انتخابات پارلماني : چالشها و پي آمدها

 

دستگير صادقي

 

بخش اول اين نبشته قبلا در آريايي به نشر رسيده و در آدرس زير قابل دسترس است.[i]

 

سوم: تداوم مداخله کشورهای خارجي

 

با آغاز بي موازنگي در سياست و روابط خارجي افغانستان ، زمينه های مداخله کشورهای خارجي بخصوص همسايه ها هرچه بيشتر مساعد گرديد و در نتيجه به بي ثبات سازی اين کشور کمک رساند. اصولا اين بي موازنگي نيز بر اساس دخالت کشورهای همسايه بخصوص ايران و  پاکستان که جمهوری محمد داوود را تحت فشار قرار داده بودند تا از موقف سياست بي طرفي و عدم انسلاک افغانستان و حسن همجواری و دوستي با تمام کشورها صرف نظرنمايد ، شکل گرفت وتشديد يافت. آنها با همياری تعدادی از عناصر وابسته و ناآگاه در کابينه ، با ارائه وعده های ميان تهي و دروغين و به اصطلاح پيشکش نمودن کمک های مليارد دلاری و نشان دادن چک سفيد و پذيرايي بسيار شاندار از رئيس دولت ، تلاش نمودند تا به نحوی روابط تاريخي افغانستان با اتحاد شوروی  را محدود ساخته و در مخاصمت فرار دهند. زمامداران اين کشورها به اين وسيله سياست بيطرفي و عدم انسلاک افغانستان و دوستي با همه ملل جهان را که ضامن استقلال کشور بود، نشانه گرفته بودند .  

 

در فرجامي اين بازی های بسيار محيلانهً سياسي و ستراتژيک منطقه يي و بين المللي، يک شخصيت بسيار علاقمند به ترقي افغانستان ، به تدريج منزوی و بالاخر به شکل فجيع قرباني گرديد. وی در سن کهولت و دور شدن از شخصيت های آگاه و منابع ياری رسان ، در چنگال مشتي از نابخردان و ماجراجويان متعصب و تشويق محافل مغرض بيروني ، خود و خانواده خود  را به قربانگاه برد. افغانستان نيز فرصتهای بزرگ تاريخي برای توسعه اقتصادی و رشد اجتماعي را از دست داد. در جريان اين سي سال اخير که جهان شاهد دگرگوني های شگرف در گسترش فن آوری ها و رشد اقتصادی بوده است، افغانستان به بستر داغ جنگهای تحميلي و فرسايشي حريفان بين المللي و منطقه يي مبدل گرديد و به صورت منظم و سريع عقب نشست تا آنجا که به دامان ناپاک بنيادگرايي نوع طالبي و عُمال استخبارات پاکستاني غلتيد. در نتيجه اين بازی کثيف ، کشور به خاک سياه نشست و در اين عقب گرد تاريخي ، مردم بخش بزرگي از هستي مادی و معنوی خويش را که محصول کار چندين نسل بوده از دست داد و در نهايت به نمادی بي بديل از فقر و تحجر مبدل گرديد.

 

هنوز هم حکمرانان کشور های همسايه با استفاده از ضعف عمومي در اقتدارو حاکميت ملي ، و موجوديت اداره فاسد و تنظيمي در افغانستان ، با دخالت مستقيم و همچنان با بهره برداری از محافل و گروه های مزدور و مامور ـ  بمثابه عوامل فشار ـ  در امور داخلي افغانستان بيشرمانه مداخله ميکنند. برعلاوه آنها با تحت فشار قرار دادن پناهندگان افغاني و سربازگيری از آنها به جنگ رواني عليه مردم اين کشور دامن ميزنند.

 

 در جريان جنگهای تحميلي و فرسايشي عليه مردم افغانستان ، قدرتهای بين المللي به نحوی پذيرفته بودند که ايران و پاکستان در افغانستان منافع مشروع دارند و در هر مذاکره و معامله بايد اين منافع در نظر گرفته شود. آنها هم با گروگان گيری مهاجران افغاني و ايجاد تنظيمهای نظامي ـ سياسي ، در تمام مذاکرات مربوط به حل و فصل مسائل افغانستان بمثابه قيم مردم افغانستان سهم ميگرفتند ، ولي عملا از ريختن خون افغانها  و آتش  زدن اين سرزمين سود ميبردند.

