ناتو رحمانی

از سايت گفتمان 

(طنز)

(گفت و شنودی با آقای قانونی ريس جبهه تفاهم ملی افغانستان)

 آقای محترم ! در آغازين کلام ميخواهم از شما و ديگر اعضای وابسته به تشکيل نام نهاد شما تشکر نمايم که بمن فرصت گفت وشنيد را داديد .

قانونی : ضرورت به تشکر نيست . ما، دفتر ما و وقت ما هميشه در خدمت کسانی بوده که بتوانند يکطرفه و جانبدار از موضع ما دفاع کرده و برای تبليغ مرام ما (آنطوريکه ميگويم نه آنطوريکه بوده است) تلاش مينمايند .

س – يعنی فروگذاشت از حقايق؟

ج – بلی . ديده پوشی . (حرف ويرانه در ويرانه، از آباده در آباده) شما بايد با رمز و راز سياسی آشنا باشيد .

س – متوجه شدم . ببخشيد زمانيکه با آقای مولوی يونس (خالص) صحبت داشتم ايشان برای تعريف تخلص شان ادعا داشتند که يکدست (خالص) و بی غل و غش استند و الحق که چنين بودند ! و شما برای پسوند نام تان چه تعريف داريد؟

ج – (چيزيکه عيان است چه حاجت به بيان است) با قاطعيت ميتوانم بگويم که چون من شخص (قانونی) درهفت اقليم پيدا نميشود. مگر کار نامه هايم موعد اين ادعا نيست؟

س – ببخشيد . منظور از تشکيل جبهه ای تفاهم ملی چيست؟

ج – ايجاد و يا تشکيل اين جبهه تنها جهت فراهم سازی يک فضای شکلی برای افاده ای دموکراسی بوده و در اصل منحرف نمودن افکار عامه از ناتوانی ها و حالت استحاله ای دولت است که درين شگرد و ترفند دو مرام نهفته است . يک فريب دادن مردم بنام دموکراسی . دو ديگر رسيدن به نان و نوای . ورنه (خشتک تنگ و خيز بلند) امکان ندارد .

س – يعنی اين همه درامه سازی ها با استشاره ای دولت صورت می گيرد؟

ج – مگر غير ازين است؟ اگر ما توان بيرون آمدن و يکه تازی ميداشتيم باز می گفتيم (دين در خطر است) و در همان مرحله اول خود را برای قدرت نظامی امريکا و ب 52 نشان ميداديم. برادر ! (با پوشيدن ماسک شير که آدم شير نميشود)

س – ميخواهيد بگوييد اين همه فرياد دموکراسی و دموکراسی بازی همه نقش های فريبنده است؟

ج – ببخشيد . فکر ميکنم شما هنوز سياسی و آبديده نشده ايد. حيف آن همه فشار، ستم و مصيبتی که سالها بالای شما وارد نموديم.

واژه های مثل آزادی، دموکراسی، اخوت، برابری، وحدت ملی و غيره در قاموس سياسی ما همان قصه های سرخ پری و سبزپری است برای خواباندن مردم هراس ديده و احيای فرصت برای رسيدن به رهبر سالاری.

س – در مورد پارلمان يا انتخابات پارلمانی چه نظر داريد ؟ آيا با نفوذ به شورا خيال خدمت بوطن و مردم را داريد ؟

ج – همان (تفاوت راه از کجاست تا به کجا) ما به چه فکر وشما درچه انديشه. اگر قرار باشد طور (انتصابی) نه (انتخابی)

زيرا ملت به هويت ما واقف اند و حنای ما ديگر پيش آنها رنگ ندارد و بما کسی رأی نخواهد داد. اما اگر دستوراً لازم پنداشته شود و انتصاب گرديم هدف همان است سد راه ای دموکراسی و مانع ورود نماينده گان واقعی مردم شدن . بوجود آوردن پارلمانی شبيه ای پارلمان (ظاهر شاهی) که (خود کوزه باشد و خود کوزه گر و خود گل کوزه) بی جا نخواهد بود اگر برای رفع خستگی يک لطيفه بگويم ؟

س – بفرماييد .

ج – سه پسر کوچک با همديگر صحبت می نمودند. اولی گفت: پدرمن آدم بزرگی است . قانون ميسازد. دومی گفت: پدرمن مهم و بزرگتر است او قاضی است و قانون پدر تورا به اجرا ميگذارد . سومی گفت: پدر هردوی تان پيش پدرمن صفر است. آنچه پدرتو ميسازد و پدرتو اجرا ميکند پدرمن با گرفتن چند افغانی همه را هيچ ميسازد. پرسيدند: پدرتو چکاره است؟ جواب داد: پدرمن پوليس است و با گرفتن رشوت به ريش پدر هردوی تان می خندد. (خنده . هاهاها) خدا کند به گپ رسيده باشی.

س – فهميدم. آيا شما برای انتخاب شدن ببخشيد انتصاب شدن عناصر آگاه، اصلاح طلب و تحصيلکرده داريد؟

ج – گاهی دوصد مرد جنگی بهتر است از يک آموزگار. سی سال جنگ و نبود سيستم های تعليمی و آموزشی لشکری از بيسوادان را بوجود آورده که همه چون سياهی لشکر بدور هرکارگردان سياسی جمع اند. (حمامی را صد من آب گنده کار است)

س – گفته ميتوانيد کی ها مسبب اين بدبختی ها بوده و چرا ؟

ج – فرد آگاه باعث فراهم نمودن زحمت برای دولت های خودکامه و مستبد ميگردد . ما هيچوقت از کسی که تنها انگشت وی برای کشيدن ماشه ای تفنگ کار کرده نترسيده ايم . تنها ترس ما از عناصر آگاه، مغزهای متفکر و روشنفکران بوده و تمام توجه ما در جهت قلع و قمع آنها بوده. تنها ما اين کار را نکرده ايم همه چنين کرده اند زيرا بوضاحت ميشود فهميد که يک روشنفکرانقلابی دهها انقلابی ديگر را بوجود خواهد آورد. بناً (درب بسته بلا بسته) يعنی درب مکتب بسته بهتر.

