کتاب ' افغانستان در قرن بيستم'

تبصره کوتاه :

وضع رقتبار وطن  و جنگهای پیاپی و بی وقفه در افغانستان باعث شد تا هریکی با انگیزه های متفاوت وطن را ترک و بخاطر حفظ جان خود، خانواده و فامیل به گوشه و کنار جهان پناه  برده و سکنا گزینند، منکه چون میلیونها انسان به کشور ثالث پناگزین شدم یگانه راه اطلاع از وضع آشفته وطنم را رسانه های گروهی میدانستم تا اگر خبری  شاد کننده را استعماع بدارم تا دوباره راهی دیار خویش گردم، لذا تلاش صورت گرفت تا رادیویی را تدارک کنم ، البته رادیو تایپ را که من در غربت بدست آورده بودم به نسبت ضعف اقتصادی خیلی" نا کارا" بود چنانچه نشر رادیو را توأم با پرازیت و خراب می شنیدم ولی با آنهم رادیو درعالم غربت  با من چون کتاب یار ویاورم بود ویکی از مصروفیت عمدهء روزانه مرا تشکیل میداد، البته مطالب بیشماری را از لابلای نشرات رسانه ها و  رادیو ها شنیدم ، اما برنامهء را که آقای ظاهر طنین پژوشگر، محقق و صاحب نظر در مسایل افغانستان  تحت عنوان ( افغانستان در قرن بیست ) سالیان قبل از امروز دربر نامه شامگاهی رادیو بی بی سی تدارک دیده بودند  و آنهم در هر هفته یک قسمت آن به نشر میرسید که جمله ( 26) بخش انتشار  یافت  و همچنان بمن فرصتی بود که نه تنها در این بر نامه عالی را از زبان شاهدان عینی بشنوم  بلکه جملات و کلمات ایشانرا کاپی برداری و بعدأ باز نویسی نموده ام ، در پایان این برنامه چون نو آوری جدیدی در عرصه تاریخ بود خواستم آنرا بشکل تحریری تحت عنوان ( تاریخ شفاهی افغانستان در قرن بیستم )  در نشرات و جراید برون مرزی به جز از مقدمه سایر دست نوشته ها را  بنام محترم طنین به نشر برسانم تا همه عزیزانی که مشوق به رویداد کشور عزیز مان افغانستان هستند استفاده ببرند چون دیدم از حوصله هفته نامه ها و یا ماهنامه ها بدور است، زیرا که نا گزیر بودند صاحبان جراید آن دست نوشته های مرا تایپ کنند، بناأ برای رفع مشکل خواستم آنرا آماده تایپ بدارم البته که قسمت های آنرا ذریعه کمپیوتر تایپ نمودم ولی  مسایلی از قبیل : آماده نمودن اسناد برای کتاب ( طعم ناخوشایند استعمار) ونوشتن مقالات برای جراید ودر ضمن مطالعه کتب و تحقیق در زمینه مسایل و حوادث وطن و.... همه باعث شد تا این اثر گران قیمت را تکمیل نتوانم و از جانب دیگر شنیده  بودم که محترم ظاهر طنین خود در تدارک و تهیه کتابی در همین زمینه هستند بناأ جرأت ارسال این رساله گرانسنج از من سلب شد ولی افسوسم میامد که چرا چنین چیز مهم در لابلای اوراق ارشیف من قرار داشته باشد و دیگران از آن استفاده نبرند، و همچنان تا آنزمان محترم طنین کتابی به این نام انتشار نداده بودند، چنانچه این دو دلگی در نشر آن  سالی را در بر گرفت .

   بهر صورت  زمانی که با دو دوست عزیز و گرانقدر خود: عزیز جرئت مسوول سایت وزین « آریایی » وهمچنان کبیر بارکزی  که جدیدآ سایت بنام « ژواکZhwak- » را تدارک دیده اند وعده نمودم که این دست نوشته ها را در اختیار شما قرار میدهم تا از طریق سایت های خویش آنرا در معرض دید خوانندگان عزیز خویش قرار بدهید، قابل تذکر میدانم که تا آن زمان از نشر کتاب اطلاعی نداشتم، هنوز چند صباحی از این وعده نگذشته بود که در بخش فرهنگی سایت بی بی سی، مژدهء چاپ کتاب ( افغانستان در قرن بیستم)  رامطالعه نمودم که عینأ کاپی ودر ذیل بعد از تشریح بخش اول تاریخ شفاهی افغانستان آنرا مطالعه خواهید نمود، اما متأسفانه آدرسی دریافتی این کتاب گران سنج  را نه نوشته اند تا آنرا علاقمندانش بدست می آوردند .

