جليل پرشور

 

               نقش منفی بعضی روشنفکران، وفرهنگیان در(سیه روزی) مردم ما

اگر افراد وگروه هایی بنام اسلام ودین الهی بمردم مظلوم ما جفا کردند ، وبا بر داشت های ضعیف، ناقص وحتی ضد دینی بنام دین،سالهای سال جلو ترقی وپیشرفت وطن را سد نمودند، وبا تقوا ترین، ودلسوز ترین خدمتگاران وطن ومردم مارا با فتواها وتصریحات شخصی وغرض الود شان ، کافر ، دهری ، یاغی ، بید ین ، مباح ا لدم ووا جب ا لقتل اعلان نموده وباین طریق ووسیله ء خدمت گذاری،ا  ستعمار ، ستم واستبداد را خونریز تر، و عمر ننگین شان را طولانی تر ساختند که تا امروز همهء مردم کفارهء ان جفا ها را میکشند ودر بین ا تش جنگ ، بی اتفاقی ، فقر وعقب مانده گی میسوزند وصدای شان بگوش کسی هم نمی رسد ، چون جهان دارای یک گوش ، یکزبا ن ویک امکان شده است که خودش مستقیماء در حوادث درگیر است.

 در جانب دیگر تعدادی از منورین وچشمهای امید احتمالی مردم افغانستان، که با محصول رنج وعرقریزی ، گرسنگی ودشواری های طولانی وحتی خون مردم ، بزرگ شده وتحصیل نموده وبدوران رسیدند، با وجود تبلیغات وسیع وفریبنده،  در مورداعتقاد شان نسبت به سر زمین واحد وغیر قابل تجزیه بودن افغانستان، ادعای احترام بهمه زبانها ، اقوام ، ملیتهای باهم برادر ،  مذاهب ، سنن وفرهنگ همهء باشنده گان وطن، در راهای رفتند وادعاهای پوچ وبی اساسی را مطرح کردند که به هیچ انسان متمدن ، ازادیخواه ودموکرات وعد ا لت پسند نتنها نمی زیبد بلکه شرم اور نیز است . سرودن شعر وترانه ، نوشتن ده ها مقاله ، تحلیلهای باصطلاح تاریخی ،سر زدن بصد ها کتابخانه ،موزیم وقبرستان به منظورتثبیت گویا هویت تاریخی این یا ان قوم وزبان، نه بخا طرارتقای سطح معلومات ابنای وطن بلکه بخاطر ایجاد تخم نفاق وتشدید اختلافات گونا گون در داخل وطن واحد ، در میان مردمیکه سالهای طولانی را دراخوت وبرادری وتفاهم بسر برده بودند ، گناه وجفای عظیم دیگریست از نوع دیگر وخطر ناک تر ا ز همه که باید هر چه زودتر جلوا ن گرفته شود. 

 ببینید چه فرقی بین دسایس استعماری ،شر اندازان ،جنگسالاران منفعت پرست، روحانیون نما هاییکه نفاق ملی وقومی را تشدید کردندو افراد باصطلاح دموکرات ،عصری ، روشنفکر وترقیخواه   که با تمام تعصب وتنگ نظری ومحدودیت فکری عمل میکنند وجود دارد، اینها همه اهل چندین نظر و لی مجریان یک عمل وبار اورنده گان  یک محصولند وان بد بختی مردم وبی اتفاقی در میان  ان تودهء زحمتکش است که با شکال مختلف بنام شان تجارت گردیده است. چطور میتوا ن قبول کرد که منادیان حفظ وحدت وهمبستگی مردم ،بسینه کوبان افغانستان واحد ویکپارچه، به هردلیلی  که شاید برای خود شان موءجه ومنطقی باشد ا ن وطن عزیز ، تاریخی ،زیبا ودوست داشتنی را به پشتونستان ، تاجکستان    هزارستان ،ازبکستان ، ترکمنستان، بلوچستان ونورستان وشاید استان های دیگربا کل قساوت با کارد وشمشیر تقسیم میکنند   وهیچ نوع تر سی وتشویشی بخود راه نمیدهند، این اعمال ضد ملی را چگونه میتوان ملی وسود مند دانست؟ .

