در سوگ شهید جاویدان نادیه انجمن !

 

           غلام سخی ارزگانی  مدیر

مسؤل: ندای  هزارستان

جمهوریت  فدرالی آلمان

 

گر خطا  گفتیم ،  اصلاحش تو کن

مصلحتی تو ، ای تو سلطان سخن

( مولانا )

خصم طبیعت بر انسان زن ،

                       غم خانواده بالای انسان زن ،  

                                        ظلم مرد سالار بر انسان زن ،

                                                          ستم جهان بالای انسان زن ،

                                                                         سنگ و چوب عالم  بر فرق انسان زن ،

                                                                           و خلاصه زمین و آسمان دشمن انسان زن !

 

به این شعر دل نشین شاعره شهیر و پرآوازه افغانستان شاه بی بی ناله توجه نماییم که می فرماید:

 

تو ای زن ای تو معنی  محبت       تو ایثاری  تو صبری  تو  شهامت

به داغ بردگی تا  کی  بسوزی       تو  تا  کی   مبتلای   تیره   روزی

ترا ای زن ببردند پاک حرمت       سراپای  تو  گشته  داغ  و حسرت

به نام دین  و اسلام  و شرافت       تو را برده به عهد سنگ و وحشت

گرفته از کف تو شمع  عرفان       تو   را   افکنده   اندر  کنج  زندان

به پایت بسته اند زنجیر ظلمت       حقارت  می کشی  هردم   حقارت

به  دستت   بندهای   بی نوایی      کفن   پوشت   نمودند   در  سیایی

عجب باشد ز رهزن   پاسبانی       نمی آید  ز  گرگ   هرگز   شبانی

تو را  پامال  گشته  حق  بودن       از  این   فرماندهان   خصم   میهن

دل  پاکت  نموده  پر  ز  نفرت       قیامت   بر   سرت   کرده   قیامت

      به کنج  خانه  آه  و  ناله  داری       به   پای  نازکت  زولانه  داری ( 1 )

 

   ساختارهای جوامع جهانی و به خصوص بافت نهادهای  مادی ، اجتماعی  و معنوی کشورهای عقب نگهداشته  و محصول استعمار طوری است که حتا از قهر آبحار و تا کائینات خصم و خشم فرسایشگر و نابود کننده ء متوجه  جان و هستی تابناک جنس مؤنث یعنی زن در جامعه بوده تا با هر وسیله ممکن زن را از مسیر تکامل اجتماعی ، مادی  و به خصوص معنوی در حاشیه روزگار قرار دهند که عملا چنین نیز اند . یعنی زن باعث شکار بی رحمانه هر پدیدهء در جهان طبیعت و اجتماع قرار گرفته و بازهم به شدت می گیرد . اگر هم زن زنده به نام نگهداشته شده  و می شود ، باید زن برای ارضای  قدرت شهوانی مرد ، کنیزی مرد ،  اسارت  مرد ، فرمان  برداری  مطلق  مرد ، تولید نسل و غرض بردگی های گوناگون دیگر برای مرد سالار متمرد طالبی در نظام اجتماعی- سیاسی جامعه  باشد که  تا  کنون نیز همین طور است . متأسفانه که  تا  حال  زن  به  حیث انسان متساوی الحقوق با مرد  در ابعاد مادی ، اجتماعی  و معنوی نظام جامعه پذیرفته نشده و باز هم نمی شود .

     در سراسر جهان کنونی مظلومیت ، محکومیت ، بردگی ، اهانت ، اسارت و... حتا کشتن زن یک چیز عام است . گویا اینکه  زن  از خلقت با این گونه  صفات آفریده شده است ؛ و برعکس به اصطلاح مرد برای جباریت ، هژمونی گرایی ، مرد سالاری ،  تجاوزگری ، دریدن ،  سرمایه دار شدن ،  جنگ افروزی ، حاکمیت  سیاسی ، ناز و نعمت ،  کشتن دیگران ، عالم شدن و... خلق شده است . و یا اینکه به اصطلاح تفاوتی میان خلقت مردم  و زن  وجود ندارد. این تصور خام و گمانی زنی سبک سرانه از اساس نادرست و قطعا غیر علمی نیز می باشد .

   در کلام الهی به صراحت آمده است که خلقت انسان از یک مرد و از یک زن بوده  و از این جهت تفاوتی فی مابین زن و مرد وجود ندارد . پس هرگونه گمانه زنی در مورد تفاوت خلقت زن و مرد از اعتبار ساقط  می باشد .