 

با قوی شدن دست پاکستان در امور افغانستان و آرزوی بلعيدن آن ، خوابها و رويا های جنرالهايی  که داغ چندين شکست ننگين را در پيشاني دارند ، ميرفت که به حقيقت مبدل گردد ؛ فتح و نصرت نصيب آنها شود و توهم عمق ستراتژيک و تحکيم موقعيت جغرافيا ـ سياسي آنکشور به نحوی به ثمر رسد. چنين نشد و اين تير زهر آلود به خاک نشست. جنرالان محيل پاکستاني يکبار ديگر با شرمندگي "جام شکران"  نوشيدند و ظاهرا در مبارزه عليه آنچه خود خلق کرده بودند با نيروهای ائتلاف عليه تروريسم همنوا شدند.

 

اين همنوايي با نيروهای ائتلاف آنها را برای لحظه يي هم از مقاصد و اهداف ناپاک شان دور نساخت و از هر فرصت ممکن برای مداخله در امور افغانستان و ضعيف  و متيع ساختن آن دست برنداشتند. آنها با استفاده از رفتار دوگانه که مشخصه هميشگي سياست آن کشور بوده است ، در ضمن همنوايي با نيروهای ائتلاف ، در تاًمين اقامت مصون رهبران القاعده و طالبان در پاکستان ، تنظيم مجدد نيروهای پراگنده طالبان و حزب اسلامي و تاًمين مساعي مشترک آنها با نيروهای القاعده و مساعد ساختن زمينه های سهمگيری بيشتر سازمانهای اسلامي و بنيادگرايی آنکشور که عملا حکومت های ايالتي در صوبه سرحد و بلوچستان را بدست دارند ، بمثابه ذخاير انساني و لوژستيکي  پشت جبهه ، تحت نظر مستقيم سازمان استخبارات نظامي پاکستان ، فعالانه سهم ميگيرند.  برعلاوه آنها با ايجاد احزاب ظاهرا معتدل اسلامي از يک بخشي ازبدنه طالبان و رسما انتقال آنها يکجا با بخش بزرگي از حزب اسلامي به داخل افغانستان و شامل ساختن آنها در مقامهای دولتي ، اين بازی کثيف و چند بعدی را همچنان ادامه ميدهند.

 

پاکستان در تشديد بحران در افغانستان اهداف معيني را تعقيب ميکند. بيش از همه بايد خاطر نشان ساخت ، اين مخلوق ناقص و پوشالي که از فقدان هويت تاريخي در رنج هست و خود زاده بحران ميباشد ، در نبود بحران به موجوديت خود نميتواند ادامه دهد. در حقيقت ، ادامهً تشنج و بحران و به معني ديگر دشمن تراشي ، يگانه ضامن تداوم حاکميت نظاميان در کشوری بنام پاکستان ميباشد. هر زماني که دراين منطقه تشنج زدايي گردد ، صلح  و آرامشي پايدار بوجود آيد ، و مردمان اين کشورها بنابر علايق عميق تاريخي و دوستي با همديگر آزادانه داد و ستد کنند ، بصورت طبيعي پارچه های جدا شده از بدنه اصلي به اصل خويش مي پيوندند و ديگر کشوری به اين نام در جغرافيای سياسي جهان وجود نخواهد داشت.

 

جالب است ، با وجود مداخلات بسيار صريح و بي شرمانه که جهان شاهد آن هست و حتا در مطبوعات داخل آنکشور نيز از جانب تحليلگران واقع بين وسيعا بازتاب دارد ، مقامات نظامي پاکستان غير واقعبينانه و با کمال گستاخي هر نوع مداخله را با شدت و خشونت رد مينمايند و گويا اينکه در آن کشور آب از آب تکان نمي خورد و همه امور بر طبق نظم و قانون و اخلاق انساني پيش برده ميشود !!! اين عالي جنابان فراموش ميکنند که شخص رئيس جمهور و رهبر نظامي آنکشور چند بار مورد سوً قصد قرار گرفت و اگر مساعدت تکنالوجي بسيار پيشرفته اسرائيل در کشف پيش از وقت محموله های انفجاری به دادش نميرسيد ، حالا جناب شان در فهرست قهرمان شهيد ثبت مي بودند. و اين هم بسيار شرم آور است که برخي مقامات افغاني که رگ و ريشه شان در پاکستان گره خورده  و نزد مقامات نظامي و امنيتي آنکشور به اصطلاح وطني پادوی کرده و  دهن پُری دارند ، حتا از گرفتن نام پاکستان در همچو موارد نيز خودداری ميکنند !!!

