سرورمنگل 

 

برای کی ؛ وبرای چی ؛ منتظریم ؟

دریکی از این روزها ، بخانه ای یکی از دوستان ، غرض مفاهمه وتبادل نظر در مورد موضوعی مهم ، جمع شده بودیم . ضمن قصه ، یکی از رفقا گفت که : " پسرم از مدتها مرا از سیاست وتماسهای سیاسی وشرکت درمجالس سیاسی  وحتی شنیدن اخبار ممانعت ومخالفت مینمود ، یکی از این روزها وی (پسرم ) باتیشورت که برسینه اش، تصویری از چه گوواراحک بود داخل خانه شد ،من بدون تامل، پرسیدم  که چه شده که امروز انقلابی شده اید وپیراهن چه گووارائی بتن دارید ؟ وی بجوابم گفت که هرقدر انتظار کشیدم ، از شما ورفقای تان چیزی ساخته نشد ونه حرف  مرا گوش  کردی، که هر قدرتکراربشما عرض کردم ؛ زمان شما سپری شده ، برای شما وقت آنست که باآرمانهایتان آسوده ، در فکر استرا حت وصحتتان باشید ، حرفی مرا نشنیدید ؛ من خودم دست بکار شدم این کار به نیروی جوان ودینامیزم جوان ضرورت دارد . زنده باد جوانی وجوانان !"،همه سر شور دادیم ، زیرا دراین سالهای مهاجرت نه تنها جوانان بلکه بین کدر های سیاسی که سالها دریک سازمان وحزب رزمیده اند برسر مسائل دیروز وامروز وآینده به بحث های تند وغالب ومغلوب کننده میپردازند . وحتی بار ها اتفاق افتاده که خانواده ها اذیت گردیده اند . از بخت بد اکثرا جوانان که در اوایل علاقه مند این مناقشات بودند اما بتدریج ازاین  مباحثات دور شدند که امروز از انها نشانه نداریم  ومجالس ما از جوانان خالی است .  با انهم که گاه وبیگاه که دوستان در محافل خوشی باهم اند این مناقشات بشدت از سر گرفته میشوند، که به آهستگی مناقشات تند وزننده  وانگشت رد برسینه ای دیگران زدن ، جای خودرا به تفکر آرامترومنطقیتر داده است . آنانیکه دیروز حاضر نبودند باهم سلام وعلیک کنند وحتی از حضور در جنازه ها وفاتحه خوانی عده ای که مورد طبع ایشان نبود ، ابا میورزیدند که امروز آنها با همان چهره ها دیده نمی شوند وحرفهای دیروز، جای خودرا به سوالها وتوضیح ها وارزیابیهای در خور توجه داده است ، که اینجا وآنجا مطرح میگرددوحرفهای از دیالوگ سازنده وائتلاف گسترده ، مرکب از تمامی نیروهای  از حاکمیت جمهوری دموکراتیک  در جناحهای مختلف  واحزاب که جدیدا ازترکیب نیروهای آن بوجود آمده است ونیروها وشخصیت های سیاسی و فرهنگی که از حاکمیت موجود و از آینده آن ، نگران اند  ونیروهای از روشنفکران که از اجرای پروگرام  دموکراتیزه کردن حیات اجتماعی ،بدست آنانیکه تاگلو در بنیاد گرائی غرق وبه آخرین مراکز بنیاد گرائی خودرا مربوط اند وباور دارند که، حداقل دموکراسی وحاکمیت قانون را به ارمغان نخواهد آورد ، زنده شده است . تشکیل یک ائتلاف دموکراتیک با استراتیژی روشن برمبنای اصول دموکراسی ،که در نظام تمدن امروزی قابل قبول  است،حقوق بشروعدالت اجتماعی وقبل از همه، رسیدن به ارزشهای مطروحه در قانون اساسی موجود ومبادی اصول وارزشهای که جامعه جهانی وملل متحد در قبال افغانستان بدوش گرفته اند . (مبارزه با تروریزم وبنیاد گرائی اسلامی ،استقرار نظام مبتنی بر دموکراسی وحقوق بشر، بازسازی ومبارزه با مواد مخدر.... وغیره  ) . ارزشهای انکار نا پذیری اند که حتی به اصطلاح ، راست ترین نیروها بدان معتقد گردیده اند . اصول اساسی ائتلافها ووحدت تنها همفکری وهمسوئی در برنامه ها وخط مشها خلاصه نمیگردد ، بلکه فراتر از آن ، به مصالح ومنافع احزاب ، حلقات واشخاص ، نیز مربوط میگردد .تجربه  گذشته سیاسی  تشکل احزاب  درهمین سالهای تجربه خودما ،نشان داده است که احزاب سیاسی ،حلقات وشخصیتهای سیاسی ـ فرهنگی ، با داشتن برنامه ها وخطوط مشترک ومشابه وحتی استراتیژی وتاکیتک همگون وهمسان وشعار های مشابه ، بازهم ، موازی وجدا ودر خصومت علیه یکدیگرقرار داشته وبه اصطلاح به پیش گام میبرداشتند. این مثالها تنها مربوط جامعه افغانی وسالهای گذشته مبارزات سیاسی ما  نبوده ، بلکه این احزاب  ونیروها ، آنقدر که بهمدیگر زیان رسانده اند که دیگران بدان قادر نبودند .این وضع، امروز نیز برما ودیگران تا هنوزحاکم است .  در حرف وحدت طلبی ، در عمل تخریب وسبوتاژ وحدت . نه تنها ما بلکه آنانیکه به دایعه وحدت نیروها غرض تاثیر گذاری بر پروسه های دموکراتیزه کردن حیات اجتماعی وبرگشت ناپذیری به نظامهای فرتوت قرون اوسطائی  هنوز هم گریبان خودرا نرهانیده باشند در حرف با شعار وحدت ، اما در عمل با مقدم داشتن مصالح حزبی ، سازمانی وحتی فردی ، مثله ها عقاید ومفکوره های را به پیش میکشند که اصل موضوع وحدت را در تاریکی واستتار میکشانند .  بطورمثال : بعضیها بر مبادی اصول مبارزه دیروزی که مورد نقد جدی وبیزاری شان است . هنوز هم از موضع دیروز تحت نام نو وجدید بمبارزه میپردازند.  همه را تحت نامهای از مکتبهای سیاسی ـ فلسفی  یا مفاهیم سیاسی ـ فلسفی اواخر قرن18 و19  بباد اتهام بسته همه را دریک صف به ارتجاع یاسرمایه داری وامپریالیزم وفئودالیزم مربوط دانسته خاطرها را در قالب برنامه های قالب شده در دیروز آسوده میسازند.البته مفکوره ها وبرداشتهای سیاسی هر کی ، بخودشان تعلق دارد که نمیتوان همه رایکسان ساخت ، یا فکر کرد . اما میتوان مسایل عام زندگی روز مره طبقات اجتماعی را که به بخشی از جامعه ،(زحمتکشان یا کارگران وروشنفکران یا سرمایه داران یا فئودالان یا معکوس آن دهقانان را در بر میگیرد توجه داشت ) و دررابطه  با حاکمیت یا بر آوردن  خواستها  ونقش شان در سمت گیریهای انقلابات ودگرگونیها وریفرمها واصلاحات وموقف شان در تولید وتوزیع  تمام اموال وخدمات ،جامعه امروزی ، با تمام ابعاد آن مطرح است ، باید در نظر داشت .     