    بهر تقدیر منکه خود را در عمل انجام شده می بینم،  از آقایان( جرئت صاحب و بارکزی صاحب » نسبت وعدهء که سپرده ام  صرف یک بخش آنرا لطف نموده در نشر آن اقدام مقتضی بعمل آورده ممنون سازند و از آقای طنین تحلیلگر مسایل افغانستان خواهشمندم با بزرگی که دارند این مطلب را صرف به معرفی  کتاب( افغانستان در قرن بیستم) به شمار آرند وبدینوسیله به خوانند گان عزیز پیشنهاد میدارم تا از مطالعه این کتاب مفید و خواندنی تاریخی را که دها(تحلیلگر و صاحب نظر و پژوهشکر افغان به شمول خود آقای طنین) ابراز نظر فرموده اند دریغ ننمایند، در اخیر موفقیت بیشمار آقای طنین را در کار پژوهشی و فرهنگی تمنا دارم.

- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -

 

تاريخ شفاهی افغانستان

( افغانستان در قرن بيستم )

قسمت اول

- امير عبدالرحمن خان :

 طنین :  سرزمينکه امروزافغانستان ناميده ميشود، کانون دولتی بود که احمدشاه ابدالی آنرا درسال 1747 ميلادی مطابق 1126 خورشيدی تأسيس کرد، اما افغانستان درمرزهای کنونی اش درپايان قرن 19 ميلادی بدست امير عبدالرحمن خان پايه گزاری شد، تفاهم دوامپراتوری وقت يعنی روس و انگليس به امير این امکان را داد تا حکومت مرکزی مقتدری را بنيان کند، امير درسياست داخلی استقلال داشت، سياست خارجی او را انگلستان اداره ميکرد وخود او باورداشت که بقای سلطنت اش بسته به اين است که افغانستان دولتی حايلی باشد ميان دو قدرت استعماری زمان.

{ از نظرات امير  : چگونه کشور ضعيفی مانند افغانستان که به دانهء گندم ميان سنگهای بزرگ آسياب ميماند خود را طوری نگهدارد که درميان اين سنگها آرد نشود}

طنین :  ساختاردولت به مرزها به گفته داکتراشرف غنی احمد زی ( دانشمند و محقق ) ميراث مهم اميرعبدالرحمن است .

{ صدای احمد زی : سرحدات افغانستان دردوران اميرعبدالرحمن شکل فعلی خود را اختيار کرد، ميراث دوم اساس مرکزيت در افغانستان است اول يک اردوی متشکل که در حدود صد هزارنفر در دوران امير بود، نکته سوم تشکيل قضايی افغانستان بود، سازمان قضايی افغانستان شکل مرکزيت بخود گرفت و قضات در تحت چارچوب دولت آورده شده.}

طنین :  در زمان امير سختگير گرفتن ماليات به سراسر کشور تعميم يافت، داشتن اسلحه در انحصار دولت در آمد و مردم آزادی رفت و آمد در داخل و خارج کشوراز دست دادند.

{ اشرف غنی : ماليات بر سر تا سر افغانستان تحمیل شد، سلاح بصورت عمومی از دست مردم گرفته شد و سلاح حيثيت يک انحصار دولتی را اختيار کرد، بار اول بود که مردم حق حرکت را از دست دادند، هم پاسپورت داخلی وهم پاسپورت خارجی بر مردم تحمیل شد. }

طنین :  مانع عمده در برابر حکومت مرکزی خانها و ملاها بودند که از قدرت بزرگی بر خور دار بودند.

{ نظرامير : هر ملا و هر رهبرقوم و قبيله خود را پادشاه مستقلی ميدانستند، در طول دوصد سالی گذشته، آزادی و استقلال بسياری از اين ملاها، هيچگاهی خدشه دار نشده بود، مير های ترکستان، مير های هزاره و خانهای غلزايی هميشه قويتراز امير بوده اند. }

طنین :  برای سرکوب اين شاهان کوچک و هر گروه سرکش ديگر امير عبدالرحمن جويباری از خون براه انداخت و به سخن اشرف غنی احمد زی اثری وحشتناکی در تاريخ بجا نهاد .

{ صدای احمد زی : به شکلی که مرکزيت در افغانستان آمد مردم هزاره در افغانستان مطلقأ نه تنها منکوب شدند، بلکه بحيث غلام و برده فروخته شدند و تأثير آن نهايت متوحش بود، نکته دوم اينست که برای تحمیل مرکزيت در افغانستان، امير عبدالرحمن در حدود یکصد هزار نفر را حد اقل به قتل رساند و اين تمام قبايل ومردم افغانستان در اين شامل بودند. }

طنین :  امير عبدالرحمن پس از مرگ خويش برای فرزند و جانشين اش اميرحبيب الله کشورآرام، سپاه قوی و حکومت نيرومند بجا گذاشت.