 

حکمرانان کشورهای همسايه ـ ايران و پاکستان ـ که تداوم بحران در افغانستان را آزمندانه و تنگنظرانه جزی از منافع ملي و در خدمت اهداف ستراتژيک شان تلقي مينمايند ، سخت در تلاش اند تا با ادامه همان دوگانگي در سياست از يکطرف با ايجاد تشنج ، تنور ( تندور)  افغانستان را گرم و داغ نگهدارند و از جانب ديگر دامنه نفوذ شانرا با استفاده از گروه ها و محافل وابسته و پيشکش نمودن مساعدت های اقتصادی و همکاری های ظاهرا دوستانه ، در تمام عرصه های زندگي افغانان هر چه بيشتر گسترش دهند.

 

حالا که ادارات افغانستان به گفته رئيس جمهور از جاسوسان خارجي و افراد وابسته به سازمانهای اطلاعاتي و جاسوسي کشور های خارجي مشبوع گرديده ، بنابران چگونگي ساختار و نحوه فعاليت پارلمان آينده و شورا های ولايتي در افغانستان مورد توجه جدی ارگانهای امنيتي و سياسي در اين کشورها قرار دارد. آنها در پيش کشيدن و برجسته ساختن شخصيت های وابسته و همزمان بدنام ساختن شخصيت های ملي ، فراهم ساختن امکانات وسيع مالي و مادی برای  کانديدان مورد نظر و مساعدت به تنظيم کارزار انتخاباتي شان، سعي و تلاش بيدريغ خواهند کرد. آنها با به دست داشتن رهبران تنظيمهای قبلي و نوسازی ساختار آنها ، در ايجاد احزاب سياسي نوين و سوً استفاده از آن احزابي که به مشکلات مالي دچار اند و مستعد خدمت ميباشند ، اقدام مينمايند  و برای توسعه فعاليت اين احزاب و مساعد ساختن زمينه های انتخاب نامزدان شان به پارلمان ، کمکها و مساعدتهای ضروری را به وسايل گوناگون به اختيار آنها خواهند گذاشت.

 

تداوم بحران و ادامه مداخلات زمامداران حريص اين دو همسايه ، که در تلاش اند تا موانع گوناگون در جهت ايجاد ثبات سياسي و استقرار حاکميت قانون در افغانستان بوجود آورند ، ساير بازيگران عمده و علاقمند به اين منطقه را حساس ساخته و اين احتمال قوی وجود دارد که آنها نيز در اين عرصه ، بيشتر از گذشته فعال گردند. 

 

به اين ترتيب و در تداوم اين بازی کثيف ، مردم افغانستان با اندوه فراوان ، برخي چهره های شناخته شده و بدنامي را که در طي اين همه سالها در خدمت دستگاه های جاسوسي و استخبارات  بيگانگان بوده اند و به فرمان آنها خون ريخته اند و غارت کرده اند و به اين خدمتگذاری همچنان با افتخار ادامه ميدهند را در خانه ملت به حيث " وکلای مردم " خواهند ديد.

 

چهارم: نبود ادارهً باکفايت و کارآمد

 

با وجود علاقمندی جامعه جهاني به ايجاد و تحکيم ثبات سياسي در افغانستان ، متاسفانه در بطن اين همه چالشهای که به بررسي گرفته شد ، ظاهرا اداره يي در افغانستان شکل گرفت که از لحاظ کيفيت و کارآيي حتا بر اساس معيار های افغانستان در نازلترين سطح قرار دارد.

