پيام داکتراسدالله حبيب

 

 

 

مگو گذشته رفيقان زدل فراموش اند

کدام ناله که در پرده اش نمی جوشد

بيدل

 

يادکردی از تلاشهای علمی ـ فرهنگی اکاميسين داکتر احمد جاويد

داکتر احمد جاويد از آنشمار دانشمندانی بود که نياز اجتماعی را هميش بر خواسته خويش برتر می نهاد و از هر سويی که دست مدد جويی بسويش دراز می شد ، آن دست را با مهر می فشرد. براين بنا ، با برگ گردانی دفتر زرين زندگيش ، زمانی او را مصروف به سامان رسانيدن راديو کابل می يابيم و زمانی ديگر در حلقه تدريس دانشگاه و ديگر گاه بر کرسی رياست دانشگاه مصروف ورهبری کارهای آموزشی و پژوهشی چند هزار شاگرد و چند صد استاد و يا در اکامی علوم ، سرگرم پژوهشهای ادبی و راهنمايی پژوهشگران جوان.

اگر بر آن بنا باشد که کوشش های چند پهلويی علمی و فرهنگی شادروان داکتر جاويد را از نگاه سرشت و چگونگی بخشبندی کنيم ، اين سه گستره را در چشم انداز خواهيم داشت :

نخست ، آموزش ادبيات دری و راهنمايی پژوهش در آن زمينه.

دديگر ، پژوهشهای ادبی و فولکلور شناختی.

سديگر ، اداره و سازمان دهی امور فرهنگی و علمی.

 

آموزش ادبيات و راهنمايی پژوهش در آن زمينه

داکتر احمد جاويد از آغاز گشايش دانشگاه کابل ، در دانشکده ادبيات آن دانشگاه ، برکرسی استادی تکيه زد و در درازای چند دهه تاريخ ادبيات ، متون ( نقد و تحليل متنهای ادبی ) و آغازينه ها ( مقدمات ) بنيادين برادبيات دری را در  سالهای گوناگون تدريس فرمود.

روش استاد در تدريس بر آموزش فعال شاگردان بنا داشت. بدين بيان ، که در کنار لکچرهای رهنمايندهً درون صنف ، سرچشمه هايی در دسترس شاگردان می گذاشت ، تا در کتابچه ها ، خود به کاوش بپردازند و فرايند جستار خود را از ديد استاد بگذرانند. بهترين کارها برتری خوانده شدن در برابر دانش آموزان را می يافت.

همزمان با آموختاندن اصول پژوهش و رمز و راز پژوهشهای ادبی ، ازمسايل الفبايی ، مانند گزينش موضوع ، جمع آوری ماخذ و بکار گيری آنها ، گفتا و ردها ، پانوشت نويسی ، شرح و تعليق ، ديباچه نويسی ، فرايند نگاری فرجامين و ديگر ، تا گرهی ترين مسايل ، شاگردان را برای پژوهشهای باريک و خود بخودانه آماده ميساخت. در دومين مرحله ، دانش آموزان ورزيده و بيشتر دلبسته را در پروژه های پژوهشی خويش ، همکار گونه ، سهم ميداد و دستيار خويش می ساخت.

استاد جاويد بنا برمطالعهً زياد و آشنايی کم مانندش با کتابها و کتابخانه های بزرگ جهان ، و آشنايی گسترده با دست نويسهای گران ارج ، راهنمای باور داشتنی برای شاگردان دانشگاه و ديگر محققان افغانستان بود.

پژوهشهای ادبی و فولکلور شناختی اکادميسين داکتر جاويد

نماهای گوناگون فرهنگهای مردمان افغانستان ، واژه نامه نويسی ، سروده سرايان پيشينه و آثار کلاسيک ادبيات دری ، مسايل وابسته به زبان ، عرصه های دلچسپ کارهای تحقيقی برای داکتر جاويد به شمار می رفتند ، دانشمندان مقاله های داکتر جاويد را در سيمينار ها و کنفرانس های  داخل و خارج کشور با گرمی پذيرا می شدند. کتابهای لغت نامه جاويد ، نوروز خوش آيين ، اوستا و گفتار های پژوهشی باميان ، نقش زبان فارسی در همبستگی ملی و فرهنگی هند ، نمايانگر دقت نظر و ژرف کاوی و صلاحيت بی شايبهً استاد در مسالهً پژوهش علمی ـ ادبی به شمار می روند.