   بر اساس علم و بصیرت جهان امروزی  نیز ثابت شده است که  برده  و برده دار ، مظلوم  و ظالم ، مرد سالاری و زن اسیری ، صلح و جنگ ، زیبایی و زشتی ، آبادی و ویرانگری و ... محصول نظام اجتماعی- سیاسی انسان ها در جامعه می باشند ، نه از طرف خداوند مهربان .

  اقلا در جریان این سه دههء اخیر زنان و اطفال افغانستان قربانی ننگین ترین ظلم ها ، جنایت ها و کشتارها از سوی مرد سالاران و به ویژه تفنگ سالاران دولتی ، خارجی ، جهادی ، حزبی ، قومی ،  قبیلوی ،  فردی ، نظامی و ... در جامعه ما گردیده اند . منجمله  کشتارهای زنان در کابل ، بامیان ، یکاولنگ ،  مزارشریف ، جوزجان  و تمام  ولایات شمال کشور توسط طالبان ؛ خود سوزی زنان  و دختران جوان در غرب کشور به  خصوص در هرات از تظلم  مرد سالاران متمرد ؛ مظلومیت ، اسارت و حتا قتل زنان در ولایات جنوبی و سراسر افغانستان توسط  مرد سالاران خیره سر طالبان خصال به همهء جهانیان معلوم اند .

 

آیا اندک ترین شواهد در نظام فیودالی و فرهنگ تمدن ستیز قبیلوی جهان  سوم  به  صورت خاص در جوامع اسلامی وجود دارد که زن به حیثت آنهم « نیمه همسر » زندگی شوهرش به رسمیت شناخته  شده باشد ؟

   پس در میکانیزم نظام اجتماعی و سنت های  خرافی  قبیلوی جامعه ما افتخار مرد سالاران  یکی هم همین است  که عصارهء هرگونه جهالت ، وحشت ، زورگویی خود را در مورد زنان به  مورد اجراء قرار می دهند و هرگونه  تظلم و بی دادگری را در حق  زنان ،  خواهران ،  دختران  و حتا مادران  بی دفاع  خویش انجام  می دهند . من  این چنین جنایت را که ذریعهء مرد سالاران جامعه ما بالای زنان به صورت ضد انسانی و ضد اسلامی جریان دارند ، « ننگ و شرم انسانیت »  لقب می دهم .

    ببنیم ، زمانیکه مرد سالار همسر زندگی اش را کتک می زند ، توهین می کند و ... وحشیانه تر اینکه خانمش را با غرور  مرد سالاری  و افتخار حیوانی  خویش  در مقابل  چشمان  فرزندان معصوم  و اطرافیانش به قتل می رساند ؛ جایگاه این مرد هزاران مراتبه نازلتر از درنده ترین حیوان روی زمین در جامعه می باشد . آیا  این چنین  مرد  را با اینگونه اوصافش می توان که با درنده ترین حیوان مقایسه نمود ؟  نه ! هیچگاه ! هرگز نه !

 زیرا ، اگر این عمل را انجام بدهیم در واقع  با همچو حیوانات درنده هم توهین صورت می گیرد .

چرا ؟

   به  خاطر اینکه  اقلا حیوان  درنده  نرینه ( نر )  هرگز جنس مادینه  ( ماده ) خود را نکشتته و آنرا از هستی حیات طبیعی ساقط نمی نماید . این امر در میان تمام حیوانات ، پرندگان ، حشرات و نظایر آن یک واقعیت کتمان ناپذیر می باشد که به صورت روزمره به اثبات می رسد .

   اما ، در این رابطه  مرد سالاران سرکش ، بی خدا ، مرتد ، نا انسان ؛  آزار ، اذیت ، اسارت و از همه  بدتر اینکه کشتن زنان  یک « مردانگی »  به  شمار  می آید . یعنی هر کی  بالای مادر ، خانم ، خواهر و دخترش  ظلم  کرد  و همچنان همسرش را  شهید  نمود ؛ او  در واقعیت  امر صفت  « مردانگی »  را  به  صورت  افتخارآمیز جلادانه  به  ثمر رسانده است . ما اینگونه « مردانگی » را  در حکم « جلادیت » جدید عصر حاضر مسمی می نماییم .

بلی !

   مردانگی  در فرهنگ  نظام ارباب - رعیتی  و  سنن  مزخرف  قبیلوی  همراه  با  آزار ،  تمدن ستیزی  ، اهانت  ، پرخاشگری ، خشم ، جنگ افروزی ، تجاز بر حقوق دیگران ، اسارت  زنان ،  فروش  دختران ، ازدواج  با  دختران صغیر و... بوده و از همه بد ترین اینکه  بالاخره این  مردانگی  با قتل ها و کشتارهای زنان حامله دار ، طفل دار نیز منجر می شود .  این  چنین  مردانگی  بیانگر وحشی ترین  و  نا انسانی ترین   خصوصیت  و ماهئیت  مرد  سالاران کشورهای  جهان حاضر و به خصوص جوامع اسلامی و از آنهم خاص تر در جامعه خون چکان افغانستان می باشد .

