محمد اکرام اندیشمند

 

               تحریک طالبان وکُشتارملاها؛

                                  انگیزۀ شرعی یا اندیشۀ قبیلوی؟

 

طالبان اخیراً قتل ملاها یا علمای دینی طرفداردولت افغانستان را به عنوان یک سیاست روشن وصریح درقبال مخاصمت وجنگ با دولت برگزیده اند. کشتارچندتن ازعلمای دینی درماه های اخیروبه خصوص شیوۀ این کشتار که حتی درمحراب مسجد به بهای قتل نمازگزاران بی گناه وویرانی مسجد، ملاهای مورد نظرخودرا هدف قرار میدهند بیانگرتصمیم شدید وارادۀ کینه توزانه وخشم آلود آنها دراین سیاست است. آنچه که دراین اقدام طالبان پرسش برانگیز وقابل تأمل بنظر میخورد، قتل ملا وعالم دین توسط جریان وگروهی است که ظاهراً برخواسته ازمدرسۀ دینی ووابسته به ملا وعالم دین هستند. گروهی که ازآغاز ظهورتا پشت درهای حاکمیت و دردوران اقتدار وسپس دورۀ زوال وتا اکنون درمرحلۀ تجدید نیرووتداوم جنگ، ازتطبیق شریعت اسلام سخن گفته اند وخودرا ازمجریان ومتصدیان این شریعت معرفی داشته اند. پرسش اصلی این جااست که این مجریان ومتصدیان شریعت چرا وبا چه مجوز شرعی ملاهای هم مانند خودرا درمحراب مسجد وحین ایراد خطبه وامامت نماز به قتل میرسانند؟ طبعاً نویسندگان وتحلیلگران مختلف درپاسخ این پرسش تحلیل ها وبررسی های متفاوت ارائه می کنند. شاید گروه طالبان پیش ازهردیدگاه وبرداشت دیگر درمورد انگیزه ها ودلایل قتل ملا وعالم دینی، این عمل خود را درلابلای فتواهای شرعی توجیه وتفسیر کنند ونسخۀ شرعی برای آن بنویسند؛ اما نگارنده عامل مهم وعمدۀ سیاست ملا کُشی را درخود طالبان ونهفته درویژگیهای فکری وفرهنگی آنها سراغ میدارد. البته دلایل وعوامل خارجی نیزانگیزۀ این کشتار را دروجود طالبان تقویت وتحریص میکند ودستان آنها را با خشم ونفرت برای قتل اندیوالان مدرسه ودستارتا درون محراب ومنبرمسجد میبرد. این عامل خارجی ازیکطرف  می تواند خارجی های طرفدار طالبان وحامی جنگ طالبان از آنسوی مرزهای افغانستان باشد؛ ازافسران آی.اس.آی و ملا فضل الرحمن وسمیع الحق پاکستانی تا شیخ های پولدار وثروتمند عربی حوزۀ خلیج فارس.  وازجانب دیگر خارجی های مخالف طالبان به خصوص امریکایی هارا شامل شود که برای جنگ با طالبان والقاعده به سرزمین افغانستان یورش آورده اند. چون امریکایی ها با آنچه که درافغانستان انجام میدهند؛ ازتحقیروشکنجۀ زندانیان تا سوزاندن اجساد وبمبارانهای قریه وقصبات مردم وتا هتک حرمت به قرآن شریف کتاب مقدس مسلمانان در گوانتیناما، زمینه را برای تقویت انگیزه وعمل ملا کُشی طالبان مساعد تر میسازند.

 شاید برخی ها ازگمان و احتمالی سخن بمیان بیاورند که برمبنای آن دست دشمنان خارجی طالبان را درسیاست ملاکُشی آنها به نحو دیگری دخیل بدانند. وبه عامل خارجی این ملاکُشی با توجه به اهداف ومقاصد خاصی اززاویه ومنظرهمراهی وتوافق نگاه بدارند.  اینکه عامل خارجی در کشتارملاهای طرفدار دولت بدست طالبان تا چه حدی نقش دارد و این عامل ازکدام زاویه طالبان را به قتل ملاها می کشاند نا مشخص ونا روشن است. اما آنچه که تا کنون بی پرده وآشکار بنظر میخورد انجام این قتلها توسط طالبان است. طالبان مسؤلیت بسیاری ازاین قتل هارا بدوش گرفته اند وبدون هیچ ملاحظه ای کشتن ملاهای طرفدار دولت را به عنوان قتل "ملا های سوء" درسرلوحۀ سیاست خود قرار داده اند. اگرازبررسی انگیزه واهداف عامل خارجی درسیاست ملاکُشی طالبان بگذریم وانگیزۀ درونی طالبان را دراین کشتار به جستجو بگیریم آنرا نه دردستورو احکام شرعی بلکه دراندیشه وذهنیت قبیلوی آنها می یابیم.

