درنکوهش ازسالروز تجاوز نظامی شوروی به افغانستان

 

                             دست نشاندگان دوتجاوز

                                       ازشاه شجاع انگلیسی تا شاه شجاع روسی

 

                                                                نویسنده: محمداکرام اندیشمند

 

6جدی 1358 درتاریخ سیاسی افغانستان تکرار یک حادثۀ سیاه وهم مانند درقرن نزدهم وبیستم میلادی است. کمترازیک ونیم قرن پیش قدرت توسعه طلب ومتجاوز بریتانیا درسال 1839 میلادی با یک حملۀ نظامی افغانستان را اشغال کرد وشاه شاه شجاع را درپیامد این حمله واشغال پادشاه این کشورساخت. 138 سال بعد حادثۀ مشابه درتاریخ سیاسی افغانستان بوقوع پیوست. تجاوز نظامی دیگر ونصب رهبردست نشاندۀ دیگر درکرسی زمام داری افغانستان. اما این بار نه آن قدرت ونیروی  متجاوزبریتانیا بلکه دولت سوسیالیستی اتحاد شوروی به افغانستان لشکرکشید وبا این یورش نظامی ببرک کارمل رهبر جناح پرچم حزب دموکراتیک خلق را در کرسی حاکمیت قرارداد.

این دوتجاوزنظامی توسط دوابرقدرت توسعه طلب واشغالگردردوقرن متوالی اززوایای گوناگون قابل بحث وبررسی میباشد. مسلماً تا کنون بحث های زیادی دراین مورد صورت گرفته است. وهرگونه بحث وبررسی اززوایای مختلف وبا دید وبرداشت متفاوت ارائه می شود. اما آنچه که دراین نوشتۀ کوتاه می آید مقایسۀ هردو رهبر دست نشاندۀ این دو تجاوز نظامی با اندیشه وعملکردشان به عنوان زمام داران افغانستان است. مقایسۀ شاه شجاع وببرک کارمل که با چه خصوصیت وویژگی دردست متجاوزین انگلیسی وروسی قرارگرفتند؟ چه تفاوت ها ومشابهت هایی میان آنها وجودداشت؟ وچه تصویری ازشخصیت وعملکرد آنها دردومقطع خاص تاریخ افغانستان بجا مانده است؟

اولین نقطۀ تشابه دروجود شاه شجاع وببرک کارمل که دردومقطع زمانی ازسوی قوای خارجی به زمام داری رسیدند توافق آنها به عنوان دوفرد فراری دربیرون ازافغانستان وورود شان یکجا با قوای خارجی واشغالگر دررسیدن به کرسی زمام داری است. اما تفاوت عمده میان آنها دراین وجه مشترک این است که انگلیس ها به شاه شجاع این ارزش را قایل شدند تا امضاء وتعهد اورا درپای معاهدۀ سه جانبۀ لاهور بگیرند وآنرا ثبت اسناد رسمی وتاریخی بسازند. درحالیکه روس ها چنین ارزش واحترامی را به کارمل نگذاشتند.  عهد نامۀ سه جانبۀ لاهور درسال 1838 میان شاه شجاع به حیث شاه مخلوع وفراری، رنجیت سنگ شاه پنجاب ونمایندۀ انگلیس به امضاء رسید.(1) پس از امضای  این معاهدۀ هژده ماده ای بود که لشکر پنجاه هزار نفری انگلیس به سرکردگی "سرجان کین" دردسمبر 1838 ازفیروز پور به قصد اشغال افغانستان حرکت کردند واز درۀ "بولان" و"کوژک" درهشتم می 1839داخل قندهارشدند.

شاه شجاع می توانست بعدازقرارگرفتن درتخت پادشاهی درحلقه ای ازاشغالگران انگلیسی ادعا کند که هرچند به عنوان فرد فراری وفاقد صلاحیت رسمی با انگلیس معاهده را امضاء کرد اما براساس آن اکنون درتخت پادشاهی قرار دارد. ببرک کارمل حتی چنین توافق ذلت باررا دردسترس نداشت. ازهمین رودراولین کنفرانس مطبوعاتی اش درماه جدی 1358 وقتی ازسوی خبرنگار رادیو بی بی سی به این پرسش روبروشد که آیا حکومت حفیظ الله امین منحیث حکومت برحال برای سرنگونی خود ازقوای شوروی دعوت کرد تا به افغانستان بیاید با عصبانیت قطی سگرت دست خودرا بسوی خبرنگار پرتاب کرد وگفت: نمایندۀ امپریالیزم پیرانگلیس سه بار به کشورما تجاوزکردید وجواب دندان شکن دریافت نمودید! کفایت می کند!

