جلیل پرشور

  

 

                           قوای خارجی وحاکمیت ملی

 

همه بیاد داریم که در امریکا وغرب استدلال میشد که ناتو مجبور است در رقابت با پیمان وارسا،نیروی عظیم، قوتمندی وتوان روز افزون نظامی اتحاد شوروی واقمار آن، سطح آماده گی جنگی خودرا پیوسته ارتقا دهد،وبلا وقفه درعصری سازی وبالا بردن کیفیت اسلحهء تها جمی وتدافعی خود بکوشد، تا مبادا اعضای پیمان ناتو، موردضربه وحملهء نا گهانی شوروی ومتحدینش قرار گیرند

 درزیر این چتر وسیع تبلیغاتی ،غرب چه مسابقهء وحشتناک تسلیحاتی را که براه نینداخت وچه جنگ بزرگ تبلیغاتی تهاجمی را درسراسردنیا سازمان نداد ، و بآ ن وسا یل توانست سالهای سال، تعداد بیشماری ازمردمان جهان ودولتها رادایماء در تشویش خطر کمونیزم وحملهء قریب ا لوقوع پیمان وارسا ومتحدین آن طوری در مدار های دور ونزدیک خود نگه دارد ودر زیر بال حمایت(!) وپوشش نظامی وامنییتی خودقرار دهد که بیرون شدن از زیر آن چنبرجادویی ،کاری بود خیلی مشکل وشاید غیر ممکن، وهنوزآن شرایط برای بسیاری از دولتها ولوجسارت وتلاش هم بخرچ دهند مساعد نشده که بتوانند از آن دامهای پهن شده وتعبیه شده بوسیلهء شکارچیان ماهر عصر کامپیوتر ، دست وپای خودرا که درغل وزنجیر وابستگی های نظامی ، آلات وادوات تخنیکی جنگی ، قروض کمر شکن ،اعتبارات خریدتسلیحاتی وقرارداد های اسارت بار  و حتا  ننگین دوجانبه وچند جانبه که بشکل قانونی وپروتوکولی  بسته شده است  بیرون بکشند ونجات دهند. 

