ترقيخواهان پراگنده و واپسگرايان يکپارچه

 

 

عظيم بابک

چهارسال قبل از امروز ،زمانيکه رژيم طالبان در نتيجهء مداخلهء جامعهء جهانی فرو پاشيد، وضع جديد سياسی در کشور پديدار گرديد.مشخصهء عمدهء اين وضع گرايش وتمايل مردم ونيروهای سياسی به سمت ايجاد واستقرار نهاد های دموکراتيک ونظام مدنی در افغانستان بود.برای بار نخست در تاريخ کشور مداخله جامعهء جهانی به قيادت امريکا نه تنها با واکنش خشونت بار مردم مواجه نگرديدبلکه ازان بمثابه نقطهء عطف در مسير تغيرات ودگرگونيهای آتی حمايت صورت گرفت.رهايي مردم از قيد استيلاگران تاريک انديش واستبدادی و هراس از برگشت دوباره بنيادگرايان افراطی يکی از دلايل فقدان مقاومت مردم در برابر نيروهای خارجی بود. نيروهای خارجی وبويژه امريکا باناديده انگاشتن اين واقعيت موجب  برگشت دوبارهء بنيادگرايان و ابقای استيلاگران تاريک انديش گرديدند،آنهم به بهانهء "مفاهمه ومصالحهء ملی".

 بنياد گرايان با کاربرد حقه بازيها ونيرنگهای متعدد از هر امکان وفرصتی برای انسداد راه های برگشت نيروهای مترقی ،دموکرات ،چپ  وملی کشور ماهرانه بهره برداری کرده اند. طبعا،بعد از عقد توافقات بن امکانات وزمينه های وسيع برای سهمگيری فراگير تمام نيروهای سياسی کشور در ايجاد نهاد های ضروری جامعهء مدنی و دموکراسی آينده مساعد ومهيا گرديده بود. برای تقويت وحدت ملی ،تحکيم ثبات پايدار،نيل به وفاق ملی واحيا وبازسازی  کشور چنين سهمگيری نه تنها ضروری بلکه حتمی و تاخير ناپذيرپنداشته ميشد. اما بنيادگرا ها که  در چنين جامعه ای منافع ،انديشه ها وبقای سياسی شان در مخاطره است،تلاش ميورزند تاتمايل به تشکل،قوام وتقويت زمينه ومقدمات ظهور چنين جامعه را تضعيف وحتی تخريب کنند. آنها مصمم اند تا نظام سياسی آيندهء افغانستان را هدايت کنند ونقش خود را در روند دگرگونيهای بعدی ارتقا وتزييد بخشند. بنابر همين ملحوظ آنها در راه حضور نيروهای ملی،دموکرات،عدالتخواه وترقی پسندسد ميگردند.

در جريان چهار سال اخير بنيادگرايان توانستند تشکيلات فروپاشيدهء تنظيمی خود را احيا کنند وبه آرايش سياسی ونظامی قوتهای خود بپردازند. هماهنگی سياسی و تامين دوبارهء پيوند های ديرينهء "جهادی" بين گروه های ظاهرا متخاصم بنياد گرا بيانگر اين واقعيت تلخ است که در پرتو"دموکراسی جديد" القاعدهء ثانی در کشور تشکل  مييابد. امروز اين القاعدهء ثانی به  نيروی توانمند سياسی مبدل گرديده است . مردم ديگر به دموکراسی  وآزادی اميدوار نيست. ياس وهراس دوباره بر روان جامعه چيره ميگردد.

تحليلگران و ناظرين سياسی اوضاع افغانستان معتقدند که پس از خروج  نيروهای بين المللی رويداد های بهار سال 1372 با خشونت وتشدد بيشتر تکرار خواهند شد. حکومت کنونی افغانستان در جريان چهار سال اخير نتوانست ويا عمدا نخواست نهاد های تضمين کنندهء مردم سالاری را در کشور ايجاد و رشد دهد . برخلاف ،بنيادگرايان که جز لاينفک وعنصر اساسی اين حکومت اند تا هنوزمانع ايجاد چنين تضمينات ميگردند. تنظيمهای جنگی که اکنون نقاب سياسی به رخ کشيده اند بدين باورند که آنها دريک وضع متشنج بهتر به اهداف خود نايل ميگردند تا دريک وضع سياسی با ثبات. ازينرو آنها از کاهش خصومتهای جنگی،تقابل ومناقشات قومی و کثرت گرايی سياسی در هراس اند. آنهاپس از  دورهء حضور واقامت قوتهای خارجی(که به گمان اغلب ، در پشت در های بسته مورد مباحثه است.) نقاب تزوير را بدور مياندازند وباچهرهء اصلی در نقش قبلی خود دوباره نمايان ميگردند. آنها برای فرا رسيدن چنين روزی در ترصد اند ولحظه شماری ميکنند. اگر گرايشات سياسی در درون کشور در مسير کنونی به پيش رود، تاريخ بارديگر تکرا خواهد شد وعجوبه های خون وآتش بارديگربا قصاوت وخشم بيشتر بيداد خواهند کرد. واپسگرايان عليرغم اختلافات تظاهری بيشتريکپارچه اند. اقدامات معامله گران داخلی وخارجی به تحکيم يکپارچگی آنها مساعدت ميکند. تشکل جديد بنيادگرايي دربرگيرندهءطيف وسيع واپسگرايان افراطی ،متعصبين مذهبی وحتی اعتداليون فرصت طلب و معامله گر است که مانع اصلی گزار جامعه افغانی به نظام مدنی و مردمسالاری  محسوب ميگردد.

