خليل رومان

" تحلیل گران معاش خوار ! " ؟؟

 

آقای عبدالواحد فیضی از دنمارک تحت عنوان مذکور به نوشته ای بنام " افغانستان : گذشته   حال و آینده " مکثی نموده، به نویسنده و دیگران اهانت ها ، تحقیر ها و توهین ها روا داشته اند که به جد دور از انصاف است. در حالیکه گفتنی ها زیاد است، نمیخواهم وارد بگومگو ها و جنگ زرگری شوم و بخشی از سایت آریایی را به صحنه برخورد های شخصی و مسایل تکراری و خسته کننده مبدل کنم. نگارنده  بر آنم که پرداختن به چنین موارد جز ضیاع وقت و تحریف اذهان از مسایل اساسی ، چیزی دیگری نمیتواند بود. از جانبی برای اینکه عدم پاسخدهی نوعی پذیرش تلقی نگردد، سعی میورزیم به نحویکه این جواب نقش روشنگرانه نیز داشته باشد، به برخی مسایل مطروحه روشنی افگنم.

ایشان مینگارند:

" ولی همينکه مقاله را تا آخر خواندم و در مورد هويت نويسندهء آن، از يک دوستم استمداد جسته و دريافتم که نگارندهء آن، روزگاری نه تنها عضو ح، د، خ، ا بوده، بلکه در حاتم بخشي های دوران زعامت دوکتور نجيب الله در دفتر رياست جمهوری آنوقت، مقامی هم داشته و اکنون نيز در همان مقام در دفتر آقای کرزی احراز موقعيت نموده است. لذا او را نه يك تحليلگرِ متفكر و هدفمند، بلكه شخصيتي يافتم، كه براي هر نظام و حكمران، در بدلِ معاش و امتياز تحليل ميدهد، و براي بقا و دوامِ رژيمِ حاكم،  به نرخ روز قلم ميزند."

چرا باید در مورد نویسنده یک مقاله به کالبد شگافی پرداخت و هویت او را سبک و سنگین کرد تا معلوم شود که به کدام جناح تعلق دارد و رابطه مایان چگونه است، درست بعد از آن به قضاوت پرداخت. مگر تفکر و اندیشه مطرح شده کفایت نمیکند . تازه اگر نویسنده ای " نا آشنا و چهره نو" باشد  حق ندارد اندیشه ایرا در قالب تحلیل ارائه دهد؟ برای معلومات بعرض میرسانم که از سال 1351 بدینسو قلم میزنم و نوشته هایم در مجلات و روزنامه های آن دوران به همین نام نشر شده اند. با این وصف نوسینده گی و اظهار نظر را حق انحصاری هیچکس و هیچ مقام نمیدانم. فقط خواننده  مخیر است، نوشته ایرا بپذیرد یا رد کند.

باوجودیکه در دفتر مرحوم دکتور نجیب الله کار میکردم ، از حاتم بخش های آن دوران اطلاعی ندارم. قدر مسلم اینست که موصوف با اعلام مشی مصالحه ملی  میخواست جنگ برادر کشی و افغان کشی ختم شود و همه نیروها متناسب با سهم و نفوذ شان در جامعه، در اداره ائتلافی با پایه های وسیع سهم بگیرند. مرحومی از حفظ انحصار گرانه قدرت انصراف بعمل میاورد و توجه را به نوعی مشارکت ملی با در نظر داشت منافع علیای افغانستان متمرکز مینمود. متاسفانه جریان درون حزبی متمایل به یکه تازی و قدرت محور با انواع سبوتاژ تا سرحد سازش های بدون طرزالعمل تضمین های اجرائی با عجله و شتاب ، روند مصالحه ملی را با موانع مواجه ساخت.

چرا باید همیشه روحیه قدرت ستیزی  داشت، هر که را که در قدرت رسید غیر پنداشت و کار در اداره را نوعی جرم تلقی کرد. در چنین حالت همه کارمندان دولت در دوره های مختلف الزاماً باید ملامت  و توجیه گر باشند ؟ منطق و جودی حکم میکند تا در درجه بندی سیاست ها و عملکرد ها  احساسات مهار شود. اصل از فرع و کل از جز جدا گردد و با چشمان باز در تقویه اصل و کل وتضعیف جز و فرع که همانا اشتباهات است اقدام شود.