 چقدر بحال مردم ما مفید تمام خواهد شد که کسانی تبلیغ  وادعا میکنند که دردرازای تاریخ وطن، ویا در گذشته های دور ونزدیک وطن  پادشا هان وامرای وطن از قوم وزبان انها بوده است،  اولاء این ادعا ها کاملاء بیفایده است، و هیچ مشکلی را حل نمیکند 2-هیچ پادشاه وزمامداری در وطن ماباثر انتخاب مردم بقدرت نرسیده بود. 3 - قرون متمادی مهاجمین یونانی  ،عرب، مغل ، فارس وانگلیس بر قلمرو ما حاکم بودند ودارو ندار ما را غارت کردند 4- صد ها سال لشکر گشایان وپادشاهان وطن ما از دهلی تا اصفهان واز مشهد تا خوقند وبخارارا در تحت کنترول وحکومت خود داشتند و بر انهاحکم راندند وچندین بار هندوستان بوسیله پادشاهانی که به انها افتخار نیز میشود چور وغارت شد وتمام مجسمه ها، الاهه ها ، بگوان هاوعبادتگاهای هندو ها و سکها ها تخریب گردیدو با خاک یکسان شد  .       اکنون باید از این اقایون پرسیده شودکه چه کنیم ؟ افغانستان وطن مشترک ما را به بازماندگان ان سلاطین جبار استعمارگر وبیرحمی که سالهای سال بالای اجداد ما حکم رانده بودند ، باساس ادعای حکومت داری وسابقه داری پس بدهیم ؟ یا در مورد سرزمین های از دست رفتهء خود در طول تاریخ گذشته دور ونزدیک ادعای ما لکیت کنیم وتمام اثار تاریخی و  قیمتی به غارت برده شدهء مان را از موزیم های اروپایی واسیایی بزور تفنگ ( اگر بتوانیم !!) جمع اوری نماییم؟   ویا برای هندیها تاوان بدهیم و جبران خساره بپردازیم؟  ...

اگر از احسا سات بیمورد بگذریم ما هیچ کاری را در این زمینه  انجام داده نمیتوانیم جز انکه بعقل ا ییم واین میراث باقی ماندهء مشترک ، پهناور ، افتابی وغنی از تمام معادن ومیوجات  با مردم خوب ، شریف ،زحمت کش وصبورانرا بدون موجب بقطعات خورد وکوچک  بنام قوم وقبیله، زبان ومذهب  ، سابقه دار و جدید ،اکثریت واقلیت، شاهزاده و غریب زاده  تقسیم نکنیم چون ببرکت سلاح ،  قدرت ، پول، مداخلات وحمایتهای خارجی همه گروهای قومی ومذهبی، منطقو ی ، ا جتما عی و سیاسی لذ ت قدرت را چشیده اند وهمهء ما یک دورهء شهزاده گی را گذشتانده ایم ، فقط مردم وطبقات محروم وستمکش است که هنوز بار کل مسوولیت وجفا های روا دا شته شده در حق شان را میکشند.   گفتیم که همه ء گروههای داخل جد ل وپر مدعا ، کم وبیش در قدرت وسلطنتهای دیروز وامروز شریک بودند پس جای شرم نیست که یک پادشاه زاده پادشاه زاده های  دیگر (؟) را توهین وتحقیر کند واو را غیر مستحق نه فقط در قدرت  بلکه در افغان بودن ویا افغانستانی بودن بداند در حا لیکه یکتعداد زیاد هنوز بیرون از خانه هستیم ومتاء سفانه هنوز تصمیم گرفته نتوانستیم که چه وظایفی در شرایط فعلی در پیش روی ما قرار دارد.

