محمود آرين نژاد

 

 

نگاهی به  نام گذاری جاده ها در افغانستان

 

نامگذاری جاده ها، خيابانها، سرک ها، پل ها و منازل رهايشی نه تنها از لحاظ پستی و سهولت های آدرس يابی اهميت دارد، بلکه از لحاظ امنيتی نيز برای نيروهای انتظامی کشور دارای اهميت حياتی می باشد.  علاوتاً نامگذاری ها به اسم شخصيت های شهير گذشته و در قيد حيات، بُِعد فرهنگی و اخلاقی نيز دارد. اما مهمترين جنبه آن قدردانی از زحمات و خدمات انسان ها و افتخارات تاريخی است. اين در حاليست که افغانستان سرزمين سرشار از عظمت فرهنگی و شخصيت های تاريخ ساز است.

اما افغانستان يگانه کشوری در جهان است که تا کنون نه جاده ها، خيابان ها کوچه ها، ميدانها و  منازل رهايشی آن آدرس پستی داشته است و نه عمارات دولتی آن نشانی بارز دارد. افزون بر آن افغانستان يگانه کشوری در جهان است که تا کنون نه به عظمت تاريخی و فرهنگی خويش پی برده است و نه ارزشی به شخصيت های نام آور و تاريخ ساز خويش قايل  شده است.

 اما يگانه ارزشی که اين کشور به تاريخ اش تا کنون قايل شده است، صرف ارزش به تاريخ سه سده اخير است. ازينرو يگانه مشغله فکری دولت های افغانستان در سده های اخير تاريخ سازی و مبالغه در مورد نقش شخصيت های تاريخ معاصر افغانستان است. و در نتيجه تمام افتخارات ماقبل اين عصر را ليلام نموده و برای همسايگان  آزمند خويش دست باز گذاشته تا بدون قيد و شرط وارث همه داشته های تاريخ 5000 ساله شده و افغانستان صرف در  پای افتخار چند شتر وخميه تاريخ خود را اعمار می نمايد.

در دونيم سده اخير قبايل تازه به دوران رسيده بر حاکميت افغانستان نه علاقه به آبادی اين کشور نشان دادند نه حد اقل از ميراثهای فرهنگی اين کشور پاسداری کردند. يگانه شغل آنها درين مدت سياست جنگسالاری و ريشه کن کردن افتخارات تاريخی افغانستان بوده است، وقتی خود جنگ کرده نتوانستند، قوت های خارجی حتا تروريستان را از کشور های ديگر به اين سر زمين دعوت کردند تا برای شان بجنگند ، بسوزانند و قتل عام کنند. بدين تر تيب اين قبايل تازه بدوران رسيده يگانه خدمت شان نهادينه ساختن منافع استعمار و استکبار جهانی در افغانستان و در منطقه خلاصه می شود و هر گز هم خود را نزد تاريخ مسئول نه پنداشته اند. يگانه کاری که درين مدت کردند نام بسياری محلات تاريخی افغانستان را اجباراً تغير داده و نامهای کم شهرت و حتا بد شهرت را بالای آن گذاشتند و اين در حاليست که انگليس ها نام تاريخی خراسان را بعد از به قدرت رساندن شاه شجاع درانی در سال 1939 بر تخت کابل بطور تدريجی تغير داده واژه های «افغان» و «افغانستان» را بالای سر زمين  خراسان تاريخی گذاشتند. و بدين ترتيب هويت سازی اجباری کردند و مانع ايجاد دولت- ملت درين سر زمين شدند.

 در يک سده اخير بسياری دولتمردان افغانستان، شهر ها بخصوص کابل پايتخت را مطابق به  و تمايلات قومی، مذهبی، سياسی و آيديالوژيک به شخصيت های مورد نظر خود شان نامگذاری نمودند، بی آنکه مردم افغانستان و يا شورای ملی در آن نقشی داشته باشند. در حال حاضر  تمام ولايات کشور و بخصوص کابل در ميان اشخاص بگونه ای تقسيم شده که تقريباً اکثريت شخصيت های برخاسته ازيک تبار نام کوچه ها، خيابانها، ميدان ها، محلات، مکتب ها و کتاب های درسی مان را تشکيل داده و تمام عظمت و افتخارات تاريخی 5000 ساله مان محدود به  چند شخصيت نيک نام و حتا بد نام در سه سده اخير ساخته شده است. چنانچه يگانه نام  گذاری های که در شهر کابل به چشم می خورد و معلوم نيست که دامنه  نامگذاری اين « نيکه ها»،« بابا ها»، «اناها»، « خاله ها»، « عمه ها»،«ماماها» ، «لا لاها» و سردار ها تا کجا ادامه می يابد. هم چنان معلوم نيست که نام های واقعی که پيوند های عظمت فرهنگی و افتخارات تاريخی اين کشور را با آريانای باستان و خراسان می رساند چه وقت جای نام های کاذب، فرمايشی و متعصب را خواهند گرفت. بدين ترتيب شهر کابل يکی از گهواره های فرهنگی کشورست امروز هويت تاريخی و فرهنگی خودرا از دست داده و در ميان ويرانه ها به مشکل نفس می کشد. شهر های ديگر افغانستان نظير بلخ، هرات، غزنی، جلال آباد وغيره  نيز از وضيعيت مشابه رنج می کشند.