دیروز کشور های زیادی نا گزیر شدند،درتحت فشار های گوناگون، مجبوریتهای نظامی، قراردادها ، قروض واسناد امضا شدهء بدو ن دقت وسنجش بوسیلهء خود شان شاید در روزهای بد ودشوار سیاسی واقتصادی و موجودیت قطعات نظامی خارجی، عضویت پیمان های نظامی سنتو، سیاتو، ناتو وده ها پیمان نظامی ، امنییتی ، سیاسی واقتصادی دو جانبه ودسته جمعی منطقوی وسرحدی را امضا کردند وسالهای سال با وجود آنکه مردمان کشور های شان در فقر وفلاکت مصیبت بار بسر میبردند ولی یک بخش اساسی عواید ملی وکمکهای خارجی صرف نظامیگری میشد ودر نهایت مردم عادی وزحمتکش بودند وهستند که باید بار تمام جفاهای دیروز وامروز حکومتهارا میکشیدند وباید بکشند. ما تجارب فراوانی در زمینه اندوخته ایم، در تمامی قاره ها ودر ده ها کشور دنیا باثر همین بی تفاوتی های حکومتی، ملتها وفرهنگهای متعدد وبالندهء نیست ونابود شدند وارتباط نسلهای جدید این کشور ها با فرهنگها وداشته های ادبی، علمی وتاریخی خودشان که مبین هویت ملی و تاریخی آنها بود  بصورت ظالمانه قطع شد ودرنتیجه نسلهای جدید در پی دریافت هویت ملی، زبانی وتاریخی خود ومردمان شان سرگردان وخسته وحتا مایوس شده اند. در طول زمانه ها، هزاران حکومت وقدرت باشکال مختلف ودر لباسهای رنگه وگوناگون بقدرت رسیده وبعد مدتی زوال یافته است ، ولی مردم وتوده های خلق که صاحبان اصلی سرزمین های شان هستند باقی میمانند(( زمامدار درخت است و مردم زمین     نما ند درخت وبما ندزمین))، بناء نباید مصلحتهای حکومتی وسیاسی، منافع دراز مدت ملتها را ضربه زند وآسیب رساند. اگر این ادعا حقیقت دارد وصرف تبلیغات نیست که گفته میشود ( مردم آزادهء افغانستان بقا ، سیطره و  موجود یت هیچ نیروی خارجی را درسرزمین شان تحمل نکرده و نمیتوانندوتاریخ در این مورد گواه است) همهء ما راهوشیار باش میدهد که در مورد دعوت ودوام موجودیت نیروهای نظامی خارجی بایداز دقت ، توجه واحساس مسوولیت دور اندیشانهء ملی ، فرا قومی، فراگروهی وفرا تنظیمی ودور از منافع تنگ نظرانهء سیاسی کار بگیریم ودر زمینه به ابراز نظر وحتا موافقت یکتعداد افراد محدود ولو بنماینده گی اقوام وگروه های مختلفه دعوت شده باشند ویا خودرا جا بزنند اکتفا نکنیم زیرا در سالهای قبلی خاصتاء در دوران حاکمیت جمهوری دموکراتیک خلق افغانستان وجمهوری افغانستان،در موارد مختلفه از جمله قانونی بودن حاکمیت آن روز،موجودیت قطعات شوروی،فیصله ها وفرامین دولتی،قانون اساسی، انتخابات شورای ملی،تشکیل جبههء ملی پدر وطن، وسایر امور مختلفه ومتعدد سیاسی، اجتماعی ، بارها گروه های متعدد مذهبی واجتماعی حتا بشکل انتخابی ، در وجود جلسات ، شورا ها، جرگه ها ولویه جرگه هادر کابل وولایات جمع شدند وبا تلاوت آیات قرآنی ودعا در حمایت از دولت و حکومتهای آن وقت ابراز نظر کردند وتصامیم ملی، اسلامی وافغانی اتخاذ نمودند ولی سر انجام همه شاهد بودیم که چه گفتند وچه گفتید.                    

 در مورد فیصله ها ، تصامیم ، گردهمآییها وحمایتهای مردمی ، سیاسی ودینی از سیاست وحاکمیت آنوقت ، قضاوت تمامی تنظیمهای جهادی،گروه های سیاسی چپ وراست قوم گرا، مذهبی وسیاسی در داخل وخارج وطن که بنابر عوامل مختلفه با حاکمیت آنزمان مخا لف بودند،این بود که( این نما یشها ساختگی است، پایهءمردمی ندارند، بزور سر نیزه ورشوت ، و دادن امتیاز بیکعده افراد جدا از مردم براه انداخته شده اند،اقدامات دولت در کلیه عرصه ها فاقد اعتبار ملیست وحمایت مردم مسلمان ومجاهد افغانستان را باخود همراه ندارد، چون این ملت مسلمان هرگز با آنانیکه قوای کفر وخارجی را بداخل وطن  افغانها راه داده اند یکی نمیشودوبهیچ صورت آنانرا حمایت نمیکند، زیرا حاکمیت ملی واسلامی در موجودیت نیروی خارجی اصلاء وجودداشته نمیتواند و.......) .  

با اینکه همه شاهد بودیم که بعد تسلیمی قدرت سیاسی بمجاهدین بجای یک کشور خارجی از ده ها کشور خارجی وحتا دشمن ومخالف مردم وسرزمین افغانها،  بجای یک فرقه صد ها فرقه وگرو ه ودارای مواضع مختلفه ومتضاد سیاسی که قبلاء در ترکیب نیروهای مخالف دولت، دوشادوش هم جهاد میکردند بداخل شهر ها وادارا ت دولتی سرازیر شدند ودر زمان حاکمیت مطلقاء اسلامی طالبان(!) کار بجای کشیده شد که تمام اختیارات وقدرت تصمیم گیری بدست سر گروپهای مهمانان جنگی ناخوانده شده از طرف مردم ما سپرده شد وطا لبان وهمراهان شان حاکم بر سرنوشت مردم ما شدند. 