بعقیدهء من اگر همهء ما ا حساس مسوولیت توام بادید وسیع نما ییم در می یا بیم که این نوع افکار در حالیکه تاریخ زده و ناشی از عقب مانده گیست ،که جزایجاد سرگردانی ودرد سرهای بزرگ برای مردم ما، نه شکم انها را سیر میکند ونه به بستر وزمینه ای برای کسانی تبد یل میشود که در شرایط جدید تقسیم قدرت میخواهند چیزی بانها نیز برسد.مردم ما بنان ، کار، سرپناه  تعلیم وتربیهء خود شان واولاد شان، به صحت ورفاه وارامش و امنیت وعدالت ضرورت دارند، هرکسی ، بهر زبانی وهر مذهبی انرا تحقق بخشیده بتواند از حمایت مردم برخوردار میگردد، راستی چه فرقی بین یک گرسنهءهزاره وپشتون، یک بی خانهء تاجک وپشه یی، یک مریض ودردمندازبک و بلو چ ،یک مظلوم ترکمن ونورستانی، یک حق تلف شدهء هندو وعرب وجود دارد ؟ ، همه قدرتمندان وجابران تاجر ان د ین، زبان وقوم متحدانه خون اقوام ،اقارب ، هم مذهبان وهمزبانان خودرا خورده اندقدرتمندان ظالم فقط یک وقت بسوی قوم ، مذهب وزبان مراجعه میکنند وان زمان مجبوریت وبیچاره گی وخطر نابودی شان است که کوتاه مدتی برای سرباز گیری واماده ساختن مقادیر هنگفت گوشت دم توپ برای تاء مین منافع جدید ویا حفظ قدرت ومنافع موجود شان است وبس. جای بسا خوشبختیست که اکثریت قاطع همرزمان ورفقایما باین مرض مهلک مصاب نبودندوهنوز قلوب هزاران تن ایشان برایسعادت همهء افغانها ، بدون استثنا گذاشتن و تبعیض قایل شدن میتپد وما هیچگاهی برای حل مشکلات مردم ووطن ما از زاویهء قوم ، مذهب وزبان وارد نشده وقضاوت نمیکنیم، چون بچشم سر همهء مردم مشاهده کردند که گروه های قومی پشتون ، تاجک ،هزاره وازبک وترکمن وسایرین با درجات مختلفه هرکدام بنوبهء خود بقدرت رسیدند و دیروز وامروز زمام اور را در دست داشتند ودارند ولی در زنده گی مردم ما  هیچ تغییر مثبتی بوجود نیامد در حا لیکه  همان هاییکه همیشه دربلنداژ های قومی وزبانی موضع گرفته بودند وهنوز در ا نجا بسر میبرند درراء س قدرتهای مرکزی و محلی با کل صلاحیتهای مالی ، اداری ونظا می قرار داشتند که اگر ذره ای دلسوزی و احساس مسوو لیت میداشتند خد مات بزرگی را انجام میدادند. 

کی میتواند منکر ان شود که در ا وج قدرت  پشتونها ملیونها پشتون  از فقر وتنگد ستی ومحرومیت های مختلفه رنج  نمیبردند ورنج نمیبرند، کی میتواند باور نکند که ملیونهاهموطن تاجک ، هزاره ، ازبک ،ترکمن وسایرین در مرکز وولایات در حالی از گرسنگی ،فقر و بی امنیتی رنج میبردند که همزبا نان وهم مذ هبان شان در ا وج قدرت وتوانایی قرار داشتندوبوسیلهء همان همزبانان شان چور وغات شدند که خودرا حافظ منافع وفرزندان انها میدانستند. چطور میتوان ا نکار کرد که هزاران هموطن بیگناه پشتون ما بدست قدرتمندان وتفنگداران پشتون، تاجک بوسیلهء تاجک ، هزاره بدست  هزاره و ازبک بد ست ازبک وسایرین همچنان بدست همزبانان واقوام خود شان کشته شکنجه وجریمه نشده اند ، در حالیکه منکر تعصبات کور قومی و مذهبی هم نمیتوان شد ،که تصفیه های قومی دوران طالبان بد ترین نمونهء انست.   چرا برخورد متعصبانه کرد وانصاف نداشت، باید همه افراد ، شخصیتهاو گروهای وطندوست خود را از این امراض مبرا  ، دور ومنزه سازند.