در مورد پیش داوری های آن جناب، با وجودیکه به عدم شناخت شان از من معترف اند باید گفته شود که بحیث یک کارشناس در دوره های مختلف و اکنون مصروف کار دولتی ام. با اطمینان یاد آوری می کنم که قلم زدن به نرخ روز و برای بقا و دوام رژیم حاکم نه تنها در کرکتر و خصلت شخصی ام جای ندارد، بلکه موثر و کارا  نیز نیست. باید واضع ساخت که کار کردن در اداره دولت تا جائیکه به رشوت ، اختلاس ، سو استفاده از مقام و حیف و میل  دارایی عامه رابطه نگیرد ، جرم پنداشته نمی شود.

جناب فیضی در جای دیگری نگاشته اند :

"ولی اندکی بعد با خود انديشيده دريافتم، که در دوران حاکميت حزب ما، نه تنها آقای رُمان   بلکه تعداد بيشتر ديگری نيز به اساس شناخت ها و رفاقتهای شخصی، مناسبات فاميلی، قومی، قبيله ای  سمتی، زبانی؛ نه بر پايهء تفکر  سياسی، درک و تحليل از جامعه، طبقات و مبارزه طبقاتی و اعتقاد به جهانبينی علمی و درک و مطالعهء برنامه حزب، خيلی به آسانی وارد حزب شدند، خود را به اين و آن مقام حزبی و دولتی رسانيدند و بعد از سقوط حاکميت، با حزب و انديشه های آن وداع نموده، وارد احزاب و مقامات مورد نياز ديگری شدند."

بازهم در مورد چگونگی ورودم به ح .د.خ.ا  پیشداوری شده است.اگر گذشته چنانکه شرح شده است، بوده باشد، حالا چه؟ مگر نمی شود بر تجربه ، کاردانی ، لیاقت ، صداقت ، شایسته گی و امثالهم نیز توجهی داشت؟ اکنون وقت آن فرا رسیده است که نگذارید افراد تصادفی وارد حزب انقلابی گردند ! تا جایی که به این جانب ارتباط میگیرد، مخلصانه تصریح می کنم که از آن قماش نبوده ام.

در جهان وافغانستان ، احزاب روی صحنهء قدرت میآیند و میروند . ورود اشخاص از حزبی به حزب دیگر امر غریب نیست. مشاهده میشود که از یک حزب دیروز دموکراتیک خلق و یا وطن، اکنون ده ها حزب دیگر که جنابعالی  نیز در رهبری یکی از آنها قرار دارند ، ساخته شده است.

اکنون جهان و افغانستان تغیر پذیرفته، درک جدید مناسبات بین المللی بر پایه همکاری و همیاری   تحول معادلات بین الدول براساس  سیاست بده و بستان ، “Give and Taken” و نظم نوین همگرایی منطقه ای و بین المللی، در قالب تنگ ایدیالوژیک 40-50 سال قبل نمی گنجد. پیروان آن ایدلوژی ها که دیگر در جهان و افغانستان طرفدار معقول و واقعگرا ندارند، اگر بر" پرچم ظفر آفرین"  و در حال اهتزاز از کوبای انقلابی دل خوش میکنند و به سراب "مارش ظفر آفرین" دوم- اینبار از کوبای انقلابی به افغانستان امید بسته اند، اختیار دارند. اما حق توهین ، تحقیر ، اهانت به دگراندیشان را ندارند.زیرا امروز دوران " دزد بگیر و مشک ببند" گذشته است، حداقل کسی بخاطر بیان اندیشه مورد ضرب و شتم بیرحمانه قرار نمی گیرد.  مردم افغانستان دیگر از" مارش های ظفر آفرین"  "انقلاب  شکست ناپذیر"  " تیوری دوران ساز طبقه کارگر " و ... خسته شده اند.

راه حل بن بست کشور را از طریق وابستگی متقابل با انعقاد پیمان ستراتیژیک با یک قدرت بزرگ جهانی ( بطور مثال ایالات متحده امریکا )، یا تدویر کنفرانس منطقوی با اشتراک کشور های چین، هند، پاکستان ، اسیای میانه و ایران برای تسجیل و تضمین بیطرفی دایمی افغانستان و یا غیر نظامی سازی آن، پیشنهاد کرده ام. این راه حل ضرورت به گفتمان ملی دارد و باید بامغزسرد و دور از تعصب و کژاندیشی در مورد میکانیزم ها و شیوه های عملی و اجرایی آن بحث صورت گیرد. البته در همه حالات منافع ملی کشور ، تمایل برای ترقی اقتصادی و اجتماعی و مهمتر از همه تضمین امنیت و ثبات مطمع نظر است و ارجحیت دارد.

