آزادی و امنيت

          دستگیر نایل

   کشورهای غربی ومتمدن امروزی که تا مدتهای طولانی در صلح و«امنیت» زنده گی میکردند اصطلاح

«آزادی» به همان اندازه در این کشور ها حایز اهمیت بود که «امنیت» در کشور های مشرق زمین. این «آزادی» ، شامل آزادیهای مدنی،سیاسی،آزادیهای ملی،حق بیان ومطبوعات وحق شهروندی هم میشود که طی سالها مبارزهء آزادیخواهانه بدست آمده اند.وچه بسا که در این راه، خونهایی هم ریخته شده وقربانی ها داده شده است. به همین دلیل است که غربیها، آنرا فراتر از هر ارزش دیگر میدانند وبرای نیل به آن، دیگر ارزشها را فدا میکنند.

    ما، روزانه فراوان کلمات زیبا وآهنگین«آزاد اندیشی، آزادی ملی، ملت آزاد، کشور آزاد ومستقل » وغیره را از طریق مطبوعات، روز نامه ها، اعلامیه های دولتی ورسانه ها وقوانین کشوری، میشنویم ومیخوانیم وازشنیدن آنها احساس آرامش میکنیم. ولی در زنده گی عملی، آنرا حس کرده نمی توانیم. با این کلمات زیبا چه بازیهایی که نمیشود. بشریت امروز، در قرن بیست ویکم،با یک تحول دیگری هم روبرو شده است. وآن، آزادیهای مدنی، قومی وپدیدهء جهانی شدن حکومت ها تا فراسوی مرز وبوم وسیادت ملی ملتهاست.  در دههء نود،مردم جهان شاهد دخالت امریکا ومتحدین آن در مقابله با عراق وسپس مداخلهء سازمان دفاعی اتلانتیک شمالی (ناتو) در مسالهء کوسووا در یوگوسلاوی بود. هدف این در گیریها، ومداخلات در امور کشور ها، گسترش تفکر جهانی شدن تجارت وجهانی شدن اطلاعات ودانش ودستیابی به اطلاعات وشبکه های انتر نتی بود که گویا«ارزشهای مشترک!! انسانی» را مطرح میکنند.

     (برتراند بادی) استاد انستیتوت مطالعات سیاسی دانشگاههای پاریس، در مصاحبه ای با روزنامهء «لوموند» چاپ فرانسه در پاسخ به این سوال که:«حمله پیمان ناتو به یوگو سلاویا، نوعی تجاوز به سیادت ملی کشوری مستقل وعضو جامعهء ملل تلقی میشود،؟ گفت:« حملهء ناتو، اولین حرکت از این نوع نیست،چه، امریکا در سال 1994 با حمله به کشور هایتی در امریکای مرکزی وسرنگونی رژیم دکتاتوری آن، حرکتی ضد آزادی ملی شمرده میشود که به نام « انسانیت وآزادی» صورت گرفته  اند.»(1) در دنیای امروز ما، فراوان اند گروهها، احزاب ودولتهایی که بخاطر آزادی میهن شان وآزادیهای دموکراتیک ومدنی وحق شهروندی، می جنگند. وگروههای احزاب ودسته جات و دولتهایی هم هستند که دست به عملیات تروریستی ودهشت افگنانه وآرمان گرایانه می زنند وکشتار افراد غیرنظامی ، کودکان وپیرمردان وزنان را هم عمل متمدنانه وعادلانه  ودفاع از « آزادی» وحفظ « امنیت»، عنوان میکنند. مبارزان فلسطینی وجدایی طلبان چچینی که بخاطر آزادی میهن شان می رزمند، خانه های شان ویران وشهرک ها وکمپ های شان بوسیلهء رژیم اسراییل وفدراسیون روسیه ویران وجوانان چماق بدست، توسط تانکها وهلیکوپترهای جنگی کشته میشوند، نام این اعمال را میگذارند،دفاع از«آزادی»و«امنیت» شهروندان اسراییلی وروسی!!.