 ـ  اميرحبيب الله خان :

طنین :  امير جديد برای درهم شکستن خاطره وحشت پدر سلطنت خود را به گفته داکتر عبدالحمد جاويد، محقق و دانشمند با تظاهر و تقوی آغاز کرد.

{ صدای جاويد  : امير حبيب الله خان اولين کاری که کرد يک تظاهر بود به دينداری و تقوا، خواست جلوچند زن گيری را ( ازدواج متعدد) که از حد بيرون بود را بگيرد و برای نشان دادن اين امر از خود شروع کرد، يکی از زنهای خود را که زن پنجم آن بود که چندان مطلوبش نبود، او را طلاق داد و به اين ترتيب نصاب را حفظ کرد، اما امير سالهای بعد ازاين بحدی تجاوز کرد که تعداد زنهای به اصطلاح نکاحی و(جواری و سراریش ) به حدودی صد رسيده بود، کار عمدهء دیگری که کرد برای دلجوئی  قلوب مردم تمام زندانی های را که مخصوصأ در سياه چالهابود آزاد کرد، در قسمت زنها اعلان کرد که زنها حق ندارند به بازارها و گردشگاهها، تفرجگاهها و زيارتها بر ايند، مخصوصأ با چادر های سفيد آردار، يعنی اگر چادری ميپوشند بايد جادری خاکی بپوشند.}

 طنین : اونه تنها برای زنان محدوديت های جديدی وضع کرد، بلکه حتی زنان رقاصه و آواز خوانان را نيز به توبه  وا داشت.

{ صدای داکتر عبدالاحمد جاويد: ما خود ميدانيم که رقاصه ها و سراينده های هندی در زمان شيرعليخان در جشن و ليعهد بودند، در وقتی حتی تيمورشاه درانی که جشن همايون بود در آن شرکت داشتند، در وقت خود اميرعبدالرحمن خان ، اينها در جشن خطنه سوری حبيب الله خان و نصرالله خان بودند و در عروسی خودش اشتراک داشتند، اما همه رقاصه ها را از دستگاه شان توبه داد و اينها را از خرابات بيرون کشيد و درجاه های مختلف پراگنده ساخت .}

طنین :  اميرحبيب الله به زودی وپس ازسفرش در هند بريتانوی در سال 1907 متوجه شد که کشورش فرسخها از تمدن عقب مانده و تشنهء اصلاحات و تغير است، همچنانيکه داکتر جاويد توضيح ميدهد بعد از سفر او سعی ميکند تامظاهر دنيای نو را وارد کشورش کند.

{ صدای داکتر عبدالاحمدجاويد: بصورت کلی امير حبيب الله خان به تمدن و تجدد بسيارعلاقه داشت، مثلأ تيلفون، پسته خانه یاعکس و عکاسی و موتر و همچنان آباد کردن بند جبل السراج يا آوردن آب  پغمان  بکابل ولی در بعضی مسايل يا بعضی قسمتها با مخالفت های روبرو شد، مثلأ ميخواست که راه آهن هندوستان همان روز را به افغانستان تمديد کند و يا خط تلگراف را به افغانستان بياورد، اما به مخالفت درباريان مخصوصأ نائب السلطنه نصرالله خان مواجه شد و منصرف گشت .

طنین :  شفيقه سراج درباره پدرش و نوآوری های او ميگويد :

{ صدای شفيقه سراج : پدرم يک شخصيت بسيار بلند داشت، تمدن را که آورد به افغانستان امير حبيب الله خان بود، برق را امير حبيب الله خان آورد، سرک را امير حبيب الله خان آورد و آزادی افغانستان را همين خواست چندين خطی که روان کردند دربين ويسرای که در آن وقت به هندوستان بود به انگلستان و اينها همين آرزو را کرد که ما آزادی افغانستان را ميخواهيم و ميخواهيم پادشاه مستقل باشم، يک شخصيت بسياربلند داشت بسيار خوب تربيه شده بود هم خودش و هم پدرش و هم پدرکلانش .  

 طنین :  يکی از نواده گان امير حبيب الله ( گلالی رشتيا ) ميگويد که نو آوری او حتی در فضای دربار نيزانعکاس داشت .