امروز که جهان پهناور ما به اصطلاحی ؛ " در دهکده ای"  متمرکز گردیده ،که خواسته یانا خواسته جامعه ما از مزایا یا اضرار آن بکناری نیست وبخصوص، که این دهکده ، به اثر پیشرفت های علم وتخنیک واگاهی های انسانی وتمرکز هیولای سرمایه های بزرگ دربانکها وکارتلهاوموسسات صنعتی کشور های امپریالیستی که دروجود نظامهای متکی به اردوهای متجاوز ودرخدمت این بانکها وموسسات صنعتی ، به هر جای خواسته باشند ، بدون دلیل وبرهان ، یا با توجهی حداقل مطبوعاتی این لشکر هارا اعزام ومنابع وبازار این کشورهارا بتاراج میبرند. مداخله در امور دولتها وتصرف منابع اقتصادی وتعلق کشورها ببازار جهانی روز تاروزمحکمترو وابسته تر میگردد. ما در چنین اوضاع واحوالی قرار داریم که از یکطرف توانیهای ما وظرفیت سیاسی ـ تشکیلاتی جامعه ما وتوانائی اقتصادی ما (" ما " ، منظورم مای خیالی ،  ازنیروهای است که می توان دریک برنامه مطروحه وسیع  ، یا در اپوزیسیون یا در حاکمیت زمینه عمل داشته باشد یا مجموع جامعه است )   دربرابر اقتصاد ویران شده ، تسلط بنیاد گرائی ، دشمنی ومداخله خارجی وموجودیت قوای بین المللی به پائینتر از صفر قرار دارد ،واز طرف دیگرپراگندگی ، سرخوردگی وانقطابها ودشمنیها ،در درون ، نیروهای دموکراتیک وترقیخواه وروشنفکر، آن اثر گذاری راکه بر دولت جمهوری اسلامی افغانستان داشته باشند ندارند وجا را به نیروهای بنیادگرا ونیروهای فرصت طلب که در دیروز از ترقی ودموکراسی بریدند وبه آغوش باز بنیاد گرائی وبحیث وسیله دردست کشورهای پاکستان وایران قرار گرفتند. با رسیدن حاکمیت چور وچپاول بنیادگرایان یا به اصطلاح جهادیانی که هم شهید وغازی اند سهمی نبردند . در کمین امروز میخواهند دوباره با مفلر ونکتائی وبا برخورداری از آیده های سوسیال دموکراسی اروپائی یا جمهوریخواهی ودموکراسی طلبی امریکائی ، از طریق نفوذی به دم ودستگاه های ساخته شده یادرحال ساختمان ، حاکمیت را ه یابند و با بنیاد گرائی یکجا حاکمیت را  تحت اداره قرار دهند .این دهن کجی به تاریخ ومردم کشور ما است ومقدور نیست . در چنین اوضاع واحوالی که بقولی ؛ دهقانی ساده افغانی که گفته بود "شری بخیزد که خیر ما باشد "این خیر وشر در این کشور مصیبت وجنگ زده ، یکجا تلاقی میکند ، که گویای مداخله نظامی وبمباردمانهای پیهم وبوجود آوردن ائتلافی از بنیاد گرا ترین، نیروها، که هنوز هم یک دست شان در خون مردم افغانستان ودست دیگرآن در قاچاق مواد مخدر است ، درحمایت دارند.  واز طرف دیگراین حکومتها، خودرا به رفع جنگ وبحران و به ارزشهای جامعه مدنی وبازسازی ، رعایت دموکراسی ،حراست حقوق بشر ، خودرا متعهد دانسته اند.    بدین مناسبت است که در مقاله ای تحت عنوان " باید فرصت را از دست نداد !! براین امر تاکید گذاشته ام که : " همکاری ومبارزه را باهم مشترک سازیم تا توانسته باشیم کشور ومردم افغانستان را در بیرون رفت از شرایط موجود ، با استفاده از امکانات وراه ها وسایل قانونی ودموکراتیک یاری رسانیم . " لازم میدانم یکبار دیگر آنرا اینجا نقل کنم : " بدین باورم که شعار رفتن در حاکمیت ، ائتلاف وهمکاری مستقیم با حاکمیت ، یا شعار سقوط حاکمیت در شرایط موجود ، (حضور قوای بین المللی در حمایت از ثبات واستقرار صلح ) برای نیروهای دموکراتیک وترقیخواه ، نه مقدور است ونه منطقی ! باید از ان کاملا اجتناب کردوبحیث سیاست مستقل ،" انصراف از حاکمیت " ودر عمل بمردم افغانستان نشان داد که ما وسیاستهای ما در خدمت گذاری بمردم از طریق مجاری قانونی در اثر گذاری بر پروسه های سیاسی ـ اقتصادی ـ اجتماعی وفرهنگی ، جلب حمایت مردم به فعالیتهای سیاسی ومدنی وخواستهای اقتصادی ، حقوقی واشتراک فعال در زندگی وکار حکومتها وپارلمانها ونظارت بر آن. یا بطریق دیگر مشکلاتی راکه بر سر راه مردم  افغانستان قرار دارند ما باشرکت خویش در حاکمیت حل ننموده بلکه بر ابعاد آن افزوده میگردد وبهمین ترتیب نفی حاکمیت در شرایط موجود ، باعث مشکلات عدیده دیگری خواهد بود که حل آن از توان این نیروها بیرون خواهد گردید. " . بدنباله بازهم میخوانیم : " تجربه بما آموخت که ؛ دنباله روی وعدم استقلال ووابستگی به نیروهای خارجی بسود آرمانهای واهداف سیاسی ـ اجتماعی ـ اقتصادی مانبوده ، هرنوع معامله وسازش های پشت پرده رامحکوم وافشا نموده از موضع های سالم وبسود مردم افغانستان وکمکهای بی غرض ومفید کشورهای خارجی را باسربلندی وافتخار دفاع وحمایت نموده وسوء استفاده های غرض آلود ، اهداف ضدملی وضد مصالح مردم افغانستان در ستیزیم ."( همانجا) .بازهم بطور ذیل در مورد اهداف کلی دریک برنامه مطروحه همانجا میخوانیم :  " ــ  اهداف مطروحه در برنامه سیاسی ـ اقتصادی واجتماعی باید جوابگوی منافع اکثریت مطلق مردم غرض اشتراک فعال شان در اجرای عملی آن ، یا به اصطلاح دیگر در چوکات کشور موثر بسود اکثریت وترقی کشوربوده(ملی ومترقی) واز لحاظ جهانی ، با جذ ب مزایای تمدن جهانی وحمایت نیروهای دموکراتیک وترقیخواه واقع گردیده وهمچنان در عرصه روابط بین المللی فعال ومتکی بر همکاری های صلح آمیز جهانی وموسسات بین المللی باشد . یا بعباره دیگر ! مشی همه گیر سیاسی ـ اقتصادی واجتماعی ، اهدافی را تعقیب نماید که ضامن خوشبختی افراد جامعه (مردم یا توده ها )( در کوتاه مدت ودراز مدت ) بوده وعقب مانی اقتصادی را در کوتاه مدت سمت داده وبا تامین استقلال وآزادی ، صلح ـ ثبات ـ قانونیت ورفاه اجتماعی را تضمین نماید . " (همانجا) .