بازپسين مقالت تحقيقی زنده ياد داکترجاويد به نام « نگاه گذرا براشعار دری پژواک » که پس از درگذشت استاد ، در شماره يک و دوی جولای 2005 نشريه « کلمه » به چاپ رسيد ، نشاندهندهً نگرش وی به يک عرصهً ديگر پژوهش ادبی ، يعنی شعر امروزين افغانستان می باشد. استاد جاويد در سالهای اخير ، گاه گاهی به اين موضوع نيز توجه گماشته است.

همچنين سخن يا سخنانی نگفته محورمقالتهای پژوهشی اکادميسين داکترجاويد بوده است. وی بر آن بود که با دريافتهای تازه در برابر خوانندگان يا شنوندگان نوشته های خود پديدار گردد.

درهمايش بين المللی صدمين سالگرد خاموشی خواجه عبدالله انصاری که درکابل برگزار شد ، به رويکرد پير هرات به آثار حکيم سنايی غزنوی اشارتی مستند داشت. استاد جاويد باور داشت که در مناجات : « الهی من چه دانستم که زندگی در مردگيست و مراد همه در نامراديست. زندگی زندگی دل است و مردگی مردگی نفس. چه خوش آن جوان مرد که گفت تا در خود بنميری به حق زنده نگردی.» مراد از جوان مرد ، حکيم غزنويست که گفته است :

بمير ای دوست پيش از مرگ اگــر می زندگی خواهی

که ابليس از چنين مردن ، بهــــــــــشتی گشت پيش ما

اين نکته طرف دلچسپی و پشتيبانی دانشمندان سهيم در کنفرانس قرار گرفت.

اگر دست همتی با شکيبايی مقاله های شادروان داکتر جاويد را ازلای برگهای مجله ها فراهم آورده به چاپ برساند ، ارمغان گران ارجی برای دانش پژوهان خواهد بود.

نشر آثار داکترجاويد ، نثری زنده و فصيح است. رنگ و بوی هيچگونه تکلفی از سره گرايی افراطی تا عربی مآبی و آرکايزم و ديگر ، در آن پديدار نمی باشد. به سخن ديگر ، استاد جاويد با زبان سهل ممتنع مقالت و کتاب می نوشت.

اداره و راهبردی بنياد های علمی و فرهنگی

جلب همکاری دستهً نوازندگان اردو ، تعيين برنامه های آواز خوانی برای شماری از آواز خوانان و نوازندگان شهر کابل ، رهگشايی برای آوازخوانان زن درمديريت عمومی راديوی کابل و غنای مزيد کتابخانهً مرکزی دانشگاه ، توسعه ظرفيت نشراتی ، جنبايی بی سابقه در چاپ کتب درسی و ممد درسی ، پايه گذاری انتشار شماری مجله ها ، امضای موافقتنامه ها با دانشگاههای ديگر برای مساعد سازی زمينهً بهره جويی از داشته ها و دست آوردهای آنها و دهها اقدام بنيادين ديگر در دانشگاه کابل ، ياد آور سالهايست که داکتر جاويد فقيد به راهبری آن دو بنياد فرهنگی و علمی گماشته شده بود.

در اکادمی علوم افغانستان ، پايه گذاری و رشد شعبهً زبان و ادبيات دری و نشر مجلهً خراسان بی کوشش و پشتيبانی داکتر جاويد ناشدنی بود. بنابر تشنگی بيکرانی که به بالندگی کاوشها و تعميم دريافته های علمی داشت ، همواره پيشنهاد هايی برای گشايش کنفرانس های علمی به مقامات اداری می سپرد و خود نيز در کار کنفرانس نستوهانه سهم می گرفت. کنفرانس های بين المللی نسخه های خطی ، بيدل ، ناصر خسرو ، مولانا و دهها کنفرانس و سيمينار ديگر که با اشتراک اعضای اکادمی علوم و استادان دانشگاه برگزار گرديدند ، از ابتکار و مساعی اکاميسين داکتر جاويد سيراب بودند و افزون برآن ، موصوف عرس بعضی عارفان را در منزل خويش نيز برگزار می کرد.