{ صدای گلالی : امير حبيب الله خان يک شخص بسيار روشنفکر بود و بسيار اثاری هم از آنها به افغانستان باقی مانده چنانکه می فهميد سراج الاخبار به دورهء از آنها بر آمد، تأ سيس اولين مکتب حبيبيه به دورهء از اونها شد و بسيار عمارات در جلال آباد کابل ساخته شد، در وقت جنگ جهانی اول تمام اخبار هابرای از ونها ميرسيد و به در بار خوانده ميشد اخبار ها و ترجمه ميشد، همه مردم خبر ها را مي فهميدند ازهمين راه بعد از سفريکه به هند کردند،پس آمدند لباس اروپايی وطر ز نان خوردن و طرزلباس پوشيدن و اينها از نو آورد های از اونهاست . }

 طنین :  اصلاحات اين دوره که عمدتأ به پايتخت محدود بوداز يک ايدئولوژی اصلاح طلبانه منشه نمی گرفت و پايه های اصلی نظام غير عادلانه ای را که امير عبدالرحمن بوجود آورده بود تغير نمی داد به همين علت حلقه های روشنفکران دربار و خارج درباربرای پايان استبداد و ايجاد يک دولت عصری نهضت مشروطه را بنيان گزاشتند که هدف آن به گفته داکترغنی احمدزی در نشان قرآن، شمشير و قلم تبلور يافته بود. { صدای احمد زی :  معارف و ترقی باهم لازم و ملزوم ديده شده، از اين جهت بود که سمبول مشروطيت در افغانستان قرآن شريف بود با شمشير و با قلم، شمشير معنی از اين را داشت که افغانستان بايد آزاد شود چون هنوز هم مناسبات خارجی افغانستان در تحت کنترول امپراتوری بريتانوی بود و قلم حيثيت اين را داشت که بايد بعد از اين معارف وسيله ارتقاء است نه تنها شمشير و بصورت کلی طرحی که اينها داشتند اينست که بايد حکومت مستقل از ملت نباشد بلکه در تحت کنترول ملت و در چارچوب مشروطيت باشند، بناأ صورت و حرکاتی بوجود بيايد که از يکطرف حالت مشوره اسلامی را در بين داشته باشد و از صورت ديگر حرکات پارلمانی و انتخابات را در چوکات خود داشته باشد.

طنین :  البته هدف های جنبش مشروطيت با افکار مشروطه خواهان در ايران، ترکيه و ساير کشور های اسلامی شباهت داشت علت آنرا به گفته سيد قاسم رشتيا مورخ و محقق بايد در تأثيرانديشه های سيد جمال الدين افغانی جستجو کرد .

{ صدای ، سيد قاسم رشتيا: تأثيرات سيد جمال الدين افغانی اين بود که کساني که سيد جمال الدين افغانی را در استنبول ديده بودند، چند سال بعد از او آنها به افغانستان آمدند و افکار سيد جمال الدين افغانی را تزريق کردند و به مردم ابلاغ کردند که او خاندان محمود طرزی بود و شخص محمود طرزی بود . }

طنین :  مشروطه خواهان به گفته لطيف ناظمی محقق و نويسنده، سه گروه بودند غلام بچه ها و يافرزندان اشراف محلی که به دربار آورده شده بودند، شخصيت های مستقل و معلمين و شاگردان خارجی و داخلی مدرسهء حبيبيه .

{ صدای ناظمی : ما اشخاص مختلف را می بينيم اشخاصيکه علل گرايش شان به مشروطيت و تجدد خواهی فرق ميکند مثلأ در او گروه عده ای از غلام بچه های ناراضی در بار هستند که اينها علی الرغم خواست خود به دربار به عنوان گروگان سپرده شده بودند و در اينجا زمينه رشد شان بيشتر از خانه های عيانی پدرهاو ابايی شان ميسر بود، از لحاظ فکری رشد کردند در دربار، ويک گروهی مقاوم عليه استبداد داخلی عليه جامعه سنتی آینها به شمار مِيروند، دسته ديگر روشنفکرهای هستند که رابطه خود را از لحاظ فکری با مدنيت اروپايی و با آنچه که در دنيای بيرون ميگذشت بر قرار کرده بودند، در سال 1930 يعنی در آغازقرن بيستم مکاتب صنفی جديد در افغانستان پايه گزاری ميشود معلمين هندی در مکتب حبيبيه و همچنان معلمين افغان که در مکتب در امر تدريس مشغول بودند شاگردهای که در اين مکتب درس ميخواندند اينها در امر سازمان دادن مشروطه خواهی در افغانستان و جمعيتی که با اختلاف نظر ها و وريانت های مختلف جمعيت سری يا حزب سری یا حزب سری  ملی نامش است اينرا بنيان گذاشتند.}

طنین :  اما جنبش مشروطه پيش از آنکه بتواند کاری از پيش برد با سرنوشت خونينی روبرو شد، امير تصميم گرفت مشروطه خواهان را يا به دار کشد و يا به زندان گسيل دارد، به سخن داکتر جاويد يکی از قربانيان رهبر جنبش محمد سرور واصل بود .