 تعصب در نامگذاری ها و انحصار طلبی و تاريخ سازی جعلی صدمات بزرگ را در اتحاد ملی کشور بگونه ای وارد کرده که اکثريت مردمان بومی اين سرزمين که نقش انکار ناپزير را در عظمت فرهنگی افغانستان بازی نموده اند، کاملاً ناديده گرفته شده و تمام افتخارات تاريخی اين سرز مين به چند فرد به يک تبار خاص محدود ساخته شده است. افزون بر آن سياست کوتاه فکرانه و فرهنگ ستيزانه بسياری حکم رانان کشور در سه سده اخير باعث آن شده که وارث اکثريت دانشمندان ، عارفان، فيلسوفان، شعرا، نقاشان  و شخصيت های تاريخ ساز کشور مان را کشور های همسايه مثل ايران، تاجکستان، ازبکستان، ترکيه در جهان معرفی شده اند. وشگفت آور تر از همه درين اواخر پاکستانی ها که بيشتر از نيم سده تاريخ ندارند گستاخانه نام های راکت های خويش را بنام مشاهير و خانواده های تاريخ ساز نظير غوريان می گذارند، بی آنکه به کدام واکنشی از طرف دولتمردان کنونی افغانستان که اکثريت شان در پاکستان تربيت يافته اند، مواجه شود. و اين در حاليست که پاکستانی ها با صدور تروريسم  طالبانی، فرهنگ و ذهنيت طالبانيسم در ريشه کن کردن عظمت تاريخی مان نظير تخريب مجسمه های بی بديل بودا در باميان نيت نابودی هويت تاريخی  مان را کاملاً به نمايش گذاشته اند.

اخيرا  طرف دولت حامد کرزیً اقدام به نامگذاری شهر کابل نمود. البته نامگذاری محلات يک گام نيک است و نخستين مفاد آن برطرف ساختن مشکلات پستی و آدرس يابی است که همواره مردم افغانستان از آن رنج برده اند.  جامعه جهانی که از لحاظ امنيتی درين کشور دچار مشکلات است، نيز در نامگذاری های اخير با دولت کرزی نقش دارند. مردم افغانستان در عين زمان که ازين نامگذاری ها  با کمک جامعه جهانی استقبال می کنند و لی نگران آن اند که مبادا مثل تحميل بسياری چيز های ديگر، نام افراد مورد نظر آنها مورد تحميل قرار گيرد. چنانچه گفته می شود يکی از جاده های مشهور پايتخت بنام ملک فهد مسماً شده است. مردم نمی دانند که بر اسا س کدام خدمات ملک فهد به مردم افغانستان و جهان اسلام نام جاده ما به افتخار وی گذاشته می شود؟ آيا او نبود که در ويرانی شهر کابل و شهر های افغانستان بدست مجاهدين در کنار پاکستانيها، آمريکايیها و انگليسها سهم فعال  میگرفت؟ آيا ملک فهد نبود که با حمايت از طالبان و القاعده در نسل کشی ، مسلمان کشی، زمين سوزی ريشه کنی فرهنگ های باستانی مان نقش برجسته را بازی کرد؟ ملک فهد بعد از خروج شوروی ها از افغانستان عليه کدام کافر می جنگيد؟

واقعيت اينست که  نامگذاری محلات و شهر ها يک کار نيک است و بايد سالها قبل صورت می گرفت. ولی نگرانی عمده اينست که ممکنست در نتيجه گرايشات قومی، زبانی و سياسی رهبران کنونی و هم چنان وابستگی آنها به کشور های همسايه و غرب اين نامگذاری ها  باعث تنش ها و بی اعتمادی های  بيشتر خواهد شد.