  در خلال طرح یک برنامه جامع ، باید وضروری است که سوال طرح برنامه سیاسی ـ اقتصادی واجتماعی به متحدان خود را نیز حل کرد. یا برنامه طرح شده ، جوابگوی خواستهای متحدان است یا خیر ؟؟  در شرایط موجود اهمیت حیاتی کسب میکند که از آن نباید طرفه رفت ، یا آنرا بفردا موکول کرد ، یا با طرح نکاتی از یک برنامه کلی به انتظار نشست . باید توام با آن ، بکار عملی در مقیاسهای کشوری، از قریه وده تاشهر ازسطح ملی تا سطح بین المللی به آن آغاز کرد .درپایان مقاله آنجاکه خطوط کلی یک برنامه که از کدام چینلها باید خودرا بپوشاند یا به اصطلاح نوشته ؛ " آبخورش خودرا تهیه نماید " در بند (2) ذیلا میخوانیم :  " 2 ــ شناسائی نیروهای اجتماعی وسیاسی که درکاربست سیاستهای فوق   نفع مشترک دارندومیتوان بر آن تکیه کرد ووحدت مبارزه سیاسی ـ اقتصادی واجتماعی وحتی سازمانی راپیش بینی نموده ، با تاکید بروجوه اشتراک نیروها ، باید همزمان کشمکشها ومنازعات درونی خلق(ملی ، زبانی ،نژادی، قبیلوی وغیره ) آگاهی حاصل کرد وآنرا مشخص ساخت ، ودر برنامه برای آن جای مناسب ، غرض رزمندگی واحد خلقها راه باز کرد ( تضاد های درون خلق ووحدت نیروهای خلق ) .

  نوت :  (  از استعمال کلمه خلق یا مردم یا توده ها، بجزء مفهوم عام منظوری دیگری مطرح نیست  ) .                                                                                                                    