البته تذکر این نکته ضروری است که قتل حفیظ الله امین توسط روسها ونصب ببرک کارمل بجای او درمسند زمام داری بیانگر حقانیت امین وآزاد منشی واستقلالیت موصوف درکرسی حاکمیت نبود. حفیظ الله امین قربانی استقلال وحاکمیت ملی درافغانستان نشد. چون او به حیث زمام دار جنایتکار،خون آشام ووابسته به اجنبی،  بارها نیروی نظامی شوروی را برای سرکوبی مردم دعوت کرد ونخستین واحد ارتش شوروی ظاهراً بدرخواست او وارد افغاستان شدند. حفیظ الله امین درمسند زمام داری با سرکوب وکشتارهزاران نفر نخبگان وطن به آن حدی دچاربی اعتمادی ومخاصمت با مردم افغانستان واتکا به نیروی شوروی گردیده بود که نظامیان شوروی را برای نجات خود ورژیم حزب دموکراتیک خلق دعوت کرد. زمانیکه توسط سربازان روسی کشته می شد می پنداشت که این حمله ازسوی مخالفین حکومت او( مجاهدین) صورت گرفته است. ازاین رو با دست پاچگی واضطراب فریاد میزد:" قوای دوست را بگوئید! قوای دوست(شوروی ها)  را بگوئید! تا کمک کنند!" (2)   حتی حفیظ الله امین اطلاع جانداد قوماندان گارد قصر خودرا که آتش باری ازطرف روسها است نپذیرفت. بعداً خانم امین درمصاحبه با رادیوی بی بی سی گفت:"من ازشوهرم امین پرسیدم کی است شلیک می کند؟ او به جانداد فرمانده گارد دستورداد که با احتیاط به منزل(طبقۀ) سوم رفته وببیند که کی حمله کرده است؟ وقتی جانداد برگشت، گفت برای من طوری معلوم می شود که روس ها هستند، امین گفت نه!" (3)

شاه شجاع وقتی درسال 1839 میلادی ازقلمرو هند بریتانوی یکجا با قوای انگلیسی وارد افغانستان شد شش هزار نفر ازاتباع واهالی افغانستان را به عنوان لشکر وطرفدار درهمراهی با خودداشت. علاوه برآن پسرش شهزاده تیمور نیز 4800 نفر نیرو را فرماندهی میکرد که اکثرآ اتباع افغانستان بودند. (4)

اما باببرک کارمل حین تجاوزقوای شوروی تنها چند تن سفیران برکنارشدۀ جناح پرچم وسه نفر وزیر معزول طرفداران تره کی درجناح خلق حزب دموکراتیک خلق همراه بودند.

با آنکه میان شاه شجاع وببرک کارمل دردست نشاندگی وحمایت آنها ازسوی قوای متجاوزو اشغالگر خارجی هم مانندی ویکسانی جوداشت اما درنحوۀ انقیاد ووابستگی آنها به اربابان خارجی شان تفاوت کیفی دیده می شد. شاه شجاع هیچگاه درحد ستایش وپرستش دراظهارات وبیانات خود ازاشغالگری انگلیسها ودولت وقت بریتانیا سخن نگفت. ولی کارمل دردوران حکومت خود فقط شورویها را می ستود وشوروی دوستی برای اواولین ملاک ومعیار وطن پرستی محسوب می شد. باری کارمل گفت:" رفقا! باید به صراحت بگویم برای شما وخاطرنشان بسازم کی، کیست؟ چگونه باید شناخت؟ افغان وطن پرست کیست؟ وطن پرست آتشین . . . ؟  کی وفاداربه دوستی افغان - شوروی باشد. این است ملاک اول . . .  .  " ( 5)

ببرک کارمل خون های ریخته شدۀ اشغالگران ومتجاوزین روسی را درسرزمین افغانستان خون های پاک می خواند. او زمانی درحلقه ای از سربازان ونظامیان اشغلگر روسی درحالیکه با دستان خود بسوی آنها اشاره میکرد گفت:" این خون های پاک درخاک مقدس افغانها با هم مخلوط شده اند، این دوستی برای ابد جاودانه است. هیچ قدرتی نمی تواند درآن خدشه وارد کند.. . "(6)

درحالیکه افغانستان ازسوی شوروی اشغال شده بود وجنگ علیه نظامیان اشغالگرورژیم محصول اشغال درسراسر کشور گسترش میافت، ببرک کارمل آموختن علم وتربیت شوروی را ازوظایف وطن پرستانۀ جوانان وآرزوی پدران ومادران آنها میدانست:" قلب پرازعشق وپرتپش مادران وپدران تان، خواهرن تان شمارا هرچه زودتر سربلند وپیروزمند درجبهۀ فراگرفتن علم شوروی، دانش شوروی، تربیت شوروی، انسان نوین شوروی به مثابۀ فرزندان وطن پرست افغان می طلبد." (7)