  يکی ازينگونه نگرانيها با توجه به اين  که بسياری رهبران کنونی دولت کرزی در پاکستان تربيت يافته اند، اينست که ممکنست بسياری ها  نام حامی ديروزی و يا امروزی خود را وارد افتخارات افغانستان نمايند.   بگونه مثال  ملک فهد يکی ازين  گونه حاميان است، در حاليکه عده کمی نيستند در درون دولت کرزی که هنوز  به جنرال ضيا ء الحق، نصرا لله بابر، جنرال حميد گل، مولوی فضل الرحمن، قاضی حسين احمد و تعدادی زيادی پاکستانيها تمايل فراوان دارند و  همانطوريکه فو تو های اين افراد را در البوم های شخصی و خانوادگی شان دارند، کم علاقه هم نيستند اسمهای اين افراد محبوب شانرا با لای شهر ها، ولايات، کوچه ها ، سرک ها، مکاتب، مدارس دينی و مکان های مهم کشور شان ببينند. چنانچه نفوذ اين افراد درولايات جنوبی افغانستان به هيچ کسی پوشيده نيست. به همين تر تيب ممکنست شاگردان مکتب قمُ، آخوند ها و حجت السلام ها نيز بی علاقه نباشند که نام شخصيت های مقدس ايرانی خود را بر کوچه و پس کوجه شهر شان ببينند. اين در حاليست که نام يکی از خيابانهای ما به افتخار امام خمينی مسماً شده است.

 ترس ديگر اينست که خانواده های مشهور گيلانی های عراقی زاده و مجددی ها که اصلاً از افغانستان نيستند و لی به کمک استعمار انگليس درين سرزمين بنام پير، مرشد و روحانی وارده شده و سوء استفاده از معتقدات  مذهبی مردم در پيروزی ارتجاع و استعمار نقش بزرگ  را دردو سده اخير بازی کردند، مبادا در ميان نام گذاری ها روزی قرار گيرند. چنانچه در حال حاضر اين خانواده ها به کمک بازی گران خارجی تقريبا نفوذ خويش را در تمام عرصه های زندگی سياسی، اقتصادی، فرهنگی و مذهبی مردم افغانستان روز بروز گسترش می دهند. تا زمانيکه دست آنها از افغانستان کوتاه نشود، استعمار، استکبار، استبداد و ارتجاع مثل هميشه مارا تحميق خواهند نمود و هرگز روح ارامش را نخواهيم يافت.

 در  سلسله نگرانی ها، يکی هم نام ملال انگيز بابای ملت!!! که  در حال حاضر مصروف فروش دارایی های ملت  به استاد سياف و ديگران است، می باشد که مبادا بالای کدام شهر، محل و يا کوچه ما گذاشته شود که خيلی رنج آور خواهد بود. اما رنج آور تر هم اين خواهد بود که نامهای قاتلين ملت نظير نادر شاه، هاشم خان، محمد گل خان مومند که يک نسل روشنفکران افغانستان را شکنجه و يا اعدام نمودند، بالای شهر ها، کوچه ها، و مناطق مهم کشور گذاشته شوند. اين در حاليست که بسياری روشنفکران افغانستان خرسند خواهند شد نامهای شخصيت ها و نماد های از روشنفکران آزاد انديش نظير غلام محمد غبار، محمودِی، سرور جويا، و يک تعدادی زيادی مشروطه خواهان ديگر بر مناطق کشور مان گذاشته  شود. هم چنان، عادلانه خواهد بود اگر يکی از محلات مهم کشور به افتخار خالق هزاره سمبول مقاومت کودکان افغانستان که توسط خانواده مستبد ظاهر شاه بگونه ای فجيج به شهادت رسيد،نامگذاری شود. زيرا به همت اين کودک معصوم و شهيد  مردم افغانستان از شر نادر سفاک نجات يافتند.

به هر ترتيب نامگذاری های اخير يک اقدام نيک است و زمانی  نامها در قلوب مردم ما جای خواهند گرفت که شخصيت های شايسته و خدمت گزار برگزيده شوند ، مهم نيست که اين شخصيت ها از جمله ی فرزندان خود اين سرزمين باشند ويا شخصيت های جهانشمول  صرف نظر ازينکه در کجا تولد يافته اند؛ در قاره آسيا  و يا در قاره آفريقا، امريکا و يا اروپا.

مهمترين معيار نامگذاری در بسياری کشور ها خدمت برای وطن و بشريت است. خدا کند که دولت کرزی نيز معيار نامگذاری خويش را بر اساس خدمت به وطن و بشريت بدور از تعصبات، قبيلوی، قومی، زبانی، منطقه يی قرار دهد. درين صورت روزی فرا خواهد رسيد که ديگران راه کرزی را تعقيب نموده، اگر کرزی برای مردمش خدمت کرده باشد، مردم نيز از وی بنام نيکو ياد کرده و اسمش را بالای جاده ها، پل ها و عمارات تاريخی کشور خواهند گذاشت.

 


بالا
 
بازگشت