{ صدای، داکتر جاويد :  وقتی که ملا محمد سرور را گرفتار کردند و به توپ می بستند، قلم و کاغذ خواست يک وصيت نامه ای به بسيار آرامی و خوش خطی نوشت که در عنوان اين وصيت نامه اين بيت مرقوم بود . }

« ترک مال و ترک جان و ترک سر =   در رهی مشروطه اول منزل است »

گرچه جنبش مشروطه سرکوب شد، اما اندکی بعد با نشر جريدهء سراج الاخبار درسال 1911ميلادی به سر دبيری محمود طرزی، همچنانکه لطيف ناظمی توضيح ميکند، کانون فکری تازه ای بوجود آمد که هم ترقيخواهان را به هم وصل ميکرد وهم زمينه مهمی بود برای غنای فرهنگ و ادبيات.

{ صدای، ناظمی :  سراج الاخبار از نظر سياسی اخباريست که عليه استبداد داخلی همان دوران و عليه استعمار خارجی يعنی استعمار انگليس فراوان موضعگيری کرده  و موضعیگیری درست و حسابی همچنان سراج الاخبار و محمود طرزی کوشش ها و تلاشهای بسيار ارزشمندی در زمينهء فرهنگ و ادبيات معاصر انجام دادند برای اولين بار در تاريخ کشور ما ادبيات اروپايی توسط محمود طرزی و يارانش در سراج الاخبار معرفی شد، شعارهای جديد ادبی، داستان، شعر به گونه نوش  هر چند که نه از نظر شکل و فورم بلکه از نظر محتوا تغييراتی در شعر آمد ... }

طنین :  نام سراج الاخبار و محمود طرزی  باهم پيوند ناگسستنی دارند، محمودطرزی به عنوان متفکربزرگ آغازقرن بيستم به گفته محمد عزيز نعيم، مورخ و استاد سابق دانشگاه کابل درتقويه ناسيوناليزم و بيداری مردم سهم به سزايی داشت .

{ صدای، عزيزنعيم : محمود طرزی مي فهمه و مجبور است که يک سلسله حرف های خود را به لفافه بزند، مخصوصأ مقالهء( ای الالفلاح )آن که در سال 1915 چاپ شد ووقتيکه هيئت ترک و المان در افغانستان آمده بودند و افغانستان را دعوت ميکردند به جنگ بر عليه انگليس و و این حالت هم مخصوصأ حالت تحت حمايه گی را برای افغانستان ننگ ميدانست وسراز همین بلند کرده که ما تا چه وقت تحت الحمايه باشيم و باز به اخير مقاله گفته که امروز هرچه که بود،بود وقتی که گذشت، گذشت اما امروز افغان همان افغانی نيست که هر چيزيکه برايش گفته شود قابل قبول باشه، يعنی اين نه تنها ناسیوناليزم را تقويه ميکند ، يعنی افغانستان را بحيث يک ملت بيدار میکنه بلکه مردم را بيدار ميکند که يعنی شما در سرنوشت مملکت خود حصه بگيريد.}

طنین :  هنگاميکه افکار آزادی خواهانه و اصلاح طلبانه در ميان روشنفکران و گروه های مقتدر جامعه نفوذ ميکرد تحولات اوضاع در اطراف افغانستان يکی پس از ديگری مواضع نيروهای مخالف امير را تقويت کرد يکی از اين تحولات قرارداد سال 1907 ميلادی سان پطرسبورگ برای تقسيم استعماری کشور های منطقه ميان امپراتوری های روس و انگليس بود .

{ صدای، عزيزنعيم :  وقتيکه در غياب افغانستان قرار داد 1907 ميلادی عقد ميشه اين يک عکس العمل شديدی ميشه هم از طرف درباريان و هم از طرف يک عده از روشنفکران که هنوز يک قیماقی در جامعه بودند، اين با مخالفت مواجه شد و در نتيجه يعنی احساس استقلال طلبی تقويه شد.}

طنین :  در جنگ جهانی اول زمانيکه امير سياست بيطرفی را دنبال ميکرد، در سال 1915 يک هيئت مشترک المانی و ترک در کابل می کوشيد تا افغانستان را به جبهه ضد انگليس بکشاند.

{داکتر جاويد در زمينه می گويد : در جنگ اول دولت انگليس طرفدار از اینست که افغانستان بيطرف بماند و خود شاه  هم اعلان بيطرفی ميکند اما کشورهای ترکيه و المان بافرستادن هيئت های میخواهند که افغانستان را به طرف خود جلب و جذب کنند، چنانچه کاظم بيک ازترکيه" ليدر ماير" با "هند کنک "  از المان می آيند وسعی ميکنند که شاه را تشويق کند که بيطرفی خود را پس بگيرد و جانب المان و ترکيه را بگيرد . }

طنین :  ورود هيئت المانی ـ ترکی،  که در ترکيب آن آزاديخواهان هندی قرار داشتند، مواضع نيرو های ضد انگليسی را تقويه کرده و در بار، را به دو گروه طرفداران جنگ و ضد جنگ مبدل ساخت، رئيس حکومت جلأ وطن هند،" راجامهاترا پرتاپ" نيز در اين هيئات مشترک عضو بود، سيد قاسم رشتيا سالها بعد با او ديداری داشت در جاپان.