تحریک طالبان قبل ازآنکه یک حرکت متکی به اسلوب وارزش های شریعت اسلام محسوب شود وقبل ازآنکه برای انفاذ وتطبیق احکام شریعت به میدان آمده باشد، یک جریان وحرکتِ برخواسته ازاندیشه ها وتصورات بدوی وقبیلوی است. حرکت وجریانی برای تحمیل واجرای رسم ورواج های قبیلوی که ظاهراً آنرا به جامۀ شریعت آراسته اند وبه آن رنگ وبوی دین وشریعت دینی داده اند. طالبان ازهمان آغاز ظهور تادوران اقتدار وزوال وتا کنون نشان دادند که هرچیزرا با معیارها ورسم ورواج های قبیلوی می سنجند وبرمبنای آنچه که ارزش های قبیلوی است تصمیم می گیرند وعمل می کنند. یکی ازمهمترین وبرجسته ترین ویژگی کاروعملکرد تحریک طالبان ازآغازتا حالا، کاروعمل نظامی وجنگی آنها است. طالبان درجنگ وعملیات نظامی خود نام وشهرت کسب کردند وتنها ازهمین راه، ظهوروموجودیت خودرا چه به عنوان حکومت وچه به عنوان نیروی مخالف نشان دادند. وقتی افکار، اخلاق، راهکار وعملکرد نظامی وجنگی آنها را به عنوان یگانه مشخصه وخصوصیت عمده و برجستۀ تحریک طالبان تحلیل وبررسی کنیم پیش ازهمه می بینیم که آنها درجنگ ودشمنی ازرسم ورواج های  قبیلوی  بجای معیارها وضوابط شریعت اسلامی استفاده کردند.

درجنگ وخصومت برمبنای تفکرات، فرهنگ  وعنعنات جامعه ونظام قبیلوی به انتقام وکینه توزی اولویت داده می شود. گذشت ومدارا با دشمن در جامعۀ قبیلوی وازمنظر اندیشه وباورهای قبیلوی ضعف وبی غیرتی تلقی می شود. اخلاق جنگی در میان جنگجویانی برخواسته از جامعۀ قبیلوی وباورمند به رواج های نظام قبیلوی فقط خشونت وخشم است. هیچ معیار انسانی درجنگ وخصومت وجودندارد. دریک نظام وجامعۀ قبیلوی استفاده ازهر ابزار وتوسل به هر روش درجنگیدن ونابود کردن دشمن نه تنها مجاز است بلکه مهارت وشجاعت نیز شمرده می شود. جنگ های چنگیز خان به عنوان مظهر ونمونۀ نظام واقتدار قبیلوی درتاریخ،  اخلاق وعملکرد جنگی لشکر قبیلوی را منعکس میسازد. چنگیزبالشکریانش درجنگ وجنگیدن با دشمن هیچ معیار انسانی واخلاقی را نمی شناخت. اوحتی مرده های دشمن را اززیر زمین بیرون می کشید وسرهای شان را ازتن بیجان جدا میکرد. همه را قتل عام می نمود وآبادی هارا به آتش می کشید. تفکر وعملکرد جنگی اوجز شرارۀ آتش خشم ونفرت چیز دیگری نبود. طالبان هم به عنوان حاملان اندیشه وباورهای قبیلوی همیشه درجنگ علیه دشمنانشان همچو چنگیز عمل کرده اند. آنها درجنگ با دشمن نیز تنها خشم ونفرت ازخود نشان داده اند. وتنها برای قتل دشمن آنهم درفجیع ترین حالت اندیشیده اند. وقتی امروزطالبان ملاهای طرفدار دولت را درخانه هایشان ودرمحراب مسجد به قتل می رسانند، تفکر وفرهنگ قبیلوی رادر مقابله با دشمن نشان می دهد. برای جنگجوی وابسته به تحریک طالبان که ازاندیشه وباورهای جامعه ونظام قبیلوی الهام می گیرد، ملای طرفدار دولت دشمن محسوب می شود. وازآنجائیکه برخی ازاین ملاها ازرفیقان مدرسه وسنگر طالبان نیز بوده اند، کین وخشم دشمنی را با آنها برای طالبان مضاعف میسازد. وطالبان را درکشتن آنها به شدت تحریک وتحریص می کند. چون همکاری وپیوستن دوست با دشمن درساختار اجتماعی قبیلوی وفرهنگ قبیلوی یک عمل غیر قابل تحمل وغیر قابل بخشش محسوب می شود. درمقاطع مختلف تاریخی نمونه های مجازات وانتقام وحشتناک ازدوستانیکه درنظام وجامعۀ قبیلوی بسوی دشمن رفته اند به کثرت بوقوع پیوسته است. برمبنای تفکرات ورواج های قبیلوی، دشمن را بدون رعایت وپایبندی به اصول وضوابطی باید کُشت ونابودش کرد. چه درخانه، چه درمسجد ودرهرموقعیت زمانی ومکانی که به کُشتن آن می توان دست یافت.

 


بالا
 
بازگشت