من در حالیکه   با صراحت اقدام  حبیب ا له کلکانی را در سقوط سلطنت امیر امان ا له خان محکوم میکنم وانرا دسیسهء مشترک استعمار وارتجاع داخلی وبربادی یک امکان عظیم تاریخی برای ترقی وطن میدانم، اکنون همهء مردم ما باین حقیقت دست یافته اند که حلقات ارتجاعی وابسته به فرنگی  در کشانیدن ، فریب دادن و مورد استفاده قرار دادن ان ادم معمولی دهاتی ولی یک جنگندهء بیترس نقش اصلی واساسی را ایفا کردند وبار ها شنیده ایم که افراد نخبه وا ول  یک خانواده  مشهور رو حانی کا  بل در همنوایی ومشوره با انگلیس،  ان مرد ساده  را اغوا کرده ، کمر  حبیب ا له را با دستمال  به نمایندگی از رسول خدا  محکم بسته میکنند واورا ملقب بخادم دین رسو ل ا له میسازند  و باو سقوط دادن  دولت امان ا له    خان را حکم  الهی وفریضهء دینی واسلامی وانمود کرده وبا لو سیله یکی  از بزرگترین جنایتها وفاجعهء عظیم را رقم زده وپیروزمیسازند. وخود حبیب ا له را با خانواده ، یاران  وهمراهانش، با وجود تعهد قرانی نامردانه میکشند ولی سلطنت نه به امان ا له خان بلکه به  نادر خان، برادران وفامیلش در طی قرار داد های مخفی تعلق میگیرد.                                                                                      در این زمینه میخواهم بپرسم که اگر اقدام حبیب ا له کلکانی را در سقوط دولت امانی محکوم میکنیم که باید محکوم کرد ومردود شمرد، چرا از تبعیض کار بگیریم ، زیرا صد هاپادشاه وامیر  در وطن خود ما وسایر کشور های اسلامی دیگربعد از انکه پدر ان ویا برادران خود را کور کردند ویا کشتندو  قدرت پادشاهی را بدست گرفتند ، نتنها حمایت شدند بلکه بان قاتلان درجات دینی نیز داده شد،  در حالی که مطابق شریعت اسلامی باید محا کمه واعدام میشدند که نشدند  وهیچ وقتی بنامهای سبک وتحقیر امیز از انها یاد نمیگردد، چرا حد اقل علما ومسوولین ارشد عرصهء  دینی ومذهبی که تا حال در کوچکترین مسا یل شخصی وزندگی روز  مرهء خا نواده گی مردم در جهء دخا لت شان را حد اقل کاهش وتقلیل نداده اند  علیه ان سلا طین پدر کش وبرادر کش قرار نگرفتند وبه صورت نمادین حد اقل ابلاغیهء برای محکوم شمردن  انها  صادر نکردند.

اینرا مجبوراء واخلاقاء از انجهت یاد اوری کردم که توهین  به امیر حبیب اله کلکانی وحرمت گذاشتن به افراد همردیف ا واز انصاف دور است ، از طرفی  سوال بعمل میاید که خود حبیب ا له کلکانی شخصیت مشهور بود یا پدرش که باید او را حتماء باسم بچهء سقاء یاد کنند، اخر کدام پادشاه وامیر شریف ونا شریف را بنام پدرش یاد میکنند که باید در مورد حبیب ا له کلکانی از این عرف استفاده شود، این عمل  قصدیست و عمداء برای ایجاد اختلاف بین تاجکها وخاصتاء مردم شمالی و پشتونهامورد استفاده قرار گرفته و  میگیرد، از طرفی اگر معیار کسب قدرت ویا رسیدن بقدرت موقف ومنزلت پدری وفا میلی باشد باید صد ها تن از مقامات دیروز را بنامهای بد وتوهین امیز یاد بکنند وصد ها تن دیگر را همین اکنون و هر چه زود تر ازمقا مات بلند وپایینی که بدست اورده اند ویا غصب کرده اند سبکدوش وبر کنار  سازند،   تا باشد عدالت تاء مین گردد، زیرا پدران یکتعداد قابل ملاحظهء قدرتمندان  وحکام دیروز وامروز حتی شغل سقایی هم نداشتند وندارند. چسپیدن باین افکار پوچ  ونشخوار کردن ایناصطلاحات در مورد هریک از هموطنان ما وتمامی انسانها  وزن ما را بصفت افغانها وانسانها نا چیز میسازد. 

 چرا عدهء نمیتوانند حد اقل ملا عمر را در ردیف او قرار دهند واو وگروه خون ریز او را  نتنها که محکوم نکردند  بلکه از او برای تکمیل شدن اءیتلاف دولتی موجود دعوت توام با احترام صورت گرفت تا بهمراهی گلب ا لدین حکمتیار، یکی  از ا نجینران بزرگ تخریب وبخاک یکسان سازی قلب پر تپش وطن  (کا بل) از مخفیگاه فعلی شان که شاید قصر مجللی باشد خارج شوند وبه کابل تشریف فرما گردند. از این رو میتوان نتیجه گرفت که بعضیها یا عمدی ویا از روی عقبمانده گی  نمیتوانند حقایق رادرک ویا قبول کنند در حا لی که ظلم وخیانت نمیتواند وابسته به اقوام باشد، این اشخا صند که بعد وقبل از هر خیانت وجرمی  خود را در پناه ا قوام ، مذاهب ، احزاب وتنظیمها پنهان میکنند ومتاءسفانه که پناه داده میشوند، در حالیکه جنایتکار، قاتل و دزد اولین ضربات را علیه همسا یهء در بدیوار وعلیه نزدیکان واقارب خود وارد میکند ، هر انسان عادل وقتی از مجرمین قوم ونزدیکان خود حمایت نکند بسیار با جراء ت میتواند سایر مجرمین را محکوم نماید ودر اینصورت هیچ نوع مقاومت وجانبداری کور کورانه در جا ها ومحلات دیگر بوجود نمی ایدوخود زمینهء خوبی برای ایجاد تفاهم ووحدت ملی میگردد وهیچگاهی عقده های قومی وزبانی شکل نمیگیرند. 