 

 آنچنان که  تصور ميشد ، اداره جديد بر طبق شعار های جذابي که از دل مردمي از جنگ خسته و سخت صدمه ديده برخاسته بود و عمدتا در وجود تاًمين امنيت شخصي و اجتماعي ، بازسازی و نوسازی ، عدالت اجتماعي و قانونيت ، و بالاخر ايجاد ادارهً دموکراتيک و مردمي در مرکز و ولايات سرچشمه ميگرفت ، به وجود نيامد.  برعکس ، اداره يي شکل گرفت که صرف با تغييرظواهر امر و جابجايي عناصر تنظيمي ، بخشي از آن مهر و نشانهای بدنام کننده گذشته را با اشتياق تمام در خود حفظ نموده است. بازپرس و مبارزه عليه پديده  جنگسالاری و تفنگسالاری ، و عناصر فاسدی که دستان شان به خون مردم بيگناه افغانستان آلوده هست ، و با شرف و عزت مردم معامله کرده ، دارايي های عامه را غارت نموده  و از اين طريق ثروتي بيکران اندوخته اند ، يکسره فراموش گرديد. نه تنها فراموش گرديد ، بل اين که ، موقعيت برخي از اين عناصر بدنام در اداره و حاکميت به اصطلاح دولتي ، روز تا روز تحکيم مي يابد و دستهای ناپاک شان هر چه بيشتر، در عرصه های مختلف زنده گي مردم ، درازتر ميگردد.

 

در شرايطي که بخش عمده معاش کارمندان ادارات دولتي از طريق مساعدت منابع خارجي تمويل ميگردد و آنهم به شکل بسيار غير عادلانه توزيع ميشود ، و قصه شير و روبا را به ياد مي آورد ، هنوزهم بخاطر تطميع عناصر مقتدرو همچنان سازش و مصلحت جويي افراطي ، روز تا روز تشکيلات اداره دولتي ، آنهم زير نام اصلاحات وسعت مي يابد. ولي در عمل ، اين اداره نميتواند به حد اقل مطالبات قانوني و عادلانه مردم جواب مثبت قانع کننده بدهد و  مشکل آنها را از موضع قانونيت و منافع عامه بررسي و حل کند. شکايات مردم درعرصه های مختلف حيات اجتماعي و اقتصادی به نحوی بي جواب ميماند و نمونه های فراوان آن همواره از طريق رسانه های گروهي به نشر ميرسد.

 

گاهي به نگارنده اين تصور دست ميدهد که اگر اين همه حمايت وسيع بين المللي و مساعداتهای بيکران موجود به دسترس حکومتهای قبلي افغانستان گذاشته ميشد ، حالا اين کشور در کدام مقام و موقعيتي قرار ميداشت ؟ به هر صورت از اين تصور ميگذريم و به وضع موجود مينگريم که  همين اداره به انتخابات پارلماني و در مجموع به پارلمان نيز بمثابه يک ارگان اداره دولتي مينگرد و تلاش دارد تا يک بخشي از متنفذين و هواخوان راضي و ناراضي را که در ارگانهای دولتي جاه و مقام مناسب حال نيافته اند، به نحوی در پارلمان مصروف سازد و احتمالا از امتيازات زيادی نيز برخوردار گرداند. بنا بر همين دليل برخورد در ارتباط به سازماندهي انتخاباتي که مردم بتوانند در آن آزادانه و فارغ از فشار زر و زور شرکت نمايند ، غير مسوولانه و سطحي بوده است.  برعلاوه منابع فراوان مالي و انساني در اين راه نيز بعوض ايجاد سيستم کارآمد برای انتخابات بعدی ، مانند اساس گذاری سيستم دقيق ثبت احوال نفوس ، به هدر ميرود.

 

صرف به  نمونه های زير مکث مينمايم :

 

1.     حکومت در ارتباط به تمويل فعاليتهای سياسي بايد قانوني را طرح و تدوين ميکرد تا برطبق آن کنترول بر چگونگي تمويل همچو فعاليتها ارتقا مي يافت. در قانون احزاب و قانون انتخابات در اين مورد به يکي دو ماده عام اکتفا شده که به هيچ وجه جوابگوی مطالبات امروز نمي باشد ومانع گسترش فساد سياسي ناشي از خريد آرای مردم نميگردد. بر طبق همچو قانون ، احزاب سياسي ، سازمانهای اجتماعي و نامزدان کرسي های پارلمان و شورا های ولايتي مي بايست عوايد و مصارف شان را به يک ارگان بيطرف و مستقل در يک زمان معيين معلومات بدهند و حساب مشخصي را به اين منظور در يکي از بانکها باز مي کردند تا از اين طريق شفافيت در چگونگي تمويل و هزينه فعاليتهای انتخاباتي قسما تاًمين ميگرديد. در همچو مواردی سرنوشت ساز ، مردم حق دارند بدانند ، پولي که در مبارزات انتخاباتي بمصرف ميرسد چگونه و از کدام منابع بدست آمده است. حتا در تعداد زيادی ازکشورها ، بمنظور جلوگيری از چنين سوًاستفاده ها ، حد اکثر مقدار پولي که نامزدان حق دارند در کمپاين انتخاباتي خويش بمصرف رسانند از قبل تعيين ميگردد و مصارف بيشتر از آن حدی معيين ،غير قانوني شمرده شده و مورد بازخواست قرار ميگيرد. متاسفانه با تمام امکانات و زمينه های مساعدی که در ارتباط به ترويج فساد سياسي در کشور وجود دارد ، حکومت برای جلوگيری از آن کوچکترين اقدامي ننموده است.