 

 هزاران ، هزاران  ننگ و نفرین به چنین مردانگی ضد انسانی باد !

مرگ ابد به اینگونه مردانگی ضد اسلامی و ضد مدنیت و ضد ملی !

 

   اگر چنین نیست ، آیا این مرد نا انسان چطور همسرش و همسفر زندگیش نادیا انجمن شاعره برومند افغانستان را با افتخار فرعونی  و خصلت  طالب گونهء  خود  به  شهادت  می رساند  و به  این  وسیله  صفت  حیوانی اش را  بالای پیکرهء خونین شیهد نادیا انجمن در برابر دیدگان اشکبار اطفال صغیر و ازاطرافیانش ثابت می نماید ؟

اگردر وجود این  مرد سالار حد اقل خون آدمیت  دمیده  می بود ، خانمش  نادیا انجمن  این  فرزانه  فرهنگ  پرور و خرد ساز جامعه افغانستان را به جرم دانش افروزی و سرایشگری خلاقش به شهادت می رساند ؟

اگراین مرد سالار  بی خدا  اقلا از ارشادات الهی  و سنت نبوی  پیروی  می نمود ، آیا  ممکن  بود  همسر زندگی اش را در مقابل دیدگان خون آلود اطفال معصوم با اوصاف طالب گونه خود به  شهادت برساند و بعد پیکیرهء مثله شده  و پارچه پارچه و تن خونبار نادیا انجمن را به زیر پاشینه های فرعونی خویش مغرورانه لگد مال نماید ؟

   همسری که روزانه تمام مشکلات منزل را تنها به دوش می کشد ، زن که جهت تربیه سالم اطفال اش همه عمرخود را به مصرف می رساند ، خانمی که با هرگونه فشارهای روزگار قهرمانانه دست و پنجه  را نرم می دارد ، همسری که از شدت  کار منزل  و طفل داری  خسته  و کوفته  در بستر خواب  می رود  و مضاف بر آن  ناگزیر در ایام  شب  پاسخ مثبت به ارضای شهوانی شوهرش نیز بدهد . و بالاخره مکافات اش همین است که به دستان جلادانه  ، خونین و قهار شوهرش بی رحمانه  به شهادت برسد و پیکر به خون خفته  شهید نادیا انجمن  بازهم از سوی این  قاتل  طالب جمال ، حیوان خصال  و خون آشام مثله و پارچه پارچه گردد ‍!

آیا بازهم این کشف دیگری از جنایت در حق انسان  زن  و آنهم در زیر چتر دولت اسلامی آقای حامد کرزی ، ناتو ، آیساف ، سازمان ملل متحد و قوای نظامی ایالات متحده امریکا در کشورمصیبت زدهء  ما نیست ؟

آیا این چنین جنایت مرد سالاران در سراسر جهان با انواع و ابزارهای مختلف بالای زنان صورت نمی گیرند ؟

آیا  در کشورهای  اسلامی در  زیر قبای  دین نا انسانی ترین  ظلم  ،  شکنجه ،  اسارت  و  کشتار زنان  توسط  مرد سالاران سرکش طالبی در جامعه همه روزه انجام نمی پذیرند ؟

آیا در افغانستان ویرانه ، بی سرپرست ، بی قانون ، بدون امنیت ، به صورت منظم شاهد آذیت ها ، پرخاشگری ها ، خصومت ها ، ظلم ها ، خود سوزی ها و کشتارهای بی رحمانه  زنان  توسط  مرد سالاران  طالب  صفت در جامعه  خویش نیستیم ؟

   نگاه کنیم که اگر احیانا یک زن ، شوهرش  را  به  قتل  برساند ، آیا عکس العل سایر  شوهران  در مورد  این خانم چه خواهد بود ؟ همین طوری که  شکنجه ،  آزار ، اسارت و کشتار زنان  توسط  مردان  در سراسر جهان به عنوان یک امرعادی مبدل  شده است ، و اگر برعکس آزار ، اسارت و کشتار مردان در تمام جهان توسط  زنان عام گردد ، آیا در این زمینه مردان جهان چه احساس و عکس العملی از خودها علیه زنان نشان خواهند داد ؟

در این زمینه شاعر چقدر نغز می فرماید :