چرا عده ای ا ینرا میخواهند نادیده بگیرند که گروه طالبان وحامیان منطقوی  وعربی مسلمان( ! ) انها برخلاف تمام  موازین اخلاق افغانی ، عنعنات ورسم پشتونولی، دساتیر اسلامی وعرف بین ا لمللی داکتر نجیب ا له وبرادرش  راکه در  دفتر ملل متحد پناه گرفته بودند بصورت  قانون شکنانه وخیلی نا مردانه بیرون میکشند وبشکل فجیع واهانت غیر قابل تصور در پایهء دیده بانی ترا فیکی غر غره  میکنند، اخر او رییس جمهورقانونی افغانستان بود ، افغان و شخصیت مشهوروطن ما بود  ، وبا قاتلان بیرحم همزبان وهم قوم بود.                                                             چطور عده ای شو ونیست قوم گرا میتوانند بی تفاوت باشند که وقتی طالبان داخل حیرتان میشوند یکجا با تروریستان وقاتلان   مستقیماء بالای قبر بی نشان و خاکی ببرک کارمل ، مبارز مرد بزرگ، منادی زحمتکشان وازادیخواهان،   ریس جمهور سابق افغانستان ویکی از  اعضای فعال دو دورهء پارلما ن دورهء شاهی میروند وجسد اورا که 7 ماه قبل دفن خاک شده بود از قبر بیرون میکشند وبا خود تا ولسوالی تاشقرغان انتقال میدهند واینکه برای چه منظوری معلوم نیست. باید پرسید کجای این ا عما ل، اسلامی وافغانی بود وچرا اجار داران دین وزبان در تقبیح ان مبادرت    نورزیدند؟. 

چطور میتوانندعدهء با وجود ادعای طرفداری از وحدت ملی وداشتن حرمت به تمام اقوام وملیتها، اقدام دیگر گروه طالبان را که در حیرتان تمام بقایای جسد ، خاک قبر وحتی خاک وگل وچوب مقبره یا ارمگاه زیبای جنرال مومن اندرابی را بدریای امو پرتاب کردند نا دیده بگیرند واز ان بی تفاوت بگذرند. اقدامات اشاره شدهء بالا  برای هر افغان واقعی غیر قابل قبول است زیرا عاملین ان جنایتها فرهنگی را بنمایش گذاشتندکه  از لحاظ وحشت و درنده  خویی منحصر بفرد است. اما اینکه خود جنرال مومن کی بود وچه کرد ، پیرامون این موضوع بحث جداگانه خواهیم داشت.   میتوان صراحت داد که شکاریان بیرحم سیاسی ودیوانگان قدرت وثروت در حق هر ملیت وقومی که انرا مانع تحقق اهداف شوم وپلید خود دیده اند ، قرار گرفته وهر ظلم واستبدادی را که از دستهای نا پاک شان سر زده میتوانست در حق مردم ما روا داشته وبکار برده اند ، قتل  وغارت امو ا ل بردران پشتون در حوزهء شمال غرب ،واذیت واذار ایشان در شمال وشمال شرق، کشتار بیرحمانهء  برادرن هزاره در شمال وبامیان ، نابو دی دسته جمعی مردم کوهدامن وشمالی وبا خاک یکسان کردن تاکستان های سر سبز ونان اور انها، قتل وکشتار ازبکان، تاجکان ،پشتونها ، ترکمنها، هزاره ها ،وسایر ملیتهای خورد وبزرگ اسلامی هندو وسک افغانستان بدست گروهای رقیب ومتعصب همزبان وهم قوم خود شان ویا مخالفین وابسته به زبانها واقوام دیگر بیانگر این حقیقت است که همهء اقوام وساکنین وطن تلفات وقر بانیهای بیشمار را متحمل گردیده اند. بناء برای همهء ما لازم ا ست تا ازین حقایق تلخ  درس گرفته ، برای نزدیکی ووفاق ملی  کار کنیم نه برای  تعمیق اختلافات بیمفهوم که حاصلی جز درد ورنج مزید برای همهء ما ندارد ، باید واقع بین باشیم واز بد ها وزشت ها،خاینین و قاتلان بیرحم ولوبزبان ما تکلم هم کنندواز خون واستخوان ما هم شکل گرفته باشند واعضای خانواده ها واحزاب وگروه های ما هم با شند حما یت نکنیم  چون مردم ما میگویند ( اینکارها روسیاهی وشرمندگی در دنیا وعذاب بزرگ در اخرت دارد). 