2.     براساس قانون انتخابات و اعلاميه کمسيون نظارت بر انتخابات به مردم حق داده شده است که شکايات شان را در ارتباط به نامزد های انتخاباتي به کمسيون مربوط ارائه بدارند. مردم هم بيش از هزارو دوصد شکايت عليه پينج صدو پينجاوشش نامزد را به کمسيون شکايات انتخاباتي ارسال داشته اند که متاسفانه مورد توجه و بازپرس قرار نگرفت. کمسيون با تکيه بر اينکه حکم محکمه در ارتباط به ارتکاب جرم وجود ندارد اينهمه شکايت را که مشت نمونه خروار بود مورد اعتبار قرار نداد و همان چهره های  شناخته شده که در مورد شان شکايات وافر وجود داشت همچنان به حيث کانديد در فهرست نهايي حفظ گرديد. بالاخره معلوم نشد که سرنوشت آن شکايتنامه ها به کجا رسيد ؛ به سارنوالي جهت تعقيب قانوني سپرده شد و يا در آرشيف مربوط حفظ گرديد؟ در اين صورت چه ضرورت بود که از مردم تقاضا شد تا شکايات شان را به کمسيون مربوط ارسال نمايند. کمسيون ميتوانست فهرست کانديد ها را به ستره محکمه بفرستد و فتوای ملا شنواری را در ارتباط به کانديدها به دست آورد! نتيجه چنين فتوا را همه ميدانند که متوجه کدام بخشي از کانديدان ميگرديد.

3.     سازمان نظارت بر حقوق بشر در يک گزارش بسيار جامع و مستند که در هفتم ماه جولای سال روان به نشر رسيده است ، تعداد زيادی از رهبران و فرماندهاني را که در دوران پس از سقوط حاکميت جمهوری افغانستان مرتکب جنايات بسيار شنيع شده اند ، معرفي نموده است. اين گزارش که  زيرنام " دستان بخون آلوده: فجايع گذشته در کابل و ميراث بي عدالتي افغانستان " در يکصدو سي و سه صفحه و بر اساس تحقيق گسترده دو ساله و مصاحبه با تعداد زيادی از شاهدان عيني و بازماندگان حوادث ، مقامات دولتي و جنگجويان و به استناد قوانين و معيارهای بين المللي  تدوين شده است به شرح جنايات جنگي و تخطي های حقوق بشر در همين برهه زمان مي پردازد. به نظر آن سازمان آن عده که مرتکب جنايات گذشته اند هنوز هم در جمله مسوولين بلندپايه در وزارت دفاع و وزارت داخله افغانستان  و يا هم منحيث مشاورين رئيس جمهور ايفای وظيقه مينمايند. عده ديگری از آنان برای احراز کرسي پارلماني و شورا های ولايتي خود را نامزد کرده اند. اين سازمان ، شمار زيادی از رهبران و فرماندهان گروه ها را بخاطر نقشي که در جنايات گذشته داشته اند متهم ميکند. سازمان نظارت بر حقوق بشر از دولت افغانستان و جامعه جهاني خواسته است که با تاًسيس يک محکمه اختصاصي از تلاشهای که جهت محاکمه جنايتکاران گذشته بعمل مي آيد حمايت کند. همچنان از دولت افغانستان خواسته شده است که ساختاری را جهت بررسي و برکناری متهمين حقوق بشر از مقامات دولتي رويدست گيرد. همه ميدانند که حکومت به اين درخواست سازمان نظارت بر حقوق بشر که در حقيقت ندای قلب رنجديده مردم مظلوم افغانستان است ترتيب اثر نميدهد و آن را ناديده ميگذارد. اگر چنين نمي بود حد اقل به تاسي از ده ها هزار شاکي و شاهد و توجه به رنجهای بيکران آنها و همچنين مطالبات مستند و قانوني اين سازمان معتبر بين المللي ، و البته با در نظرداشت و تاکيد بر حفظ و تقويت روند آشتي ملي ، حد اقل ، فعاليت سياسي و کانديتاتوری يک عدهً بسيار مشهور به جنايت و فساد را که نامزد کرسي های پارلمان و شورا های ولايتي اند تا روشن شدن قضيه در حالت تعليق قرار ميداد.

