انجنیر عبدالقدیر(صوفی زاده درخیل)

 

 

سیاست ملی ودیموكراسی

 

تجارب تلخ افغانستان بویژه طی چند دههء اخیر به وضاحت نشان میدهد که وابستگی به کشور های خارجی وچسپیدن به ایدیولوژی های وارداتی و بیگانه با منافع ومصالح ملی افغانستان مطابقت نداشته و همچنان روحیه تلاش و ابتکار در مسیر انکشاف و پیشرفت رانیز سد میسازد . براساس این تجربه پرهیز از هر گونه وابستگی بقدرت ها و دولت ها وظیفه ملی و اخلاقی همه نیروهای ملی و دیموکرات است ،سیاست عدم وابستگی معنی نفی همبستکی با سایر ملل جهان و انزوای سیاسی از خانواده بزرگ جهانی و بشری را نمی دهد ،بلکه این سیاست بدین معنی است که کشور ها با داشتن آزادی اراده وعمل مناسبات متقابلأ مفیدرا با همه کشورهای جهان ، بخصوص کشورهای همسایه تأمین نماید وما حق نداریم بدلیل ناسازگاری برخی اصول و سنتهای ملی ،خودرا ازداشتن حق تفاهم در پروژه بین الاحزاب و بین المللی در سطح روابط عمومی و خارجی محروم سازیم.

ورود به جامعه جهانی به منظور تلافی عقب ماندگیهای وحشتناک و انزوای سیاسی قرون از اساسی ترین قدم ها برای بازسازی ، پیشرفت و ساختمان افغانستان بشمار میرود ، وطن ما با داشتن شخصیت های سیاسی ،  سیاست مداران ،جامعه شناسان وصاحب نظرانی است كه با انتخاب تفکر و اندیشه آزادی ،دیموکراسی و حکومت مردم سالار به شخصیت های خدمت گذار به مردم افغانستان تبد یل گردند به خاطریكه سیاست خودیك امر مسؤولیت پذیری اجتماعی در جامعه است که با علم و هنر سیاسی، اقتصادی ،فرهنگی و اجتماعی در جامعه تبلور می یابد سیاست سالم در جامعه شخصیت بخش است وسیاست نا سالم وبد توام بابی شخصیتی وتنفر اجتماعی مردم همرا است ،تنفر مردم در تاریخ جنازه سیاستمداران را در قبر و گورشان نیز مصئون وآرام نمی گذارد. وباید دانست كه دیموكراسی درسی است كه با تجربه مردم از استبداد آموخته می شود واین را فراموش كرده نمی توانیم كه تجارب گذشته سیاست مداران ما را از افتادن دردام اشتباهات مشابه گذشته حفظ میكند. مثلاً نظام استبدادی و قومی امیر عبدالرحمن ،نادر خان  ونظام دیموكراتیك غازی امان الله خان، نظام استبدادی وفاشیستی حفیظ اله امین ، تره کی ، نجیب و ملاعمر در زمان زمامداری شان و نظام باالنسبه دیموکراتیک فعلی که به اساس توافقات بن بوجود آمده و آهسته آهسته دارد که گرایش های شبه دیموکراتیک و قومی را دنبال نما ید، که با اصول دیموکراسی در تباین است ،به این اساس باید متذكر شد كه اصول اساسی دیموكراسی و جامعه دیموکراتیک را باید از تیوری آموخت وكار كرد این اصول را از تجربه آزمایش كرد.

سیاست دست زدن به سر نوشت مردم است وباید سیاستی را انتخاب كرد كه مردم را صاحب سر نوشت و شریک در سیاست ساخت. سیاست دیموكراتیك این تجربه را به اثبات رسانیده كه اگر كاملاً مردم را نجات ندهد میتواند تاحد ممكن از حقوق و آزادی های شهروندی مردم دفاع كند.

سیاست چیزی بالاتر از امكانات جامعه ومردم نیست وهر جامعه ومردم امكاناتی برای حفظ حقوق وآزادی های مدنی خود را دارند.

چون سیاست علم و هنر پیرامون شناخت جامعه و مردم آن است ،بنابرین سیاست مداران بمثابه هنرمندانی هستند كه می توانند امكانات جامعه را برای حفظ حقوق و آزادی های شهروندی آن كشف كنند واین دست آورد وكشف به اندیشه، شخصیت وعمل سیاستمداران ضرورت دارد وعمل سیاستمداران است كه شخصیت آن هارا معین مینماید. به خاطریكه سیاست خود یك پدیده اجتماعی وكار سیاسی است كه اثر اجتماعی به بار می آورد وباعث قضاوت مردم می شود.

همچنان سیاستمداران نه تنها در نزد خدا مسوول اند، بلكه در برابر جامعه، مردم وتاریخ بشری و کشور شان نیز مسوولیت تاریخی دارند.

سیاست با آرمان مردم واحزاب جهت می گیرد با علم و یک عمل ممكن عملی می شود.

وما نباید سیاست و دیموكراسی را آرمانی بسازیم به خاطریكه قدرت مقابله وبرداشت مارا در برابر واقعیت ها تضعیف میكند.