شاه شجاع حتی درجریان حضور قوای اشغالگر انگلیس که با تجاوز آنها درافغانستان به پادشاهی رسید، مردم را درپایتخت کشور به قیام علیه انگلیسها تشویق میکرد:" دراکتوبر1841 اعلانات زیادی بدست آمد که به امضای شاه شجاع مردم به قیام وجهاد برضد انگلیس دعوت شده بودند. . .   شاه شجاع به مکناتن پیشنهاد کرد که با انقلابیون مصالحه کند ورهبرشان معاف                     شمرده شود. . .   . "(8)

اماببرک کارمل دردوران حکومت خود ازجنگ وکشتار ارتش سرخ شوروی به وجد می آمد وجنرالان روسی را به زبانشان سپاس میگفت. یکی ازجنرالان روسی درافغانستان می گوید:" هنگام گزارش رفیع (وزیردفاع) من به دقت متوجه رئیس دولت (کارمل) بودم. آنگاه که حرف برسرتلفات دشمن می آمد اوضاع ببرک دگرگون می شد ودرحال دست وپاچگی با دست های لرزان خود پنسل را ازروی میز بر میداشت وسعی می نمود برای خود چیزی بنویسد. . .  اما آثارنگرانی بسیار زود ازچهرۀ اوزایل می شد باردیگرغرق خوشی ناشی ازمؤفقیت ها میگردید. تشکر شورویها، تشکر، سپه سیبه . . .  . " (9 )

شاه شجاع درآخرین روزهای پادشاهی ازدست نشاندگی خود توسط نیروی انگلیس درمسند پادشاهی به شدت ناراض ونادم گردید ودرصدد همراهی با مردم و مشارکت درقیام ضد انگلیسی شد. به نوشتۀ غبار:" هنگامی که هزاران نفر مرد مسلح درموضع سیاه سنگ کابل بیرق های جهاد به غرض امحای قشون انگلیس درجلال آبادافراشته داشتند، دراپریل 1842 شاه شجاع ازبالا حصارکابل خارج ودرسیاه سنگ دررأس قشون ملی قرارگرفت تا فردای آن روز راه جلال آباد بردارد. شب هنگام شاه نهانی به بالا حصاررفت وبعدازانجام امور شخصی سحرگاه پنجم اپریل به سواری تخت روان عازم اردوگاه شد. ولی سردار شجاع الدوله خان به اتفاق نورمحمد خان وشاه آغاسی دلاورخان وشصت نفرهمکاران دیگری ازکمین برآمد وبه شمشیرشاه را بکشتند."(10)

اما ببرک کارمل درسالهای حکومت خود خواستار حضوربیشتر قوای شوروی برای سرکوبی مقاومت مردم می شد. به قول جنرال الکزاندرمایروف ازجنرالان شوری:" هرچه اوضاع بدتر می شد برای کارمل بهتر بود! درکشور وضع بحرانی پدید وبهانه برای خواستن نیروهای بیشتر شوروی بدست می آمد. ارتش افغانستان، خدمات اطلاعات دولتی ووزارت کشورخراب می جنگد. آری! رفیق برژنف! رفیق اندروپف! رفیق استینف! نیروهای بیشتربفرستید! ورنه انقلاب نابود می شود. افغانستان دموکراتیک واژگون میگردد وامپریالیزم ملعون برآن مسلط می گردد."(11)

حتی ببرک کارمل دردوران عزل وتبعید خود که توسط روس ها با نجیب الله تعویض گردید ، با اشتیاق  زیاد آرزوی دوام اشغال افغانستان توسط نیروهای شوروی را درسر می پروراند. کارمل ازخروج قوای اشغالگرشوروی احساس وحشت میکرد وگورباچف رهبر شوروی را که درصدد بیرون بردن نیروهای شوروی برآمده بود به باد سرزنش میگرفت. درروزهای عزل وتبعید خود به مسکو باری به جنرال محمد نبی عظیمی ازجنرالان پرچمی هوادار خویش گفت:" گورباچف بامردم افغانستان وحزب ما جفا کرده است. بیرون کردن قوت های نظامی شوروی ازافغانستان به معنی نابودی مردم ما، حزب ما، ملت ما وانقلاب ما است." (12 )

شاه شجاع دردوران جنگ وقیام مردم علیه اشغال انگلیس که به قتل وسرکوبی هزاران نیروی اشغالگر انگلیس درغزنی وجلال آباد انجامید، هیچگاه برای دولت بریتانیا پیام تسلیت وهمدردی نفرستاد واظهار تأثر وتألم نکرد. اما ببرک کارمل به خاطرتلفات قوای شوروی درجنگ های خزان1360(1981) درقندهار ومزار شریف به سوگواری نشست وبه جنرال شوروی پیشنهاد کرد تا به او اجازه بدهد که سوگواری ملی اعلان کند:" جنرال چریومنیخ(مشاورلوی درستیز افغانستان در1981) گفت: ببرک کارمل ازآنچه اتفاق افتاده است درقندهار بسیارنگران است. اوپیشنهاد می کند سوگواری ملی اعلان گردد. اوبسیارتأسف می خورد که همان سپاهیان شوروی چنین تلفات سنگین دیده اند. من البته به بی آلایشی اوتردید دارم ومیدانم که درپی عزای ملی باردیگر ازمسکو خواهد خواست تا نیروی شوروی را بیشتر تقویت نماید. . . " (13)