 

با بر شمردن بخشي از چالشهای عمده در بالا ، مسايل مربوط به فقر گسترده اجتماعي ، بيسوادی و سطح نازل سواد ، نبود نهاد های با اعتبار مدني به شمول سازمانهای سياسي سراسری و ملي ، اتحاديه های  اجتماعي و حرفه يي ، بي باوری به يک دورنمای روشن و غيره همه دست به دست هم ميدهند و در راه ايجاد حاکميت قانون در افغانستان موانع بزرگ ايجاد ميکنند. دشمنان آزادی و دموکراسي در افغانستان به زور پول و سلاحي که در اختيار دارند ، ميخواهند با استفاده از وضع ناهنجار موجود به پارلمان راه يابند و با ورود خويش صفحه دردناک جديدی را در تاريخ کشور رقم زنند. آنها با استفاده از اين موقف سعي خواهند کرد تا استبداد و تحجر را قانونيت بخشند ، آزادی بيان ، آزادی مطبوعات و فعاليت احزاب ملي و دموکرات را به شدت محدود سازند.  اگر مردم هوشيارانه عمل نکنند و بي هراس کانديدان مناسب را از ميان نامزدان آگاه و وطن دوست انتخاب ننمايند ، احتمال دارد که پارلمان افغانستان به  سنگری استبداد عليه گشايش فضای سياسي و فرهنگي جامعه مبدل گردد. در آنجا به هر صدای مخالف ، با شدت و خشونت و حتا برخورد فزيکي جواب داده خواهد شد. مردم صحنه های دلخراش جلسات لويه جرگه را تا هنوز فراموش نکرده اند.

 

وضع موجود و چالشهای که انتخابات را تهديد ميکند به تمام شخصيت های با اعتبار اجتماعي در سراسر کشور ، روشنفکران آزاد انديش و ترقي خواه ، و احزاب سياسي دموکرات و ملي که آرزوی خدمت به  مردم افغانستان را  دارند ، هوشدار ميدهد که با شهامت و درک مسؤوليت تاريخي در جهت استقرار و نهادينه ساختن دموکراسي با هم فشرده و مستحکم عمل کنند و از سنگر واحدی به دفاع از آزادی برخيزند. اين طيف وسيع ، با درک عميق مشکلات موجود و با در نظرداشت دشواری های عمده يي که در راه ايجاد و استقرار دولت قانوني متکي بر اراده آزاد مردم وجود دارد ، مطمئينا بخاطر فردای روشن ، دست بدست هم ميدهند و در انتخاب اشخاص وطن پرست و مردم دوست که آرزوی جز ترقي و تعالي کشور و سربلندی مردم افغانستان به دل نمي پرورانند ، با هم مشترکا کار و مبارزه مي نمايند. در اين آزمون بزرگ اگر نه همه ، ولي مطمئينا تعداد زيادی از اشخاص با شرف به مثابه نمايندگان واقعي مردم ، با جراًت و شهامت ، صدای حق و حقيقت و ندای مادر وطن را در خانه ملت بلند نگهميدارند و نميگذارند تا عناصر فاسدی که به حيل گوناگون در اين خانه راه مي يابند ، مانع استقرار حاکميت دموکراتيک و ملي گردند.

 

نگارنده به اين باور است که مردم صبور و شجاع افغانستان پس از اين همه سالها رنج و دربدری ، با شناختي که ازاين عناصر فاسد و خائين به وطن دارند ، اجازه نميدهند که خيل عظيمي از آنها به صفت نماينده مردم در پارلمان افغانستان از اين مردم آزاده و زحمتکش نماينده گي کنند.  در نهايت پيروزی از آن مردم هست.


 

 


بالا
 
بازگشت