گذار فكری

نگارنده: هیكل

در  دومین مقاله  این سلسله بر مساله ی به اصطلاح ( ملت سازی )  بحث كردیم 

حال نگاه مختصری میافگنیم به  دموكراتیك بودن  نیرو های سیاسی درینجا  تنها در مورد  سالهای نزده هشتاد وهفت و بعد صحبت مینماییم. زیرا درینصورت میتوانیم هم دمكراتیك بودن رژیم و هم د مكراتیك بودن حزب یا احزاب سیاسی حاكم را اندازه گیری و سنجش نماییم. معیار هایی كه  صفت دمكراتیك را  موجب میگردند  عبارت اند از  حمایت مردمی ، شفافیت یا علنیت و جوابگویی .هم زندگی درون حزبی و هم حاكمیت  فاقد این مشخصه بودند. 

  حزب حاكم و رژیم سیاسی هر چه بغیر از د مكراتیك بودند.  عبدالله نایبی رییس نهضت آینده کمونیستهای جدید در مقاله خود زیر عنوان  “ از تفكر فقر تا فقر

تفكر” دررابطه با “ سوبژكتویسم انقلابی “  كه در ویبسایت آن سازمان منتشر گرد یده

http://www.ayenda.org/

 ( این مساله را  به گونه زیر بیان   كرده است .

حزب كمونیست اتحاد شوروی به حیث “ برادر بزرگ” انحصار “تشخیص” و “ نسخه دادن” را بعهده داشت و دیگران از “برادران كوچك” گرفته  تطبیق آن نسخه ها واحكام را عهده دار بود ند.

 .این حقیقت چون آفتاب روشن است و نیازی به توضیح و ثبوت ندارد

از آنچه تاکنون درین سلسله  گفته  شد میتوان  نتیجه گیری نمود :

 نخست  : حاكمان و حكمرانان با بهم انداختن اقوام و ملیتها ی ساكن   به تحكیم وحدت ملی  زیان رسانیدند. سهم حاكمان و رهبران  انقلابی و جهادی درین ویرانگری نیز  روشنی كامل دارد.اكنون زمان آن رسیده تا حد اقل بر زخمها نمك نياند ا زیم .  

دوم  : ایدیولوژی و دموكراسی وسایل و ابزاری اند د ر خدمت   تكامل و رفاه جامعه. اولی هدف را قربانی خویش كرد و دومی دارد آن را پیگیری میكند . از د ین نیز برای  برادر كشی  و ویرانی كشور استفاده گردید. نقش  فكتورهای خارجی  را نیز باید به یاد داشت  . آخوند های ایران نیز  كشوری رافتح و بران تاكنون حكومت مینمایند ، مگر   كشور را ویران نكردند.

سوم :  به علت  حقایقی كه زیر شماره های فوق ذ كر گردید   سطح بی اعتمادی  و اپاتی سیاسی  در تمام سطوح نیروهای سیاسی و اجتماعی به نقطه اوج خود رسیده اند. به همین دلیل  فعالین سیاسی را در مقاله های قبلی  به سه  دسته رهبران ، پیروان و ناراضیان  تقسیمبندی نمودم .

جامعه افغانی باید  تنوعی را كه هر جامعه دارد بپذ یرد. باید در همینجا یاد آور شد كه هر جامعه یی و حتی هر سازمانی ساختارهای  تدافعی ، حمایوی ، تشویقی و  تعزیری خود را ایجاد مینماید. این سیستم ها در  جوامع بد وی ساده و در جوامع  پیشرفته و مغلق ، پیچیده و مغلق اند .

خدمت به مردم ، كار روشنگری و فعالیت سیاسی  امروز باید در روشنایی درسهای دیروز انجام گردند و درسهای تاریخ را میتوان چنین خلاصه كرد كه از هر آنچه ما را بدین روز كشانده باید اجتناب ورزید. این چه چیز ها اند كه باید از آنها اجتناب ورزید.

 همه آن چیزها را من  “ گذار فكری “ نام نهادم زیرا  نخست باید شیوه تفكر  وبرخورد را تغییر بدهیم.