متا سفانه هنوز یکعده روشنفکرا ن نما ها در چاق ساختن اختلافات نقش منفی خودرا ایفا میکنند ومردم را ارام نمیگذارند  حتی عده ای بین کوه ها  ودر یا های وطن فرق میگذا رند وپیوسته برای کوه های نزدیک خانه وقریه ء شان شعر میگویند وحماسه  سرایی میکنند در حالیکه وجب وجب خاک وقطره قطره اب وطن بهمهء مردم ما متعلق است وباید بان اب وخاک وان مردم با مقاومت ولی مظلوم یکسان افتخار نما ییم.  

هرکدام ما در حدود توان خود مکلفیت اخلاقی وانسانی داریم که برای تغیر این وضع، اصلاحات را از خود باید اغاز کنیم وخود سر مشق افغان بودن ، وطنپرست بودن و بیتعصب بودن نسبت به تمام مردمان شریف وطن خود باشیم در غیر ان هیچ مریض  دارای امراض  خطر ناک ، دیگران را شفا داده نمیتواند.  باید باین مشکلات خاتمه دهیم ووطن واحد،مردم خوب وافتخارات مشترک مان را قدر وپاسداری کنیم،وباین قناعت برسیم که ظالم وجابر دزدو رهزن، چپاولگران بیت ا لمال ودارایی های مردم از خود وبیگانه ندارند ، همه یکی اند ومتحدانه عمل کرده وعمل میکنند، مردم ومدافعین حقیقی انها باید به نوبهء خود یکی شوند، متحد گردند وباختلافات بیمفهوم وغیر طبیعی وکاشته شده بوسیلهء مغرضین ومنافقین، هرچه زودتر خاتمه دهند. 

 واخیراءاز انجاییکه  در کهکشان زبانها هر کلمه بمثابهء ستاره ای درخشان پرتو افگنی میکند وهرقوم ،گروه و ملیت در وطن ما وسر ا سر دنیا  برای حفظ فرهنگ وتاریخ خود  وانتقال ان بنسل های بعدی به زبان مادری خود ضرورت مبرم دارد ومیتواند بساده گی تمام ارمانهای خود را بنسلهای در حال شکلگیری وشگوفایی انتقال دهد، خود نیز با زبان شان زنده اند هرگاه کسی قصد کند زبان یک ملت را بگیرد یعنی قصد نابودی ان ملت را دارد. 

 زبان مادری همچون شیر، شیرین وما نند خود مادر برای هر کس مقدس است  پس باید برای حفظ ان کوشش دلسوزانه  شود. پس برای کسانیکه زبان مادری  خود شان ارزش دارد لازم وضروریست که   نتنها نسبت به سایر زبانها بی احترامی نکنند بلکه صادقانه احترام قایل شوند تا خود، زبان وقوم شان طرف حرمت قرار گیرند.زیرا همه زبانهاییکه در زمین شکل گرفته ورشد وتکامل یافته انداز ارزش یکسان برخوردارند ومعرف یک ملت، یک فرهنگ ویک زمانی از تاریخ وتلاش گوینده گان ان دراه زنده گی وسازنده گیست ، گسترش وارزش هر زبان در شرایط فعلی کاملاء وابسته باینست که تا چه اندازه میتواند در زنده گی وفعا لیت های ذو جوا نب علمی ،تخنیکی، اقتصادی وفرهنگی مردم در داخل هر کشور وخاصتاء در عرصهء جهانی اثر مند وقابل استفاده باشد.

 در فرجام حرمت گذاشتن بزبان مادری وفرهنگ و تاریخ سایرین حرمت گذاشتن بمادر، افتخارات فرهنگی وتاریخی خود انسان است.

 


بالا
 
بازگشت