پاکستان بمثابه يک زخم ملتهب و تشنجزا در منطقه

 

آصف الم

از هنگامي که عفريت استعمار کهن بر فضای آفتابي و روشن نيم قاره هند تحت بهانه تجارت بالهای شومش را پهن کرد، ساليان درازی ميگذرد که با فرود و فرازهای غمبار در منطقه همراه بوده است. در آمد و شد های که صورت گرفت ، پرتگالي ها ، فرانسوی ها ، هالندی ها و غيره کشورهای اروپايي به انگليس ها جا خالي کردند و کمپني هند شرقي را در هند پهناور ، بي رقيب گذاشتند. کمپني مذکور همين که تشخيص داد که دولت هند به فساد مستمر گرفتارو کشور به حصص و پارچه های متعددی منقسم شده است از کالبد تجارت درکالبد جهانگيری تناسخ نمود و فورمل « تفرقه انداز و حکومت کن» را ملاک عمل خويش قرار داد. نمايندگان استعمار، راجاها ، نوابها و ساير سرکردگان و اشخاص با نفوذ را به جان هم انداخته و هند طلايي را کاملا به تصرف خود درآورد و طي مدت سه صد سالي که بران حکم راندند، ثروت سرشار آن را چنان غارت و چپاول نمودند که در وجودش جز کالبدی باقي نگذاشتند ، و با وطن پرستان و مبارزين هند با چنان قساوت و بي رحمي رفتار کردند که تاريخ نمونۀ آنرا اندک در قلب داغدارش ثبت کرده است.

به گونه مثال صرف يک نمونه را از کتابي که مستر ملز به نام استنطاق وارن هستنگس نوشته نقل مي نمايم:

" لارد ماليات علاقه دينارپوچ را در بدل چهارصد هزار روپيه به يک نفر جنايتکار بنام ربي سنگه اجاره داد. اين مستاًجر از هر نفر فهرست دارايي او را گرفته، آنگاه خودش را زير چوب قرار ميداد تا همه را تحويل دهد. کسي که مقاومت ميکرد انواع شکنجه ها را بايد متحمل ميشد، از قبيل کندن ناخن، واژگونه آويختن به فرق، آنقدر زدن که از گوش و بيني خون جاری ميشد، پدر و پسر را در يک زنجير بستن و بدن برهنه شان را با چوب خاردار و شاخه زهردار کوفتن، زنان و دختران را در محکمه احضار، برهنه و بي عفت نمودن و يا پستانهای شانرا در شق چوب گذاشتن. مردم بيگناه که چنين ميديدند غرض ارضای اجاره دار از اغنيا و توانگران با سود ششصد فيصد پول به قرض ميگرفتند."

استعمار انگليس بر سر اين لقمه چرب چنان سرخ آمده بود که در سدد آن شد تا هرطوری هست راه های ستراتژی و بالاخص آن راه های را که از سرزمين افغانستان به سوی هند تمديد يافته و باب مفتاح هند بود بر روی خصوم تخيلي بربندد و مسدود نمايد. بدين وسيله برتاخت و افغانستان را دست و پا بريد و آن را به يک کشور محاط به خشکه و بي ثبات مبدل ساخت. طبعا که نفاق و خانه جنگي های برادران سدوزايي و برادران محمد زايي بر نان انگليس شهد پاشيد و آرزوی استعمارگرايانه آن را تحقق بخشيد. تا آن که آوای خروش خفته مهاتما گاندی و ياران در وجدان هموطنان هندی پژواک يافت و سياست عدم خشونت آن بخاطر آزادی و استقلال هند در سال 1947 به ثمر رسيد و استعمار انگليس را مجبور به ترک هند ساخت. اما استعمار هيله گر همين که سيطره بالفعل و بالقوه خود را در خطر ديد وارد مرحله ديگری شد و توطئه ديگری چيد و به کمک عمال و دست پروردگان خويش به تجزيه نيمقاره پرداخت و از بدنه هند کبير بخشي را بحيث زخم ملتهب و تشنجزا بنام کشور پاکستان درمنطقه بوجود آورد. اين مخلوق استعمار از بدو پيدايش خود به مثابه پايگاه اساسي توطئه، تجاوز، پرورش تبهکاران ، تروريزم و کودتا و براندازی دولتها و مافيای مواد مخدر برای منافع انحصارات غارتگرانۀ سرمايه سالاری مبدل گرديد و تشنجات خونيني را در منطقه بوجود آورد.