{ صدای، رشتيا: دربين اين هيئات اشخاص روشنفکران هند از قبيل راجامهاتراپرتاب، مولانابرکت الله که يکی از انقلابيون مصر بود و مولوی عبيدالله هندی که خود نماينده هند ويا ... بنام جنبش اسلامی هند که زیر اثر او بود، آنها در کابل بودند و با حلقه های مختلف روشنفکران از قبيل محمود طرزی ، امان الله خان، عنايت الله خان وهمچنین ديگران، آنها تماس داشتند و اين تماس ها موجب آن شد تا بار اول مردم افغانستان با دنيای خارج اعتماد( ارتباط ) خود را مشاهده کردند، احساسات ضد انگليسی و آزاديخواهی رونق گرفت حرکتی مشروطه خواهی و آزاديخواهی داخلی هم طغيان کرد.}

طنین :  همزمان با، بالا رفتن روحيات ضد استعماری و مبارزات مشروطه خواهان، فساد  در، دربار امير گسترش  می يافت، فرو رفتن امير درلذات حرمسرا  و احتياط روز افزون به خوشگزرانی ها به گفته داکتر جاويد زمينه را برای تشديد اختلافات در دربار و سر انجام قتل امير مساعد کرد.

{ صدای، داکتر جاويد:  در خود حرم بزرگی که حبيب الله خان داشت، اين خود يک درد سر عظيم بود رسيدن به اينها و حل تمام مسايل آنها و چون خودش هم آدم متجدد بود هميشه به فکر لباس، زينت و زيور، اهل حرم و اين خود از اين تقسيم بندی به اندازهء امير را مشغول کرده بود که در اواخر کمتر به امور مملکت رسيدگی ميکرد و اين ها( امیر ها ) سبب شد که يک اختلاف در بين حرم پيدا شود و از آنجمله خود اعلحضرت که از خانواده شآغاسی بود و مادر، امان الله خان  و عبيد الله جان بود، اين با امير به اصطلاح به مخالفت افتاد و مخصوصأ در باغ چهل ستون  در موضوع کنيزها و مسايل رسيدگی وپرداخت به کنيز ها ، بين شان يک جنگ شديد شد و در اثر آن عقده گرفت رنجيده خاطر شد و با مخالفين شاه همدست شد و زمينه توطئه و دسيسه قتل امير شهيد را فراهم ساختند .}

طنین :  شام 20 فبروری 1919 مطابق پنجشنبه 30 دلو 1297 خورشيدی و 19 جمادی الاول 1337 قمری، امير در هنگام تفريح درحومه جلال آباد به ضرب گلوله به قتل رسيد و پس از نبرد کوتاه بر سر جاه نشينی سر انجام پسر سوم امير شهزاده امان الله توانست ، نائب سلطه نصرالله خان را از صحنه بدر کرده و تاج و تخت سلطنت را تصرف کند .

پايان قسمت اول

بر گردان ازبرنامه رادیو( بی بی سی) به تحریر  توسط: سراج الدین ادیب

- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -

معرفی  کتاب درسایت ( بی بی سی )

 به این آدرس :  http://www.bbc.co.uk/persian/afghanistan/story/2005/06/050607_pm-tanin-book.shtml

 

نگاهی به کتاب ' افغانستان در قرن بيستم'

روی جلد افغانستان در قرن بيستم     

 

به تازگی افغانستان در قرن بيستم نوشته ظاهر طنين در ايران منتشر شده است.افغانستان در قرن بيستم مجموعه برنامه های راديو بخش فارسی بی بی سی درباره تاريخ افغانستان در قرن بيستم است که پيش از اين در چند نوبت از طريق اين راديو پخش شده بود. اکنون متن اين برنامه ها به اضافه يادداشت مؤلف، يک گاهنامه مفصل تاريخی، و نامنامه از سوی انتشارات عرفان در تهران به صورت کتاب به نشر رسيده است. به دنبال تهيه و پخش رشته برنامه های تاريخ انقلاب ايران از راديو بی بی سی، که به نظر کارشناسان از کارهای پژوهشی- راديويی ارزنده اين رسانه در باره تاريخ منطقه به شمار می رود، ايده تهيه يک رشته برنامه های راديويی درباره تاريخ معاصر افغانستان مطرح شد؛ که حاصل آن تهيه و پخش ۲۶ برنامه زير عنوان افغانستان در قرن بيستم بود.