ما که تجربه "انقلاب ها " ، " کودتا ها " و " پادشاه گردشی " ها را سپری کرده ایم ، بدین باوریم که نسخه " انقلاب" از هر نوعی که باشد  فاجعه بار میاورد. آماده گی برای دفع " ضد انقلاب" همه نیرو ها و امکانات را  می بلعد و کشور بی ثبات میگردد. بدیل آن تحول تدریجی و آرام در بستر امنیت ، ثبات ، ترقی و تعالی است.

درینصورت متناسب با تشکیل روبنا های معقول و مناسب ،  جامعه مدنی قوی ، زیر بنا ها رشد میکند. بعوض جنگ و دفاع مصروف توسعه ، بازسازی و دولت – ملت سازی می گردیم .

در نظام دموکراتیک ، بهترین ها با عرضه بهترین سیاست ها و عملکرد ها برجسته میگردند و با شیوه های مدرن از جمله انتخابات بقدرت میرسند. تازه این قدرت وسیله  ای  برای تحقق سیاست ها و بر نامه هاست. اندیشهء قدرت برای قدرت مردود است ، دیر یا زود رنگ میبازد.

خاطر نشان باید کرد که واقعیت های جهان و کشور ما ذو جوانب وکثیرالاضلاع اند. درک کامل این واقعیت ها و طرح و ترتیب شیوه های بکار گیری برای اجرای وظایف ملی و وطنی به تبادل نظر وسیع ، هماهنگی و تبارز صداقت و نیت اخلاص مندانه نیاز جدی دارد. بنابر آن هر که گفتنی ای و حرفی درین راستا دارد، باید بیان کند و به قضاوت همگان بسپارد. طرح راه حل مساله افغانستان را طور ذیل در سه نکته درجه بندی نموده ام:

 

نکته اول : انعقاد پیمان ستراتیژیک دراز مدت به شمول عهد نامه های نظامی در موارد معین با قدرت های بزرگ جهان . بطور مثال امکان عملی چنین پیمان با ایالات متحده امریکا متصور است.

زمینه های عینی وجود دارد که افغانستان و امریکا میتوانند با داشتن معاهده دوستی ، همکاری مادی ، تخنیکی و نظامی برای مدت های طولانی ، منافع متقابل را از طریق وابستگی متقابل بر آورده سازند. ضرور است تا نوانایی های افغانستان در عرصه جیوپولتیک و همکاری با ایالات متحده امریکا در نقاط مختلف جهان ، معین و شناسایی شود . در عوض مطالبات کشور از همکاری های امریکا مطالبه گردد.

در صورتیکه ایالات متحده امریکا حاضر به انعقاد چنین معاهده ای نشود ، مراجع دیگر مانند پیمان ناتو ، اتحادیه اروپا و حتی قدرت های منطقه را بر این امر  دعوت باید کرد.

واضع است که هیچ کشوری و هیچ قدرتی نمیتواند نقش "دایه های مهربان تر از مادر" را برای افغانستان بازی کند. اما منافع متقابل و تحریک علاقه مندی های معین کار انعقاد پیمان را سهل میسازد.

در ینصورت تازمانیکه افغانستان ثبات نسبی را تامین کند، امنیت داخلی و خارجی را بوجود آورد ، اردوی ملی را اکمال نماید و تاسیسات مادی ، تخنیکی انکشاف اقتصادی را پی ریزی نماید  دغدغه تجاوز بر آب و خاک کشور وجود نمیداشته باشد . امنیت و ثبات که ضروری ترین زمینه های، فعالیت اقتصادی و سرمایه گذاری داخلی و خارجی است ، تضمین میگردد و رقم فعالیت های اقتصادی و سرمایه گذاری داخلی و خارجی در پناه امنیت و ثبات و تضمین ایکه پیمان با خود میآورد  از دیاد می یابد

نگارنده برآنم که ثبات و امنیت ضروری ترین و اساسی ترین مولفه های انکشاف اقتصادیست. برای آنکه افغانستان بپا بایستد و حتی از سقوط نجات حاصل کند  تامین ثبات ضرور است و این ممکن نیست مگر با داشتن پیمان همکاری طویل المدت با قدرت یا قدرت های بزرگ . زیرا به همگان معلوم است که افغانستان بخودی خود توانایی دفاعی را در برابر همسایگان حریص ندارد. در اسناد رسمی گفته می شود که به کمک جوامع بین المللی امکان آماده ساختن اردوی 70 هزار نفری طی 10 سال میسر است . با آنکه این امر بر "اگرها" و شرط ها مبنا شده است ، معلوم نیست طی 10 سال در صورت تجاوز، کشور چه حالت دفاعی خواهد داشت . با فرض اینکه اردوی 70 هزار نفری بعد از ده سال آماده گردد، در مقایسه با اردوی کشور های طماع همسایه حیثیت چاشنی جنگ دو روزه در برابر آنان را خواهد داشت . پس مشاهده می شود که دولت توانایی دفاعی بدون متحد قوی را ندارد.

