارد که درتقابله با حاکمیت سیاسی فعلی ، آگاهانه تجربه میکنند و با شناخت عمیق تر از غرب وعصر جدید و  با  دید تدبیراندیشی عملی  با اعتماد به نفس وبا احساس اخلاقی انسان نگری سیاست حسُن تفاهم را در دستورروز عمل مبارزات برحق سیاسی و پارلمانی خویش قرار میدهند .  وازنقایص عملی مبارزات حق گیری  پدرانمان که پیوسته درتحت تأثیر جنگ وریزش خون ، فقر وبیسوادی وتاریک اندیشی  توطیه ودسیسه ازطرف حکومات انشقاق زا درحالات ناملائمی حیات بسر برده اند درس عبرت میگیرند . واز این آموزه تاریخی راه تفاهم  ، راه خویشتنداری هدفمند وراه مصالحه وسازش انسانی ، راه حفظ ماهیت خودرنگی ملی ، خودبوی ملی  خودآگاهی ملی ـ باطرح  عقلانی را قبول می فرمایند.

         درکوشایی تشکیل جبهه تفاهم ملی ودموکراتیک با  داشت  استراتیژی معین سیاسی ( دائمی  ، دراز مدت و کوتاه مدت )، بدون سازش ومعامله  وسرفرود آوردن وعقب نشینی کردن ازاهداف مقدس  شهدای راه استقلال وآزادی وطن وبا ارجگذاری به آرمان یتیمان و بیوه زنان ومادران رنجدیده و از راه برحق مردمان ستمکش و خواست های دموکراتیک ملی ـ مردمی ، که برخوردار از ویتامین های حمایتی توده ای میباشند ،با اراده آهنین مواضع سیاسی واجتماعی خویش را منحیث اپوزیسیون خِرد گرا  برجسته به نمایش میگذارند . درفراسوی نظام « برابری »  با وجدان بی آلایش وبا نیت پاکیزه بابرنامه سیاسی واجتماعی شفاف بنفع همآیشی ملی به پیش میروند.

        تجارب دموکراسی مصداق این گزینش انسانی است که رفتن پی جامعه مدنی به پیگیری کردن فکر مساوات ( برابری ) مرتبط است. این مفهوم تجربی بمامی آموزاند : روش  «هر نفر یک رأی » یعنی حق رأی برای همه که در حیات دموکراسی امریکا و اروپای غربی معمول وقابل اجراء و احترام است وبه صفت سنگ بنای دموکراسی پذیرفته شده است .

     اما دردا به آن هموطنانِ بیرنگی که با شعار دموکراسی ودفاع از آزادی در صحنه کار سیاسی ظاهر میشوند اما  با وجدان آلوده از اغراض کور در سایه خمار قدرت برتری جویانه  شعار پاکیزه  دموکراسی حق « هرنفر یک رأی » رابیشرمانه  ناپاک  جلوه می دهند وقدسیت مردمی آنرا شکننده میسازند . آشکارا با همسویی منافع گروه های معین خارجی و داخلی درتنظیم وپیشبرد کارسازماندهی  کمیسیون انتخابات پارلمانی دست میزنند وبا اقناع مندی خودگرایانه و کودکانه ، آفتابی به آراء  وآرزوی مردم خیات مینمایند. نمونه این رسوایی نابخردانه را در گزارش سایت انترنیتی بی بی سی چنین میخوانیم :

     « ... روز پنجشنبه 24 آگست، نخستين محموله از چهل ميليون برگه رأی چاپ شده در کشورهای بريتانيا و اتريش برای انتخابات پارلمانی افغانستان، به کابل رسید .

جلالتمآب یونس قانونی رهبراپوزیسیون و  رییس شورای تفاهم ملی افغانستان در ارتباط عدم شفافیت کاری کارنامه های انتخاباتی پارلمانی  ،       « دفتر مشترک تنظیم انتخابات »  را وابسته به دولت خواندند .

« يونس قانونی : خواهان باطل کردن 28 ملیون برگه های "اضافی" رأی دهی شد.

آقای قانونی گفت در حالی که حدود دوازده ميليون تن در انتخابات پارلمانی افغانستان شرکت خواهند کرد، چهل ميليون برگه رای چاپ شده است.

شورای تفاهم ملی افغانستان، همچنين خواهان شمارش آرأی اخذ شده، در محل رای گيری شده است. ...

... نامزدهای عضو شورای تفاهم ملی افغانستان همچنين ادعا کرده اند که دولت از راه تبديل (جابه جا) کردن واليها و فرماندهان محلی، در تلاش است تا نامزدهای مورد نظر خود را به پيروزی برسانند » .