 منظور از" شناسائی نیروهای اجتماعی " که بعضیها هنوز هم دهقانان در برابر فئودالیزم  و کارگران دربرابرسرمایه داران  در مبارزه  طبقاتی  افغانستان باور شان نه سکلیده ا ست ،ساده میسازند ، منظور نیست . منظور از نیروهای اجتماعی عبارت از تمامی نیروهای که به اثر جنگها ، فقر ومهاجرت به شهرها ودهات هجوم آورده اند واتباع کشور اعم از شاکردان ، محصلان ،ماموران ،وکارگران ودهقانان کسبه کاران وسرمایه داران و تمامی اقشار وطبقات اجتماعی راکه  بنوعی  در شرایط موجود از آینده خویش نگران اند، بیشتر مطرح است ،بازهم باید تاکید صورت بگیرد که این اتباع کشوربحیث نیروهای اجتماعی نه در تقابل طبقاتی  ونه در رویاروئی با دولت وحاکمیت وتعویض آن ، بلکه درسهمگیری در حیات سیاسی ـ اقتصادی واشتراک فعال ارگانهای قانون گذاری واجرائیوی ، بخاطر راه اندازی  اداره سالم ودموکراتیک وبلند بردن خواستهای توده ها  در عرصه های مختلف زندگی سیاسی ـ اقتصادی واجتماعی وفرهنگی است مطرح میباشند ( منظور درشرایط واوضاع جاری است نه در کم وبیش آن ، و نه دراگر ومگر آینده  ) .  که با خواست طبقه وقشری،یا سازمانی ، یا شخصی در عرصه های سیاسی ـ اقتصادی ـ اجتماعی وغیره ، یا از طریق حاکمیت مطرح است ، نه در تقابل خشک ودشمنانه ، حتی بعضا در همسوئی وهمکاری عملی بسود رشد وتوسعه اقتصادی وبلند بردن سطح آگاهی سیاسی وفرهنگی اتباع کشور میتواند در عمل این همکاری بوجود بیاید ، مدنظر است . خلاصه کلام دراوضاع موجود ،طبقات واقشار اجتماعی را نباید از هم جدا ودرتقابل همدیگر قرار داد ، بلکه  برمنافع مشترک شان باید تاکید گذاشت ومبارزه را سازمان داد . ممکنست این مفکوره ها بنظر بعضیها اپورتونیستی وسازشکارانه ، وتسلیم کارانه جلوه کند . در صورتی انتخاب راه دیگری اگر موجود باشد ؟ به بن بست وطرد نیروها از عرصه سیاسی کشورشده وبازهم میدان به بنیادگرائی واستبداد مذهبی  داده میشود. ( بازهم تاکید بر شرایط موجود است ) واز دینامیزم بالفعل وبالقوه توده ها بهره برده نمیشود .  بطور مثال بعضیها  جمهوری فدرال ویا نبودن بعضی پسوند ها یا بودن آنها ونامها ودیدگاهای ایدیا لوژیکی یا مذهبی وغیره را بحیث، پیش شرط ها در مذاکرات یا در تفاهمات ویا گذشته رادر امروز میخواهند به فیصله بنشِنند ، همه ای این نظرات وخواستها ، انعکاس دهنده ای منافع محدود  قومی ، ملی ، زبانی  ، عقیدوی وغیره است که  درمنافع سازمانی یا حزبی  منعکس و بحیث خط منافع سازمانی متبلورشده ودر خواستها انعکاس دارد . باید بدان توجه کرد  وبراه های حل ان  مشترکا برامد . زیرا اکثرا دیده میشود که این سازمانها واحزاب در خطوط کلی دیدگاه ها همسوئی واشتراک وسیع دارند وعملا میتوانند داخل برنامه و حدت  وحتی تا وحدت سازمانی گردند . با تاکید بروجوه اشتراک سازمانها واحزاب میتوان ، با در نظر داشت پلورالیزم دروحدت تکیه کرد  .

 بنیاد گرائی که دروجود احزابی ، که بیشتر از سه ده ای حاضر وقرنهای متمادی دررگ وپست واستخوان جامعه در آمده وتجارب عظیمی سازماندهی در مسجد ومدرسه در قریه وشهروتجارب سالهای جهاد وجنگ وروابط درسطوح دولتها وسازمانهای  سوا از بنیاد گرا ، با امریکا وکشور های اروپائی روز تا روزاز نظم وسقم بیشتری برخوردار شده اند . وبا ثروتهای  از فروش  سلاح وتریاک  ، چور وچپاول دارائیهای عامه امروز در چنان معراج قرار دارند که بجای جمع آوری، نوبت نفقه ملائی ، به لک بخشی  ملیونها دالر زیر نام تمویل ائتلاف برادران جهادی ؛ حاکمیت موجود وقوای بین المللی  درراس امریکا را به چالش میکشاند . نباید منتظر انکشاف اوضاع باقی ماند ، حیله گران تاریخ میخواهند بنیاد گرائی را با سر نحیف روشنفکران در نبرد غیر متوازن قرار داده ، خود ودست نشاندگان  اش را خرسوار از این معرکه بدر ببرند . تا جائیکه تجارب تاریخی نشان داده ، با این بازیها نمیتوانند بنیاد گرائی را از اهدافش که برگشت به گذشته وحاکمیت شریعت خالص یا مخلوطی با قانون در گرو شریعت وبنیاد گرائی را پا بر جا سازند . بنیاد گرائی یعنی بر گشت به گذشته  را ، باید سد ساخت ونگذاشت شرایط موجود وامکانات که در مبارزه با بنیاد گرائی بوجود آمده ، در اختیار بنیاد گرائی وحاکمیت زور قرار گیرد . 

 بربنیاد چنین اصولی باید به احزاب سازیها وگروه سازیهای صرف که در ساختار اجتماعی جامعه ما نمیتواند موثریت داشته باشد وتنها میتواند خودرا بنام حزب نگاه دارند که چه رسد به  افغانستان با صلح وثبات ودموکرات ! که از توان این احزاب وحلقات به تنهائی ، بیرون است  .  بهمین ملحوظ  طرح ضرورت بسود سازمان سرتاسری ، تجمع تمام نیروها در اطراف خواستهای حداقل در شرایط موجود را در دستور روز قرار میدهد ،باید گام برداشت  وتسریع کرد.  

حقیقت مسلمی دیگر اینست که اعتبار جمهوری اسلامی اقای کرزی ووعده های داخل شدن به بهشت امریکائی ، دولت بوش، در اذهان عامه روز تا روز اعتبار خودرا از دست میدهد وبه دروغ پردازی ، فساد اداری ، ثروت اندوزی وقاچاق مواد مخدر متهم اند . وبا بنیاد گرائی علنا در تبانی قرار گرفته اند . پرستیژ جهانی وملی جمهوری اسلامی افغانستان در وجود آقای کرزی بحیث رئیس جمهور افغانستان وتکنوکراتهای  طلب شده از خارج کشور، زیر سوال رفته است .این بدان معنی نیست که عمرجمهوری اسلامی در راس رئیس جمهور کرزی راختم شده اعلان کرد ، بلکه این اعلان خطر یست از آوردن ، بد از بدتر .  که در زراد خانه ای  حامیان اداره افغانستان بقدر کافی ذخیره شده اند ، را نزیک میسازد .  