نيروهای ترقيخوای کشور که عمدتا متشکل از سازمانهای چپ ودموکراتيک ديروز وعده ای ازسازمانهای متمايل به راست و حلقات معين اسلامگراي معتدل وروشنگر اند،فاقد تشکيلات منظم سياسی ميباشند. تاکنون فقط حزب متحد ملی به رهبری محترم نورالحق علومی توانسته است چرخ تشکيلاتی راکد ترقيخواهان را به جنبش درآورد. نهضت ميهنی برای ترقی و دموکراسی در تلاش گسترده اما غير متداوم برای خروج از بن بست احيای سازمانی وگرايش به تقويت همبستگی با ساير نيروهای ترقی پسند به نتايج مثمر نايل ميگردد.

در بين ساير نيروهای  ترقيخواه و چپگرايان مانند مائويستها وسازمانهای نوبنياد ملی تاهنوز فقدان مشی سياسی  ايکه مبتنی بر واقع بينی  ونگرش جديد وبازتابگر نيازمنديهای وضع کنونی کشور باشد ،مشهودو مسلط است. تمايل بعضی از نيروهای چپ ديروز به راست وپيوستن شان به "تکنوکراتها"آنهارا از عرصهء تلاش برای رشد وتقويت بنيه های دموکراسی و ترقيخواهی دور نميسازد. تمايل به راست بمعنای گرايش وپيوستن به بنيادگرايان  نيست. بنيادگرايان ،نيروی راست در دموکراسی آيندهء افغانستان نيستند. در يک نظام دموکراتيک نيروی راست به ارزشهای دموکراتيک جامعه متعهد وپابند ميباشد،اما بنياد گرا ها فاقد چنين ويژگی سياسی اند.

برای رشد متداوم دموکراسی واقعی در کشور، درک،شناخت وتعين مرزبندی بين نيروهای سياسی حايز اهميت جدی است. تصنيف نيرو های موجود و بالقوهءسياسی به راست وچپ ،متمايل به مرکز،محافظه کاروليبرال،چپگرا وراستگرابازتاب دهندهء ساختارسياسی واجتماعی جامعهءعنعنه يي افغانی نيست .عليرغم موجوديت طيف وسيع نيروهای سياسی، در کشور ما تاهنوز انديشه هاوگرايشات راست ظهور نکرده  ودارای پيشينهء تاريخی نيست.بنا بران معقول ترين شکل مرزبندی بين نيروهای موجود ،تصنيف آنها به نيروهای ترقيخواه وبنياد گرايان است.

در لحظهء دشوار کنونی که  مميزهء عمدهء آن  تقويت همبستگی افراطيون وفقدان وحدت نيروهای مترقی است،ضرورت تمايل به تامين يکپارچگی سياسی نيروهای ترقيخواه بيش از هر وقت ديگر مبرم و تاخيرناپذيرگرديده است.واپسگرايان وجهل پسندان  در صدد ايجاد نظام استبدادی زيرنام دموکراسی وتحت لوای امريکايي اند.امريکای بزرگ وثروتمند در کشور کوچک وفقير افغانستان برای تامين منافع آزمندانهء منطقه يي وجهانی خود بابنيادگرايان برخلاف ميل واراده جامعهء اروپايي متحد ميگردد .نيروهای اجير دههء هشتاد بار ديگر برای ايفای نقش تازهء شان استخدام وتوظيف ميگردند.برگهای تاريخ در افغانستان بوسيلهء امريکای دموکرات ومتمدن به عقب برگردانده ميشود. اما افغانها همانند امريکايي ها وشهروندان اروپا انتظار ندارند تا اين سياستهای پر مخاطرهء امريکامنجر به تراژيديهای  ديگری  مانند تراژيدی 11 سپتمبر گردد.

 

     


بالا
 
بازگشت