      اهداف اجتماعی دموکراسی :

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

      برای ایجاد پایه های مادی و معنوی یک دولت خوب و مستحکم وسراسری مردم پذیروباثبات  ، راهبردی گزینه های قانونمند تعادل آزادی  « اختیار و برابری » درفراسورفت جامعه مدنی ، درک ایست ضامن صلح وعدالت اجتماعی در جامعه .

     فهم تکامل نگر از جامعه و خواست مردم افغانستان  مبین این میل است که از تک روی وقبیله منشی  ، چسپش اندیشه ای وده ها وقایع تلخ گذشته از جنس نفرت وجنگ فاصله بگیریم وهستۀ سیاست دموکراتیک را با الحام گیری از ندای صلح وبرادری وبرابری حقوقی در فضای آزاد ودموکراتیک بدون هراس از راه صندوق راء یکی بدانیم . همین انتخابات شفاف ، دست نخورده ، حق رأی برای عامه در بطن دموکراسی جای دارد .

     بقول  آبراهام لینکلن رییس جمهور امریکا  در سال 1861 میلادی که گفته بود: « بزرگترین وظیفۀ جمهوری امریکا این نکته به جهان بوده که آنهایی که بتواند انتخابات منصفانه برگزار کنند میتوانند شورش را هم بخوابانند ؛ که ورق های رأی جانشینی برحق وصلح آمیز برای گلوله است ؛ ووقتی ورق های رأی منصفانه وقانوناًً اعلام تصمیم کرده اند . رجعت به گلوله جاذبه ای ندارد . »

     یکی ازنیرومندترین جاذبه های دموکراسی اعتقاد آن به صلح است. انگارۀ ما ازاهداف آن بیان معیار های کاملی ست برای اندازه گیری مفهوم کلیدی وتشریح موقعیت اوضاع ازمفاهیم نامتعادل نظام اجتماعی دررفتن بسوی صلح وثبات؛ که درآن میتوان باکمک عقل از ارزشها تبیین نمادین قابل قبولی برای تأمین حیات اجتماعی ارائه نمود. بدفاع از تعمیم حقوق سیاسی برخاست ، پی خیر وصلاح عام گشت وبا ابراز ارادۀ عمومی بدان رسمیت بخشید .

     میزان تساهل ( رواداری ) ما نسبت به اهداف وخواسته های دموکراسی درقلمرو معرفت ،  ارجحیّت های شخصی نیست ، بل موجد بحث عقلی است ورو به این هدف دارد که این ارزشها ویژۀ اصالتمندی اخلاقی را در انسان احیا میکند . رفتار وکردار انسان را متوازن به صحت فکر میسازد؛ که برای همیشه میان ( تفنگ و صندوق رأی ) دومی را انتخاب کند . این روند دموکراتیک به عقاید ورویکرد های فکری مردم  شکل تازه نونگری ودگراندیشی میبخشد ، خصومت وبی اعتمادی را میزداید ، فرآیند های نمادین عمل ونظر را همسو میسازد .

     در حاکمیت مردمی  قانون اساسی منحیث وثیقه ملی تقرر انتخابی ست  ازطرف مردم به رضایت مردم که با تسجیل ونهادینه سازی تساوی حق مشارکت در حاکمیت سیاسی اصل وحدت ذاتی را به  « مردم » نسبت میدهد. وبا این گمانه حاکمیت را نه در نهاد های منتخب اصلی ( مجلس مقننه ) ، نه در خود قانون اساسی ونه در دست شخص اول ؛ بل بدست مردم ، درنظارت مردم وبرای رفاه مردم  قرار میدهد.

 اگر مقامات تصمیم گیری پیرامون امور عمومی سنت سیاسی عمل با ضمیر پاکیزه در جریان انتخابات پارلمانی برخورد اخلاقی وصادقانه نمایند از ارادۀ واستقلالیت رأی مردم فرمانبرداری کنند . اینجاست که جای پای تنوع ورقابت سالم درسیاست واندیشه وعمل را محکم میکنند ومانع از انحصارگرایی درقدرت ومنابع میشوند .

      درغیر آن  هر نوع چپروی خُلقی وکرداری سیاست گذاران حاکمیت از این اصل باارزش که مغز دموکراسی خوانده میشود ، بدگمانی نسبت به حاکمیت مردم راتقویت کرده و با  این شیوۀ جباریت برای تحمیل اراده تک محوری خود بر مخالفان سیاسی  تحت نام به اصطلاح « ارادۀ مردم »  با استفاده زور ترور ، با الزام دغدغه های سیاسی در پیوند وهمکاسه گی عناصر عقب گرایی  مزدور وارتجاع منطقه ؛ چهرۀ مطبوع وصفای آرمان های دموکراسی را زشت ساخته  ، مُهر بدنامی و بی اعتمادی را در پیشانی خویش کمایی میکنند .