احزاب و سازمانهای بنیاد گرای اسلامی که زمانی به حمایت مالی ولوژستیکی غربیها علیه کمونیزم می جنگیدند ، اکنون لبه تیز سیاست خرابکارانه وتروریستی خود را علیه امریکا وغرب، نشانه گرفته اند. جالب اینست که این جنگجویان آرمانگراء که هدف توسعه طلبی قرون وسطی ای دارند، نه میهن پرستی! تا زمانیکه به هدفهای خود نرسیده اند،از طرف همین حامیان غربی خود، بعنوان تروریست، دهشت افگن وناقضین حقوق بشر،شناخته میشوند. اما زمانیکه قدرت دولتی را بدست گرفتند، قهرمانان ملی ورهبران آزادیبخش، معرفی میشوند وگاهی هم بالعکس. دردههء نود یاسر عرفات واسحاق رابین بخاطر تلاشهای صلحجویانهء شان جایزهء صلح«نوبل» رانصیب شدند. اسحاق رابین توسط یک اسراییلی متعصب ترورشد  و با بقدرت رسیدن جورج بوش در امریکا وآریل شارون در اسراییل،که صلح را درخاور میانه شکننده ساختند، این قاصد صلح!(یاسر عرفات)هم تروریست خوانده شد و اما اکنون شاهد افرادی هستیم که سالها در زندانهای مخوف، به جرم جنایت کاری منتظر محاکمهء خود بوده اند. اما با تغییر اوضاع ویا مصلحت ها وصلاحدید ها بعنوان افراد مصلح، میانه رو! شناخته شده ومورد احترام قرار گرفته اند وحتی در پروسهء سیاسی ودولت سازی دعوت شده اند. همین مولوی متوکل ومولوی خاکسار ومولوی راکتی رهبران طالبان را در نظر بگیرید که دیروز تحت باز داشت نیروهای امنیتی افغانی وامریکایی قرار داشتند ومردم انتظار داشتند که اینها با جنا یاتی که کرده اند، محاکمه میشوند. ببینید که همین ها چند روز بعد، در پارلمان افغانستان مصونیت سیاسی پیدا میکنند وکسی حق محاکمه کردن آنها راهم نخواهد داشت. همین طور افراد دیگری از دیگر گروهها وتنظیمهای جهادی وغیر جهادی که با جنایات دیروزی شان امروز بر گرده های مردم، سوار اند، از پارلمان، سر بیرون خواهند کرد. کمیسیون انتخابات پارلمانی؛ عده زیادی ازفرماندهان جنایتکار محلی را از لست کاندیدان خارج کرده بود، اما دوباره آنهارا پذیرفت که در انتخابات پارلمانی شرکت نمایند که دلیل آن روشن نیست. چه کسی ضمانت کرده میتواند که بازهمین آقایان ملا محمد عمرکه پنجسال تمام بجان ما «امیر اسلامی» قبولانده شد، وحکمتیارهم روزی در معامله با امریکایی ها ودولت آقای کرزی بعنوان قهرمانان ملی! وناجیان مردم افغا نستان معرفی نشوند. پیش زمینه ها روشن میکند که جناب مجددی که ازجانب دولت کرزی وامریکاییها  عفو عمومی بشمول ملا عمر وحکمتیار را اعلام کرد، نیم کاسه یی زیر کاسه نباشد.! حامد کرزی، رییس جمهور افغانستان، پیش از سفر خود به امریکا به مردم وعده داد که مسایل مبرم وحیاتی از جمله رهایی زندانیان افغان در محابس امریکایی، عملیات های نظامی بدون مشوره با دولت وداشتن زندانهای شخصی را با جورج بوش مطرح میسازد.اما بوش در ملاقات باکرزی، این پیشنهادات را نپذیرفت. حالا این سوال مطرح میشود که اگر افغانستان دارای آزادی ملی وحاکمیت مستقل ملی است،چرا رییس دولت او حق نداشته باشد عملیات های نظامی وعملیات جستجوی خانه بخانهء اتباع  کشور خود توسط خارجی هارا زیر کنترول بگیرد؟ وکشور های خارجی حق داشته باشند زندانهای شخصی بسازند وجنگجویان کشور او را محاکمه نمایند؟ کشوری که هویت حقوقی وملی دارد، رییس جمهور انتخابی مردم دارد؛ پولیس ودیوانهای قضایی دارد؛ ولی باز پرسی ها وتحقیق از جرایم جنایی وجنگی را یک کشور زورآور خارجی میکند!اینجاست که مسالهء اشغال مطرح میشود وآزادی ملی یک کشور را زیر سوال میبرد. وبه پایگاههای نظامی ساختن در چنین کشوری را مشروعیت میبخشد. کشور های خارجی با هر دلیلی که آمده باشند، حق ندارند در یک کشور مستقل وآزاد، زندانهای شخصی ایجاد کنند واتباع آنرا با گناه وبیگناه توهین، تحقیر وشکنجه وحتی اعمال غیراخلاقی را مرتکب شده غرور ملی مردم را پامال کنند.محاکمه یا عفو جنایتکاران جنگی، از صلاحیت یک داد گاه عالی ملی است، نه حق رییس دولت ویا قوای خارجی( تجربه های آلمان نازی، یوگوسلاوی، کوسووا وبوسنی) را که مردم جهان دیدند وشنیدند.    درفیصله های کنفرانس بن، نیامده است که امریکایی ها در افغانستان دولت سازی وقانون گذاری کنند وپایگاههای نظامی بدون ارادهء مردم ایجاد نمایند؛ بلکه تطبیق فیصله های بن تحت نظر سازمان ملل متحد را توصیه کرده است.لذا این تصمیم ها، تجاوز آشکار به آزادی وحاکمیت ملی به یک کشور ضعیف وجنگ زده وبیچاره ومظلوم را نشان میدهد که باز هم قربانی را ملت آن میدهد.« برای ابر قدرتی که میخواهد بر جهان مسلط باشد،وآنرا استثمار کند، قرار دادن مردم در رنج ودرد، اصلا غیراخلاقی نیست وتنها بخشی ازبازی بزرگ استرا تژیک است. معنای بربریت مدرن هم چیزی جز این نیست»(2 )