در آغاز از نقش جوانان وفرزندان ما چه در کشورهای خارج وچه در داخل افغانستان ،که به آموزش ها وپیگیری راه ترقی افغانستان با مخلوطی ، از پیروزی جهاد وسقوط ومتلاشی شدن در مجموع نهضت ترقیخواهانه   نه تنها به پارچه ها بلکه به افرادی سر خورده درسازمانهای مختلف از بنیاد گرائی مذهبی تا به پیوستن به بدنام ترین آنها وافراد وعقاید شان جلب شده اند. از این وضع جوانان ما نمیتوانند درسها مبارزه راستین پدرانشان برای آینده داشته باشند .  نهضت امروز وآینده کشور، بابی مهری آنان روبرو گردیده است . اگر نسل ما در خود وروشهای سیاسی خویش تغیراتی را غرض اشتراک وعلاقه مندی جوانان به این سیاستها  بوجود نیا ورند؟ به نقش جوانان در نهضت فردای کشور،غیر از تاسف حرفی دیگری را نمیتوان اظهار کرد . 

سوال "چه باید کرد ؟ " معروف همیشه بسراغ ما می آید ومیتوانیم با چند کلمه ، یا بیانات نصیحت مابانه بر مسند رهبران ، نثار دیگران کنیم خودرا راحت وراضی سازیم . در جمع ما ، تعدادی کسانی که غرض خوش آمد گوئی وتمجید از رهبران خود ساخته ای شان ، کم نیست ،که بطور آگاهانه یا غیر آگاهانه ، بمنظور اینکه خودرا در پهلوی منبر این رهبران جا زده باشند به مداحی میپردازند وبازار این رهبران را در بین حواریون شان بطور خیالی پررونق تر ساخته اند. اگر واقعا این رهبران وکدر های لایق شان شایستگی کدری حداقل دیروز خودرا دربیرون از کشور بخصوص کشورهای اروپائی دارند ؟ خودشانرا  بشکل سیاسیون  به اصطلاح در تبعید سازمان دهند وفرصتها را زیر بالشت پرقوی شانسهای بدست آمده ، زندگی مرفه مهاجرت تلف ننمائیم . بگفته ای معروف ، بنشینیم ، تجارب گذشته سیاسی مانرا را مرور وبه نسل امروز وفردا که عرصه دار مبارزه اند تقدیم واز ایشان حمایت نمائیم . ما بزودی شاهد روزی خواهیم بود که از نسل امروز، رهبرانی بمیدان خواهند آمد که باراین مبارزه را در دشواریهای امروزبشانه خواهند کشید وما منفعل نخواهیم بود . با نگاهی مختصر به مطبوهات سیاسی وفرهنگی افغانها چه در خارج وبخصوص در داخل کشور در فرصت کوتاهی ، این کدر ها جوانه زده وببارنشسته است . مردم باتمام این وضعیت بد اقتصادی ، دیگر منتظر رهبران واحزاب سیاسی خود نخواهند بود ! زیرا چنین برنامه ها وخطهای فکری در انحصار هیچ حزبی یا سازمانی یا رهبری نخواهد بود . تاریخ  انتظار را نمی پذیرد ،از کنفرانس بن تا انتخابات ریاست جمهوری در کشور ما ، فرصتی طولانی نبود ، مردم آماده بودند بپای صندوقهای رای بروند وبه کرزی رای دهند ، زیرا الترناتیفی دیگری راسراغ نداشتند بجزء رای دادن به کرزی ،که یکشبه بزور نیروهای خارجی بقدرت رسانده شده بود . نتائیج پارلمانی در مجموع ازهمین حالا روشن است  . که جنجال جناح بندیهای داخل پارلمان ازیکطرف ورقابتهای نمایندگان مربوط به احزاب ویا منفرد از طرف دیگرکه مانع کارائی شورای ملی دراین دوره خواهد بود پیش بینی میگردد  وهم علاوه بر آن شورای ملی با موضع گیریهای تند جناحها علیه دولت ، کابینه کرزی رابه چالش های جدید وحتی ببحران بیشتر سوق خواهد داد .

   با آنکه ما زمانی طولانی را از دست داده ایم ، اما با آنهم نشانه های از امیدواری چه در مطبوعات سیاسی افغانها وچه در نشستها ومذاکرات متقابل احزاب وسازمانها وحلقات سیاسی  واشخاص وکدرهای آگاه سیاسی در تمام جناح های نهضت امروزی افغانستان دیده میشود که نمونه کوچک آن توافق بین حزب متحد ملی ونهضت میهنی افغانستان ( نهضت ترقی ودموکراسی) را نام برد. وده ها نوشته ومقاله وحمایت منفرد ، وتوضیح راه ها ووسایل این اتحاد  در مطبوعات بیرون مرزی مطرح است . وباید تحت حمایت وسیع قرار داده شود . نشانه اولی این خط در خارج از کشور بار اول به ابتکار عده ای از جوانان مربوط به حزب وطن( در گذشته دموکراتیک خلق افغانستان) مطرح گردید که به جنبش واقعی در زمان کوتاهی تبدیل گردیده وجناحهای دیگری از احزاب وسازمانهای گذشته نیزغرض انسجام نیرو در آینده ،برای اشتراک در فعالیتهای سیاسی افغانستان بدان پرداختند . که امروزهرچه بیشتر ضرورت این وحدت مطرح است  ، دربین این احزاب وسازمانها وحلقات سیاسی وشخصیتهای سیاسی واجتماعی بحیث مسئله مرکزی مطرح است . 