     در بطن دموکراسی انتخاب آزاد نهفته است . هر گاه تلاشی انجام گیرد تا تنوع اغراض خود انگیختۀ قدرت تحت فرمان پندار های نفسانی قرار گیرد وبرابری وعدالت اجتماعی را تحریف نماید ، یقیناً که روند دموکراسی صدمه میبیند .

نتیجه گیری :

ــــــــــــــــــــ

      کارگذاران سیاسی حاکمیت دولتی افغانستان بدون قید ومانع رضای خلق وخالق را باهم بخوانند به عقل واخلاق اندیشه های دموکراسی قدر وحرمت بدهند . پذیرش تنوع آرا وضرورت مشارکت اندیشه های گوناگون در فرآیند سیاست گذاری اجتماعی را تثبیت کنند.

      حق این است که حکومت باید بداند که  « دموکراسی سیاسی صوری »  زیر فشار اخلاق گزینه های حق ناشناس ظلم پذیرقومگرایی ، تأثیرگذاری قدرت فزائینده مجتمعهای سیاسی ، عملکرد شرکت های بزرگ اقتصادی خارجی وداخلی خودگرا ، فساد وبی کفایتی ناشی ازدارو دسته بازی های سیاسی ، یکه تازی های استبدادی منسوخ از نوع قدیم درمرکز وولایات ، دست اندازی های معلوم در کار انتخابات پارلمانی  که تخالفت عمیق با منافع مردم ما و منافع طویل المدت امریکا وکشور های غرب صنعتی دارد  ،  سرانجام از هم پاشیده خواهد شد . ومنطق وجودی دولت به عنوان مکانیسم حکومت مردم سالار را از میان خواهد برداشت .

     تداوم پای رفت سیاست بسوی جامعه مدنی صرف اطاعت بی چون چرا از ارادۀ مردم ، صاف اندیشی و پذیرش تمام الگوهای نیکوسگال آزادی، احترام به تعادل حقوق شهروندی در حیات اجتماعی وسیاسی میباشد.

     تاریخ جنبش های آزادیبخش ملی ونبرد های آزادیخواهانه مبارزات حق خواهی ابراز وجود توده های تکامل پسند در کشور های مترقی جهان شاهد گسترش اصل ایمان داشتی به شیوه دموکراتیک زندگی کردن است. باری با درک این دیدگاه عملاً تمام ایدالوژی های لیبرالیسم ومحافظ کاری وسوسالیسم سنتی از علایق و سنت کلاسیک دست کشیدند . وبا تفکر جدیدازنوع خوشبختی ، ارزشهای جامعه مدنی ، تساوی حقوق شهروندی ، چندگانگی قدرت سیاسی حاکمیت مردمی را پذیرا شدند .

      جامعه ما در شرایط حساس تاریخی آغاز گزارــ بسوی شهرستان صلح وروشنی دارد رویکرد های فکری پیشرو درزمینۀ سعادت انسان ، جامعه و دولت را تبیین میکند .

      دررهیافت مبتنی براین اندیشه فقط با تأمین کردن اعمال مستقیم ارادۀ خود مختارانۀ مردم ، رقابت عادلانه وفضیلت مندانه تر میان گروه های سیاسی واحزاب سیاسی ، رهانیدن از مکتب وابستگی و  سنت فکری ،  کنار آمدن نخبگان باهم وپا گذاشتن بسوی جمعی گرایی عقلانی میتوان راه را بسوی عدالت اجتماعی باز کرد.

     جهانی شدن روند های اقتصادی ، فرهنگی واجتماعی ؛ تشکل نهاد های تجاری سراسر دنیا ، تکامل روابط قاره ها ازراه شبکه های وسیع سازمان های بین المللی وفراملیتی باشتاب فزاینده جهان را بطرف یک پارچگی اقتصادی ،  سیاسی وفرهنگی میکشاند. این روند ازکنترول شهروندان عادی بدور است .

     باید نبض زیست جهانی را سنجش کرد . سیر شتابنده تاریخ ونیاز های مادی و معنوی جامعه مدنی را آگاهانه شناسایی کرد . درهمسویی تکامل با عینک عقل مستقل ونقاد به ارزشهای انسانگرایی دموکراسی  وبه اصل تغیر وتکامل حیات خوشبینانه نگریست .

 

با عرض احترام

بصیر کامجو ـ آلمان

ـــــــــــــــــــــــــــــــــ

basirkomjo@yahoo.de

 

 


بالا
 
بازگشت