قبل از همه این پرسش مطرح میگردد  كه نیاز  این ریفورم فكری از كجا منشاُ میگیرد. برای كوتاهی سخن به شرایط ضروری )

Necessary

( و شرایط  بسنده )Sufficient( 

 

توجه را بر میگردانم كه این ریفورم را لازمی میسازد . دیروز ما از لحاظ سیاسی بر اساس  

Conflict paradigm

   زنده گی كردیم  و امروز باید   لازم است به

Symbolic interactionist  paradigm

  نیز باید توجه نمود.  اولی بر مساعی یك فرد یا گروپ  برای  سلطه بر دیگران و جلوگیری از تحقق آن  توجه میكند و دومی  چگونگی انكشاف  مفاهیم، اندیشه

هاو پاترون های   مشترك  اجتماعی د ر جریان 

social interaction  

را مورد ارزیابی قرار میدهد.

  شرایط ضروری : بر طبق مد ل  احتمال)

 Probabilistic model

 ( ، شرایط  ضروری  برای  تبارز معلول ضروری  اند .باید متشكل گردید و مبارزه كرد تا

 بقدرت رسید.

شرایط بسنده:  موجودیت این شرایط   احتمال وقوع حاد ثه را تقویت میكند. برای  فرزند داشتن باید از دواج كرد مگر ازدواج شرط بسنده و كافی نیست. شرایط دیگری مانند مقاربت جنسی، توان باروری و...  را دانشمندان شرایط بسنده نامیده اند. این تقسیمبندی بهدف سهولت تحلیل صورت میگیرد و  احتمال همان احتمال باقی میماند.

 چرا به ریفورم فكری  نیاز داریم .  پاسخ به این سوال را هم د ر د رسهای تاریخ   دو دهه و اند گذشته قریب و هم در بنبست سیاسی  كنونی میتوان جستجو نمود . سطح باور و اعتماد   تنزیل یافته است . اعتماد بر ساختار های سیاسی دیروزین  اعم از چپ و راست   باید بوسیله این ساختار ها كمایی گردد . این بی اعتمادی در درون ساختار های سیاسی به سلب اعتماد  از رهبران و در نتیجه به تشكیل فراكسیونها و تجزیه ی  تشكیلاتی  نیز منجر گردیده است . تعدد ساختارهای سیاسی همگون در داخل و خارج از افغانستان،  گواه این امر است.

اكنون میرسیم  به  مشخصه های ریفورم فكری دروضع كنونی مردم باید از میان حاكمان و حكمرانان  انقلابی و  جهادیان  دیروز و قدرتمداران حاكم،  ظالمی را  برگزینند . به مردم ستمدیده باید این فرصت را بدهیم تا  خواست خودرا نیز بتوانند در ماركیت سیاسی بیابند  خواننده اكنون خود میتواند درین مورد  ضرورت یك تشكل سیاسی را )متشكل از  آنانی كه از مبارز ات گذ شته آموخته اند و با  شیوه گذشته بریده اند (  با وضاحت  ببینند . دلایل فراوانی تشكل چنین  مجتمع سیاسی را حمایت میكند. برخی از این دلایل رابر میشمارم :

اول   اكثریت احزاب موجود  یا احزاب دیروزین اند و یا فرزندان  خلف و ناخلف احزاب طراز نوین و احزاب جهادیون  اند. كار آیی  پیمانه استقلال و وابستگی مادی و معنوی آ نها طی سالهایی كه گذشت از آزمون ناكام بد ر آمد ند . سهم احزاب دیروز را در برادركشی و ویرانی كشور ،  انجام فجایع ، بی انصافی و ... نمیتوان  د ست كم گرفت. این احزاب   معیارهایی را  كه بدان ادعای باور و ایمانداری میكردند ، نه دیروز احترام گذاشتند و نه امروز بدان اعتنا میكنند. 

دوم  این سازمانها دیگر حتی از اعتماد  اعضای  دیروزی خود بخوردار نیستند.

سوم این سازمانها از حمایت مردم برخوردار نمیباشند . هر فرد و مجمعی كه ادعای نمایندگی از فردی یا گروهی مینماید باید   از حمایت  آن گروه برخوردار باشد. به عباره دیگر باید صلاحیت نمایندگی از  آن گروه را داراباشد. دمكراسی د رونحزبی  یكی از ر اههای كسب صلاحیت است.  ماكس ویبر  سه منبع صلاحیت را ناممیبرد :  باید گفت كه ویبر درمورد  تغییر قدرت به صلاحیت صحبت میكند.