 بحیث نمونه به نوشته محترم خلیل رومان ،در سایت مهر که به هیچ سازمان، حزبی یاحلقه بندیهای سیاسی خودرا مربوط نمی دانند ، تحت عنوان "خطاب به احزاب وسازمانهای سیاسی "مینویسند :  از مدتی بدینسو تب وتاب تاسیس احزاب سیاسی در داخل وخارج کشور بالا گرفته است . بر اساس قانون احزاب وسازمانهای سیاسی حدود (85) حزب تشکیل گردیده ویا در حال ثبت می باشند . احتمالا در خارج از افغانستان نیزنهاد ها وسازمانهای سیاسی" فعال" اند . ( تاریخ مقاله حمل 1384 شهر کابل ذکرشده است .) . بدنباله میخوانیم : " این احزاب ونهادها با برنامه ها ، اهداف واساسنامه های همگون ومشابه ، گرچه از لحاظ کمی رقمی درشتی را تشکیل میدهند ؛ اما از لحاظ کیفی حضور چندانی در تحولات ودگرگونیهای اقتصادی ، اجتماعی وسیاسی ندارند . حتی تشکیلات وهسته های تشکیلاتی وسازمانی آنها عمدتا در مرکز محدود میباشد .وسعت نظری وعملی به پیمانه سراسری ملی ندارند . " ( همانجا به ادامه ) .وی بعد از توضیح گتگوریهای احزاب ، به  نکات عمده ومشترک برنامه ها وخطوط فکری وجانب داری این احزاب از مفاهیم کلی که نمیتواند راه های حل مناسبی  برای پایان عقب ماندگیهای سیاسی واقتصادی را در بر داشته باشد  .وی بعداز ذکر تغیراتیکه طی سالهای متمادی در اوضاع احوال سیاسی اقتصادی افغانستان منطقه وجهان بوجود آمده وی می افزاید که : " میکانیزمها وسنت هاکهن نمیتواند پاسخگوی نیازمندی های کشورباشد ." ( همانجا ) وبدنباله شمارش تغیرات در عرصه های داخلی وخارجی را بشمارش میگیرند  که روی اوری مردم بسوی سیاست به پیمانه نسبتا وسیع بمثابه نوعی از دموکراتیزم ، اقتصاد وابسته به خارج، مواد مخدر ،ارتشا وفساد اداری  رویکار آمدن قشر جدید در عرصه سیاست ، اقتصاد وفرهنگ . انقسام جامعه به محورهای قومی ، مذهبی سمتی ، گروهی وگاه زبانی وتشتت در جوامع روشنفکری، ضرورت باز سازی عمیق در همه عرصه ها " را نام میبرند . در عرصه خارجی : " دخالت کشورهای همسایه در مسابقات اقتصادی توجه کشورهای جهان دردستیابی به حضور دایمی دریک یا چند کشور منطقه برای کنترول بازار ،ذخایر نفتی وتجارت در آسیای میانه، ضرورت جهانی شدن وصف آرائی کشورهای منطقه در پیشگیری این مسابقه ودر نتیجه حصول منافع بیشتر ، مبارزه با تروریزم وموادمخدر بحیث یک استراتیژی دراز مدت ، استفاده موثر از موجودیت ائتلاف بین المللی ضد تروریزم  وقوای آیساف ، ضرورت باز نگری علمی وواقعی سیاست خارجی افغانستان " (همانجا) . را مطرح میسازند . وی( نویسنده نقاله) بجا ودرست تشخیص نموده که با وجود آنکه این تعدد احزاب سیاسی " نقشی موثری در روال جاری ایفا نمیکند ، در دراز مدت به " جنگ هفتادودوملت " خواهد انجامید. " نتیجه میگیرند . وبسوال وفرضیه  میپردازند که : " با فرض اینکه تمام مردم افغانستان بعد از اتلاف وقت وامکانات واز دست داده فرصت های مناسب ومساعد به (85)حزب سیاسی وارد شدند ،خود این انقسام فاجعه بار نخواهد بود ؟ "(همانجا ) . وی در پایان  نوشته مختصر شان برای در یافت پاسخ به چه باید کرد تاریخی دو راه را پیشنهاد مینمایند ، که هردو را برمسیراحزاب وسازمانهای سیاسی ، بخصوص " دموکرتها وملی گراها " را در مرکز مباحثه در باره اتحاد وبرروی انحلال داوطلبانه این احزاب وادغام آنان در یک حزب واحد تاکید دارند ودر بخش دوم این مسئله در صورتیکه ، وحدت کامل اگر مقدور نیست ، از" ائتلاف سراسری ، با حفظ استقلال سازمانی کاملا مقدور ومتصور است "  میدانند وتاکید میگذارند . ضمنا وی از تفاهم ملی  دوازده حزب وتنظیم سیاسی  ، دریک " جبهه تفاهم ملی " استقبال نموده ، پیشنهاد گامهای جدید وجدیدتری را دارند . با تاکید برمطالب فوق ونتائیج از مذاکرات حزب متحد ملی ونهضت میهنی که طی اطلاعیه کوتاه اما مطمئن از توافقات  خط فکری وتشکیل سازمان واحد را در دستور عاجل بتوافق رسانده اند .بر همه است که آنرا تقویت وبه آرزوها وتلاشهای آینده فرزندان این کشور باستانی راه را در اتحاد ها باز کنند .

 با تاکید گذاشتن روی حرفی یکی از دوستان در" سایت مهر" که تحت عنوان  " یک خطاب دیگر به ...!! "( بقلم محمد یعقوب هادی ) .با توضیحی مختصر از اوضاع واحوال وضرورت دوباره بهم نشستن وپیوستن وتاکید اینکه نمیتوانند احساسات ارمانی را خودرا، در جمع بیان نکنند وخودرا از هر حیث به سرنوشت کشورشان مربوط وسهیم میدانندوی برضرورت تشکیلاتهای جداگانه احزاب وحلقا ت در شرایط دیروزوامروزبحیث ضرورت زمان  تاکید گذاشته ، تعدد تشکیلات  ، خودخواهیها ، سلیقه های راکه نتواند باارمانهای همگانی همخوانی داشته باشند مردود دانسته ، " به فعالیت یک حزب واحد رای میدهند ." . به ادامه ، مینویسند : " موقعیت شخصیتها ونسبت های مردمی شان برای اعضای حزب مفهوم است رهبری فعالین واعضای ح.د.خ.ا ، گنجینه از فراز ونشیب های مبارزه سیاسی اند که اندوخته های فراوان از پیروزی ها وشکست ها دارند به باور اعضای ح.د.خ.ا فقط تشکل واحد این میهن پرستان وارثین راه استقلال ومبارزین ترقی وعدالت اجتماعی ودیموکراسی میتواند روح شهیدان را شاد ،باور بیوه زنان یتیمان ، معیوبین معلولین صادق به ایثار وقربانی که داده اند خاطر مردم امیدوار را جمع وارمان متعهدین را تحقق بخشد قابل یاداشت میدانم " ونتیجه میگیرند می افزایند : "نامها تغیر پذیر وماندگار اوراق تاریخ اند این ارمانها است تاکه آینده است پاینده است ارمانهای دیروز ما همان بود که امروز به آن باورمند هستیم بصورت کل افغانستان آزاد ومستقل ، جامعه پیشرفته ، مترقی وعادلانه وجز آنچه برای مردم آرزو داشتیم ؛ غذا ، آب ،لباس، سرپناه ،برق ومکتب،پوهنتون کودکستان ، شفاخانه ، تفریحگاه، کار، پیشه ،داکتر، دوا، امنیت ، آرامش ،آزادی وصدها آرزوی شریفانه که در ارمانهای ما  " ، بدان جا داده شده بودهنوز زنده وپا بر جا ا ند .