  اصطلاح«امنیت»،مترادف« صلح » نیست. چون امنیت، جزء سیاست های معین رژیمها ودولت هاست که از امنیت چه تعبیری به مردم میدهند. طالبان طی پنجسال حکومت خود در افغانستان،« امنیت» آهنینی را بوجود آورده بودند.اما این امنیت، به بهای حلق آویز شدن وخفه کردن آزادی های مردم تمام شد واختناق واستبداد دینی، گلوی همه ارزشهای دیگر زنده گی مدنی را فشرد. معی الوصف، اکثر مردم که از زیرساتور حکومت مجاهدان جان بسلامت برده بودند، آن امنیت را غنیمت میدانستند وهنوز هم آب دهن برخی ها با بخاطر آوردن آن روز های سیاه وغماگین، از دهان شان فرو می ریزد.

   «بر خورد های خونین اقوام وملیت ها در طول تاریخ شرق سبب شده که « امنیت» نزد مردم در درجهء اول اهمیت قرار گیرد. بهمین سبب است که برای دستیابی به آسایش وامنیت، آزادیهای خودرایکسوگذارند وتسلیم حکومت های استبدادی وخود کامه گردند.»(3 ) پس از ختم جنگ سرد وفروپاشی اتحاد شوروی سابق وجنگ خلیج بود که شبح عدم « امنیت»، در آسمان کشور های غربی هم در گردش آمد. بویژه ایالات متحدهء امریکا که تمویل کنندهء مالی ونظامی گروههای تروریستی ودهشت افگن اسلامی علیه کمونیزم شناخته شده بود. در سال 1998 که دولت بل کلنتون، رییس جمهوری اسبق امریکا، پایگاههای تربیت نظامی وچریکی بن لادن در افغانستان وسودان را راکت باران کرد،( مادلین البرایت) وزیر امور خارجه آنکشورگفت:«جنگ امریکا با بنیاد گرایان اسلامی از نو آغاز شده است وامریکا دراین جنگ، بهای سنگینی خواهد پرداخت. واین جنگ، دراز مدت خواهد بود....»

    واقعات 11 سبتمبردر واشنگتن ونیویارک که در تاریخ امریکا سابقهء آنچنان خونین نداشت، وطوریکه بعدها معلوم شد که برخی مقامات امریکایی واسراییل نیز در آن سهم داشته اند، گوشه ای از پیشگویی خانم مادلین البرایت است. این حادثه، دولتمردان امریکا را واداشت برنامه ء دفاع از «عدالت!» رادر اقدامات تلافی جویانهء خود رویدست بگیرد وآنرا دفاع از « آزادی» عنوان کنند. که با حملهء نظامی آنکشور به افغانستان آغاز شد وبا حمله به عراق، ادامه یافت. در همان روز های اول پس ازحادثهء 11 سبتمبرجورج بوش گفت:« جنگهای صلیبی، آغاز شده است! ومن، ارتش را به حال آماده باش در اورده ام. دلیلی برای این کار هست. لحظه یی فرا خواهد رسید که امریکا دست بعمل خواهد زد. وشما، مارا مغرورومفتخرخواهید کرد. این جنگ، جنگ جهان است؛ جنگ تمدنهاست... وهر کسی با ما نیست، دشمن امریکاست!!...» با این سخنان، گویا اینکه پیشگویی پروفیسور« هانتیگون» داشت تحقق می یافت که گفته بود:« جنگ سوم جهانی احتمالا به جای آنکه دولتها را درگیر نماید، میان تمدن ها رخ خواهد داد. وچون غالب تمدن های کنونی از آبشخور مذاهب سیراب میشوند، روء یا رویی تمدنهای بر خاسته از مذاهب شرقی وآرمانهای لاییک غربی، اگر به مسیر سازنده ای هدایت نشود، می تواند نتایج درد بار وغیر قابل تصوری را ببارآورد.»