من شنیدم  ز  پیری  دانشمند     تو هم از من به یاد دار این پند

       آنچه بر نفس خویش  نپسندی     نیز  بر  نفس  دیگری  مپسند (  2 )

 

چرا مردان چیزی  را  که  به  خود نیک و شایسته  می بینند  و آنرا  از زنان  دریغ می دارند ؟

چرا مردان آن چیزهای را که برای خودها بد فرجام می دانند و آنها را به زنان روا می دارند ؟

آیا زنان مانند مردان انسان نیستند و حق زندگی کردن آبرومندانه و مساویانه را با مردان ندارند ؟

   باید گفت که  در کشورهای پیش رفته ء صنعتی  که  آزادی  بیان ، عقیده ... دموکراسی  وجود دارد ؛ اعتراضات ، انتقادات ، شکایات و نظایر آن از نظام جامعه ، دولت ، مردان ، زنان  و ... قانونا  آزاد اند و کسی در این  رابطه  نه حبس ، نه شکنجه و نه به چوبهء دار بلند می شود . قانون اساسی حق و نا حق  و حدود همه  مسایل  مربوط  به  نظام جامعه را تثبیت نموده و عملا مردم هم بر آن نظارت دارند .

   اما در کشورهای جهان سوم و به خصوص در ممالک اسلامی  قوانین  و مقررات  جنگل  و طالبی در زیر نام دین  و قرآن کریم به کار خود ادامه می دهند . در این کشور ها  از آنجائیکه  نظام ملوک الطوایفی و فرهنگ  مسلط  عقل گریز قبیلوی کاملا سیما و ماهئیت نهادهای مادی ،  اجتماعی  و  معنوی ساختار جامعه  را  مشخص  می سازد ، همه چیز در زیر نگین قدرت شؤنیستی و سادیستی  مرد سالاران یکه تاز دوران قرار دارند . در این  سر زمین ها ،  مرد سالاران نه تنها خود ها را مالک همه مرگ و هستی جامعه و به ویژه از زنان می دانند ، بلکه  ادعای  خدایی  را نیز دارند . در این همین رابطه هم است که هر جرمی را که مرد سالاران در جامعه انجام می دهند ، مجرم  شناخته  نمی شوند . اگر زنان را شکنجه می کنند ، دختران مثل حیوانات و کالاهای  تجارتی  به  فروش می رسانند ، و اگر  زنان  را  اسیر می دارند ، و اگر زنان خود ها را می کشند ؛  و در این راستا  نظام اجتماعی- سیاسی  و فرهنگ  و اخلاق جامعه اعمال این مرد سالاران را محکوم  کرده نمی توانند .

    زیرا ، که در همچو کشور خرد توسط جهل زندانی شده ،  آزادی  در  قفس حبس است ، از نهادینه  سازی  جامعه مدنی چندان خبری نیست ، تأمین  اجتماعی  برای  مردم  وجود  ندارد ، هرگونه  فقر بی داد می کند ،  نطفه گیری  و رشد دموکراسی از سوی دیکتاتوران و نظام استبدادی فرسوده و قرون وسطایی دفن گورستان ها  شده است .

   خلاصه ، مسأله  صرفا  بر سر این موضوع نمی چربد که این شوهر ظالم خانمش نادیا انجمن شاعرهء فرهیخته را به شهادت رسانیده و یا هرمرد سالار دیگر که چنین اعمال ضد انسانی و ضد اسلامی  را در حق  زنان انجام  داده  و باز هم با شدت هرچه تمام تر ادامه می دهد ، هدف باشد . بلکه جوهر قضیه  و عامل  اصلی  چنین  روی دادها  نظام اجتماعی- سیاسی  و نهادی های مادی ، اجتماعی  و معنوی استبدادی  جامعه  ضد ترقی است  که  مرد سالاری ، زن ستیزی ، جهل ورزی ، تمدن ستیزی و مرد سالاران بی خدا و انسان کش و... محصول همین نظام طبقاتی ، خودکامه و غیر دموکراتیک در جامعه استبداد زدهء افغانستان اند . وقتی که ما به  خاطر شهادت نادیا انجمن فرهنگ پرور 25 ساله اشک می ریزانیم ؛ اساسا جوهر نظام استبدادی و طبقاتی جامعه را مورد نقد ، نکوهش  و نفرین قرار می دهیم . بدین معنی که معلول ها زمانی قابل شناخت  علمی و ارزیابی بنیادی  می باشند  که  اصلا  ذات  و جوهر همه جانبهء علل ها با زیر بنای  آگاهی  دوران ساز ، عقلانیت  ،  دانش  عصر و  خرد دموکراتیک  درک گردد ؛  و بعد در سدد برنامه ریزی ها و حل ریشه یی تمام بحران ها ، نا هنجاری ها ، مصائب ، عقب مانی ها و ... اقدام نمود .