  با تاکید گذاشتن بر خطوط تفکر اکثریت رفقا ودوستان وکدر های مستقل ویا تنظیم شده در سازمانها وحلقات یا هم شخصیتهای مستقل سیاسی ـ اجتماعی وحتی نیروهاوشخصیتهای داخل در حاکمیت موجود یا بیرون از آن ، که بنوعی از اوضاع موجود وعدم کارائی ونقش گذاری برپروسه های موجود غیر موثر وبدور نگهداشته شده اند .مایه ای تشویش جدی سیاسی شان است ، که باعث خلای سیاسی بسود ثبات ،تحکیم نظام مبتنی بر قانون ، حقوق وازادیهای بشری جامعه متمدن امروزی  است . وبرگشت  به بنیادگرائی ،مداخله خارجی،جنگ وبحران ، تحکیم حاکمیت بنیادگرائی وفساد اداری وغیره درهراس اند که بستر نا آرام  ذهنی وعینی جامعه ومردم را تشکیل میدهد ، که در حال تکوین وریشه گرفتن  قرار دارد . زمینه های مساعد سیاسی براین امر تاکید میگزارد که عرصه ای فعالیتهای سیای ـ اقتصادی ـ اجتماعی برای فعالان ومبارزان راه ترقی ودموکراسی در یک سازمان سراسری بدسترس است ، که میتوان با تکیه بروجوه کلی ترین خط های فکری ونیازهای مرحله کنونی جامعه تاکید گذاشت واز آن بسود وحدت کامل نه بر سیاق گذشته بلکه بر معیارهای تفکر امروزی ، پروالیزم در وحدت  بنا کرد . مقاله ای تحت عنوان " باید فرصت را از دست نداد ! " درسایت اریائی 30.05.05 که بر بنیاد زمینه ها وخاکه ها، محدوده های سازمانهای جدیدا تشکیل شده ، که با هدفها وگرایشهای که باصطلاح چپ ودموکراتیک در کشور بوجود آمده اند ، پرداخته شده است ونکاتی غرض در آمد ویا به بحث گرفتن موضوعات که در مقالات متعدی ازدوستان آنرا مطرح ساخته اند یا خود در جریان گفتگو ها ونشستهابه نتیبجه رسیده ام مطرح ودر خطوط بسیار کلی ارائه شده است که در بر گیرنده ، برخی از انها مربوط به اعضای سابق حزب " وطن " یا  (دموکراتیک خلق افغانستان اند )، یا ریشه در بنیادهای قبلی ماورای چپ دارند، که فعلا فعال گردیده اند . این احزاب وحلقه بندیهای سیاسی در زمان کوتاه از سر گیری مبارزات سیاسی خویش ، به این نتیجه رسیده اند که به تنهائی نمیتوان در عمل سیاسی افغانستان تا ثیر گذار نقشی بود که باید ایفاکرد  ، آنان خودرا مجبور دیدند با تغیر اوضاع یا شرایط جدیدی حاکم در جهان وافغانستان ؛ در قدم نخست ، به باز نگری درتفکرو خط فکری خویش  بپردازند که ،پرداختند واز آرمانگرائی مطلق وابسته به بنیادگرائی خارجی در رنگ ایدیا لوژیهای ، از مذهبی تا شبه چپ افراطی ان ، در حرف خودرا رها کردند اما در عمل همچنان وابسته مانده اند که نمونه زنده آن ، دشمنی وکینه ورزی  این سازمانهادر گذشته های دیروزشان ، که همه برباد رفته ونابود شده است ، زمینه های آنرا می پالند  وهنوز هم آنها در کشور ما غرض  "  دایعه دیروز فردا را با آتش میکشند"  یعنی از خصومت ودشمنی بسمت سازشهای سیاسی و وحدت های تاکتیکی واستراتیژیک  وتفاهم ومذاکره بین نیروهای همسو که بقولی ، برنامه های تحریر شده ای مشابه را به نهضت ارائه داشته اند، هنوز گریبان خودرا از تعصبات گذشته نرهانیده اند ودر سیاستها بجای مصالح علیا ی کشوری ومردمی ، به سیاستهای ، دشمنی وانقطاب که ریشه در گذشته دارد، می انجامد ودلایلی فراوانی را برای این جدائیها اگر قرار باشد قطار میسازند ، امااین اصل را در هر بار فراموش میکنند که در گذشته مبارزات خودشان ودوستان وهمراهان شان ، این راه ها وسایل را در طفولیت وپا بپائی  با نهضت در گذشنه رفته اند واز آن تجربه دارند ، بار دیگر در اوضاع واحوال جدید ، انرا بحیث مسایل سیاسی جدید یا طرحهای جدید اینجا وآنجا برخ کشیده وتمامی نهضت در گذشته را ،با استثنای خود ودوستان دانه وارشان ، علیه دیگران بکار میگیرند و نشخوار میکنند ، که سودی نمیبرند وراه برائتی اگر در تاریخ سراغ داشته باشند ، نمی رسند .  از این کلمات با معذرت علیه هیچ سازمانی یا شخصی مخصوصی مطمح نظر نیست ، بحیث آمد گپ ؛ گاه بیگاه این مسایل تکراری دربسیاری سطوح ، افراد حلقات وسازمانهای موجود در حدودی حاکم است ، گفتن ، نصیحت وار صحبت کردن ، دیگران را مقصردانستن ، ساعتها فیلسوفانه به معایب دیگران با توجه پرداختن ودیگران را  به صف دشمن بستن وصف خود ، بدون صفوف ، بدور خود بستن ، از صفات حرافانی است که هرروز بازار خودرابا حرافی های خود کساد میسازند.