چندياد آوری فرجامين

درفرجام اين گفتار که از خرمن تلاشهای فرهنگی زنده ياد داکترجاويد ، خوشه يی بيش نمی باشد ، دين خويش ميدانم که بمثابه شاگرد آن بزرگمرد در سالهای تحصيل دانشگاهی ، سپس همکار چند ساله در دانشگاه و اکادمی علوم ودوستی و آشنايی نزديک ، از روی چند حقيقتی از بينش و روش وی پرده بر دارم.

ـ داکتر جاويد برای کمک علمی به هر کسی بهانه يی می جست و کران و مرزی نمی شناخت. و در صورت ضرورت کتابخانهً خودش را نيز در دسترس می گذاشت.

ـ از هرگونه تعصب و تنگ نظری سياسی ، مذهبی و زبانی و قومی وارسته بود.

ـ تشنگی اش به پراگندن فروغ دانش بدان پايه بود که در بازپسين ماههای زندگی ، به تقاضای رايزنی فرهنگی سفارت ايران در لندن ، برای سخنرانی پيرامون احوال و آثار شيخ سعدی به شنوندگان ايرانی ، عصا زنان ، به دانشگاه لندن حاضر شد و آن آخرين سخنرانی علمی استاد بود. شامگاه همان روز ( 20 اپريل 2002 ) در عرس بيدل و افتتاح خانقاه بيدل در لندن که من سخنرانی داشتم ، نيز اشتراک ورزيد و در پايان مراسم عرس ، با ارايه چند کلمهً نوازش آميز ، سخنران و شنوندگان را خشنود گردانيد و به ضرورت برگزاری هرچه زود تر محفل ياد بود حکيم سنايی غزنوی اشاره کرد.

ـ بربالينی که از آن ديگر سربرنداشت ، گفته بود که اگر به سروسامان دهی ياداشتهايی که برای يکی دو کتاب فراهم آورده است ، دستش برسد از سرنوشت سپاسگزار خواهد شد.

 

همه بردند آرزو در خاک                    خاک ديگر چه آرزو دارد؟!

 

مهرش در دلها بماناد!

هامبورگ ، سپتمبر 2005

داکتر  اسدالله حبيب

ياداشت : در نوشتن اين گفتار به ديدارهای خود با اکادميسين داکتر جاويد و گفته های خودش و اين دفتر ها و نوشته ها نظر داشته ام :

نوروز خوش آيين ، اکادميسين داکتر جاويد ، چاپ ليموژ فرانسه در 1999

کلمه ، نشريهً فرهنگی ، شماره يک و دو ، هامبورگ ، جولای 2005

باميان ، پژوهش در فرهنگ باستانی و شناخت اوستا ، سومين همايش به کوشش مسعود مير شاهی ، جلد سوم.

نقش زبان فارسی در همبستگی ملی و فرهنگی هند ، داکتر جاويد ، مجموعهً مقاله های ياد آورده در بالا ، جلد دوم.

دری گفتاری افغانستان در شعر مولانا ، پوهاند داکتر جاويد ، مجموعهً مقالات مجلس مولانای بلخی ، وزارت اطلاعات و کلتور افغانستان ، کابل 1975

گفته هايی پيرامون شاهنامه ، پوهاند داکتر جاويد ، مجلهً خراسان ، نشريهً ديپارتمنت دری ، مرکز زبانها و ادبيات ، اکادمی علوم ج.د.ا ، شمارهً اول ، سال سوم ، 1983

نمونهً تحول معنی چند کلمه ، پوهاند داکتر جاويد ، خراسان ، شمارهً سه ، سال اول ، 1981 ، کاست ويديويی عرس بيدل در لندن ، شنبه 20 اپريل 2002

افسانه های قديمی شهر کابل ، احمد جاويد ، کابل 1343

 


بالا
 
بازگشت