 

محتوای افغانستان در قرن بيستم

   اين اثر در واقع تاريخ شفاهی افغانستان از زبان راويان و کسانی است که اغلب به نحوی در رويدادهای اين مقطع نقش داشته و يا ناظر تحولات پر فراز و نشيب اين دوره از تاريخ معاصر افغانستان بوده اند.آغاز قرن جديد، استقلال و اصلاحات، سقوط شاه امان الله، ظهور احزاب سياسی، در راه سلطنت مشروطه، دهه قانون اساسی، جمهوری اول، حزب دموکراتيک خلق در قدرت، مخالفت با اصلاحات و تندرويهای حکومت جديد، هجوم شوروی و دولت ببرک کارمل، فروپاشی رژيم نجيب الله، پايان بازی و جنگ جديد داخلی عناوين شماری از بخشهای ۲۶ گانه افغانستان در قرن بيستم است.

گرد آورنده اين رشته برنامه ها تلاش داشته تصوير مستندی از تاريخ افغانستان حد فاصل سالهای ۱۹۰۰ تا ۱۹۹۶ ميلادی (۱۲۷۹ تا ۱۳۷۵ خورشيدی)، يعنی از زمان پايان سلطنت امير عبدالرحمان و روی کار آمدن حبيب الله خان تا سقوط حکومت مجاهدين و پيروزی طالبان ارائه دهد.

شرح رويدادهای کتاب از زمانی آغاز می شود که امير عبدالرحمان در تفاهم با دو امپراتوری وقت روسيه و بريتانيا اين امکان را می يابد که دولت مقتدری را ايجاد کند. نويسنده، عبدالرحمان را اميری سختگير توصيف می کند که در کنار استقلال در سياست داخلی، بريتانيا در سياست خارجی اش نقشی تعيين کننده دارد و او برای سرکوب مخالفانش جويی از خون به راه می اندازد.حبيب الله جانشين وی تلاش می کند با حکومت نيرومندی که از پدرش به ارث رسيده، راهی برای افغانستان به سوی تمدن جديد بگشايد؛ و ۲۰ سال بعد امان الله سلطنت خود را با اعلام استقلال افغانستان آغاز می کند و در داخل مسير اصلاحات را در پيش می گيرد. به همين ترتيب نويسنده در مقاطع بعدی از نخستين آزمون دموکراسی در افغانستان و شکست آن می گويد و به از زبان راويان رويدادها به تلاشهای مشروطيت و پس از آن دهه قانون اساسی قانون اساسی می پردازد. تشکيل حزب دموکراتيک خلق افغانستان، شکست خونين جمهوری محمد داوود و به قدرت رسيدن اين حزب، در بخشهای بعدی اين کتاب يا رشته برنامه ها مورد بحث قرار گرفته است. نيمه پايانی کتاب به رويدادهای پس از روی کار آمدن حزب دموکراتيک خلق افغانستان، درگيريهای جناحی در درون اين حزب، ورود نيروهای ارتش سرخ به افغانستان و تحولات پس از آن اختصاص دارد. پيروزی مجاهدين و پس از آن درگيريهای خونين بين گروههای مجاهدين که در نهايت به پيروزی طالبان منجر شد، بخشهای پايانی اين کتاب را تشکيل می دهد.

 

ويژگيهای کتاب

يکی از ويژگيهای مهم افغانستان در قرن بيستم را شايد جنبه روايی و شفاهی آن تشکيل دهد. برخلاف متون معمول تاريخی، در اين اثر نويسنده بجای نتيجه گيری از يک رشته پژوهشهای تاريخی سعی داشته است تحولات اين دوره از تاريخ معاصر افغانستان را، همانگونه که پيشتر ياد شد، از زبان خود نقش آفرينان و يا ناظران حوادث و رويدادها به تصوير بکشد.

در اين اثر نظريات، ديدگاهها و روايتهای بيش از صد تن از بازيگران اين مقطع از تاريخ افغانستان، صاحب نظران، پژوهشگران، رهبران احزاب، فرماندهان مجاهدين، خبرنگاران و مردم عادی اين کشور گرد آوری شده و حوادث تاريخی از چشم آنها ترسيم شده است.

   نويسنده اين کتاب و يا به تعبير بهتر تهيه کننده اين برنامه ها درباره اين اثر می گويد که هدف او از اين کار نوشتن تاريخ نبوده بلکه تلاش داشته تا برداشت ها، داوری ها و نگاه کسانی را بازتاب دهد که يا گرداننده تحولات و در درون آن بوده و يا تحولات را دنبال کرده اند؛ و در واقع او سعی داشته تا يک پرداخت زنده را به تاريخ ارائه کند.