همهء مردم ما شاهد هستند که گروهای بیرون رانده شدهء مجاهدین از کابل در نتیجهء یکبازی استخباراتی، برای بازگشت بقدرت از کیها که استمداد نجستند، تجربه دعوت از شوروی وروسیه که بار اول بوسیلهء امیر نامدار افغان، عبد الرحمان خان در جنگ قدرت علیه خانوادهء خودش وبخاطر کسب قدرت آغاز وانجام پذیرفته  وامیر الموءمنین جناب عبد ا لرحمان خان مهماندار روسها بود، در زمان امان اله خان نیز این اقدام مورد بر رسی قرار گرفته ولی بپایهء اکمال نرسید، اما دولت شاهی  تمام امکانات نظامی خود را از طریق روسها تهیه میکرد وروابط خیلی نزدیک نظامی را با دولت شوروی بر قرار کرده بود ، آن سیاست در دوره مرحوم داوود خان ادامه یافت تا اینکه دولت  ج .د.خ .ا نیز برای دفع وطرد مداخلهء خا رجی وبصورت قانونی قطعات شوروی را به افغانستان دعوت کرده بود، بار دیگر در شرایط کاملاءجدید تکرار شد.

ولی اینبار حاکمیت جهادی ایکه کابل را بدون کوچکترین مقاومت تحت بهانهء جلوگیری از خون ریزی شهریان کابل، ترک کرده بود، برای بدست گرفتن لقمهء چرب حاکمیت از دست داده بوسیله خودش، وآنهم در یک قمار بی سنجش ونا عاقبت اندیشانه وبدون گرفتن تضمینهای قابل اعتماد از جیزگر بزرگ دوران ، نه بیک آدرس بلکه بده ها آدرس وکشور مراجعه کرد، تسلیحات نظامی بدست آورد و حمایت روسیه را که زمانی ببادار ما شهرت داده بودند  طوری کمایی کرد که تمام احتیاجات شان از آن طریق بشمول چاپ ونشر پول تا آمدن دولت موءقت وحتا تا تغیر بانکنوت بر آورده میشد وهنوز آن کمکها شاید در مقیاسی محدود ادامه داشته باشد، خوب کردند که نگذاشتند تا غلامی(!) ما دوام کند لذا خود این وظیفهء پر مشقت را بدوش گرفتند ولی دین وعقیدهء روسها تغیر نکرده وهمان است که بود، ولی برای محتاجان جدید قا بل قبول وبسیار پذیرفتنی شده بودندوبعد قرارداد های جدید، از بکار بردن کلمات کفر وکمونیست در مورد روسها اکیداء جلوگیری شد.

حال این سوالها پیش میآیند که اگر دولت فعلی افغانستان با دریافت حمایت تعدادی از اشخاص سر شناس قومی، مذهبی وسیاسی امکان بقای طولانی ویا دوامدار نیروهای مسلح امریکایی را که مطابق فیصلهء حکومت آنکشور برای اجرای وظایفی خاص وخطر ناک، که بعداء حمایت ضمنی وقسمی جهانی را کسب کرد، وارد افغانستان شده اند قانونیت بخشد وقرارداد های را درزمینه با جانب امریکایی منعقد وامضا نماید، میتوانداز پشتوانهء ملی ومذهبی قابل ملاحظه وقوتمند برخوردار سازد؟ میتواند زمان خروج این نیرو ها را در صورتیکه امنیت درافغانستان تأمین شود ولی وظایف منطقوی وستراتژیک آنها در منطقه تحقق نیافته باشند  محدود ساخته وتعین کند؟ .