          حالا غربی ها، برای امنیت شهروندان خود پس از حوادث 11 سبتمبر،حوادث «بالی» وبم گذاری  درقطار « مادرید» ودیگر حوادث مشابه، تدابیر شدید امنیتی را رویدست گرفته اند. متاسفانه زیر فوکس این تدابیر، مسلمانان قرار دارند. سرکوب قیامهای ملی در برخی کشورهای آسیایی هم بمنظورحفظ« امنیت» وجلوگیری از فعالیتهای سیاسی مخالفان دولتهای استبدادی، هردو یکنوع تعبیر میشوند. سرکوب قیام مردم « اندیجان» در ازبکستان، یکی از این نمونه هاست. مبارزهء امریکا با تروریزم، با بهانهء تهدید علیه « امنیت ملی»، به بسیاری از رژیم های استبدادی آسیایی امکان داده تا مخالفان سیاسی خودرا تروریست وجدایی طلب عنوان بکنند. وبه سرکوب خونین آنها بپردازند. روز نامهء « هرالد تریبیون» چاپ لندن چند سال قبل مقاله ای را منتشر کرده بود که در آن گفته میشود:« هنگامیکه یک مدافع حقوق بشردر دیدار از چین، نگرانی خود رااز اذیت وآزار مردم سر زمین های « تبت» وسینگکیانگ» که دولت چین آن هارا در ردهء جدایی طلبان قرار داده است، نوشت که با این پاسخ دولت چین روبرو شد که گفتند:از الگوی امریکا ومتحدانش استفاده میکنند.» روز نامه می افزاید:«عبدا لله احمد بداوی، معاون نخست وزیر مالیزیا گفت که حملات 11 سبتمبر به امریکا اکنون ارزش قانون امنیت داخلی مالیزیا را نشان میدهد. قانونی که به دولت اختیار میدهد تابرای جلوگیری از خطرات احتمالی، تدابیر احتیاطی گرفته شود. حکومت مالیزیا با استفاده از این قانون، بسیاری از هواداران انور ابراهیم، نخست وزیرپیشین مالیزیا رابه زندان انداخت.(4 )

   همزمان با این، مدیر بخش اسیایی سازمان دید بان حقوق بشردر نیویارک گفت:« جنگ با تروریزم، هدیه ای است که از آسمان بدست بعضی از کشور های آسیایی افتاده تا سرکوب مخالفان خود را تو جیه کند.» سرگی ایوانف، وزیر دفاع روسیه که در کنفرانس وزرای دفاع عضو پیمان ناتو در بروکسل در ماه دسمبر سال 2001 سخن میگفت، حمایت کشور خودبا دولت امریکا رااعلام کرد. اما گفت که جدایی طلبان چچین باید بعنوان تروریستها، شناخته شوند. وزرای خارجهء چین روسیه وهند، در همین ماه جون امسال تشکیل جلسه داده خودرا برای مبارزه با تروریزم وقاچاق مواد مخدر،آماده میسازند. وچنین بنظر میرسد که «امنیت»،موازی با«آزادی»، هر روز کسب اهمیت میکند.