 

نکته دوم : تدویر کنفرانس منطقوی و تأمین دستیابی افغانستان به راه های آبی :  بعوض  ادعا های موهوم و تیره سازی فضا بدون دست آورد، توقف تاریخی بالای یک مسئله حل ناشده، افغانستان باید ابتکار عمل را بدست گیرد. کنفرانس کشور های همسایه مانند ، چین ، هند، پاکستان کشور های آسیای میانه و ایران را دایر کند. این کشورها ضمن تعهد بر عدم مداخله در افغانستان متعهد گردند که بعوض دشمنی تاریخی بر مسایل حل ناشده باید حق افغانستان را مبنی بر استفاده از بنادر مخصوصاً در ایران و پاکستان تثبیت نمایند.

 

 نکته سوم : بیطرفی ، غیر نظامی سازی و جمع آوری سلاح: فکر میشود  افغانستان از یکجانب توانایی دفاعی را ندارد و کسب آن در آینده نیز آسان نیست . از جانب دیگر عواید داخلی و کمک های بین المللی قادر به تمویل خدمات ملکی نیست. تمویل اردوی ملی در دراز مدت نیز بالاتر ازامکانات عایداتی افغانستان است. لذا راه حل اساسی در تثبیت بیطرفی ، غیر نظامی سازی و جمع آوری سلاح است . این مامول نیز از طریق کنفرانس منطقوی و تضمین بین المللی بر آورده می شود . البته نظارت جامعه بین المللی و ملل متحد در کار برد میکانیزم های راهکاری آن، شرط ضروری پنداشته می شود .

در خاتمه  میخواهم  تذکر بدهم  که برای هر یک از نکته های  سه  گانه  فوق  میکانیزم  ها  و طرزالعمل های تخنیکی لازم است که کا رشناسان و مدیران امور با تحلیل های همه جانبه آنانرا آماده خواهند نمود .

ما برای انکشاف و رهایی از تهدید و جنگ راه دیگری سراغ نداریم . یا باید در اتحاد با متحد قوی و نیرومند به  خواسته  های متقابل پاسخ  بگوئیم  و یا تا  آینده  های نا معلوم دست نگر کمک ها و مساعدت های مشروط و مقید باشیم که نه برای انکشاف ، بلکه برای بخورونمیر بمشکل کفایت خواهد کرد. بخور ونمیری که در سایه آن قادر به ملت سازی و ترقی اقتصادی و ایجاد یک دولت ملت نیرومند نخواهیم بود.

من نمیگویم که این راه حل های پیشنهادی ، یا طرح اول ، دوم و سوم آن یگانه و بی بدیل است. با تفکر به گذشته ، حال و آینده افغانستان اجندایی را برای یک گفتمان سیاسی روی مسله مشخص پیش کشیده ام . انتظار داشتم و دارم سایر دوستان در یک بحث متمدن ، مسلکی و تخصصی نکات نظر شان را ارائه بدارند. باکی نیست اگر نظریات من قابل پذیرش قرار نگیرد. دست اندرکاران سیاست افغانستان بعد از تحلیل های همجانبه آنچه را مطابق منافع ملی کشور بدانند، برخواهند گزید.

سخن آخراینکه اتهام زنی ، " تسکین روان ناقرار"با ردیف کردن اهانت ها، چشم بستن بروی واقعیت های سرسخت موجود، دنیا را از ورای عینک های دود اندود دیدن، برای بدست آوردن سند دایمی اقامت در خارج دوسیه سازی کردن و خود را مخالف رژیم تبارز دادن ، کار مهمی نیست. ما برای چنین کار  ها  وقت  نداریم ، بهتر است از هر امکانی برای روشنگری و ارایه طرح های نو و عملی که جنبه عمومی داشته باشد ، استفاده نمائیم .

 

 


بالا
 
بازگشت