تحميل خط استعماری ديورند بر پيکر افغانستان و تقسيم غير عادلانه کشمير به دو بخش متعلق به هند و پاکستان نطفه های تشنج و تنش را در بين کشورهای سه گانه افغانستان ، پاکستان و هند بوجود آورد که تا کنون اين بحران خونين کماکان ادامه دارد. کشور پاکستان که از پيوند سرزمنيهای مردمان دارای کلتور و فرهنگ متفاوت و ناهمگون و بصورت غيرطبيعي بوجود آمده در آن زمينداران و قشر بيروکراتيک پنجابي از لحاظ سياسي و قدرت اقتصادی در بين ايالات ديگر دست بالايي دارند، و سايرين را به ديده مستعمره نگاه ميکنند. از اين رو سيادت و امتيازات گوناگون را به خود اختصاص داده و اولين لقمه های چرب را ايشان از خوان نعمت اين سرزمين  برميدارند. در دستگاه بيروکراتيک دولت و نيروهای نظامي و حتي پارلمان نيز قدرت بيشتر به آنها تعلق دارد. اين تفاوتهای اقتصادی و اجتماعي و سياسي و نبود عدالت اجتماعي و درعين زمان نبود آزادی و دموکراسي و ناشنيده ماندن فرياد های عدالتخواهي و دادگستری به چالشها و تنشهای متداوم و مستمر منجر گرديده است.

ثبوت عيني و آشکار اين بي عدالتي ها اوضاع و احوال زندگي صوبه سرحد و ايالت بلوچستان است که از بدو تاسيس پاکستان به هيچ دگرگوني قابل ملاحظه مواجه نشده و کماکان در شرايط قبيله يي و عشيره يي بسرميبرند. آنچه از منابع طبيعي سرزمينهای مربوط ساير ايالات بدست مي آيد بخش اعظم آن به پنجاب و ساير واحد های با نفوذ تعلق ميگيرد، تا به مردم محل ، و از اين رو اجراات حکومتهای مرکزی در عرصه اقتصادی و اجتماعي ، تعليم و تربيه ، بهداشت و ساير عرصه های زندگي به افراط و تفريط مي لغزد و بدين صورت مردم صوبه های سرحد و خاصتا ايالت بلوچستان درهمان زندگي بدوی مي لولند و از شهرنشيني و تمدن محروم مانده اند.

پنجابي ها با ناديده گرفتن ارزشهای والايي اخلاقي و انساني و راندن ساير اقوام و مليت ها به ميدان نفوذ خويش طبعا با عرصه ديگری درگير ميشوند که چشم انداز قطعي آن جنگ است و جنگ اقوام بلوچ به مقابل نظامي گران پاکستاني نتيجه منطقي همين بي عدالتي ها ميباشد. چنانچه احمد رشيد کارشناش مسايل پاکستان و بلوچستان معتقد است که نبرد بين افراد مسلح بوگتي و نيروهای ارتش ريشه در اختلافاتي دارد که در چند دهه گذشته اوضاع داخلي پاکستان را به نا آرامي کشانيده است.

احمد رشيد ميگويد که از سال 1947 تا اکنون اقوام بلوچ چهاربارعليه دولت شورش کرده اند. بلوچستان منطقه يي است با جمعيت شش مليون نفر که با کمبود شديد آب مواجه ميباشد. هيچگونه سرمايه گذاری موثر درامور بهداشت و يا آموزش و پرورش نه شده است. بلوچستان سرشار از منابع طبيعي است، اما درآمد های حاصل از آن نصيب بلوچها نميشود و به همين دليل بلوچها برای سهيم شدن در اين درآمد ها و برای بدست آوردن استقلال سياسي تا کنون چندين بار دست به شورش زده اند.

از جمله ديگر نگراني های اقوام بلوچ انجام پروژه های کلان تجاری در بندر گوادر واقع در دهانه تنگه هرمز است. دولت قصد دارد اين شهر را به يک بندرمهم تجارتي تبديل کند تا دروازه برای واردات و صادرات کالاهای آسيای ميانه گشايش يابد. اما به ثمر رساندن اين پروژه ها مستلزم انتقال کارگر از سراسر پاکستان به داخل بلوچستان ميباشد که به گفته بسياری از رهبران بلوچ ممکن است باعث شود تا اين قوم در اين منطقه به مرور زمان در اقليت قرار گيرد.