درحالیکه شاه شجاع توسط قوای متجاوز انگلیس به پادشاهی رسید اما انگلیس ها ابعاد منفی شخصیت شاه شجاع را دردست نشاندگی ووابستگی اش به انگلیس ونیروی انگلیسی چه درحیات شاه وچه بعداً کمتر بیان داشتند. اما  برعکس، ببرک کارمل ازسوی روس ها خاصتاً بعد از سقوط امپراطوری شوروی به عنوان فرد دست نشاندۀ آنها به تفصیل مورد نکوهش قرار گرفت. وحتی از همان نخستین روز تجاوز، رهبران شوروی اورا بدیدۀ انزجار ونفرت نگاه می کردند. اندروپف رئیس کی - جی - بی درزمان تجاوز شوروی که یکی ازطراحان اصلی تجاوز نظامی به افغانستان بود در روزهای آغاز تجاوز شوروی به سرمشاورنظامی شوروی درکابل گفت: "میدانم که کارمل یک چهرۀ نفرت انگیزاست. اما به دستورما خوب گوش فرا میدهد ازاو                      حمایت کن ."(14)

جنرال چریومنیخ مشاور لوی درستیز حکومت کارمل درسالهای نخست دهۀ هشتاد باری به سرمشاور نظامی شوروی جنرال مایروف درمورد کارمل گفت:" بیجا وقت خودرا با این یابو ضایع می کنیم. دیریا زود حتی اگر اوضاع بسیار حساس هم باشد باید اورا عوض کنیم. ناحق این علف را به آن می خورانیم." (15)

وجنرال بوریس گرومف آخرین قوماندان قوای اشغالگر شوروی درافغانستان ببرک کارمل را یاوه سرای بی نظیرمی خواند. انتصاب اورا دررهبری حکومت افغانستان ازسوی کی- جی- بی یک اشتباه تلقی می کند واورا برای مردم افغانستان وهم برای شوروی غیرقابل اعتماد می داند:  "کارمل نه مورد اعتماد همکاران خود بود ونه مورد اعتماد مردم ونه مورد اعتماد مستشاران ما. اویاوه سرای بی مانند وفراکسیون باز بی همتایی بود که استادانه می توانست درلابلای گفتار های انقلابی خود پنهان گردد. . .   .   اوعملاً به خاطر مردم مبارزه نمی کرد. این دیگر کاملاً روشن بود. " ( 16 )

یاداشتها:

1- پیکارپامیر، افغانستان ازشجاع الملک تا ببرک کارمل، چاپ پشاور سال 1379 ص 33، برای دریافت متن کامل عهد نامۀ لاهور به این کتاب مراجعه شود.

2- این مطلب را اسد الله کهزادخبرنگار بخش فارسی رادید بین المللی فرانسه ازقول دستگیر پنجشیری درمیزان 1379 به این نگارنده درشهر پشاور اظهارداشت.

3- ظاهرطنین، افغانستان درقرن بیستم، چاپ تهران،سال 1384، ناشر محمدابراهیم شریعتی افغانستانی، ص، 288

4 – میرغلام محمد غبار، افغانستان درمسیرتاریخ، چاپ مرکز نشراتی میوند سال 1379، ص 523

5 – دوروز پی درپی، فلم مستند، تلویزیون دولتی افغانستان، سال 1372

6 – فلم مستند دوروز پی درپی

7 – دورروز پی درپی

8 – افغانستان درمسیرتاریخ، ص 536

9 – جنرال الکزندرمایورف، درافغانستان چه میگذشت؟، ترجمۀ صفا، چاپ پشاور سال 1379، ص106

10 – افغانستان درمسیرتاریخ ، ص568

11 – جنرال الکزندرمایروف، درپشت پرده های جنگ افغانستان، ترجمۀ عزیزآریانفر، ص 131

12 – جنرال محمد نبی عظیمی، اردو وسیاست درسه دهۀ اخیرافغانستان چاپ پشاور مرکزنشراتی میوند، سال 1376، ص 395

13 – درپشت پرده های جنگ افغانستان، ص 56

14 – درافغانستان چه میگذشت، ص5

15 – همان ماًخذ، ص120

16 – جنرال الکساند بوریس گروموف، ارتش سرخ درافغانستان، ترجم، عزیز آریانفر، ص 152

 


بالا
 
بازگشت