با وجود تجارب جهانیان در مورد بقای دوامدار امریکاییها در جاپان، کوریای جنوبی ،آلمان وسایر کشور های اروپایی، امریکای مرکزی وجنوبی، شرق میانه و افریقا ،بامدتی بیشتر از  50 سال ، با وجودی که آن کشور ها به هیچ وجه بآن ضرورت ندارند ولی قطعات عسکری ودولت مربوطهء شان بآن مناطق ستراتژیک ومهم ضرورت دارند، آیا  تضمینی وجود داردکه هر وقتی مردم ما خودرا بی نیاز از موجودیت این نیروها احساس کنند وتقاضای خروج آنها را نمایند ، مقاومتی صورت نخواهد گرفت ومخالفتهای مسالمت آمیز مردم بخاک وخون کشانیده نخواهدشد.

از آنجاییکه همه میدانیم که همسایگان مادر بقای نیروهای امریکایی در وطن ما مخالفت های شان را به اشکال مختلف بار ها ابراز داشته اند ودر گذشته انتقام موجودیت نیروهای خارجی را از مردم شریف ما وحکومات افغانستان گرفته اند، آیا این سناریوی سابقه وخونین یکبار دیگر بروی صحنه نخواهد آمد؟.                     در شرایط فعلی که امریکاییان تمام توجه واهتمام شان را معطوف داشتن پایگاه ها ومراکز دایمی دایماء فعال نظامی واستخباراتی در منطقه ساخته اند، آیا ما برای خود مشکلات فراوان بعدی خلق نمیکنیم؟. 

 این درست است که دولت فعلی با مشکلات جدی نظامی مواجه است، جنگ هنوز ادامه دارد، امنیت تأمین نشده ودستهای مداخله وتجاوزخارجی که سالها فعال بودند هنوز فعال اند که شاید بنابر ملحوظاتی (!) از آنها نام نیز گرفته نمیشود ، مردم در آگاهی دقیق وضع قرار نمیگیرد، ازینرو دوست ودشمن داخلی وخارجی خود را بدرستی تشخیص داده نمیتواند، چون علیه کسانی جنگ صورت میگیرد ودشمن خوانده میشوند که در عین حال مذاکره با ایشان در سطوح مختلفه ادامه دارد واین مشکل اساسی تکمیل شناخت مردم است . 

پس در چنین اوضاع وشرایط دادن امکان بقا ویا در اختیار قرار دادن پایگا های دایمی برای یک کشور خارجی کار آسان وسادهً نیست، ما شاهد هستیم که حتا کشور های اسلامی کویت ولبنان تحمل لشکریان عراقی وسوری را با وجود عرب بودن ومسلمان بودن نکردند، بنگالیها در دههً 70 با دادن 3 ملیون قربانی اردوی پاکستان را از سرزمین شان اخراج کردند، عربستان سعودی، ایران ، پاکستان وده ها کشور اسلامی دیگر مهاجرین بی پناه وطن ما را باوجود ادعای (اسلام مرزو سرحد ندارد) از قلمروهای شان بزور اخراج کردند واخراج میکنند، باید دقت شود که این تصمیم سادهء نیست که روی دست گرفته شده است، متاسفانه سیاستهای روزانه وفاقد خط ملی روشن بدون دورنما این مشکلاترا باخود همراه دارد

 همه در جریان هستیم که بعد حوادث 11هم سپتمبر قوتهای امریکایی در تمام کشور های عربی واسلامی خلیج، آسیای میانه، قفقاز، مناطقی در جنوب وجنوب غرب آسیا، برای حل مشکلات موجود در افغانستان وعراق وتحقق اهداف بعدی شاید در ایران ،بقیهء جمهوریهای اتحادشوروی سابق، مسایل پاکستان وکشمیر، اندونیزیا، فلیپین( گروه ابو سیاف ومشکلات جزیرهء مورو)، تند روان اسلامی تایلند و غیره متمرکز وفعال گردیده است تا در ضمن  اجرای وظایف موجود ، حلقهً محاصرهً ایران اسلامی ، سوریه وخاصتاء روسیه را تنگتر کند ودستآوردهای گرجستان،آذر بایجان، اوکراین، قرغزستان را طوری تحکیم نماید که از یکطرف آنها را در خود منطقه انکشاف دهد واز طرفی بتواند روسیه وچین را همیشه تحت فشار قرار دهد ومطابق میل ومنافع خودش درآن کشورهای عظیم وپهناور تغیراتی را بوجود آورد.