دولتهای پاکستان همواره کوشيده اند تا بي عدالتي ها و تقصير عملکرد ستم آميز و تبعيض آلود خويش را توجيه و به گردن همسايه ها بيندازند و بدين صورت ذهنيت عامه مردم پاکستان را به جانب  ديگری معطوف سازند. در حالي که بهتر است تا به اصل دموکراسي و عدالت اجتماعي و شناختن حق خود اراديت برای مردمان ستمديده بلوچ و پشتون و ساير ايالات تحت ستم بپردازند، تا از يک طرف رفع تبعيض و ستم گردد و از جانب ديگر از لشکر کشي های پُرمصرف و کشت و کشتار اهالي بيگناه و عدالتجو جلوگيری بعمل آيد.

و اما در مناسبات بين افغانستان و پاکستان بايد گفت:  در حال حاضر تقريبا اکثرکشورهای جهان در گستره مبارزه عليه تروريزم در يک صف واحد قرار گرفته اند و پاکستان نيز بدان متعهد گرديده و حضور نظامي ائتلاف جهاني و از جمله کشورهای امريکا و انگليس درافغانستان در همين راستا توجيه ميگردد. اما پاکستان با وجود اين تعهد در طي مدت چهار سال در قبال اوضاع افغانستان سياست دو پهلو و عمدتا خصمانه داشته است. از يکطرف خود را شريک مبارزه عليه تروريزم جا ميزند و از جانب ديگر هزاران مدرسه تروريست پرور را کماکان درخاک خويش فعال نگهداشته و اين سرزمين را به پناهگاه هزاران هزار تخريبکار و تروريست مبدل ساخته است. اين تروريستان در خاک پاکستان مجهز گرديده و بعد از کشتار بي رحمانه و تخريب گسترده در افغانستان واپس به موضع اولي خويش عقب مي نشينند و حتي در عمليات انتحاری که ده ها کشته و شهيد بجا ميگذارد از بين ميروند.

با وجود تغييراتي که به شدت در اوضاع جهان و منطقه بوجود آمده  است و جهان به يک دهکده مشابه گرديده و تاًثيرات حوادث و رويکردها در يک منطقه بر همه جهانيان تقريبا تاثير همسان ميگذارد ، متاسفانه دولت پاکستان هم در عرصه داخلي و هم در مناسبات با همسايه گان همان سياست پيشين دوران جنگ سرد را به پيش ميبرد. اين مساله دقيقا قابل درک است که سعي و کوشش پاکستان برای بي ثبات ساختن افغانستان هرگز به نفع هيچ طرف درگير تمام نميشود. تجربه سالهای اخير در دنيا به وضاحت نشان داد که افروختن آتش بنيادگرايي و تروريزم عملا دامن آتش افروزان را گرفت و هيچ جانبي از آن مصون نماند. بناءً اگر سياست صلح و همزيستي مسالمت آميز و عدم مداخله در امور داخلي يکديگر و گسترش مناسبات دوستانه و برادرانه و همسايه گي نيک به جای سياستهای جنگ طلبانه و خصمانه معيار و محک قرار بگيرد ، مطمئينا برای هر دو کشور سودمند و مفيد تمام ميگردد. اگر مناسبات اقتصادی و تجاری هر چه بيشتر گسترده تر و فراختر گردد و شريان های اقتصادی  کشورهای آسيای ميانه و ساير کشورهای منطقه از اين طريق باز و باهم وصل گردد، به يقين که مسايل مرزی را نيز مانند اتحاديه اروپا از حالت دشوار کنوني بيرون ميکشد.

در فرجام ميخواهم يک جمله پرمحتوای محترم داکتر اکرم عثمان را ذکر کنم که نوشته است:

"ما برآنيم که دوست و دشمن دايمي در جهان وجود ندارد و هر دو جانب بايد ظرفيت های درک واقعيت های تاريخي را در خود انکشاف دهند و از غلظت تعصب بپرهيزند."

 

ــــــــــــــــــــــــــــــــ

در ترتيب اين نوشته از موخذ های ذيل استفاده شده است:

1.     افغانستان در مسير تاريخ

2.     سايت فارسي بنگاه نشراتي بي بي سي      

 


بالا
 
بازگشت