دیموكراسی یك شیوه معقول عقلانی برای حل مشكلات اجتماعی است كه از اقتصاد، سیاست، فرهنگ، هنر، نظام واخلاق گرفته تاروابط فردی ما را احتوا میكند وما باید دیموكراسی را در افغانستان باشناخت از جامعه، اقتصاد، سیاست ، فرهنگ ، هنر واخلاق جامعه افغانستان به حركت در آورد و شناخت ، چون سیاست باجامعه شناسی، روانشناسی، تار یخ، فلسفه واقتصاد به نحوی از انحا رابطه نزدیک دارد،بدون شناخت از جامعه شناسی تاریخی و سیاست، نا ممكن است كه یك سیاستمدار در جامعه پیروز شود. سیاست بازی كردن با قدرت است و اگر سیاست مدار در بازی قدرت ناشی و ناتوان باشد، قدرت نا بودش میكند وما در وطن خود قدرت مندان وسیاستمدارانی را سراغ داریم كه قربانی سیاست قدرت وقدرت مندان شده اند، قدرت مطلقه با مكانیزم مرگ كار میكند مستبدان همیشه كشته شده و بانفرین مردم در گور خسپیده اند خداکند که حاکمیت موجود چنان سیاستی را دنبال ننماید که به سرنوشت اسلاف خود گرفتار شود.

قدرت دشمن قدرت مداران است با قدرت زندگی كردن با قدرت مردن ونابود شدن را در بر دارد. این تجربه را سیاستمداران وطن ما خوب میدانند وهم می فهمند كه قدرت در درون جامعه بدون رقیب سیاسی نیست وچه بهتر كه قدرت را میان رقیبان آن تقسیم كردومشارکت سیاسی واقعی را پایه گزاری کرد وازاین زهر قدرت همانقدر نوشیده واستفاده کرد كه برای جامعه وسلامت مردم آن مفید باشد در غیر آن باعث هلاكت سیاست مدار و نابودی جامعه می گردد مثلاً كشته شدن تركی توسط امین، كشته شدن امین فاشیست توسط رقبایش، حلق آویز شدن داكتر نجیب در چار راهی آریانا توسط طالبان ،از حلقوم زهراگین امیر عبد الرحمن، از جمجمه سوراخ شده حبیب الله وكشته شدن نادر تا سرگردانی ببرك كارمل ودر بدری گلبدین حکمتیار ،ملاعمر و طالبان افغان ملتی یك تجربه قابل آموزش است كه قدرت مطلقه هلاك كننده بوده وسیاستمداران مطلق گرا در بازی مرگشان سرگرم .

دیموكراسی خود تحدید جدی برای قدرت است وهمیشه دیموکراسی قدرت را برای خدمت به مردم به كار می گیرد.

چون دیموكراسی خود قدرت مشروع و قانونی است اما این قدرت مشروع، حكمروایی مشروع ، سیاست مشروع و مشارکت مشروع برای رهبری مردم است. دیموكراسی قدرت را در جامعه  طوری اعمال میكند كه قدرت مندان را به هلاكت نرساند به خاطریكه دیموكراسی رقابت سالم برای قدرت سالم است.

جامعه ما جامعه ای محروم از رقابت های سالم برای قدرت اجتماعی است و اكنون جامعه به سیاستمداران سالمی نیاز دارد كه از سیاست سالم در درون جامعه پیروی كنند .

سیاستمداران، احزاب وسازمان های دیموكرات، اگر می خواهند كه صاحب شخصیت ومحبوبیت باشند باید بارقابت سالم، سالم بودن قدرت را تضمین كنند تا چرخشی مثبت در سیاست افغانستان در مقابل بنیاد گری چپ و طالب سالاران (جنگ سالاران) یا بنیادگراهای راست با شند،و با رقابت سالم بر خورد نمایند تا بساط این ناقضین حقوق بشر بر چیده شود.

چون سیاست فن مشوره برای رهبری قدرت است ونباید قدرت خود رادر مرگ مخالفین خود ببینند، بلكه به همكاری با مخالفین، قدرت خویش رامشروعیت ببخشند. این زمانی صورت می گیرد كه سیاست از شعار به شعور، از خیال به تفکر و آگاهی سیاسی تبدیل شود ،شعور و تفکر دیموكراتیك بدون آموزش قواعد، طرز العمل واصول دیموكراتیك ناممكن است ودیموكراسی بدون احساس مسوولیت فردی شهردوندان در قبال سرنوشت اجتماعی شان تضمین برای زنده ماندن ندارد.

موفقیت سیاستمداران مربوطه به مسوولیت پذیری شهروندان در سیاست و مشارکت مردم در دولت است . و نه دولتی که آقای کرزی بنام مشارکت مردم ، مشارکت ناقضین حقوق بشر را در حکومت خود تأمین نموده این نوع سیاسی دوگانه جوابی در تاریخ و آینده دارد.

بااحترام    

 

 


بالا
 
بازگشت