ظاهر طنين در عين حال اشاره می کند که هنگام تهيه اين رشته برنامه ها همچنين در نظر داشته تا چگونه الگوی به هم تنيده ای از روند تحولات تاريخی را که بيانگر اثر متقابل حوادث، شرايط و بازيگران تاريخ است، ارائه کند، آن هم نه با تفسيری از خود بلکه با تعبير راويان رويدادها.

وی تأکيد می کند که خواننده در اين اثر هم با اسناد تاريخی و هم با تصوير رويدادها سر و کار دارد. به باور نويسنده، افغانستان در قرن بيستم جدای از خوانندگان عادی تاريخ، برای پژوهشگران تاريخی نيز منابع دست اول و اصيلی را ارائه می کند که دسترسی به آنها برای يک محقق تاريخی می توان ارزنده و در عين حال بسيار دشوار باشد.

مجموعه برنامه های افغانستان در قرن بيستم از آنجا که در آغاز برای پخش از راديو تهيه شده ساختاری متفاوت از متون رايج تاريخی دارد و در آنها سعی شده با گردآوری نظريات افراد متفاوت، روايتی داستان گونه با اتکا به تحليل و توضيح در باره تاريخ صدسال اخير افغانستان ارائه شود.

به همين دليل ممکن است اين کتاب در مواردی توقع آنانی را که در جستجوی جزييات و تحليل نظری گسترده هستند، بر آورده نسازد و محقق در آن با حلقه های مفقوده ای از جريان تاريخی در اين مقطع روبرو شود. در مواردی ممکن است نکات زيادی از ديد يک خواننده تيزبين از قلم مانده باشد، دسته بندی رايج از تحولات يک مقطع صورت نگرفته باشد و يا روايت مفصلی از رويدادها ارائه نشده باشد. با اين وصف، اين اثر می تواند منابع بکری درباره تحولات اين دوره و بازيگران آنها را در اختيار يک پژوهشگر تاريخ قرار دهد.

محمد کاظم کاظمی شاعر و نويسنده که ويرايش افغانستان در قرن بيستم را برعهده داشته اين اثر را دارای ساختار نو و بديعی می داند که در آن بجای متون رايج تاريخی، خواننده به نوعی گفتگوی راويان حوادث تاريخی سر و کار دارد و همين مسئله باعث تنوع و جذابيت کتاب می شود.

جنبه ديگر اين اثر زبان آن است؛ در اين کتاب زبانی به کار رفته که برای تمام فارسی زبانان منطقه قابل فهم است. در جاهايی که راويان حوادث، کلمات و اصطلاحات خاص فارسی دری رايج در افغانستان را به کار برده اند، سعی شده است با آوردن کلمات معادل، طيف وسيع تری از خوانندگان فارسی زبان منطقه مخاطب قرار گيرند و در درک متن با مشکل روبرو نشوند.

ويژگی ديگر اين اثر گاهنامه تاريخی پايان کتاب است که در آن مهمترين رويدادهای تاريخ افغانستان از گذشته های دور تا دوران حکومت طالبان در نزديک به ۸۰ صفحه آورده شده است.

انتشارات عرفان؛ ناشر کتاب

انتشارات عرفان جزو محدود بنگاههای نشر کتاب افغانها در ايران است که بيش از ۱۰ سال در عرضه کتاب در ميان مهاجران افغان در ايران و نيز علاقه مندان ايرانی به آثار افغانها فعال بوده است.

عرفان به مديريت محمد ابراهيم شريعتی در طول سالهای گذشته دهها عنوان کتاب در موضوعات سياست، تاريخ و شعر و ادبيات افغانستان به نشر رسانده و در مواردی از اين دايره نيز پا را فراتر گذاشته و از نويسندگان و شاعران غير افغان نيز آثاری را منتشر کرده است.

توزيع و پخش کتاب

افغانستان در قرن بيستم همزمان با هيجدهمين نمايشگاه بين المللی کتاب در تهران انتشار يافت و در اين نمايشگاه عرضه شد. به گفته آقای شريعتی صدها جلد از اين کتاب در کتابفروشيهای تهران و ساير شهرهای ايران توزيع شده و صدها جلد ديگر نيز به افغانستان فرستاده شده است. مدير انتشارات عرفان می گويد که در نظر دارد تعدادی از اين کتابها را در دسترس خوانندگان در اروپا، امريکا و ساير کشورها نيز قرار دهد.

 

شناسنامه کتاب

افغانستان در قرن بيستم
مؤلف و گردآورنده: ظاهر طنين
ويراستار: محمد کاظم کاظمی
ناشر: انتشارت عرفان
چاپ تهران، ۱۳۸۴
شمارگان و تعداد صفحات: ۳۰۰۰ جلد، ۵۴۰ صفحه

 


بالا
 
بازگشت