  جک استراو، وزیر امور خارجه بریتا نیا پس از واقعات 11 سپتمبر طی یک سخنرانی به مردم افغانستان گفت:« اسامه بن لادن باید بمیز محاکمه کشانیده شود. وکسانیکه از آنها حمایت میکنند،(هدفش طالبان ) بود، با گناه آنها شریک اند. ما، تشنهء انتقام گیری نیستیم؛مگر خواهان عدالت میباشیم.هدف ما ازسرکوب تبه کاران، تامین« امنیت» !وعدالت در جهان است. رژیم طالبان با حمایت از اسامه بن لادن وهمکاران ان در برابرعدالت به افغا نستان ومردم آن جفا میکنند.(5 )حالا کجاست آن میز عدالت وبه میزمحاکمه کشیدن تبه کاران که مدافعان حقوق بشر! هرروز، گلو پاره میکردند وآواز خوش عدالت خواهی را بگوشها می رسانیدند؟

   در گرما گرم جنگ با بقایای القاعده وطالبان در افغانستان، « رامسفیلد» وزیر دفاع امریکا گفت:« شاید بن لادن پیدا نشود!» شگفتی آور نیست؟ چگونه چنین ابر قدرتی درجهان شخصی را که خودش ساخته  است، پیدا کرده نتواند؟ لذا، مشکلی باید ساخته شود وبهانه ای برای باقی ماندن در یک کشوروجود داشته  باشد چنین بنظر میرسد که امریکایی ها در افغانستان، خواهان تا مین امنیت نیستند. چون هنوزفرماندهان پر قدرت بجاهای خود باقی اند وهمچنان برمردم، ستم روا میدارند. نا امنی رو به افزایش در کابل و ولایات ، قتل وآدم ربایی امداد گران خارجی، حمله به نیروهای حافظ صلح، قتل کار مندان دولت، زن ستیزی ودشمنی با آموزش وفرهنگ، هر روز رو به افزایش است. قتل ملا فیاض در قندهار وبم گذاری در مسجد  یکباردیگر نشانداد که « امنیت» شکننده است وطالبان ازامریکا بیش از آن امتیاز میخواهند که او فکر کرده است. لذا، مدارا وگذشت در برابر جنایتکاران جنگی این فرصت را داده است تا آنها دست به حرکات مسلحانه زده امنیت را اخلال وپروسه های دموکراتیزه کردن را کند سازند واز این سیاست های دوگانه، سود بگیرند وامتیاز بدست آورند. مردم افغانستان امروز بیش ازهر چیز دیگرهم به «آزادی» وهم به«امنیت» ضرورت دارند. البته نه امنیت طالبی! امنیتی که زمینه را برای آزادیهای دموکراتیک ودموکراتیزه کردن حیات سیاسی واجتماعی فراهم سازد وذهنیت های عامه را برای پذیرش دموکراسی، ارتقاء دهد. حال آنکه در راس ادارات محلی هنوز فرماندهان محلی جابجا میشوند، بجای خلع سلاح سازی، ملیشه های سرحدی در ولایات شرقی تشکیل میگردد؛ که چالش هایی اند برای نا امن کردن هرچه بیشتروبه خطر انداختن « امنیت» کشور،تا پایگاه نظامی سازی امریکایی ها موجه گردانیده شود. این تنها نیست، ناسیونالیست های افراطی(افغان ملت) وبرخی حلقات داخلی دیگر هم که امروز قدرت دولتی را در دست دارند، درتشویق پایگاه سازی امریکایی ها سهم خود را دارند. چون به انها امکان میدهد که هرنوع مخالفت وقیام مخالفان سیاسی علیه استبداد قبیله سالاری رابه زور امریکایی ها سرکوب نمایند. وبقدرت مطلقهء خود ادامه بدهند.

   بنا به نوشتهء« میشل کولون» روز نامه نگار بلژیکی ومتخصص در امور نظامی، اهدافی را که امریکا درمبارزه با تروریزم دنبال میکند، بن لادن نیست؛ بلکه قضیه بسیار گسترده تراست که در چهار هدف ذیل، خلاصه میشود: !ول_ کنترول منابع نفت وگاز آسیای میانه، دوم_تحمیل پایگاههای نظامی امریکا درقلب آسیابین چین وروسیه؛ سوم: نظامی کردن اقتصاد ایالات متحدهء امریکا بعنوان راه حلی علیه بحران موجود. وچهارم: شکستن مقاومت جهان سوم ومبارزات ضد جهانی شدن.(6 )