    پس در جامعه افغانستان ظلم ، دختر فروشی ، ازدواج با دختران صغیر ، اسارت و کشتن  زنان  یک  امر پذیرفته شده خرافی است ؛ که  باید  در  برابر آن  خرد مبارزه ، علم مبارزه  و خلاصه نهادهای مبارزات اجتماعی ، مادی ، معنوی را با زیر بنای آگاهی سیاسی ، دانش روز ،  ضرورت زمان و خرد دموکراتیک برپا و ساماندهی نمود . و به صورت تدریجی ، مسالمت آمیز و به  اتکای  شعور دوران ساز و بصیرت لازم آحاد  مردم  از پائین آغاز  به  کار و پیکار لازم و پردامنه دار کرد .

   ناگفته نماند که بدون نقش اساسی زنان در متن نظام اجتماعی- سیاسی  و کلیه نهادهای مادی ،  اجتماعی  و معنوی جامعه در جوار مردان ناممکن است که  نهادهای  سیستم استبدادی ،  مرد سالاری ،  نابرابری های  اجتماعی  ، زن ستیزی ، جهالت قرون وسطایی ، تمدن ستیزی  و ... تضعیف و تدریجا زوال یابند .

در اخیر :

نادیا از میان جامعه ما نرفته است. زیرا ، سروده های آگاهی بخش اش در ذهن هر انسان با احساس و دردمند ؛ خرد ، قلم  و کتابش در بین هر خانه   و  به  خاطر مردم  و برای  یک  زندگانی  نوین اجتماعی ، مادی  و  معنوی  مردمان افغانستان باقی اند . پس نادیا با تفکر سازنده و ماندگارش همیشه زنده و تابناک خواهد ماند .

   مردمان هردم  شهید و مصیبت زدهء  ما  بار دیگر در اندوه  و داغ  در خون خفتهء شیهد  نادیا انجمن  نشسته اند و شاهد از دست دادن  یک تن  از زنان  متفکر و  زایشگر خرد  جدید  در این  روزگار افغانستان  می باشند . شوهر نا انسانش ، جسما شهید نادیا انجمن را از جامعه ما و فرهنگیان ما متأسفانه گرفت . اما ، شالوده ها و چکیده های تابناک اندیشهء نادیا برای اندییشمندان ، جامعه ما ، نسل های آینده ، سازندگان معنویت  و همچنان به  صفحات  زرین  تاریخ کشور و بشریت ماندگار خواهد ماند . خرد سازنده نادیا و نظایر نادیاها  نه  تنها از متن جامعه و دل  تاریخ  کشور ما زدوده نخواهد شد ، بل یکی از ابزار نیرومند  و تعیین کننده  جهت تغیر نهادهای  جهل ، استبداد ، مرد سالاری  و کل نظام خود کامه و  فرهنگ فرسودهء قبیلوی جامعه افغانستان به یک نظام مترقی ، آبرومند و دموکراتیک خواهد بود .

 

 آری !

هرچند مردمان ما پیکر خونین شهید نادیا را با حسرت تمام در دل خاک سپردند . اما در عوض  میراث خرد سازی و فرهنگ نوین را از این شهید جاویدان به ارمغان گرفتند تا برای خرد سازی نسل های آینده باشد .

از  ژرفای قلب  تسلیت  خویش  را  به  مناسبت  شهادت شاعرهء  نامدار کشور نادیا  انجمن

به پیشگاه خانواده در سوگ نشسته و داغدارش ، فرهنگیان و مردم افغانستان تقدیم می دارم .

یاد شهید راه خرد نادیا انجمن دانش دوست و فرهنگ ساز افغانستان گرامی باد !

درود به روان پاک شهید نادیا انجمن که به خاطر سرودن شعر و خرد سازی جامعه به شهادت رسید !

درود فراوان به روح تابناک شهید جاویدان نادیا انجمن از شهر باستانی تمدن خیز هرات !

 

و من الله التوفیق

­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­--------------------------------------------------------------------------------------------------------------

منابع :

1- « زنان در چشم انداز آئینه تاریخ  تمدن جهان » ، نگارش : غلام سخی ارزگانی حوت 1383 خورشیدی

( مارچ 2005 م ) چاپ اول ، شهر هامبورگ آلمان.

2- ص 61 « ماهنامه دیموکراسی » شماره 2 سرطان 1382

 


بالا
 
بازگشت