اکنون این مساله مطرح است که افغانها نسبت بهرتوافق وقرارداد عسکری، به صلح وامنیت داخلی ، به آشتی وتفاهم بین خود شان، همسایگان وجهانیان ضرورت جدی دارند، تشویش پیدا میشود که آیا ما با این نوع دوستی های نظامی برای خود مشکلات خلق نمیکنیم؟، با موجودیت نیروهای نظامی تا دندان مسلح ابر قدرت جهان آیا ما خود قدرت تصمیمگیری در مسایل سر نوشت ساز داخلی ومحیط ما حول مان را خواهیم داشت ؟، ما صاحب حاکمیت ملی واستقلال اراده خواهیم بود ؟

اگر جواب سوال بلی باشد،  باید پرسیده شود که چطور نیروهای دعوت شدهء شوروی، ناقض حاکمیت ملی ما بودند ولی نیروهای امریکایی باعث تحکیم این حاکمیت میشوند ، در حالیکه هردو اسلامی نبودند ونیستند وعلاوتاء  نیروهای امریکایی متاءسفانه با کشورها وگروه های متعدد اسلامی مواجه بوده ودر حالت جنگی قرار دارد وآقای جورج بوش قبل از اقدام نظامی علیه عراق آن  جنگ را جنگ مقدس(!) خوانده بود.  

بی نیاز از تذکر است که هر انسان آزادی دوست ، مترقی ودموکرات ، جنگ وستیزه جویی افرطیون بظاهر مذهبی را علیه حاکمیت فعلی نباید تایید کند، برعکس از هر اقدام وتلاشی در راه دموکراسی، تأمین آزادیهای سیاسی وفردی مفید بحال مردم، از باز سازی ونو سازی، از مبارزه علیه ظلم وفساد، از پیروزی حاکمیت نظم وقانون وختم زورگویی ، خودسری، مردم آزاری، باجگیری وجریمه کردنهای شخصی و خلع سلاح همه گروها وباند های تبهکار باید حمایت وپشتیبانی صورت گیرد.

همچنان میخواهم متذکر گردم که در تصمیم گیریهای بزرگ ، خطیر وسرنوشت ساز هیچ عجله ای در کار نیست، باید این نوع مسایل بوسیله آنانی که خودرا معتعهد به دموکراسی ومردم سالاری میدانند درمعرض شور وبحث همگانی قرار داده شودو به مهر ونشان انگشتان عده ای معدود ولواگر صاحب توان ونفوذمحلی محدود نیز باشند ولی با مردمان محل  یعنی صاحبان اصلی هر قرار وتصمیم در زمینه هیچ مشوره ای نکرده با شند اکتفا نکنند، زیرا در هر سیستم ودولتی افراد وچهره های آماده وحتا با ظواهر پر زرق وبرق بقدر کافی پیدا میشوند که در پای هر سند ،اعلامیه  وقانونی امضا میکنند وشصت رنگهء خودرابعلامت تایید وحمایت بی چون وچرادر آن میگذارند ولی عواقب کار را نسنجیده وارزیابی نمیکنندو یا اصلاء احساس مسوولیت نمیکنند ویا شاید بسیار باخوش قلبی وساده گی وبدون تعمق تصمیم میگیرند ویا جیفه ء دنیا وامتیازات زود گذر بالای شان تاثیر خود را وارد میکند، این نوع اقدامات عواقب بد دارند.