تجربهء انگلیس ها در قرن نزدهم وروسها در اواخر قرن بیستم،بخوبی نشان داد که یک دولت مقتدر خارجی میتواند هردولتی را که بخواهد بیاورد واز بین ببرد. مشروط بر انکه بداخل کشور افغانستان نه رود. وسربازان خود را در کوههای صعب العبورآن سرگردان نسازد. زیرا نه انگلیس ها ونه روسها در این کشوردوام نیاوردند وخاک این کشور را ترک گفتند.» (7) در مبارزه با تروریزم، راههای بهتر دیگری هم وجود دارد که امریکایی ها میتوانند هم برای امنیت شهر وندان امریکایی خود  وهم امنیت درافغانستان از آن استفاده کنند.یکی از این راهها، فشارجدی وعملی برهمسایه های افغانستان وازجمله پاکستان که امروز لانهء تروریم است، ازمداخله در امور داخلی وگسیل جنگجویان طالب وعرب از خاک پاکستان به اینکشور است. طوریکه طی سه سال تجربه نشانداد، پاکستان در مبارزه با تروریزم، صادق نیست وسیاست دو گانه ای را دنبال میکند. حامد کرزی ، پس از انهمه پنهان کاریها بالاخره مجبور گردید در نماز جمعه 17 ماه جون در مسجد جامع ارگ به علمای کابل از مداخلات پاکستان واعزام جنگجویان بخاک افغانستان سخن بگوید. این مطلب را علی احمد جلالی وزیر داخله هم به رادیو بی بی سی در برابر سوالات مردم آفتابی ساخت وبا اسناد تذکرداد که پاکستان در امور داخلی کشور ما مداخله می نماید. اخیرا پرویز مشرف ریس جمهوری پاکستان در  ماه جون درمصاحبه یی گفت که اگر دولت طالبان به رسمیت شناخته میشد، شاید واقعات 11 سبتمبر رخ نمی داد. از این اظهارات این نتیجه بدست می آید که این سازمان  القاعده تنها نبوده که دست به انفجارات وبم گذاری در نیویارک وواشنگتن زده؛ بلکه طالبان نیز عملا در آن سهم داشته اند توطیه برای ترور زلمی خلیلزاد، بد لیل انتقاد او از مداخلات پاکستان در امور داخلی  افغا نستان، شاید هشداری باشد از طرف بنیاد گرایان اسلامی پاکستان وحلقات معین دولتی انکشور به حکومت امریکا که حد خودرا بشناسند! صبغت الله مجددی، رییس شورای صلح وتفاهم در گردهمایی رهایی زندانیان افغانی از زندان امریکاییها در بگرام در شهر کابل به اشتراک کننده گان مجلس گفت که: «شف شف نی؛ شفتالو! این پاکستان است که این همه در حق ما جفا میکند آنانیکه در کشور ما جنجال بپا میکنند، کسانی میباشند که درپاکستان تربیت یافته وجهت ویرانی کشور ما فرستاده میشوند»  بم گذاریهای روز هفتم ماه جولای در لندن که سیب کشته وزخمی شدن صد ها نفر گردید، سر نخ ان از پاکستان پیدا شدودر این روز هاایتالیا نیز مورد هدف قرار گرفته است. وچنین بنظر میرسد که حالا هدف اروپا است و«امنیت» دارد که بخطر مواجه میشود اما امریکا هیچگاه پاکستان را ازبیم آنکه مبادا سلاح اتمی در اختیار بنیادگرایان اسلامی مستقر درپاکستان قرار بدهد، زیر فشار نخواهد اورد. پاکستان، یکی از کشور های منطقه ای است که سلاح اتمی در اختیار دارد وامریکا از این مساله نگران هم است. ودولت پاکستان هم این نگرانی امریکایی ها را خوب می داند واز اینجاست که تا میتواند از امریکا امتیاز میگیرد.امریکایی ها باید از تجربهءانگلیسها وروسها واخیرا هم از القاعده وپاکستان وجنگجویان عرب درس عبرتی بگیرند. زیرا بیداری ملی مردم افغانستان نشان میدهد که افغانها، بیدار تروآگاه تر از گذشته های تلخ ودردآور تاریخ خود شده اند. __________________________( هالند_ جولای 2005)

   یاد داشتها:

1 _ دکتر سیروش مشکی- ره آورد، شماره 59

2 _ماهنامهء آزادی_ شماره 44 ، سال پنجم

3 _دکتر سیروش مشکی  4 _رادیو بی بی سی، اکتبر 2001

5 _ رادیو بی بی سی. 6_ ماهنامهء آزادی شماره 44 _

7 _ دکتر سیروش مشکی، همان اثر.شمارهء 59



بالا
 
بازگشت