معامله گران ودهُل دموکراسی  

 

دوستان بیا بس کنیم زین خیره گی

بیا برون آیم از این تیره گی

هایهای مردم و عشق وطن

نوش جان انکه خفته در کفن

مثل ما وتو  به  این روی سیا ه

کی بدل چنگی زند غوغای ما

چنگ در- گردیز- تو اندر گریز

آبروی مرد میدان را مریز

مردمان در- غزنه - تو در اآلمان  

عرصه را گم کرده ای ای پهلوان 

توده در- شغنان - تو در ناروی

گهگاه ازناز سرآری چو بوی

یک کیلو انبار کاغذ پیش رو

عقل صد ها فیلسوف نزدت  دوتو

های روشنفکراز خود بیخبر

نخلها بشکسته ی با این تبر

تو که روشنفکر چپ یا راستی

هیچ دانی از کجا بر خاستی؟

 

خاستگاه راست ( دیو بند) قدیم

چپ که خود فرزند شیطان رجیم

نه تو در سودای آن مارکس جوان

بلکه تو چون چوبدست ناکسان

نه وراعشق وصفای محمدی

بلکه گرگی چون( علی ی مودودی )

نی ترا  آن پرچم سرخت رفیق

نه ورا آن سبزیی موسا شفیق

هیچی برجایگاه خود نماند

یا که( ناتو)آمدو هردو براند.

 

هرکه برقدرت تو رهبردش شدی

در شکار خلق سرگُردش شدی

کفر پیش آمد تو لینین یافتی

پشم رویای کریملن بافتی

بس تیوری های علمی و کلان

تخته کردی تا به ناف غافلان

گر خری شد نابغه یی ایشیا

از شما بود های روشنفکرما !

 

بعد ها  اخوان آمد در عمل

رانده گان در گه آن عزوجل.!

باز یکدسته  به دم گلبدین

دسته ای دیوانه ی برهان دین

برخی  دنبال سیا ف زورگیر

برخی بر درگاه آن مردار پیر

کفرما رنگ مسلمانی گرفت

 پوش سبزی رنگ مرجانی گرفت

  مودودی  دود شد در چشمها

که دگر هر گز نیابیم هیچ راه

حجت الاسلام ها.... یا مسلمین

مسخره گی های دنیا را ببین .!

چند تای احمق و  مکتب گریز

رفته بودند تا به ایرا ن بهر چیز

باز گشتند حجت ... و آیات زور

با کمر بند سیاه  در کار چور.! 

ا

باز اینک فصل چور کرزی یی

باز پیشوای دزان محمدزی یی

باز ان جنرال گشاد و چار غوک

باز ان بابا ی پوده پیش دوَوک

 این سفر ناتو به زور اورده اش

نی که درد کس بشور اورده اش

بعضی ها گویند( دادو) راغلی

بعضی ها گویند( سادو ) راغلی

باز روشنفکر مکتب خوان ما

بر فراز خوان چون مهمان ما

داد – گوها  فر- شان بر باد رفت

لاف دیروزی شان از یاد رفت

ان یکی دیگر سرود مردمی

ساخت اما برنگ گندمی

گرچه می گفتا چو زر میبافمش

نه چونان که دم خر میبافمش

لیک ما دیدم مثل پشم بافت

مثل دالر صاف وپاک و لشم تافتم

اوستادان صفا وپاک باز

گره از مشت تهی کردند باز

کنسرو های کهنه تک تک واشدند

هریکی چون تره ی سودا شدند

 

سر زمین تو گهی  درچنگ روس

گاهی  زیر چکمه بوشی چلوس

گه عربها گاه پنجابی  کفر

میکنند چشمان فرزند تو حفر.!

باز تو در بند خویش  وحفظ جان

باز تو در جستجو نام  نان 

 

 

از برای یک قبولی پای غرب

حیله ها کردی وصد ها خا .. چرب

دور اول چونکه ردشد ان طرار

رفت اندیشید با خود چار کار

خود بکون خویش چند تا کارد زد

نعره  ها سرداد: جنگ سالار زد

بعد چندین ماه وسال انتظار

جنرال  در بست خاکروب شدعیار

مردم ویاد وطن شد پشت گوش

کارت را بگرفتی حالا می بنوش.!

باز که بیکاری و پول سوسیال

ساخت یکتعداد را از نو فعال

یل که برخی را زنان نان اور است

گرچه  پادوی ست نامش سرور است

برخی ها توظیف گردیدند زنو

خاصه آنانیکه بودند در گرو

های روشنفکر چپ راستی من

هان مرنجی دوست از راستی من

نک بزن بر هر چه میخواخد دلت

چرب کن مو ها بشوران کاکلت

دازمونگ دادا وطن را سربکن

گریه ات گر نیست با اب تر بکن

چون سیاسی با  مداری ها یکیست

چهره صد رنگ و غداری ها یکیست

رو کنار حضرت وسیاف باش

گوش با فرمان ای اس اف باش

دهل دموکراسی بس چرمش ضخیم

هم گلاب زوی مینوازد هم فهیم

توچرا اینجا چنینا بی خبر

رو که وقت چورخواهد شد بسر

 

گرچه میدانیم کاندر شوره زار

نی گلی برجای میماند نی خار ..

 


بالا
 
بازگشت