اخیراء یاد آوری میکنم که در حالی که نه پیمان وارسا ، نه ، اتحادشوروی ونه سیستم سوسیا لیستی دشمن ومخالف ناتو وغرب  ،هیچکدام باقی نمانده اند، توسعهء ناتو وگسترده شدن بی حد وحصراین همه پایگا هها با این همه مصارف هزاران ملیون دالری برای چیست؟  این مصارف با ا رقام خیالی وخارج از تصور، در حالی صورت میگیرد  که صد ها ملیون انسان از فقر، بیکاری وگرسنگی ،از بیسوادی ومرض از نداشتن سرپناه وآب نوشیدنی در رنجهای عظیم وجا نکاه بسر میبرند ، ده ها ملیون انسان در افریقا وآسیا از مرض  ایدز رنج میبرند، مرضیکه عمداءبافریقا بوسیلهء غارتگران جهانی انتقال داده  شده است.

این مصارف بزرگ نظامی بوسیلهء آنهایی صورت میگیرد که خودرا ناجیان بشریت میدانند، خود ، حکومات وسیستمهای شان را سمبولهای آزادی ، دموکراسی وحقوق بشر معرفی میکنند وبا ذرایع مختلفه بقیهء کشورها وملتها را بسوی خود دعوت میکنند. 

ما مکلفیت جدی اخلاقی وملی داریم که باییست خوبی های  فرهنگی ، ملی واخلاقی خودرا حفظ کنیم و لی  بدون تعصب از تمامی دستآوردهای بشری درکلیه امور زنده گی  طوری استفاده کنیم که عزت ووقار ملی وافغانی ما آسیب نبینند، آزاده گی واستقلال مردم ووطن ما زیر سوال نرود وفساد اخلاقی مردم ووطن ما را خراب نکند.

دوستی بی تعصب با کلیه کشور ها ، پیروان ادیان ومذاهب مختلفهء  دنیا، سیستمها ودولتها با منافع ملی ما مطابقت کامل دارد، از تعصب ونفرت بیجا هیچ چیزی ساخته نمیشود، ما به تنهایی هیچ کاری را انجام داده نمیتوانیم، صادق وخاین، شریف وناشریف دوست ودشمن ویا دشمنان ودوستان وطن چه داخلی وچه خارجی بر اساس منافع افراد، گروه ها و حکومتها تعین شده نمیتوانند،در این مسا له ای بسیار مهم باید ، بادقت قابل توجه ، توام با احساس مسوولیت وحفظ بیطرفی وقضاوت سالم برخورد شود. 

در حالیکه باساس ضرورتهای جدی زیست باهمی،احساس همسویی با نوع بشر( اشرف مخلوقات) با همهء انسانها که خدا برای همهً شان کرامت قایل شده است، ما اخلاقاء وحتا از روی ناگزیری ومجبوریتهای متعددی که در ساحات مختلفهء زنده گی  خود داریم ، باید با همه دوست باشیم ولی با حقوق کاملاء مساوی ، با احترام واعتماد کاملاء یکسان ومتقابل، واز تجارب همه استفاده کنیم ولی استقلال وآزاده گی ومنافع واقعاء ملی خود را در درجهء اول اهمیت وارزش قراردهیم نه منافع دیگران را ، در مسایل داخلی نیز باثبات رسید که هیچ شخص، حزب وگروه به تنهایی هرگز نمیتواند تمام امور یک کشور را اداره، سوق ورهبری سالم کند لذا برای جلوگیری از خطا های بزرگ ملی ، باید حتماء مردم را بصورت واقعی در اداره وکنترول کشور مشارکت داد نه منفعت پرستان پول پرست سیری نا پذیر تشنهء قدرت را که هیچ چیز دیگری جز پول قدرت برایشان ارزش و اهمیت ندارد .

 

دوست همان به که بلا کش بود       عود همان به کـــــــه در آتش بود                        

 جام جفا باشــــــــد دشـــــوار ها        چون زکف دوست بود خوش بود                        

زهر بنوش از قدحی که آن قدح       که از کــــــــرم و لطف منقش بود                      

                                                                                       (مولانای بلخی)

 

 


بالا
 
بازگشت