س – ببخشيد با اين اعتراف و آن همه کارنامه های تان مثل جنگ های خانمانسوز، قتل مردم بيگناه و بی دفاع، ويرانی بيشترين قسمت وطن و چپاول تمام داشته های مادی و معنوی افغانستان باز چطور جرات نموديد دست به ساختن چنين تشکيل بزنيد؟

ج – اول که من تنها اين همه فجايع را نکرده ام. تمام برادرها و رفقا مسوول استند . دوم تمام تنظيمهای پشاوری ... گمشکو ( حرف خود را ناتمام گذاشت )

س – مگر شما عضوی يکی از همان تنظيم ها نبوديد؟

ج – بودم . بگذريم ... (بعد از گناه کردن پشت دست کزيدن صواب نيست) و اينکه چرا در رأس اين تشکيل قرار دارم  ساده است به گذشته ام نظر کنيد نخست عضوی جمعيت بودم باز نهضت ملی را ساختم بعداً افغانستان نوين و اينک جبهه ای تفاهم ملی. بالاخره بايد ديگ خود را درکدام جای سياه کنم. (آهسته) اينکارها يک کمی پُررويی و ديده درايی کار دارد.

س – ببخشيد آيا باهمين روحيه منظور (پُررويی) است . ميتوانيد از دولت کرزی انتقاد نماييد و شفافيت داشته باشيد؟

ج – کدام شفافيت؟ شما از مرداب توقع آب شرين داريد. اگر بزرگان سياست لازم ببينند طور ساختگی و نمايشی انتقاد خواهيم کرد. مثلکه از پيرمرد کرديم.

س – کدام پيرمرد؟

ج – ريس دادگاه عالی. بخاطر نامه ای شان به بوش و تقاضای تمديد مدت خدمت زلمی خليلزاد سفير امريکا. آنهم انتقاد مصلحتی بود. بايد موضوعی برای اخبار پيدا کرد و همچنان بايد برای مردم عراق فهمانده ميشد خليلزاد مرد کاريست افغانستان را نهال شاند و عراق را گُل ميکارد. تا آنها اورا با آغوش باز بپذيرند. ورنه (هرکی ميداند که دوغ ترش است) ما کجا و دادگاه عالی کجا . ما کجا و قدرت نيروهای ايتلاف کجا و....

س – کار شما درست مثل کار سه پته بازهای جاده ميوند و مرادخانیيست .

ج – درست فهميدی.

س – چرا اسم اين تشکيل را (تفاهم ملی) گذاشته ايد؟

ج – هيچ گونه تفاهمی وجود ندارد. خود فکرکنيد مثلاً من، سيد محمد علی جاويد، احمد شاه احمد زی و ديگران ميتوانيم باهم تفاهم داشته باشيم؟ وقتی ديروز بخاطر يک قطی شير امدادی سينه همديگر را چلوصاف می ساختيم امروز چگونه ميتوانيم سر تقسيم نجنگيم و تفاهم داشته باشيم. مگر در طول سی سال ملت شاهد ازدواج ها، تلاق ها، ايتلاف ها و تلفيق های ناهمگون و نا متجانس ما نبوده اند که وقتی از شکل به حقيقت پيوسته مملکت را حمام خون ساخته ايم. همه شکليست برادر شکلی. در مورد واژه ای ملی بعد از کلمه ای تفاهم. شعار ها بايد مردم پسند و فريبنده باشند.

س – يعنی يک واژه ای بی محتوا و شکليست؟

ج – بلی . ما ضديت های قومی را برمناسبات ملی ترجيح می دهيم.

س – آيا شما . يعنی منظورم ديگر برادرهاست آنهاهم عناصرملی نيستتند؟

ج – ما از آزمون تاريخ و شناخت مردم برآمده ايم چيزی جز خودخواهی، جاه طلبی، بدی، تفرقه اندازی و نفرت انگيزی در قاموس ما وجود ندارد.

س – ببخشيد يک سوال خصوصی ( شما در کارزار انتخابی برای تبليغ و کانديد شدن تان هزينه های گذافی مصرف نموديد و موفق هم نشديد . يعنی پول ها به هدر رفت متاسف نيستيد؟

ج – برادر ! پول باد آورده را باد می برد (بيل خو نزده بودم) اگر زنده ماندم از همين تشکيل نوزاد صد چند آن پول را پيدا خواهم کرد.

س – با پوزش آقای قانونی من اصلاً نفهميدم شما به چی عقيده داريد يعنی ايدلوژی شما چيست؟

ج – هيچ چيز، هيچ کدام. <<به هر چمن که رسيدی گلی بچين و برو ----- به پای گل منشين جان من که خار دارد>> اينست عقيده ای من.

س – آخرين سوال: شما تا چه وقت ملت را فريب می دهيد؟

ج – تا رستاخيز ديگر.

                                                                                                                               ( ناتور رحمانی )

                                                                                                                                 اپريل 2005 کانادا .

 


بالا
 
بازگشت