 نباید نا دیده گرفت که، شعور بلند سیاسی مردم ، نفرت از جنگ وتفنگ سالار وبنیادگرائی وطرد آن از عرصه سیاسی ونظامی ، اجتماعی کشوردربین مردم در دستور روز است واز طرف دیگر باید گفته شود وتاکید گردد که با پروگرامهای ناکام دولتی جمع آوری سلاح وکوتاه سازی دست تفنگسالاران وبنیاد گرائی تحت نامهای مجاهد وقوماندان نه تنها در محلات وشهرها محدود نگردیده ، بلکه در خود حاکمیت هرروز متحد تر ومتشکل تر ووابسته تر به نیروهای بین المللی  وثروتمند میگردند وحاکمیت را در سایه ای خویش قرار میدهند .دریکی از پراگرافهای " باید فرصت را از دست نداد ! " میخوانیم  : اینکه در داخل کشور صف نیروهای دموکراتیک وملی طرفدارمنافع اکثریت جامعه  ضعیف است یا اصلا قابل لمس برای توده ها نیست ! ناشی از پراگندگی نیروهای ترقیخواه ودموکراتیک میباشد ، که باعث خلای سیاسی بسود بنیاد گرائی ونیروهای استبداد داخلی ودلالان وابسته به بروکراسی فاسد که متحدا میخواهند ، حاکمیتی رادر تحت حمایت بین المللی قرار دارد هرچه بیشتر تحت نفوذ ایده های ارتجاعی قرون اوسطائی قرار داده وفشار دکتاتوری نظامیگرانه وپولیسی را نه تنها برروشنفکران ، بلکه برتمامی مردم افغانستان تحمیل وتشدید نمایند .اوضاع جدیدی که بعد از انتخابات ریاست جمهوری وآمادگی برای انتخابات ارگانهای قانون گذاری پارلمان ، شوراهای ولایتی وشاروالیها در حال تکوین است ، نشاندهنده ای آنست که حاکمیت  زیر نفوذ احزاب متشکله ارتجاع قرون اوسطائی هرچه بیشتر مصمم گردیده اند ، تا بصورت قاطع همه دستاوردهای جامعه بشری وبخصوص دستاوردهای جامعه ترقیخواهانه ووطنپرستانه افغانها را در این سرزمین نادیده بگیرند وافغانستان را دوباره بزندان مردم افغانستان وروشنفکران دموکرات وترقیخواه مدافع اکثریت قاطع مردم افغانستان قراردهند . تجربه نشان داده است که حضور قوای بین المللی بدنبال اهداف نظامی ـ اقتصادی ـ سیاسی خویش در منطقه وکشور ما حضوردارند بیشتر ازین نباید انظار داشت ." بار ها بر این اصل  تاکید گذاشته ام وبا دیگران همنظرم که بدون اتحاد کامل یا قسمتی از نیروهای فعال شده ای ترقیخواه ودموکراتیک تا در یک برنامه واحد سیاسی در داخل افغانستان فعال نگردند ، خلای سیاسی بسود نیروهای استبداد داخلی وارتجاع قرون اوسطائی ووابسته ای نظامی تغیر نخواهد خورد وکشور در وابستگی کامل قرار خواهد گرفت وچانس استقرار دولت ملی ومستقل که متکی بر اراده مردم افغانستان باشد بار دیگر از دست می رود .یا حداقل فضای بازسیاسی بوجود آمده بسودصلح واستقرار حاکمیت قانون ودموکراسی هرچه سریعتر از بین خواهد رفت . 

 با انکه فرصتهای طولانی را از دست داده ایم ، با آنهم اطلاعیه ای وحدت را که دارای محتوی نیرومند وغنای واقعی اتحاد را که محصول نشستهای طولانی اضافه از یک دهه را دربین سازمانها ، احزاب وحلقات سیاسی وشخصیتهای سیاسی در جریان است ،نسبتا دریک محدوده بموفقیت میرساند. با اطلاعیه وحدت ، پایان همه اختلافات وانقطاب ها نیست ، اما آغازیست که سالها در راه آن بمبارزه مشترک وآگاهانه برخاسته ایم ، سالی که نیکواست از بهارش پیدا است .  درپایان بحیث حسن اختتام برعنوان مقاله ای ، " باید فرصت را از دست نداد " تاکید نموده توجه جدی همه دوستان ورفقا وسازمانها واحزاب سیاسی وشخصیتهای مستقل سیاسی ، علمی وفرهنگی را به داعیه افغانستان امروزی ، مردمان ستمکشیده وزحمتکش آن جلب نموده ، بار دیگر مسئله باز نگری به امر وحدت واتحاد را دربین نیروهای همسو وهمطراز یا دوستان مردم ونیروهای دموکرات ومترقی جلب نموده ، تاکید میگذارم که : نباید اشتباهات گذشته را تکرار کرد وبار انقطابها مبارزات درونی دوستان ونیروهای درون خلق را به نسلهای اینده کشور انتقال داد. شرایط موجود که آبستن بنیادگرائی جدید و امکان بیرون رفت  از آن  وتاثیر گذاری برثبات ، صلح ، امنیت وحاکمیت قانون وتوسعه اقتصادی را دربرابر همه نیروهای دموکراتیک وصلح خواه وترقی پسند قرار داده است  ، را برای کی ؟ وبرای چی ؟ به انتظار بگذزانیم . 

سرور منگل .                                                                                                       10.09.05                        

 

 


بالا
 
بازگشت