صلاحیت عنعنوی :  ناشی  میشود از احترام به  پاترونهای د یرینه فرهنگی یا به عبره دیگر از ارزشها و مقدسات ملی.

كاریسما توانمند یهای فوق العاده شخص به وی صلاحیت میبخشد.

 صلاحیت  عقلی  و قانونی : این را صلاحیت بیروكراتیك نیز  مینامند . صلاحیت درین نوع بوسیله قانون و ظوابط  تقسیم میگردد.

یك نگاه به گذشته نشان میدهد كه نخست حرفی از چنین صلایتها نبوده و اگر هم در برخی موارد و در مدت زمانی  صحبت  از آن ممكن باشد ،  ازآن صلاحیتها  .استفاده ی نا جایز صورت گرفته و  بر آن اكنون نمیتوان  حساب كرد 

چهارم جامعه ی آسیب رسیده در چنین شرایط عدم اعتماد و بی باوری  حق  به جانب است تا به تیرم های  پراگماتیك    و عملی بیاندیشد و حق دارد  روشنفكران و نیروی  خود را انسجام بخشد. یكی از دلا یل میتواند   مبارزات  سیاسی دهه های خانمان بر انداز باشد.این كار مستلزم یك تشكل جدید با اندیشه و طرزالعمل جدید میباشد.

 به نظر من ریفورم فكری ما حد اقل   سه  مشخصه زیرین را باید معرفی نماید.

نخست :  اجتناب از ایدیولوژی پرستی ، قوم ، زبان  و پول پرستی و شخصیت پرستی.  این چیز پرستیها  عناصر دگما و راسیزم را  باز تاب  مید هند و به وحدت ملی صدمه) رسانیده( ومیرسانند.

بعلاوه   این چیزپرستیها  موجب میگرد ند تا  ارزشهای تیتا

Theta values

  مانند  صداقت و راستكاری فدای ارزشهای مادونتری مانند لمبد ا )

Lambda values

 امنیت و ارتجاعیت(

  و سیگما) انجام كاری با صرف كمترین منابع  :Segma values ( گرد ند.

 

دوم : گذار از تعصب سیاسی ، فكری و علمی . تعصب سیاسی میتواند عبارت باشد از  بیماری كوررنگی سیاسی و فقدان بردباری سیاسی .  از بیماری كوررنگی سیاسی منظور م فقر بینش یا د ید سیاسی  و از فقدان بردباری سیاسی تك حزبی ،   عدم تحمل گوباگونی احزاب و اندیشه های مخالف و متضاد میباشد.

گذار به فرهنگ   سیاسی  همزیستی مسالمت آمیز  میان احزاب  و  اندیشه های مخالف  تنها از این راه ممكن میگردد.

سوم :  بیش از این نباید گذاشت كه هدف سیاسی استفاده از هر نوع وسیله و ابزار را برای رسیدن  تقدس بخشد و یا تبریه نماید. مثال  را  میتوان در گذشته نزدیك  دریافت: اعمار كشور به قیمت خون همد یگر ، تبادله اختیار با عدم اختیار برای انكشاف اقتصادی و اجتماعی.

محك و معیار  وفاداری هدف رفاه مردم ، برابری و عدالت اجتماعی میباشد كه مبارزه سیاسی  رسیدن به آن را از راههای به كار گرفتن وسایل و ابزار گوناگون  در نظر دارد. این چیز پرستیها همچنان موجب تقدس  و در نتیجه به د كتاتوری ایدیولوژت میانجامد. عده آنانی كه  در بند چیز پرستی قرار نداشته اند  د رد رون احزاب و سازمانها  اند ك نمیباشند.  این واقعیت را بعد سقوط د كتاتوری تفكر معین میتوان تشخیص نمود.حد فاصل  همان پیوند با نحوه ی دید  و عملكرد گذشته میباشد. این مشخصه  دسته ناراضیان را از دسته های دیگر از لحاظ سیاسی مجزا میسازد. این امر د ر مورد نیروهای چپ و راست صد ق مینماید.

یكعده دلایل دیگری نیز نظریه  انسجام   ناراضیان را حمایت میكند. این دلایل از شرایط كنونی و آ ینده منشاُ میگیرند .این دلایل و مسایل مربوط به دسته بندی  فعالین سیاسی  راد ر نوشته های بعدی دنبال خواهم كرد.

از توجه تان تشكر

 


بالا
 
بازگشت